مغز متفکر ترامپ چه میخواهد؟
آقای بنن که اکنون 63 سال دارد، در تمام زندگی حرفهای و نامتعارفش به داشتن هوش و استعداد خارقالعاده معروف بوده: بهعنوان افسر نیروی دریایی، متخصص در شرکت "گلدمن ساکس"، سرمایهگذار در صنعت سرگرمی و تلویزیون، نویسنده و کارگردان فیلمهای مستند، مدیر وبسایت خبری "برایبارت نیوز" و رئیس اجرایی ستاد انتخاباتیِ دونالد ترامپ.
فرادید | ترامپ برای افرادی که به سیاست از منظر ایدئولوژیهای سیستماتیک می نگرند، مشکلساز است. او نمیخواهد و یا قادر نیست دستور کار خود را اینگونه تنظیم کند. پس شاید به همین دلیل باشد که "استیو بنن" استراتژیست ارشد ترامپ که از موهبت تفکر سیستماتیک برخوردار است، تا این حد توسط رقبا و مخالفان ترامپ تحریک میشود. ترامپ برای آنها علاوه بر یک سمبل نفرت، یک مبحث اکتشافی نیز هست. ممکن است هرگز پدیده "ترامپیسم" به وجود نیاید؛ اما اگر رخ دهد، تنها راه برای درک دولت جدید این است که آن را تجلیِ "بننیسم" بدانیم.
به گزارش فرادید به نقل از نیویورکتایمز، آقای بنن که اکنون 63 سال دارد، در تمام زندگی حرفهای و نامتعارفش به داشتن هوش و استعداد خارقالعاده معروف بوده: بهعنوان افسر نیروی دریایی، متخصص در شرکت "گلدمن ساکس"، سرمایهگذار در صنعت سرگرمی و تلویزیون، نویسنده و کارگردان فیلمهای مستند، مدیر وبسایت خبری "برایبارت نیوز" و رئیس اجرایی ستاد انتخاباتیِ دونالد ترامپ.
یکی از همکلاسیهایش در کالج بازرگانی دانشگاه هاروارد او را بهعنوان "یکی از نیروهای علمی کلاس و حتی شاید باهوشترین فرد" توصیف کرد. "بنجامین هارنول" از موسسه کاتولیک "کرامت انسانی" در رم، او را یک "دایره المعارف سیار" خواند. شاید دلیلِ شوق و اشتیاق مضاعف بنن نسبت به حرفه جدید خود این باشد که او دیر به دنیای سیاست روی آورد. بنن پس از حادثه یازده سپتامبر بهصورت تماموقت وارد دنیای سیاست شد. مدتهاست که این اشتیاق در دیگر محافظهکاران مرده است.
تنها باگذشت یک ماه از ریاست جمهوری ترامپ، بنن موفق شده قدرت نفوذ خود را بر همه آشکار کند. او در نوشتن سخنرانی رئیسجمهور در مراسم تحلیف دست داشت، در شورای امنیت ملی کرسی به دست آورد و گفته میشود عامل اصلیِ صدور فرمان اجرایی ترامپ برای منع ورود شهروندان هفت کشور به آمریکا بود. همچنین، قصد دولت آمریکا برای قرار دادن "اخوان المسلمین" در لیست گروههای تروریستی، نشاندهنده یکی از دغدغههای قدیمی بنن نسبت به این گروه است. بنن هم بهعنوان یک فیلمنامهنویس و هم بهعنوان میزبان میزگرد رادیویی، به مسائل مرتبط با این گروه پرداخته بود.
بسیاری از رسانهها آقای بنن را به شکل یک تبهکار کارتونی، یک متعصب، ضد یهود، زنستیز و یک فاشیست مخفی جلوه میدهند. سخنگوی سابق کاخ سفید "نانسی پلوسی" و نماینده مجلس "جرالد نادلر" او را یک "ناسیونالیست نژادپرست" خواندهاند. شکی نیست که او یک محافظهکار تندرو است؛ اما تاکنون نشانههای افراطگرایی او به طرز ماهرانهای پاک یا تلطیف شدهاند.
به دلایل زیادی باید نگران بنن بود، اما نه دلایلی که همه راجع به آن صحبت میکنند. اینکه بنن میداند افراطیِ قرن بیستم در ایتالیا فردی به نام "خولیوس ایفولا" بود، او را تبدیل به یک فاشیست نمیکند؛ و تنها به این دلیل که وبسایت برایبارت را پلت فرمی برای حزب راست افراطی دانست (اصطلاح گسترده و مبهمی که شمال طیف وسیعی از رادیکالها میشود)، نمیتوان او را نژادپرست خواند.
بنن در جریان کنفرانسهای "اقدامات سیاسی محافظهکاران" در سالهای 2013 و 2014، میزبان میزگرد رقیبان به نام "ناخوانده" بود. این کار او را تبدیل به یک شخصیت حاشیهای نکرد، اما به او نقشِ ایدئولوژیک "شخصیت منفی" داستان را داد. میزگرد بنن میزبان چهرههای برجستهای مانند "نوت گینگریچ" رئیس سابق مجلس نمایندگان آمریکا و "مایکل موکیزی" دادستان کل سابق دولت بوش بود و درباره مشغلههای کلیِ جمهوریخواهان مانند آمادگی نظامی و حملات سال 2012 در لیبی بحث میکرد. این برنامه چندان با برنامههای کانال "فاکس نیوز" متفاوت نبود.
اما تفاوت شدید بنن با جریان اصلی حزب جمهوریخواه، در حمایت همهجانبهاش از ناسیونالیسم است. او از حاکمیت، ناسیونالیسم اقتصادی، مخالفت با جهانیسازی و یافتن وجوه مشترک با حامیان برکسیت و دیگر گروههای مخالف با اتحادیه اروپا سخن میگوید.
بنابراین میتوان ریشههای برخی از ایدئولوژیهای آقای بنن را درست همانند ریشه محبوبیت ترامپ، در ناامیدی از اقتصاد جهانی جستجو کرد. اما برخلاف ترامپ، بنن خیلی دقیق و درست میداند چگونه حاکمیت آمریکا از دست رفت و برای مقابله با آنچه باید کرد. دقیقاً همان ایدهای است که فعالان حزب "تی پارتی" به آن معتقدند: دستهای از مسئولان دولتی، آمریکاییها را از امتیازات و حقوق دموکراتیک خود محروم کردهاند.
بنن نکتهای شخصی و منحصربهفرد را به رویکرد "تی پارتی" اضافه میکند. او تئوریای درباره ادوار تاریخی دارد که میتوان آنها را ساده یا بهطور خطرناکی سادهانگارانه در نظر گرفت. این مدل در دو کتاب توسط "ویلیام اشتراوس" و "نیل هاو" در سالهای 1990 ارائه شد. این مدل و استدلال دوره 80 تا 100 ساله را به دورههای بیستساله "اوج"، "بیداری"، "افشاسازی" و "بحران" تقسیم میکند. انقلاب آمریکا، جنگهای داخلی، قرارداد جدید و جنگ جهانی دوم: سالها است که بنن میگوید بحران دیگری پیش رو داریم. فیلم مستندی که در سال 2008 در مورد شکست نظام اقتصادی ساخت (نسل صفر)، از مدل "استراوس هاو" استفاده میکند تا جریانات گذشته را توضیح دهد و با سخنان خود آقای هاو نتیجه میگیرد: "تاریخ رویدادی فصلی است؛ و زمستان در راه است."
دیدگاههای آقای بنن نشاندهنده تغییر و تحول محافظهکاری در دهه اخیر است. میتوانید این تغییرات را در فیلمهایی که ساخته دنبال کرد. مستند سال 2004 به نام "در مواجهه با شر"، درواقع نوعی ادای احترامِ ارتودوکس به قهرمان حزب جمهوریخواه "رونالد ریگان" است. اما 5 سال بعد در مستند "نسل صفر"، ترکیبی دوگانه و عجیبوغریب وجود دارد. در این فیلم مصاحبههای قابل پیشبینی با بازاریابان آزاد و اعضای اندیشکده های اقتصادی صورت گرفته که دولت را نقد میکنند. اما صداهای جدید و کمتر مذهبی نیز حضور دارند. این سؤال را مطرح میکنند که آیا بازار آزاد بهواقع و تماماً آزاد است؟ یکی از منتقدان میگوید نتیجه بحران اقتصادی "سوسیالیسم برای ثروتمندان و سرمایهداری برای تمام افراد دیگر" بوده است.
تا سال 2014، ایدئولوژی خود آقای بنن در رأس این بیاعتمادی قرار گرفت. خودش چنین نظراتی درباره سرمایهداری میداد. در یک سخنرانی گفت: "در بحران سال 2008، حتی یکی از مدیران اجرایی بانکها هم متهم نشد." او درباره آیین رند سرمایهداری آزادیخواه هشدار داد. منظورش سیستم سرمایهداری بود که قصد دارد مردم را به کالا تبدیل کند. او گفت "سرمایهداری باید بر پایه و اساس یهودی- مسیحی باشد."
بنن معمولاً وارد جزئیات مفهوم فرهنگ یهودی- مسیحی نمیشود، اما میداند که این مفهوم یک چیز را شامل نمیشود: اسلام. همانند اکثر آمریکاییها، او نیز اعتقاد دارد اسلامگرایی (جنبش ساسی افراطی)، یک دشمن خطرناک است. جالبتر اینکه معتقد است ازآنجاکه این جنبش سیاسی در داخل حوزه اسلام آغازشده، پس گسترش مذهب اسلام بهخودیخود یک مشکل است که مقامات آمریکا باید نگران آن باشند. این دیدگاه توسط باراک اوباما و جورج دبلیو بوش رد شده بود.
رئیسجمهور ترامپ که میان روشنفکران منفور است، هر متفکری در کابینهاش را یکشورشی، مخالف یا تکرو قلمداد میکند. این رویکرد مسائل را برای آمریکا جالبتر میکند. بدون شک واشنگتن را برای آقای بنن به محیطی خصمانه تبدیل میکند. بسیاری از روشنفکران سیاسی تلاشهای زیادی کرده و تاوانهای سنگینی پرداختهاند تا بتوانند در جایگاهی باشند که بنن آن را غصب کرده است. او هرگز مجبور نشد مواضعش را اندکی تغییر داده یا با کسی سازش کند. رئیسش حتی به اکثریت آرای مردمی همدست نیافت.
تابستان گذشته، مورخی به نام "رونالد رادوش" که درگذشته از نزدیکان بنن بوده، گفت که او خود را یک "لنینیست" میداند که میخواهد همهچیز را نابود کند.
خانم "جولیا جونز" که درگذشته به همراه بنن فیلمنامه مینوشت، میگوید ایدئولوژی او تماماً ناشی از محرکهای وجودیاش نیست. خانم جونز عقیده دارد بخش مهم و قابلاطمینانتر جهانبینی بنن، در خدمات نظامیاش ریشه دارد: "او به انجاموظیفه احترام میگذارد. کلمهای که زیاد از آن استفاده کرده "دارما" است که آن را از کتاب "باگاواد گیتا" برگرفته است. این کتاب مسیر افراد در زندگی و جایگاه آنها در جهان را توصیف میکند.
جونز میگوید زمانی که بنن وارد هالیوود شد کمتر به سیاست علاقهمند بود. اما حملات یازده سپتامبر او را تغییر داد و همکاری آنها به دلیل درگیریِ بنن در امور سیاسی، قطع شد.
افرادی که بر ایدئولوژی آقای بنن تمرکز کردهاند، احتمالاً در اشتباه هستند. نگرانیهای زیادی درباره بنن وجود دارد، اما بهجای نگرانی درباره مسائلی که به آنها اعتقاد دارد، باید نگرانِ خود او بهعنوان یک فرد بود. او در دنیای سیاست یک تازهوارد است. بنن هیچیک از ایدئولوژیهای قرن گذشته را قبول ندارد و میخواهد بر اساس تئوری چرخه تاریخی حرکت کند که عواقبش آزمایش نشده و نامعلوم است. او یک تازهوارد سیاسی است که هیجان و اشتیاق زیادی به تئوریهای بزرگ دارد: ترکیبی که درگذشته عواقب غیرقابلپیشبینی داشته است.
منبع: NYT
ترجمه: وبسایت فرادید