زیباکلام: برادرم حاضر نیست به من سلام کند

کد خبر : ۳۲۷۵۴
بازدید : ۱۴۲۸
صادق زیباکلام فعال سیاسی اصلاح‌طلب از اختلافاتش با برادرش که نگاه سیاسی نزدیک به اصولگرایان دارد روایت کرد.

بخش‌هایی از گفتگوی صادق زیباکلام با خبرآنلاین در ادامه آمده است

شما با برادرتان خیلی اختلاف دیدگاه سیاسی دارید حاضرید در موضوع برجام با هم بنشینید و مناظره کنید؟
والله مدتهاست که ما چه درباره برجام یا هر موضوع دیگری با یکدیگر صحبت هم نمی کنیم. البته با کمال تأسف این را می گویم اما واقعیتی است که وجود دارد.

اختلاف شما و برادرتان سیاسی است یا خانوادگی؟
سیاسی است چون او با مابقی اعضای خانواده کما بیش رفت و آمد دارد. البته رفت و آمد برادرم با آنها نیز زیاد نیست اما ایشان با من روی دیدگاه های سیاسی ترجیح می دهد که هیچ کاری نداشته باشد.

آقای دکتر شما بارها گفته اید لیبرال هستید و اهل تسامح، گفتگو و مدارا، آن وقت چطور با برادر تنی خودتان بواسطه مسائل سیاسی صحبت نمی کنید؟
در انگلیس یک ضرب المثل است ترجمه فارسی آن می شود، برای رقص تانگو به دو نفر احتیاج است

متوجه نمی شوم!
ببینید گفتن آن برای من خیلی سخت است. ایشان حاضر نیستند هیچ رابطه ایی حتی سلام و علیک با من داشته باشند.

درک آن سخت است؟ یعنی این قدر مسائل یا اختلافات سیاسی برای ایشان مهم است؟
یقینا من اگر از نظر تفکر نزدیک به ایشان می بودم به این حادی نمی شد که ایشان حتی حاضر نشود بامن صحبت کند.

پس شما قطع ارتباط نکردید؟
نه اتفاقا به احترام مادرمان من تلاش هم داشته ام که رابطه به تار مو برسد اما پاره نشود. اما خوب نشد مسائل سیاسی برای ایشان خیلی جدی و مهم هستند.

چه طور از پدری که تجارت و بازرگانی می کرد فرزندانی اهل سیاست و فلسفه پرورش پیدا کردند؟
پدرم تا کلاس چهارم، پنجم دبستان بیشتر درس نخواند ولی فوق العاده با هوش بود. پدرم درس نخوانده بود و ثروت پدری هم نداشت و از یک خانواده طبقه متوسط رو به پایین بود. به علاوه در کودتای 28 مرداد مغازه اش واقع در فلکه دروازه قزوین را تاراج کردند، بعد از آن واقعه دوباره شروع به کار کرد و ظرف 20 سال یکی از تجار واردکننده لوازم کامیون از انگلیس، فرانسه و آلمان شد. این خیلی جالب است. پدرم فوق العاده آدم درستی بود و این طور نبود که با کلاهبرداری به این موقعیت رسیده باشد چون اگر تاجر درست نباشد نمی تواند در محیط بازار رشد کند. پدرم خیلی علاقه داشت فرزندانش درس بخوانند. حتی خواهرمم که اسفند 94 فوت شد استاد علوم تربیتی دانشگاه تهران بود. خواهرم دکتری فلسفه خود را از دانشگاه برادفورد انگلیس گرفت. اصلا پدرم مشوّق اصلی خواهرم برای درس خواندن بود. آن زمان کم افرادی از خانواده های سنتی بودند که نسبت به درس خواندن دختر اینقدر مشتاق باشند. پدرم بعد از کودتای 28 مرداد سرخورده شد و سیاست را کنار گذاشت ولی به سمت عرفان و مثنوی و حافظ رفت بنابراین خیلی هم تعجب آور نیست که اصرار می کرد فرزندانش درس بخوانند.

چرا هر سه فرزند پدرتان در حوزه فلسفه و سیاست تحصیل کردند؟
همه ما با یک توقف به آن سمت رفتیم. خواهرم تاریخ خواند و لیسانس تاریخ گرفت بعد دنبال فلسفه رفت. من رشته مهندسی شیمی خواندم و بعد وارد حوزه تحصیلی در رشته علوم انسانی شدم، برادرم نیز در دانشگاه منچستر مهندسی برق خواند و بعد در رشته فلسفه ادامه تحصیل کردید.

شما هم در جناح اصولگرا و هم در جناح اصلاح طلب منتقد دارید و می گویید براذرتان هم با شما به علت اختلاف افکار و نظرات سیاسی دیگر صحبت نمی کند، چه رسالتی برای خودتان قائل هستید که در همه موضوعات اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تاریخی و هنری به طرح دیدگاه بپردازید؟
خوب از من می پرسند.

ما خبرنگارها وقتی به دیگر صاحب نظران زنگ می زنیم می گویند "حوزه من فقط اقتصادی، سیاست خارجی، اجتماعی یا سیاست داخلی است و در دیگر موضوعات صحبت نمی کنم" اما گویا شما یک رسالتی را برای خود تعریف کردید که در همه موضوعات صحبت کنید؟
نه مسائل سیاسی و اجتماعی است. من با این انتقاد مواجه شدم.

خود من یک بار در موضوع جام جهانی به شما زنگ زدم و از شما مصاحبه گرفتم.
جام جهانی یکسری ابعاد اجتماعی واقعا مهمی دارد. من کاری به دیگران که علوم انسانی خواندند ندارم اما به عنوان کسی که دارد در حوزه علوم انسانی کار می کند برای من جای علامت سئوال است که چرا این جایگاه و وضعیتی که فوتبال از نظر اجتماعی دارد تنیس یا بسکتبال ندارد.

اما درباره اسکار هم صحبت کردید.
چون اینها همه جنبه های اجتماعی دارد.

صحبت کردن درباره همه مسائل را حسن می دانید یا ایراد؟
نه قبح می دانم و نه حسن. معتقدم مهم آن مطلبی است که بیان می شود. همه کسانی که از من ایراد گرفتند و انتقاد کردند که چرا درباره همه موضوعات صحبت می کنم، تا حالا هیچ کدام حتی یک مورد هم نگفتند که " وقتی در فلان موضوع حرف زدی، اشتباه بود و نشان داد هیچی سرت نمی شود".

اما آقای دکتر مجتهدزاده بعد از مناظره ای که شما با آقای دکتر کاشانی درباره کودتای 28 مرداد داشتید در قسمت نظرات کاربران مطلبی نوشت همین انتقاد را مطرح کرد که آقای دکتر زیباکلام در موضوعات تاریخی بهتر است مطالعه بیشتری کند.
من این حرف آقای مجتهدزاده را قبول ندارم. برای اینکه آقای مجتهدزاده دوست دارد همه به مصدق فحش بدهند. در واقع اگر کسی به مصدق فحش بدهد او می گوید "این فرد اطلاعات تاریخی اش خوب است" اما برعکس وقتی کسی از آیت الله کاشانی انتقاد می کند، آقای مجتهدزاده می گوید "این فرد اطلاعات تاریخی کم است". من اگر جای آقای دکتر مجتهدزاده بودم همینجوری کیلویی و کلی نمی گفتم فلانی اطلاعتش کم یا زیاد است بلکه مورد به مورد اشتباهات یا نقاط قوت دیدگاهش را بر می شمردم.

اگر بخواهید درباره موضوع گیری خود از کسی حلالیت بطلبید به خاطر اینکه بعد از مدتی متوجه شدید آن موضع درست نبود، آن فرد کیست و چه گرایش سیاسی دارد؟
گفتن این حرف مقداری سخت است اگر بگویم هرچقدر فکر می کنم موردی را پیدا نمی کنم که واقعا از کسی بخواهم حلالیت بطلبم و عذرخواهی کنم چون معنایش این می شود که فوق العاده آدم متکبر و خودخواهی هستم و نمی خواهم اشتباهاتم را قبول کنم. اگر قرار باشد از یک نفر بابت نگاهی که به او داشتم و آن نگاه بعدها چقدر دچار جرح و تعدیل شد عذرخواهی کنم قطعا آن یک نفر مهندس مهدی بازرگان است.

چرا؟
چون نگاهی که به او در سال 58 و 59 داشتم نگاه خیلی والایی و ستایش انگیزی نبود ولی الان بعد از گذشت 37 سال احترامم به مهندس بازرگان خیلی خیلی بیشتر از 37 سال پیش است. من به مهندس بازرگان هیچ گاه اسائه ادب نکردم ولی این نگاهی که الان به آقای بازرگان دارم قطعا در سال 58 نداشتم و خودم از خودم خجالت می کشم.

در جمع اصولگرایان آیا کسی نیست که بخواهید از او حلالیت بطلبید؟
نه حقیقتش. اظهارنظرهایی که درباره آنها کردم کم و بیش همان نظرات را دارم مثلا من به قالیباف، بادامچیان، حمیدرسایی، احمدی نژاد و دیگر اصولگرایان چه گفتم که باید از آنها حلالیت بطلبم.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید