به قرن بیست‌ویکم خوش آمدید

آیا زوال پکس‌آمریکانا که بیش از هفت دهه در خدمت اروپا بوده و ضامن حفظ نظم لیبرال داخلی اروپا بوده است به طور اجتناب‌ناپذیری وضعیت اروپا و آمریکا را به‌سوی بحران سوق خواهد داد؟

کد خبر : ۱۰۹۹۹
بازدید : ۳۷۷۴
کاهش ارزش سهام در چین بازارهای بین‌المللی را بی‌ثبات کرده است. به نظر می‌رسد روند صعودی اقتصادهای درحال‌رشد متوقف شده است. قیمت نفت در حال کاهش است و این موضوع تولید‌کنندگان نفت را به‌سوی بحران سوق داده است.

کره‌شمالی از نظر هسته‌ای در حال چنگ‌ودندان نشان‌دادن است و اروپا نیز با بحران پناه‌جویان مواجه است که خود سبب دامن‌زده‌شدن به جزرومد سمی و خطرناک ملی‌گرایی شده که می‌تواند تهدیدی برای موجودیت و یکپارچگی اتحادیه اروپا باشد.

علاوه‌براین، جاه‌طلبی‌های نوامپریالیستی روسیه و تهدید متوجه از جانب تروریسم مذهبی را نیز باید افزود. به نظر می‌رسد هرج‌ومرج روندی روبه‌رشد دارد. نظم بین‌المللی جعلی به‌وجودآمده در جریان آتش حوادث قرن بیستم در حال رنگ‌باختن است و ما احتمالا جایگزینی برای آن نخواهیم داشت.

دشوار نیست اگر بخواهیم چالش‌هایی که با آنها مواجه هستیم را نام ببریم: جهانی‌شدن، دیجیتالیزه‌شدن، تغییرات اقلیمی و ... . پیامدهای هیچ‌کدام از این موارد روشن نیستند. در حوزه ساختارهای سیاسی نیز ابهاماتی درباره ابتکارعمل‌ها و حل‌وفصل امور از طریق مذاکره و گفت‌وگو وجود دارد.

نظم سیاسی و اقتصادی به طور خاص در سطح بین‌المللی، به‌سادگی از طریق اجماع مسالمت‌آمیز یا ادعاهای بدون‌چالش، از سوی قدرتمندترین قدرت‌های جهانی ایجاد نمی‌شود. این موضوع همواره در نتیجه منازعه و مبارزه برای تسلط حاصل شده که اغلب نیز با خون‌ریزی و توحش در طول تاریخ میان قدرت‌های رقیب همراه بوده است. تنها از طریق منازعه بوده که ارکان جدید، نهادها و بازیگران یک نظم نوین پدیدار شده‌اند.

نظم لیبرالی غربی از زمان حاکمیت خود از دوران پایان جنگ جهانی دوم به این سو مبتنی‌بر هژمونی ایالات متحده بوده است. به‌عنوان تنها قدرت جهانی، آن کشور نه‌تنها در حوزه قدرت نظامی (علاوه بر قدرت اقتصادی) بلکه در تمام حوزه‌های قدرت نرم از جمله فرهنگ، زبان، رسانه‌های جمعی، فناوری و مد نیز سلطه همه‌جانبه داشته است.

امروز این ایده که آمریکا تضمین‌کننده ثبات بین‌المللی است مورد چالش قرار گرفته است به‌خصوص در شبه‌جزیره کره و خاورمیانه. آمریکا ممکن است هنوز هم قدرتمندترین قدرت جهانی باشد اما دیگر قادر یا شاید مایل نیست که نقش پلیس جهانی را بازی کند یا برای تضمین نظم وعده‌داده‌شده فداکاری کند. با وجود آنکه احتمالا و در روندی اجتناب‌ناپذیر نظم نوین جهانی ظهور خواهد کرد، بااین‌حال، ارکان آن هنوز قابل‌تشخیص نیستند.

یک نظم تحت رهبری چین نامحتمل به نظر می‌رسد. چین تمرکز خود را بر حفظ ثبات داخلی و توسعه قرار داده است و احتمالا جاه‌طلبی‌هایش را برای اعمال کنترل بر مناطق همسایه‌اش به‌خصوص در حوضه آبی حفظ خواهد کرد. علاوه‌براین، چین فاقد هرگونه توانایی در حوزه قدرت نرم است؛ عاملی که برای تبدیل‌شدن یک کشور به رهبر نظم جهانی امری لازم و ضروری است.

به نظر نمی‌رسد در پایان این دوران آشفته نیز شاهد ظهور یک نظم دوم نوین تحت رهبری آمریکا باشیم. باوجود اینکه هنوز هم در حوزه فناوری، آمریکا قدرت مسلط است اما مقاومت‌هایی از جانب قدرت‌های منطقه‌ای و ائتلاف‌های بازدارنده که دارای ظرفیت‌های بالقوه‌ای هستند در این حوزه وجود دارند. درواقع، چالش اصلی سال‌های پیش‌رو احتمالا مدیریت کاهش نفوذ آمریکا خواهد بود. هیچ چارچوبی برای کناره‌گیری یک قدرت هژمون وجود ندارد.

باوجود آنکه ممکن است که یک قدرت مسلط را بتوان از طریق مبارزه برای سلطه کنار زد اما عقب‌نشینی داوطلبانه یک گزینه نیست چراکه در جریان آن خلأ قدرتی ایجاد می‌شود که می‌تواند نظم و ثبات کل سیستم را به خطر اندازد. درواقع، نظارت و مدیریت دوران پایان «پکس‌آمریکانا*» (صلح آمریکایی) به احتمال زیاد برعهده رئیس‌جمهوری بعدی آمریکا خواهد بود؛ خواه هرکدام از نامزدهای کنونی به این مقام دست یابند.

برای اروپا اما یک پرسش دشوار مطرح است. آیا زوال پکس‌آمریکانا که بیش از هفت دهه در خدمت اروپا بوده و ضامن حفظ نظم لیبرال داخلی اروپا بوده است به طور اجتناب‌ناپذیری وضعیت را به‌سوی بحران سوق خواهد داد؟ رشد نوناسیونالیسم (نوملی‌گرایی) در سرتاسر اروپا نشان می‌دهد که سیر تحولات به چنین سمت‌وسویی است و می‌تواند پیامدهای هولناکی را داشته باشد.

ترسیم چشم‌اندازی تیره‌وتار از خودکشی اروپایی دیگر غیرقابل‌تصور نیست. اگر سیاست «آنگلا مرکل»، صدراعظم آلمان، درباره پذیرش پناه‌جویان شکست بخورد چه روی خواهد داد؟ اگر بریتانیا اتحادیه اروپا را ترک کند چه می‌شود؟ اگر «مارین لوپن» پوپولیست در فرانسه به ریاست‌جمهوری برسد، چه اتفاقی خواهد داد؟ همه اینها در صورت تحقق می‌تواند خطرناک‌ترین نتایج را به‌همراه آورد که غیرقابل‌تصور است؛ اگرچه محتمل خواهد بود.

می‌توان از این خودکشی جلوگیری کرد. اما آنانی که با خرسندی از موضع مرکل دور می‌شوند و رودرروی آن قرار می‌گیرند، آنانی که علیه هویت اروپایی بریتانیا اقدام می‌کنند و آنانی که از ارزش‌های عصر روشنگری فرانسه دور می‌شوند، آنان تهدیدی علیه همه ما هستند که لبه پرتگاه ایستاده‌ایم. * پکس، یک واژه‌ لاتینی است و «صلح- آرامش» معنی می‌دهد که نخستین‌بار در پکس‌رومانا (Pax Romana) تجلی یافت.

تلقی رومیان از «پکس» تنها «صلح» یا شرایط «غیرجنگی» نبود، بلکه وضعیت نادری بود که با سرکوب همه‌ مخالفان و خنثی‌کردن قدرت مقاومت آنها، پدید می‌آمد. روم پس از غلبه بر همه‌ دشمنان و رقبای خود، سیاست کلان خود را بر «صلح» قرار داد.

از منظر سیاسی، پکس به معنی صلح برپایه‌ یک نظم معین است که توسط یک قدرت بزرگ طی اتحادهایی با دیگران یا تحمیل قواعد و هنجارهای خود بر اتباع قلمرو تحت‌نفوذش شکل می‌گیرد.

منبع: پروژه سندیکایی
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید