آندره ژید و فیلم سینمایی «در مدت معلوم»

کد خبر : ۱۰۲۰۷
بازدید : ۱۶۰۵
فرید سبحانی در روزنامه شرق نوشت:

از این عنوان تعجب نکنید، آندره ژید، نویسنده معروف فرانسوی و برنده جایزه نوبل، مقدمه‌ای بر رمان گرسنگی نوشته که شباهت‌های آن با فیلم «در مدت معلوم» درخور ‌توجه است. رمان گرسنگی را کئوت هامسن نروژی در ١٨٨٣ میلادی نوشته است. این رمان درباره جوان مستعد و فلسفه‌بافی است که در فضایی متوهم در شهر کریستیانا پایتخت سابق نروژ پرسه می‌زند و یک مشکل اساسی و جدی دارد: گرسنگی.

به این چند سطر که رمان با آن آغاز می‌شود توجه کنید: «این سرگذشت یادآور دورانی است که من با شکم به‌پشت‌چسبیده در شهر کریستیانا دربه‌در آواره بودم».

بزرگ‌ترین مشکل شخصیت اصلی این داستان، فقر و گرسنگی است. او سعی می‌کند بنویسد تا گرسنگی‌اش را رفع کند، اما نوعی عزت‌نفس همراه با عصبیت ناشی از گرسنگی شدید، به وی اجازه نمی‌دهد مانند گداها رفتار کند. می‌گوید به دلیل فقر به‌قدری لباسش ژنده و کثیف شده است که نمی‌تواند به جایی آبرومندانه قدم بگذارد و حتی شانه‌ای ندارد که با آن موهایش را شانه کند یا کتابی که در زمان تنهایی مونسش باشد، سعی می‌کند مانند مقاله‌نویس‌ها و نویسندگان مشهور ژست بگیرد.

آرزوی او در این پرسه‌زنی‌هایش در شهر و قبرستان و خیابان در یک کلام خلاصه می‌شود: «کاش در چنین روز خوشی یک لقمه نان برای سد جوع داشتم» این فشار فیزیولوژیک و طبیعی گرسنگی، این غرور و اعتمادبه‌نفس شخصیت، این رفتار غیرعادی و تهاجمی او و آن حرکات و گفت‌وگوهای بعضا لغوش با دیگران و از همه جالب‌تر، این درگیری ذهنی وی با امور انتزاعی، رفتارهایی است که در شخصیت اصلی فیلم «در مدت معلوم» هم دیده می‌شود.

میثم هم مانند شخصیت رمان گرسنگی، از یک معضل جدی فیزیولوژیک رنج می‌برد، این گرسنگی و فقر، او را تا حد رفتارهای عصبی و تهاجمی پیش برده است. کتاب نوشتنش و اندیشیدن درباره مشکل جوانان، در واقع فرافکنی حال خراب خود اوست. میثم در یک شهرستان در نزدیکی تهران زندگی می‌کند، به‌ قول خودش روزها در کوچه و خیابان با لباسی چرک و کثیف سگ چرخ می‌زند و احوال مردم را بو می‌کند.

سپس مشاهدات اجتماعی خود را دسته‌بندی کرده و در قالب یک کتابچه نابهنجار - از نظر مسئولان - به رشته کتابت درمی‌آورد و هر روز آن را به‌روز می‌کند. میثم هم مانند قهرمان رمان گرسنگی نمی‌خواهد به مهم‌ترین نیاز این روزهایش یعنی گرسنگی، اعتراف کند، بلکه مدام در حال تکرار این عبارت است که من کلان فکر می‌کنم و جامعه‌شناسم و یک کتاب نوشته‌ام و می‌خواهم جوان‌های وطنم را از زیر بار فشاری سهمگین رها کنم.

نوع رفتارهای غریب میثم در ورود به دانشگاه و سپس پرسش تهاجمی‌اش در کنفرانس دانشگاه یا رفتن به یک بنیاد همسریابی و سربه‌سر گذاشتن با پیرمردی که خود را غیور می‌داند و فریادی احمقانه کشیدن بر سر او یا آن حرکت رزمی تقلیدی از «بروس لی» همه گویی معادل‌هایی در رمان گرسنگی دارد.

معادل‌هایی که حاکی از درگیری شخصیت با شهری است که به نیازهای طبیعی پاسخ‌گو نیست. آندره ژید، ضمن ستودن کتاب در مقدمه‌اش می‌نویسد: خصیصه بزرگ این داستان، واقعیت محض آن است و تنها برای همین است که به دل می‌نشیند؛ زیرا افسانه‌پردازی نیست و سانحه ساختگی هم ندارد. سراسر کتاب حسب حال جگرسوز مردی است که از شدت جوع دم‌به‌دم با مرگ دست‌به‌گریبان است و چیز دیگر نیست.

مضمون اصلی کتاب، گرسنگی است، به اضافه تمامی اختلالات مغزی و روحی و همچنین کلیه انحرافات اخلاقی که در اثر گرسنگی ممتد و مستمر به انسان دست می‌دهد. قهرمان کتاب حالت پهلوان داستان ندارد، بلکه دردمندی است نیازمند درمان و از همان آغاز کار، فردی غیرعادی به نظر می‌رسد.

یک جنبه شخصیتش ناشی از گرسنگی و جنبه دیگر حاکی از اختلال عصبی است، جنبه اخیر با اینکه بسی جالب و شایان امعان نظر است، ولی ظاهرا ارتباط مستقیمی با موضوع گرسنگی ندارد.

بی‌شک این همه حالات و حرکات لغو و نامفهوم که همگی از عزت نفس ناشی می‌شود و غروری چنین هراسناک که قهرمان داستان را پیوسته معذب می‌کند، معرف شخصیت و روحیه غیرعادی اوست، یا اینکه در اثر گرسنگی پیاپی وجود او نیز مانند معده‌اش چنان دگرگون شده است که نمی‌تواند چیزی در خود نگه دارد و به‌عبارت دیگر بر جسم و روح و وجدان خویش حاکم نیست و هنوز نتوانسته آنها را رام اراده خود کند.

آندره ژید اختلالات روحی و عصبی قهرمان مستعد و کتاب‌خوانده داستان را ناشی از تأثیرات مداوم گرسنگی می‌داند که حتی زمانی هم که سیر شده باعث می‌شود معده‌اش به این سیرشدن باور نداشته باشد و غذا را بالا بیاورد... زبان میثم اگرچه درباب تعادل سخن می‌گوید، اما پایش بر روی زمین نامتعادل جامعه است.

این را پدرش زمانی که به خانه آمده می‌گوید. کسی که تعادل ندارد چگونه می‌خواهد درباره تعادل بنویسد. حق با پدر است، اما فراموش نکنیم جامعه ایرانی نوجوانی را که حدود ١٣سالگی به بلوغ می‌رسد و تا حدود ٣٠سالگی به دلایل و بهانه‌های مختلف ازدواج نمی‌کند، از تعادل محروم کرده، فشار جنسی او را و گرسنگی او را به رسمیت نمی‌شناسد. خواندن این رمان و مقدمه آندره ژید بر آن بعد از دیدن فیلم «در مدت معلوم»، خالی از لطف نیست. در هر دو، بی‌تفاوتی به زیرساخت‌های بنیادی بشر، به‌گونه‌ای طنز و هجو هشدار داده شده است.

پ.ن: مقدمه آندره ژید را بر رمان گرسنگی که به ترجمه دکتر غلامعلی سیار در سال ١٣٢٥چاپ شده و نسخه اینترنتی آن موجود است، می‌توانید مطالعه کنید.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید