مردى كه روزگار شش پادشاه را ديد

29سال پيش _ در سال ۱۳۶۶- در محله دزاشيب تجريش در تهران شخصى ديده از جهان فروبست كه طى دوران يك قرن زندگى اش، شش پادشاه را از نزديك به چشم ديده بود (۱/ اردلان / ص ۴۲۹) و تنها نماينده دوره دوم مجلس دوم بود كه تا سه ربع قرن پس از تعطيلى مجلس دوم، در قيد حيات بود. (۲/ نيرى/ ص۱۸۹)

کد خبر : ۱۳۲۵۹
بازدید : ۲۳۴۵

29سال پيش _ در سال ۱۳۶۶- در محله دزاشيب تجريش در تهران شخصى ديده از جهان فروبست كه طى دوران يك قرن زندگى اش، شش پادشاه را از نزديك به چشم ديده بود (۱/ اردلان / ص ۴۲۹) و تنها نماينده دوره دوم مجلس دوم بود كه تا سه ربع قرن پس از تعطيلى مجلس دوم، در قيد حيات بود. (۲/ نيرى/ ص۱۸۹)

خانواده اردلان ها اكثراً از والى ها و حكمرانان كردستان بوده اند. (۳/ روحانى) امان الله در اوايل سلطنت فتحعلى شاه حكمران كردستان بود. پس از مرگ او فرزندش خسرو والى كردستان شد و در زمان فتحعلى شاه ۱۰ سال حكمرانى كرد و سرانجام بر اثر وبا درگذشت و رضاقلى ميرزا _ فرزندش- جانشين او شد، جوانى شجاع و جسور كه به خاطر نزديكى به خانواده سلطنتى اوامر حكومت مركزى را اطاعت نمى كرد و از پرداخت ماليات شانه خالى مى كرد تا اينكه حكومت برادر او را _ رضا قلى خان- به حكمرانى كردستان منصوب مى كند كه او هم با دختر عباس ميرزا _ نايب السلطنه- ازدواج مى كند كه يكى از پسران او ابوالحسن خان فخر الملك است كه او دوران كودكى و نوجوانى خود را در كردستان _ اكثراً سنندج- سپرى كرد و بنا به استدعاى پدرش ناصرالدين شاه او را به «غلام بچگى» در دربار مشغول كرد و او هم در ۱۹سالگى با دختر عبدالصمد ميرزا -برادر ناصرالدين شاه- ازدواج كرد و در سفر سوم شاه به فرنگ- كه جزء ملتزمين ركاب بود- سمت فخرالملك گرفت. در سال اول سلطنت مظفرالدين شاه به حكومت همدان منصوب شد كه سرانجام در سال ۱۳۰۶ درگذشت و از او هشت پسر- غلامرضا، امان الله، رضاقلى، على قلى و... - به جاى ماند كه هركدام عهده دار مشاغل مهم و حساس ايران شدند.

امان الله در سال ۱۳۰۰ ق در تهران متولد شد، مادرش دختر سوم عبدالصمد ميرزا (فرزند محمدشاه قاجار) بود يعنى مادرش برادرزاده ناصرالدين شاه مى شد. به همين دليل امان الله با نزهت- دختر پسردايى و داماد ناصرالدين شاه- ازدواج كرد اما چندى بعد با روشنك _ دختر ميرزا عين السلطنه سالور- دختردايى خود ازدواج كرد و مظفرالدين شاه به او لقب «عزالممالك» داد و از آن پس در تمام ماموريت هايش او را به همراه خود مى برد. (۱/ اردلان/ مقدمه عاقلى) اولين شغل دولتى او والى گرى دزفول بود زيرا پس از خلع محمدعلى شاه و فتح تهران امان الله حاكم دزفول بود و كانديداى نمايندگى مجلس شد و از خوزستان به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. (دور دوم)

در ۲۴ آبان ۱۲۸۸ مجلس دوم تشكيل شد و عزالممالك (امان الله اردلان) جزء هيات رئيسه مجلس شده بود. همان طور كه مى دانيم پس از آنكه محمدعلى ميرزا از سلطنت خلع شد و به سفارت روس در زرگنده پناه برد، احمدميرزا فرزند خردسالش كه وليعهد بود به جاى پدر به سلطنت برگزيده شد اما چون به سن قانونى نرسيده بود عضدالملك رئيس ايل قاجار به عنوان نايب السلطنه تعيين شد و اداره امور وليعهد و سلطنت را به عهده گرفت، اما او در اوايل رمضان ۱۳۲۸ بر اثر كسالت درگذشت و نمايندگان مجلس _ با نظارت و بررسى عزالممالك، منتصرالسلطان، صنيع الدوله و ميرزا قلى خان- سعى كردند كه ناصرالملك را جانشين او كنند. (۲/ نيرى/ ص ۲۶۷)

در زمان محمد ولى خان تنكابنى كه كشور گرفتار قيام هاى متفاوت در بعضى از نقاط بود... و دو سه ماهى هم از تشكيل مجلس دوم نگذشته بود كه نمايندگان صف آرايى كردند عده اى از جوانان و تندروها، اقليتى در مجلس تشكيل دادند و در مقام مخالفت با دولت برآمدند و نام دموكرات بر خود نهادند -كه بعضى ها آنان را ليبرال مى ناميدند- و تقى زاده، حاج عزالممالك و نواب از رهبران اين اقليت بودند و در مرام نامه شان چند برنامه انقلابى هم مانند تقسيم اراضى بين زارعين، تفكيك روحانيت از سياست و... وجود داشت، اما دسته ديگر از مجلس كه اكثريت هم بودند نام «اعتدالى» بر خود نهادند و طرفدار سپهسالار بودند البته اقليت ها در كارهاى مطبوعاتى بسيار قوى بودند و چندين روزنامه و عده اى نويسنده زبردست در اختيار داشتند. (۴/ عاقلى/ ص ۱۰۷) دوره دوم مجلس در سوم دى ماه ۱۲۹۰ به پايان رسيد و در اين زمان عزالممالك بيشتر به عنوان چهره اى ليبرال شناخته شد. پس از صدور فرمان انتخابات دوره سوم قانونگذارى او خود را كانديداى نمايندگى مجلس از كرمانشاه كرد و با وجود مخالفت فرمانفرما وارد مجلس و عضو هيات رئيسه مجلس شد. مجلسى كه در آن او اولين نماينده اى بود كه به بيان استيضاح پرداخت. (۱/ اردلان/ مقدمه)

در زمان احمدشاه وكلاى مجلس در جلسه اى خصوصى راى به زمامدارى مستوفى الممالك دادند (۴/ عاقلى/ ص ۱۸۵) اما در زمانى كه مستوفى الممالك كابينه خود را به مجلس معرفى نكرده بود، بعضى افراد از مجلس مى خواستند كه در تعيين كابينه رئيس الوزرا - نخست وزير- را يارى دهند، اول تقى زاده لب به اعتراض گشود. بعد هم عزالممالك كه انسانى منظم، دقيق و حساس بوده است مى گويد: همان طور كه آقاى تقى زاده فرمودند گويا آقاى نايب السلطنه وظيفه خود را ادا كرده و رئيس الوزرا را به مجلس فرستاده اند حالا اگر رئيس الوزرا موانعى در كار دارند بايد تشريف بياورند به مجلس و موانع خودشان را بگويند تا مجلس رفع كند... بنده عرض خودم را تجديد و شخصاً اين راى را نمى دهم كه دوباره يك هياتى انتخاب شوند و بروند خدمت آقاى نايب السلطنه بلكه عيناً مى گويم بايد خود رئيس الوزرا بيايند و چنانچه محذوراتى دارند استعفا بدهند يا اينكه كابينه خودشان را زودتر تشكيل داده و معرفى نمايند. (۲/ نيرى/ صص ۱۹۱- ۱۸۹)

پس از ارائه اولين برنامه دولت مستوفى در مجلس دوم به تقاضاى تنى چند از وزرا جلسه خصوصى مجلس تشكيل شد. بحث در برنامه دولت با سخنان موافق و مخالف، ادامه يافت و برنامه دولت به راى مجلس گذاشته شد و سرانجام با اكثريت ۴۵ راى از ۶۶ نفر حضار به تصويب رسيد. (۲/ نيرى/ ص۲۱۰) اما در جلسه خصوصى و در راى گيرى عمومى حاج عزالممالك مخالف سرسخت مستوفى بود... پس از معرفى وزرا كابينه مشغول انجام امور جارى شد. (۴/ عاقلى/ ص۱۸۵) با ابداع استيضاح توسط عزالممالك... طى چند ماه اول زمامدارى دولت مستوفى مرتب با سئوالات و استيضاح هاى مختلف نمايندگان روبه رو و بيشتر وزارتخانه ها- داخله، عدليه، خارجه، ماليه و... _ مورد سئوال قرار گرفتند.

حتى حاج عزالممالك مدعى بود كه «چون هيات وزرا در اقدامات قانونى خود درخصوص صفحه خوزستان كوتاهى نموده اند. لذا از رئيس الوزرا و هيات كابينه استيضاح نموده است.» (۲/ نيرى/ ص ۲۴۹)

در بحبوحه جنگ جهانى اول با آنكه دولت ايران در نخستين روزهاى شروع جنگ اعلام بى طرفى كرده بود، ليكن دامنه جنگ به داخل خاك ايران كشيده شد و قواى روسيه و انگليس بخش هايى از خاك ايران را عملاً اشغال كرده بودند... (۴/ عاقلى/ ص ۱۸۶) در آن هنگام دوره سوم مجلس فقط قريب به يك سال فعاليت داشت _ از ۱۴/۹/۱۲۹۳ تا ۲۳/۸/۱۲۹۴ _ كه به سبب نقض بى طرفى ايران از طرف دو نيروى متخاصم _ به ويژه حركت و تجاوز سپاهيان روس تزار كه اوضاع كشور را آشفته كرده بود- در روز ۲۳ آبان ۱۲۹۴ به خاطر مهاجرت نمايندگان، مجلس از اكثريت افتاد و تعطيل شد. (۵/ يغمايى/ صص ،۱۹۳ ۲۷۱) خبر ورود نيروهاى روسيه به كرج و حمله به تهران و اشغال پايتخت فوراً به تهران رسيد و احمدشاه و رئيس الوزرا، هيات وزيران و نمايندگان محلى را سخت به وحشت انداخت پس بنا به پيشنهاد آلمان روز هفتم محرم ۱۳۳۴ _ جهت تغيير پايتخت از تهران به اصفهان- هيات دولت از تهران مهاجرت كرد... از نخستين دقايق بامداد هفتم محرم عده اى از نمايندگان مجلس، مقامات دولتى، تجار و روحانيون و آزاديخواهان- به نشانه اعتراض به عمليات خصمانه سربازان تزارى- تهران را به قصد قم ترك كردند و در ميان روحانيون سيدمحمد طباطبايى نيز بود. در بين نمايندگان مجلس مدرس، صوراسرافيل، حاج عزالممالك، عارف، عشقى و... ديده مى شدند (۴/ عاقلى/ ص ۱۸۶) كه در ابتدا به قم روانه شدند و پس از آنجا به طرف كرمانشاهان حركت كردند و حكومت ملى را تشكيل دادند. (۵/ يغمايى/ ص ۱۹۲)

دوره سوم، وحيدالملك كه در اين دوره از طرف حزب دموكرات به نمايندگى برگزيده شده بود و جزء اولين دسته از نمايندگان مهاجر از تهران بيرون رفت اين گروه از نمايندگان چون به كرمانشاهان رسيدند آنجا را مركز فعاليت خود قرار دادند و كابينه مهاجرت يا كابينه حكومت ملى را تشكيل دادند كه امان الله اردلان (عزالممالك) مسئول فوايد عامه و تجارت و مباشر مخارج نظام شد (۵/ يغمايى/ ص ۱۹۳) و پس از مدتى عزالممالك به خارج از ايران و از جمله استانبول رفت. عملاً ميان مجلس سه و چهار، پنج سال و هشت ماه و ۹روز فترت افتاد و مجلس،۴ اول تير ۱۳۰۰ افتتاح شد. (۵/ يغمايى/ ص ۱۹۳)

در تهران، ميرزا حسن خان مشيرالدوله پيرنيا كه از ۲۴/۳/۱۳۰۲ تا آخر شهريور ۱۳۰۲- رئيس الوزرا بود، در اواخر مهرماه نزد احمدشاه رفت و به هر ترتيب كه بود او را راضى ساخت تا استعفايش را بپذيرد و شاه ناگزير بدين كار تن داد و روز سوم آبان ،۱۳۰۲ شاه فرمان رئيس الوزرايى سردار سپه را اعلام كرد و سردار سپه (رضاخان)، در روز ۵ آبان، وزراى كابينه خود را معرفى كرد و عزالممالك اردلان سرپرستى وزارت فوايد عامه و تجارت را برعهده گرفت و پس از ميرزا نظام الدين خان، كفيل شد. (۴/عاقلى/ ص۳۴۶)

سردار سپه پس از رفتن احمدشاه به اروپا تمام فعاليت خود را متوجه اتمام انتخابات دوره پنجم و تشكيل مجلس مزبور كرد. و تا اوايل بهمن ماه اكثريت انتخاب شدگان در تهران حضور يافتند و رئيس الوزرا وعده افتتاح مجلس را در ۲۲ بهمن ۱۳۰۲ به اطلاع عموم رسانيد. و مجلس در روز موعود با نطق محمدحسن ميرزا وليعهد افتتاح شد. وكلاى تهران در مجلس پنجم عبارت بودند از: مستوفى الممالك، مصدق السلطنه، مدرس، تقى زاده، حسين علاء، احد بهبهانى، قوام السلطنه- كه در ايران نبود- و... و در انتخابات اين مجلس، سوسياليست هاى عضو كابينه هم به مجلس راه يافتند كه از جمله آنان مى توان به حاج عزالممالك اشاره كرد. (۴/عاقلى/ ص ۳۴۹) عزالممالك ، نواب، شيح محمد خيابانى، نوبرى و تقى زاده، پس از ترميم كابينه، اقليتى را در مجلس تشكيل دادند و نام خود را دموكرات نهادند. (۶/ افشارى/ ص ۱۲۵)

در زمستان ۱۳۲۵ كه نمايندگان مجلس پانزدهم، انتخاب شدند... همزمان با اعلام نامزدهاى انتخابات از طرف حزب دولتى، دكتر مصدق هم نامزدهاى خود را از طريق حزب وحدت ايران معرفى كرد. همزمان با معرفى صورت نامزدهاى احزاب در تهران، قريب هزار نفر از دانشجويان دانشگاه تهران به عنوان اعتراض به انجمن نظارت مركزى و به قصد تحصن در دربار از دانشگاه خارج شدند، پليس از حركت دانشجويان جلوگيرى كرد و در نتيجه زدوخورد شديدى بين دانشجويان و پليس به وقوع پيوست و عده اى از طرفين زخمى شدند. چند روز بعد عده زيادى از رجال و چهره هاى معروف با اعتراض به جريان انتخابات تهران و شهرها در دربار متحصن شدند كه بعضى متحصنين عبارت بودند از: دكتر مصدق، متين دفترى، سيدمحمد صادق طباطبايى، حاج عزالمما لك، صادق سرمد، جلالى نائينى و...

مدت تحصن اين افراد بيش از سه روز به طول نينجاميد و بدون نتيجه دربار را ترك كردند. (۴/عاقلى/ ص ۶۲۸) همان طور كه قبلاً اشاره شد اما ن الله خان گاهى به خاطر نظم و حساسيت بيش از حدش به هيچ وجه حاضر به پذيرفتن ريسك و يا به خطر انداختن سابقه و اعتبارش در نزد شاه نبود، در زمانى كه به عنوان وزير دارايى در كابينه عبدالحسين هژير آغاز به كار كرد دولت هژير آماج مخالفت ها بود و حتى متهم به ظاهرسازى و اغفال و خلاف كارى بود...
شاه در اواخر تير ۱۳۲۷ براى يك بازديد رسمى به انگليس، فرانسه و سوئيس مسافرت كرد.

.... هرچند در مدتى كه شاه در اروپا اقامت داشت، حوادث مهمى در ايران رخ داد، عباس اسكندرى نماينده مجلس دولت هژير را به علت مسائل داخلى و خارجى و مسئله بحرين استيضاح كرد. متعاقب او، ناصرقلى اردلان نيز دولت را استيضاح كرد اما هژير مدعى شد كه دولت بيش از دو ماه نيست كه عهده دار امور شده است... و سرانجام با ۹۳ راى مثبت، راى اعتماد مجدد گرفت. اما پس از چند روز عده اى از وزيران مانند وزير كشور و وزير دارايى (امان الله اردلان) از همكارى با هژير اعراض كردند و او ناچار كابينه خود را ترميم كرد. (۴/ عاقلى/ ص ۶۵۲)

با توجه به سابقه فعاليت اردلان، متوجه خواهيم شد كه او از سال ۱۳۰۰ تا اواخر سال ۱۳۲۹- به مدت تقريباً ۳۰ سال- در اكثر كابينه ها- گاه با نقش حضور در صندلى ذخيره قدرت- حاضر مى شود. اكثراً به عنوان كفيل و جانشين از او در كابينه ها استفاده مى شود. اما او در شناخت افراد، بسيار دقيق بود و حتى در زمانى كه وزارت بهدارى را در كابينه سهيلى به عهده داشت منوچهر اقبال را- در ۱۸/۲/۱۳۳۲- به عنوان معاون خود انتخاب كرد. (ر.ك. منبع۷) در ايام خروج از هيات دولت و در مابقى زمان ها به مشاغلى ديگر پرداخته بود كه «پيشكارى مالى كرمان، خزانه حزب سوسياليست (محمدصادق طباطبايى)، مديركل وزارت ماليه، پيشكارى مالى فارس، نماينده دزفول، مامور بازرسى مالى گيلان و مازندران، شهردار فارس، فرماندار بندرعباس، وزارت ماليه، پيشكار دارايى، حكمران لرستان و بروجرد و بوشهر، استاندار اصفهان، كرمان و آذربايجان و رضائيه، مديركل وزارت كشور، رئيس سازمان غله، نان، قند و شكر (خواروبار)، معاون وزارت دارايى، مديرعامل بانك رهنى ايران، رياست كميسيون ارز، مديرعامل اتحاديه شهردارى ها، عضو هيات نظارت و شوراى عالى بانك ملى و...» از عمده آن مشاغل به شمار مى روند. (۱/ اردلان/ مقدمه)

فعاليت هاى سياسى امان الله به خاطر وفادارى بيش از حد او به اصل سلطنت، در چارچوب قانون بود و هيچ گاه پا فراتر ننهاد. هر چند كه شايعه اى وجود دارد مبنى بر اينكه، در اوايل مهر ،۱۳۲۰ در اولين جلسه حزب توده، نبى بنا به دعوت محسن اسكندرى، عزالممالك هم حضور داشته است (ر.ك. منبع۸) اما او بيشتر، وجهه ليبرالى و دموكرات مآبانه خود را حفظ كرد؛ و در زدوبندهاى سياسى هم اكثراً به خاطر صداقتش، قابل اعتماد بود. مثلاً الف - پس از آنكه دكتر مصدق با وجود اينكه شاه عصر روز سه شنبه ۲۳ آبان او را احضار و به قبول نخست وزيرى امر كرد، به علت عدم تصويب ماده واحده پيشنهادى اقليت از قبول زمامدارى معذرت خواست. عاقبت پس از ۱۲روز بحران و بلاتكليفى روز دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۲۳ تمايل مجلس به نخست وزيرى بيات به عرض شاه رسيد و فرمان نخست وزيرى او صادر شد. نمايندگان اكثريت در تعيين اعضاى كابينه پافشارى از خود نشان ندادند. فقط دو سنگر مهم _ مانند انتصاب امان الله خان به وزارت دارايى _ را در اختيار گرفتند و به نخست وزير تحميل كردند. (۹ / آرامش / ص ۳۲) ب _ در سال ۱۳۳۶ شاه به فكر تاسيس نظام دوحزبى افتاد (۱۰ / پهلوى / ص۲۲۸) كه مورد تائيد رژيم باشند، چون شاه پس از وقوع كودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با سفرهايى كه به اروپا داشت، تصميم گرفت به تشكيل دو حزب اكثريت و اقليت در مجلس شوراى ملى دست بزند. براساس اين تاسى از الگوهاى اروپايى و آمريكايى در ۲۸/۲/۱۳۳۶ اول حزب مردم به رياست اسدالله علم تشكيل شد و سپس دكتر اقبال حزب مليون را در ارديبهشت ۱۳۳۷ تاسيس كرد كه در اين حزب حاكم بر مجلس از اعضاى ارشد هيات موسس مى توان به سه چهره «محمد حجازى، حاج عزالممالك و محمود جم» اشاره كرد. (ر.ك. منبع ۱۱ و ۱۲)

ج _ البته نصرالله سيف پورفاطمى در خاطرات خود هر چند كه اردلان را دوست خود در كابينه سهيلى معرفى مى كند (۱۳ / فاطمى /ص ۲۳۴) _ اشاره مى كند كه سليمان ميرزا در دوران اوايل سلطنت رضاشاه دسته عاميون را با كمك صوراسرافيل و ميرزا محمدصادق طباطبايى و اردلان تشكيل داد و در اين موقع علمدار حزب توده شده بود. (۱۳ / فاطمى / ص ۱۸۱) البته احتياط و محافظه كارى اردلان گاهى به مقام دوستى و منفعت طلبى و ترس تعبير شده است، رزم آرا كه در برابر اعزام اردلان به لرستان بنا به درخواست نجومى وكيل لرستان ايستادگى مى كند (۱۴ / رزم آرا / ص ۱۶۱) درباره او با صراحت مى گويد: «امان الله با من دوست بسيار صميمى و رفيق بسيار نزديك بود، روزى براى كارى نزدش رفتم _ البته پس از بركنارى از رياست ستاد ارتش _ و پسرش گفت در خانه است، مدتى در خانه اش به انتظار ماندم بالاخره بچه ديگرى آمد و به من گفت نيست، شب وقتى تاريك شد، خودش به منزلم آمد. فهميدم بيچاره از ترس مرا به منزل خود نپذيرفته ولى از آنجايى كه هميشه ترسو و خودخواه بود فكر مى كند كه شايد روزى احتياجى باشد شبانه به خانه من آمده بود كه ديده نشود ... جريانات بسيار است، اما تصور مى كنم كه درج همين چند نكته براى درك حقايق اخلاق بشر كافى باشد. (۱۴ / رزم آرا / ص ۱۶۹)

پس از خروج از هيات دولت در انتخابات دوره ۱۸ پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از سنندج به وكالت مجلس انتخاب مى شود و باز هم دوره ۱۹ چنين اتفاق مى افتد و عضو هيات رئيسه و سرانجام نايب رئيس مجلس مى شود. (۱ / اردلان / مقدمه) هر چند كه كارگردانى انتخابات دوره ۱۹ مجلس _ پس از مجلس سپهبد زاهدي_ به دست اميراسدالله علم بود ... در اين مجلس عده اى از نمايندگان _ از جمله حاج عزالممالك _ متجاوز از ۷۰ سال سن داشتند ... دولت براى گذراندن لوايح خود به مجلس امتياز مى داد و مدت نمايندگى از دو سال به چهار سال افزايش يافت. (۴ / عاقلى / ص ۸۴۶)

اردلان در خاطراتش مى گويد كه هنگام معرفى كابينه بختيار از ديدن يحيى صادق وزيرى _ وزير پيشنهادى دادگسترى _ به وجد مى آيد و مى نويسد: «قاضى بسيار درست و مرد محكمى است _ او را مى شناسم. امروز شنبه ۲۳ دى ماه نخست وزير دولت را به مجلس معرفى كرده و برنامه دولت را پيشنهاد كرد. از وزرا فقط صادق وزيرى را مى شناسم. در موقع رفتن وزرا از پيش من عبور كرد، به واسطه همشهرى بودن روى ايشان را بوسيدم. (۱/ اردلان / ص۴۲۶)

مدتى سفيركبير در بغداد شد و تا ۱۳۳۹ در آن شغل باقى مى ماند و در بازگشت به ايران مدتى به عنوان استاندار آذربايجان كار مى كند، اما با روى كار آمدن دولت على امينى خانه نشين مى شود. (۱ / اردلان / مقدمه) تا اينكه در سال ۱۳۵۴ سناتور انتصابى آذربايجان غربى مى شود و حتى تا نايب رياست مجلس سنا پيش مى رود. اما با انقلاب سال ۱۳۵۷ پرونده سياسى و حضور طولانى او در قدرت بسته مى شود. (۱ / اردلان / مقدمه) چنانچه در بين اطرافيان نقل مى شود، او به عنوان مردى مسلمان و معتقد و خيرخواه و اهل سفر به حج و اماكن متبركه مشهور است كه به خاطر كمك به محتاجان و نيازمندان چندان مال و منالى نداشت و هيچ گاه به فساد آلوده نشد. ... حتى (بدون استفاده از عينك) تا آخر عمر تلاوت قرآن مى كرده است.

در كار و بارش اهل خيانت نبوده و با صداقت رفتار كرده و از نظر شخصيتى مى گويند شخصيتى شوخ طبع و سخندان بوده است و حتى شكارچى ماهرى بوده و عاشق پياده روى و كوهنوردى. دكتر جواد صدر هم در خاطرات سياسى خود اشاره مى كند كه تابلو نقاشى او در كاخ ابيض _ دفتر مركزى نخست وزيرى در ميدان ارگ _ كار عزالممالك بوده است. (۱۵ / صدر / ص۱۸۹) هر چند كه خاطراتش را با وصله و پينه منتشر كرده اند، اما معتقدم تفكرات جالبى داشته است زيرا در روى كار آمدن يكى از نخست وزيران شاه مى گويد: «اگر ... بتواند موافقت قشون را جلب كند، بايد مجلسين _ سنا و ملى _ را مخل كرده و انتخابات عمومى را با نظارت سازمان ملل انجام دهد. به طور آزاد هر چه ملت خواست همان آينده ايران باشد. نه اينكه به جاى ديكتاتورى سابق يك ديكتاتورى جديد روى كار بيايد. اگر انتخابات با نظارت سازمان ملل باشد، ممكن است آراى مردم بالنسبه آزاد باشد وگرنه فرمايشى خواهد بود. و كسى قدرت و جرات حرف زدن نخواهد داشت.» (۱ / اردلان / ص۴۲۹)

منابع و مآخذ:
۱- اردلان، امان الله، خاطرات حاج عزالممالك (تنظيم دكتر باقر عاقلى)، نشر نامك، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۲
۲- نيرى، حميد، زندگينامه مستوفى الممالك، چ اول، ،۱۳۶۹ تهران
۳- روحانى، بابامردوخ، تاريخ مشاهير كرد، سروش، چ اول، ،۱۳۶۹ تهران
۴- عاقلى، باقر، نخست وزيران ايران از مشروطه تا انقلاب، تهران، جاويدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴
۵- يغمايى، اقبال، وزيران علوم و معارف و فرهنگ ايران، تهران، نشر دانشگاهى، چاپ اول، ۱۳۷۵
۶- افشارى، پرويز، نخست وزيران ايران، مركز اسناد و خدمات پژوهش، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳
۷- دولت هاى ايران (از ميرزا نصرالله خان مشيرالدوله تا ميرحسين موسوى)، اداره كل آرشيو، اسناد و موزه، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۸
۸- چپ در ايران، مركز بررسى اسناد تاريخى، چاپ اول، ،۱۳۷۸ تهران، ص۱۹
۹- آرامش، احمد، خاطرات سياسى (زير نظر غلامحسين ميرزاصالح)، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۹
۱۰- ماموريت براى وطن، محمدرضا پهلوى، صص ۹-۲۲۸
۱۱- تاريخ معاصر ايران، ج ،۳ صص ۸۰ و ۷۹ ، ،۱۱۴ ۱۱۳
۱۲- حزب ايران نوين، به روايت اسناد ساواك، مركز بررسى اسناد تاريخى، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۰
۱۳- فاطمى، نصرالله سيف پور، گزند روزگار، شيرازه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۹
۱۴- رزم آرا، كامبيز و كاوه بيات، خاطرات حاجعلى رزم آرا، نشر شيرازه، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۲
۱۵- صدر، جواد، نگاهى از درون، خاطرات سياسى (به كوشش مرتضى رسولى پور)، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱
روزنامه شرق 1384

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید