روایتی از نظام حمایتی- تامینی «ارباب- نوکری» در ایران عصر قاجار

کد خبر : ۱۲۱۷۱
بازدید : ۵۰۴۰

خانه‌ها و عمارت‌های ایرانی در روزگار قاجار، یعنی سده سیزدهم هجری، که نسبت به دوره‌های پیش‌تر آگاهی‌ها و دانسته‌هایی روشن درباره آن‌ها داریم، در کنار صاحب خانه و خانواده وی، شماری از اشخاص را دربرمی‌گرفته‌اند. این دسته اخیر، نوکران و غلامان‌اند که بخشی از «خانواده» در آن روزگار به شمار می‌آمده‌اند. این وضعیت نه تنها در عمارت‌های سلطنتی شاهانه، که در خانه‌های مردم عادی به ویژه خانه‌باغ‌های طبقه متوسط و ثروتمند نیز وجود دارد. اینان در واقع «خانه‌زاد»هایی‌اند که در یک ساختار مشخص و پذیرفته‌شده میان ارباب و نوکر و غلام، در آنجا کار می‌کنند و در برابر خدمات خود، مزد می‌گیرند.

این پیوند، اما تنها یک رابطه محض کاری نیست؛ بررسی ما نشان می‌دهد از آن سطح فراتر رفته و در یک نظام ویژه جای گرفته است. نوکران و غلامان صرفا مزدبگیر یک خانواده و ارباب نیستند. آن‌ها همانگونه که در آغاز آمد، بخشی از «خانواده»اند؛ در همان خانه سکونت دارند، چه نوکران و غلامان مجرد چه متاهل، همانجا غذا می‌خورند، از بخشی مهم از هزینه‌های مالی و مادی زندگی خویش برکنارند و زیر سایه ارباب می‌زیند، فرزندان‌شان در کنار فرزندان ارباب به دنیا می‌آیند و با آن‌ها هم‌بازی و هم‌سان‌شان بزرگ می‌شوند، زیر چتر گسترده حمایتی ارباب جای دارند و سرانجام در بسیاری موارد، آنگونه که اسناد تاریخی نشان می‌دهند، از ارباب حتی ارث می‌برند. این ساختار نانوشته شگفت‌انگیز، در یک نگاه کلان، نظامی حمایتی و تامینی به شیوه مدنی و مردمی، نه دولتی و حکومتی، را در خود جای داده است.

در واقع آنچه به چشم می‌آید این است؛ در نبود سازمان‌های نوین خدماتی و حمایتی به عنوان دستاورد دگرگونی‌های جهانی در سده اخیر، این نظام حمایتی، پشتوانه زندگی دسته‌ای قابل توجه از خانواده‌هایی است که به علت‌های گوناگون از جمله نداری و ناتوانی، در یک پیوند حمایتی ارباب- نوکری جای گرفته‌اند. در سوی دیگر این پیوند، اربابی وجود دارد که با بهره‌گیری از دارایی مالی، برای اداره زندگی پرتجمل و بابِ روز خود به خدمتکارانی نیازمند است. وی البته در کنار دادن مزد به آنان، بر اساس ضوابط نانوشته این نظام حمایتی، خود را به ارایه امکانات دیگر نیز موظف می‌داند. بررسی نظام حمایتی ارباب- نوکری، از دو زاویه، موضوع پرونده امروز «روایت نو» به شمار می‌آید؛ نخست، آنچه از روایت‌های منابع و نوشته‌های ایرانی در این‌باره به دست می‌آید و دو، گزارش‌هایی که جهانگردان، شرق‌شناسان و فرستادگان سیاسی کشورهای اروپایی به ایران عصر قاجار در قالب سفرنامه، در این‌باره نگاشته‌اند.

روایت ایرانی را در همین صفحه و روایت اروپایی در صفحه‌های ١٠ و ١١ پیش روی شما است.
یادآوری یک نکته در این میانه بایسته است؛ نوکران و غلامان در دوره مورد بررسی ما، دو دسته جداگانه‌اند. نوکرها در واقع غلام و زرخرید نیستند و هر آن بخواهند می‌توانند خانه ارباب را ترک گویند. آنچه در این نوشتار موضوع مطالعه ما را دربرمی‌گیرد، نوکران‌اند. غلامان در واقع ما را به قلمرو برده‌داری در دوره قاجار می‌برند که دنیایی دگرگونه است و البته در نوشتاری دیگر روایت خواهند شد.

«مجموعه‌ی باغ شاه [مکان زندگی عبدالحسین میرزا فرمانفرما]، محل آرام و زیبایی بود ... [در کنار دیگر بخش‌های باغ] سرانجام آشپزخانه‌ی بزرگ مجموعه قرار داشت که هر روز برای پدرم و خانواده‌اش و همچنین برای میهمانان عالی‌مقام ویژه‌اش و نیز سایر خدمه مجموعه، غذا تهیه و طبخ می‌شد. ... خدمتکاران مرد بیرونی پیوسته به اندرونی می‌آمدند تا پیغام‌های پدرم را به همسرانش و یا پیغام‌های آن‌ها را به یکدیگر برسانند، یا سینی‌های پر از غذا و میوه را از آشپزخانه به خانه‌ها منتقل کنند و یا برای تامین سوخت خانه‌ها، ذغال و هیزم برسانند. آن‌ها همچنین مصالح ساختمانی را بار الاغ کرده به نقاط مختلف باغ می‌بردند ...

زنان خدمتکار با لباس‌های چسبان و سوزن‌دوزی‌شده، شلوارهای تنگ و دامن‌های شلیته و روسری‌های رنگارنگ و چادرهایی به رنگ روشن، دائما به خانه‌ها رفت‌وآمد می‌کردند. آن‌ها رخت‌خواب‌ها را جابه‌جا می‌کردند، ترشی‌ها و مرباها را به انبارها می‌بردند و یا می‌آوردند، سینی‌های بزرگ غذا را از آشپزخانه به خانه‌ها منتقل می‌کردند، لباس‌های ما را در حوض‌های آجری خارج از ساختمان می‌شستند و یا گیاهان و سبزیجات معطر و مخصوص را برای تهیه‌ی ادویه و زردچوبه و دیگر چاشنی‌ها، در حیاط خلوت روی زمین پهن می‌کردند، تا خشک شود. تصویر این دنیای پرجنب‌وجوش و خودکفا برای همیشه در قلب‌ام حک شده است. در مجموعه‌ی مسکونی ما «خانواده» فقط شامل پدر و مادر و خواهران و برادران و خویشان نزدیک نبود، بل تمام کسانی را دربرمی‌گرفت که درون این دیوارها زندگی می‌کردند: ننه‌ها، لَله‌ها، نگهبان‌ها، آشپزها، مباشرین، منشی‌ها، باربران و ... خلاصه تمام کسانی که تحت تکفل پدرم بودند.

ما و آن‌ها همگی وابسته به پدرم بودیم و زیر سایه‌ی او تغذیه، حمایت و مراقبت می‌شدیم. این وابستگی به ولی‌نعمت را در ایران، «حق نان و نمک» می‌گویند که پیوندی تقریبا ناگسستنی است. تمام اهل مجموعه، از سالخورده‌ترین تا کم‌سن و سال‌ترین خدمه، هیچ‌گاه این حق را نادیده نمی‌گرفتند و همواره نسبت به ولی‌نعمت خود، مطیع و وفادار بودند»,١ این «حق نان و نمک» که سَتّاره فرمانفرماییان، دختر عبدالحسین میرزا فرمانفرماییان در کتاب خاطرات‌اش «دختری از ایران» به عنوان «پیوندی تقریبا ناگسستنی» میان ارباب و نوکر در خانه پدری در دوران کودکی یاد می‌کند، در واقع چکیده‌ای روایت‌گونه از نظام مدنی حمایتی در این حوزه به شمار می‌آید. در آن زمان رسم بود «نوکر زیاد میگرفتند».٢

به روایت نگارنده کتاب «طهران قدیم» خانواده‌های بزرگ «ده‌ها و گاهی صدها غلام و کنیز و نوکر و کلفت و خدمه، از مهتر و کالسکه‌چی و میرآخور و باغبان و آشپز و لله و دایه و چراغچی و نسق‌چی و چی و چی و چی‌های دیگر را در خود جا داده، مکان و مأوا معلوم کرده بود[ند]».٣

وجود دایه‌ها، لَله‌ها، نوکرهای فراوان در بسیاری از خانه‌ها و عمارت‌های شهری در دوره قاجار و حتی پس از آن تا دهه‌ها، موجب می‌شد «حق نعمت و خدمت» میان دو سوی این پیوند پدید آید. کودکانی که در این خانواده‌ها دیده به جهان می‌گشودند خود را با دایه‌ای همراه و همنشین می‌دیدند که از نخستین روزهای زندگی تا دوره جوانی، گاه تا پایان زندگی با وی روزگار می‌گذراند.٤ عبدالله مستوفی در «شرح زندگانی من» در این‌باره چنین روایت می‌کند «مادرم پسر دیگرى هم در سال ١٣٠٠ بدنیا آورد. اسم این پسر را على‌اصغر گذاشتند. دایۀ این پسر هم که زن ترك جوانى بود بر عدة خانه افزوده شد و در ١٣٠٢ دختر دیگرى بدنیا آمد که اسم او را خدیجه خانم گذاشتند و براى این خانم دایه‌اى از اهل شیراز استخدام شد که با پسر چهار پنج ساله‌اش بر عدة عائله افزوده شدند».٥

هنگامی که کودک به «سن تمیز» می‌رسید، لَله‌ای هم به جمع‌شان می‌پیوست «على‌اصغر برادر کوچکم بسن تمیز رسیده بسیار پسر بامزه‌اى شده بود. پدرم بی‌اندازه او را دوست می‌داشت. براى او لَله‌اى آورده بودند».٦ او باز در جایی دیگر می‌نویسد «کم‌کم براى من از میان نوکرهاى در خانه لَله‌اى هم معین شد. ... از وقتیکه برادرم بمکتب رفته بود و من در خانه تنها شده بودم بیشتر مرا باین لَله میسپردند که از تنهائى بمن بد نگذرد و ضمنا از شیطانیها و سؤالات خسته کنندة من هم راحت باشند».٧ دایه‌ها جایگاهی ویژه در میان دیگر نوکران و خدمتکاران داشتند و به روایت جعفر شهری «از وظایف صاحب طفل بود که دایه را عضوی از اعضای خانواده خود بداند. با وی یگانگی و عطوفت و مودت و محبت داشته باشد. حوائج او را مرتفع داشته وسیله‌ی آسایش خیال او را از هر جهت فراهم بیاورد. حقوق مکفی و معونه‌ی کافی به او برساند. غذا و مأکول و مشروب نیکو به او بخوراند. برایش محیط آسوده و آرام دور از اضطراب و مشغله بوجود آورد».٨ این محبت در برخی خانواده‌هاگاه حتی به زیاده‌روی ره می‌برد؛ قهرمان میرزا سالور در «روزنامه خاطرات عین‌السلطنه» به یک نمونه در این زمینه اشاره می‌کند «كارهای ركن‌الدوله همین‌طور بی‌قاعده است. مثلا دایه باجی [را] كه دایه پسرش بوده و الان هفتاد سال دارد از تمام زنهای جوان معززه محترمه خودش دوستتر دارد و شأنش بیشتر است و سایرین بدون اجازه او آب نباید بخورند.

ركن‌الدوله اسیر و عبید اوست. حكم او تنزل من السماء است. سرور و رئیس اندرون حضرت والا دایه باجی است».٩ جایگاه ویژه دایه‌ها و لَله‌ها و محبتی که نسبت به آن‌ها ارزانی می‌شد گاه در حق اعضای خانواده آن‌ها نیز روا می‌آمد که در همان خانه اربابی می‌زیستند و به خدمتکاری مشغول بودند «از خانه شاهزاده نصیرالدوله خبر آوردند كه زن لَله آقا وفات كرده بی‌اندازه دل من سوخت. این زن آقا سید حسین پسر دایه شاهزاده نصیرالدوله بود. بعد از آنكه سیدحسین لَله پسر نصیرالدوله شد لَله آقا می‌گفتند. زنی به نمك و مزه او نخواهد آمد. ... من خیلی زن دیده‌ام، از خانم و كلفت یك نفر را به این مزه و نمك تا حال ندیده‌ام. ... حیف صد حیف، در واقع این زن اسباب مشغولیات تمام فامیل ما بود». ١٠

همچون خواهرها و برادرهایمان بودند
نوکران، دایه‌ها و لَله‌ها بخشی از خانواده ارباب و صاحب‌خانه به شمار می‌آمدند,١١ خانواده آن‌ها به ویژه فرزندان‌شان از این سنت برکنار نبودند. در این خانواده در واقع از جایگاه مرتبت انسانی، مرزی روشن و خشک به ویژه میان فرزندان ارباب و نوکر وجود نداشت. در منابع نوشتاری و نیز در گفت‌وگوهای تاریخ شفاهی با بسیاری روایت‌ها روبه‌روییم که چنین دیدگاهی را تایید می‌کنند. سیدعبدالله انوار، زاده سال ١٣٠٣ خورشیدی، فرزند سیدیعقوب انوار وکیل مجلس شورای ملی در اواخر دوره قاجار و دوره پهلوی اول در گفت‌وگو با نگارنده، در این‌باره چنین می‌گوید «ما پنج بچه بودیم. مادرمان نمی‌توانست شیر بدهد، به همین دلیل دایه داشتیم. روابط میان خانواده‌ها و نوکرها و دایه‌ها انسانی بود.

گاهی جزو خانواده می‌شدند. بچه‌هایشان نیز با ما بزرگ می‌شدند و مثل خواهر و برادرهایمان بودند».١٢ سَتّاره فرمانفرماییان در خاطرات خود، در توصیف دوران کودکی می‌نویسد «مادرم ... به من اجازه ترک اندرونی و همبازی شدن با برادران تنی و ناتنی‌ام و بچه‌های خدمتکاران را می‌داد. در مدت بازی زیر نظر "مشتی" که لَله و خدمتکارمان بود، پاییده می‌شدم».١٣ او باز به همین مشتی اشاره می‌کند که وی را «با پسر بتول خانم، ابول و پسران فاطمه خانم علی‌نقی و علی‌داد و دخترش لیلا و چند تن از بچه‌های خدمه، به دبستان تربیت، که در انتهای خیابان بود، می‌برد».١٤ عبدالله مستوفی نیز در کنار برادران و خواهرانش، از دخترکانی یاد می‌کند که «یکى مریم خانم دختر میرزا عبدالحسین و دیگرى حیات دختر دایۀ برادرم و سومى ... سکینه دختر حسین چل بود. این آخرى با برادرش رضا بعد از مردن پدرشان که قاپوچى در بیرونى بود، براى رعایت در خانه پذیرفته شده بودند و تمرین خدمتکارى و نوکرى میکردند. اگرچه این دختربچه‌ها هر سه از من بزرگتر بودند معهذا گوشۀ بازیهاى بچگانه ما را هم میگرفتند».١٥

او در جایی دیگر نیز می‌نویسد «گاهى با رفقاى مکتبخانه و یکى دو تا از بچه‌نوکرها بطور اجماع بباغ میرفتیم».١٦ آنجا که پای مکتب‌خانه و تربیت فرزندان ارباب به میان می‌آمد، گاه البته گویا مرزی روشن میان آن‌ها با فرزندان نوکران و خدمتکاران پدیدار می‌شد. نویسنده کتاب «شرح زندگانی من» در توصیف مکتب‌خانه شخصی خانواده مستوفی تاکید می‌کند «بچه‌نوکرها هیچوقت اجازه نداشتند با آقازاده‌ها درس بخوانند زیرا حقا تصور میکردند که این قبیل بچه‌ها که تربیت درستى ندارند، اخلاق بچه‌ها را خراب میکنند».١٧ او اما در روایتی دیگر نشان می‌دهد که این مرز چندان ثابت و بی‌تغییر نبوده است «باقر گرکانى پیشخدمت محرم میرزا محمود [برادر نویسنده] ... پسرى ده دوازده ساله داشت و خیلى مایل بود که این پسر خط و ربطى پیدا کرده مثل میرزاهاى در خانه با آقازاده‌ها همنشین شود، ولى البته رسم نبود که بچه نوکرها با آقازاده‌ها هم‌مشق شوند. دائى- باقر از میرزا خواهش کرد که پسرش را بمجلس مشق منزل خود بپذیرد و میرزا هم بمناسبت سابقۀ خدمات، بخصوص محرمیت باقر، این خواهش را پذیرفت».١٨
وصیت‌نامه‌هایی برای نوکرانی که ارث می‌برند
نوکری و خدمتکاری در بسیاری خانواده‌ها موروثی بود. عبدالله مستوفی از کربلایی باقر یاد می‌کند که قهوه‌چی پدرش بود و پس از وی پسرش محمدحسن که در همان خانه نوکر بود، جای پدر را گرفت و باز پس از مرگ او، پسرش حسین قهوه‌چی خانواده مستوفی شد,١٩ این وضعیت در کنار ایجاد اطمینان نزد ارباب درباره خانه‌زاد بودن نوکرها، اشتغال‌زایی برای فرزندان نوکران، لَله‌ها و دایه‌ها، یک وضعیت جالب را پدید می‌آورد؛ ارث‌بری نوکر از ارباب، که پدیده‌ای منحصربه‌فرد در پیوند ارباب- نوکر به شمار می‌آید. بررسی اسناد تاریخی به روشنی چنین مساله‌ای را می‌نمایاند. در یک سند که وصیت‌نامه معصومه نظام مافی به سال‌های نخستین سده ١٤ خورشیدی است، او پس از تعیین فردی در جایگاه وصی و وارث او را چنین موظف کرده است «از دایه من نگهداری نماید، متکفل مخارج او شده، ماهی بیست تومان ماهیانه به او بپردازد که زندگانی نماید و پس از فوت او به دخترش عذرا بدهد و از هر حیث از دایه من نگهداری شود به او محبت نماید، مثل اینکه دایه خود او باشد».٢٠ در جست‌وجوی اسنادی از این‌دست، به وصیت‌نامه عباس خواجه نوری به سال ١٣١٤ خورشیدی برمی‌خوریم. وی پس از تعیین سهم هر یک از وارثان و مشخص کردن وضعیت املاک و دارایی‌ها سفارش کرده است «مبلغ پانصد ریال به گماشته عباس مهدی بیگ، اگر در قید حیات بود، تعلق گیرد و به هریک از خادم و خادمه و خانم گلین از قرار نفری دویست ریال بدهند».٢١ دیگر سند مهم در این زمینه، وصیت‌نامه اشرف‌الملوک امینی «فخرالدوله» شاهزاده پرآوازه قاجاراست.

او به تفصیل درباره چگونگی وضعیت نوکران و مستخدمانش سفارش و برای آن‌ها حقوقی، حتی مادام‌العمر، از دارایی‌هایش تعیین کرده است «عبدالله شکوفی که از نوکرهای خوب و صمیمی است برای خودشان همه وقت نگهداری نموده و مبلغ ده هزار تومان انعام بپردازند و ثلث حقوق او را تا در قید حیات است بدهند ... به سیدعبدالحسین و سیدمرتضی زنجانی ثلث حقوق مادام الحیوه داده شود و مختارند هرکجا مایل باشند کار نمایند ... سهم میرزا علی اکبر مرتضایی تا زمانی که حیات دارد ثلث حقوقش داده شود ... به علویه یک هزار تومان بدهند و حقوقی را که من به او می‌دادم مادام‌الحیوه داده شود ... به بی‌بی جان پنج هزار ریال داده شود و حقوق او را مادام‌الحیوه بپردازند ... دایه مرحوم حسین [فرزند فخرالدوله] را پانصد تومان بدهند و حقوق او را هم کما فی‌السابق بپردازند ... حقوق ماهیانه عالم بهار را تا زنده است بدهند ... به قمر سلطان یک صد تومان به رسم انعام و ثلث حقوق وی پرداخت شود».٢٢

آنگاه که رسم نوکر زیاد داشتن برمی‌افتد
رعایت حق «نعمت و خدمت» به گونه‌ای که سخن رفت و البته بسیار در منابع گوناگون بدان اشاره شده است، اصلی اساسی در این پیوند به شمار می‌آمد؛ به تعبیر نگارنده کتاب «شرح زندگانی من»، «در آن دوره آقائى و نوکرى اینطورها بوده است که طرفین حق نعمت و خدمت را رعایت میکردند. اگر آقازاده‌اى ندار یا نوکرزاده‌اى بی‌کفایت میشد، باین مفتیها دست از همدیگر برنمى‌داشتند. آقازاده اگر از نان خود می‌برید، نوکر پدر را نگاه می‌داشت و نوکرزاده هم یک لقمه نان آقازادة خود را بر همه چیز دیگران ترجیح میداد. ... در این دوره خدمتکارهاى زنانه چون لباس و شام و نهار و خلاصه مثل امروز همه چیز داشتند، ماهى سه قران مواجب می‌گرفتند و بخدمتکارهاى قدیمى منتهى ماهى پنج قران حقوق میدادند»,٢٣ گردونه روزگار اما گاه چندان به میل افراد و جامعه نمی‌گردد.

دگرگونی‌های اقتصادی و اجتماعی سال‌های پایانی دوره قاجار و نیز تغییراتی بنیادین که در عرصه‌های یادشده در جامعه ایران در دوره پهلوی اول رخ داد، بسیاری از بنیان‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور را زیر و رو کرد.٢٤ سنت نوکرداری در ایران در کنار زمینه‌های اجتماعی و خانوادگی، پیوندی تنگ با دارایی‌های اقتصادی داشت، از این‌رو با تلاطم‌هایی در این بخش و نیز تغییر الگو و سبک زندگی، آن رسم نیز دگرگون شد.

نسل نوی ایرانیانی که جوانی‌شان با سال‌های سده‌ها ده و بیست خورشیدی هم‌زمان شده بود، همچون پدران خود نمی‌اندیشیدند. ثروت یک‌جای پدران نیز اکنون در همین فرزندان تقسیم و کوچک‌تر شده بود. روایت عبدالله مستوفی بیانگر این وضعیت است «زندگى چه از حیث مخارج و چه از حیث لوازم سنگین و پرحاشیه شده است. قیمت نان دو برابر ده سال قبل شده و به یکمن پانزده شاهى ترقى کرده است. با اینکه مواجب نوکر را به بیست و پنج قران ترقى داده‌اند، این صنف مرفه نیست و آقاهاى باانصاف مجبورند کمکهائى بآنها بکنند. نوکر زیاد نگاهداشتن هم دارد از رسم میافتد. ... آقاها دیگر قلیان همراه نمیبرند. فراش جلو انداختن و نوکر زیاد نگاهداشتن کار حاجى عمواقلى‌هاست. جوانهاى شیک دواسبه سوار میشوند و در خیابانها برعکس پدرانشان که آرام میرفتند چهارنعل میرانند».

۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید