الگوبرداری رضاشاه از اتاق فکر هیتلر

الگوبرداری رضاشاه از اتاق فکر هیتلر

سازمان پرورش افکار و هنرستان هنرپیشگی که با دستور رضاشاه پهلوی در سال ۱۳۱۷ افتتاح شد، به نوعی آیینه تمام‌‌نمای آمال حکومت او بود؛ سازمانی که بعد از تبعید او با حمله متفقین مانند بنیادهای دیگر دوره‌اش فروریخت. جلال ستاری پژوهشی را درباره این سازمان و نهادهای زیرمجموعه آن انجام داد که در کتابی به همین نام توسط نشر مرکز منتشر شده است.

کد خبر : ۳۵۴۷۸
بازدید : ۲۰۲۷
سازمان پرورش افکار و هنرستان هنرپیشگی که با دستور رضاشاه پهلوی در سال ۱۳۱۷ افتتاح شد، به نوعی آیینه تمام‌‌نمای آمال حکومت او بود؛ سازمانی که بعد از تبعید او با حمله متفقین مانند بنیادهای دیگر دوره‌اش فروریخت. جلال ستاری پژوهشی را درباره این سازمان و نهادهای زیرمجموعه آن انجام داد که در کتابی به همین نام توسط نشر مرکز منتشر شده است.

به گزارش تاریخ ایرانی، او در مقدمه این کتاب اندیشه تاسیس سازمان پرورش افکار را متعلق به احمد متین‌دفتری، وزیر دادگستری وقت، در زمانی می‌داند که تشویش و ناامنی و خطر فروپاشی نظام‌های سیاسی حاکم به سبب جنگ جهانی دوم بر دنیا سایه افکنده بود و بیم آن می‌رفت که دامنه‌اش تا ایران گسترده شود: «احمد متین‌دفتری که طرفدار آلمان بود، در سوم آبان ۱۳۱۸ تقریبا دو ماه پس از جنگ جهانی دوم، نخست‌وزیر شد و از قرار معلوم همو نگذاشت ۵۳ نفر که بیشترشان محصلان اعزامی دولت بودند، در محکمه نظامی محاکمه شوند زیرا بی‌گمان دست‌کم بعضی به جرم خیانت محکوم به اعدام می‌شدند.»
الگوبرداری رضاشاه از اتاق فکر هیتلر
متین‌دفتری در شرح زمینه تاسیس سازمان پرورش افکار می‌گوید: «در طی شرفیابی‌هایی که (به عنوان وزیر دادگستری) برای عرض گزارش راجع به تحقیقات از مجید آهی (وزیر راه) نصیب من شد، تبادل نظرهایی صورت گرفت و از این مشاوره‌ها، فکر تشکیل سازمان پرورش افکار در دماغ شاه تولید شد.»

جایی دیگر یادآور می‌شود که: «ابتدا فکر تشکیل سازمان پرورش افکار را در دماغ شاه تولید نمودم و این مقدمه‌ای بود برای تشکیل یک حزب سیاسی مانند حزب خلق ترکیه. به این ملاحظه‌ بود که زمینه را بسیار وسیع گرفتم، رادیو را که شاه در ابتدا با آن مخالف بود تاسیس کردیم، وسایل فنی برای اصلاح مطبوعات فراهم و حتی یک مدرسه برای روزنامه‌نگاری دائر نمودیم، از تئاتر و نمایش که مکتب بزرگی برای تربیت یک ملت است غفلت نداشتیم و یک مدرسه هم برای آموزش هنرپیشگان به وجود آوردیم و چون عقیده‌ام این است که تربیت اجتماعی در کشور باید از فرهنگ سرچشمه بگیرد، معلمین و سایر فرهنگیان را به این منظور تجهیز کردیم ولی عده‌ای از متملقین گزافه‌گویی‌هایی کردند.»

متین‌دفتری دانش‌آموخته مدرسه آلمانی تهران بود و سه سال در سفارت آلمان مترجم و منشی بود و در ته ذهن گرایش زیادی به آلمان‌ها در زمانی داشت که به قول یکی از مورخان که نامش در کتاب نمی‌آید: «رضاشاه قوم ژرمن را آریایی اصیل می‌دانست و حتی می‌خواست ایرانی با این قوم اختلاط داشته باشد و چنانکه دو سال پیش از شروع جنگ جهانی دوم به محسن رئیس وزیر مختار ایران در آلمان، دستور داد هیتلر پیشوای آلمان را ملاقات و از سوی شاه ایران پیشنهاد کند که اجازه دهند هر سال یک هزار دانش‌آموز ایرانی برای گذراندن تحصیلات متوسطه و سپس تحصیلات عالیه به آلمان اعزام شوند و دولت ایران سازمانی در آلمان برای سرپرستی این دانشجویان به وجود‌ آورد و تمام امکانات زندگی و تحصیلی و بهداشتی این دانشجویان را فراهم سازد و پس از آن که دانشجویان ایرانی تحصیلات خود را در رشته‌های فنی و علمی به پایان بردند، هر کدام از آن‌ها در صورت تمایل همسر آلمانی انتخاب کنند و دولت آلمان اجازه دهد که همسران آلمانی دانشجویان ایرانی به ایران بیایند و برای همیشه در ایران اقامت کنند تا از این راه بین خون ایرانی و خون آلمانی اختلاط حاصل شود و کم کم عده‌ای از ایرانی‌ها که در قرن‌های گذشته، خونشان با اقوام نیمه وحشی درآمیخته شده است، هویت آریایی خود را بازیابند.» ظاهرا هیتلر هم با این درخواست موافقت کرده بود اما جنگ مانع آن شد.

با چنین تصوری بود که نقل قولی از یرواند آبراهامیان در مقدمه کتاب آمده است: «رضاشاه انجمن پرورش افکار را به سرمشق از ماشین‌های تبلیغاتی ایتالیای فاشیستی و آلمان نازی برای تفهیم آگاهی ملی به مردم از طریق جزوه، روزنامه، کتاب درسی و برنامه‌های رادیویی تشکیل داد.»

سلسله مراتب در این انجمن به این صورت بود که نخست‌وزیر رئیس سازمان و وزیر فرهنگ رئیس هیات مرکزی و حسین فرهودی دبیرخانه‌اش بودند و احمد متین‌دفتری بر آن نظارت داشت.

سازمان پرورش افکار آن‌طور که جلال ستاری در مقدمه کتاب نوشته آیینه تمام‌نمای آرمان نظام رضاشاهی بود؛ یعنی ایجاد وحدت فکری و اتحاد معنوی و اتفاق کلمه (سعید نفیسی) و تقویت روحیه ملی‌گرایی با گرایش‌های یکدست و همگون و پی‌ریزی هویت واحد از طریق ترویج افکار مهین دوستی و شاه‌پرستی و امحا تشتت و جدا سری و ارتقای فرهنگ عمومی و وجدان ملی با تفهیم معنای اصلاحات حکومتی و علاقه‌مند کردن مردم به آن تا قدرش را بدانند و از حکومت حمایت کنند و در یک کلام تربیت اراده قدرتمند ملی که یک‌زبانی و وحدت تن‌پوش هم‌، شکل ظاهری صور‌ت‌های نمایانش قلمداد می‌شود. حکومت مطابق الگوی آلمان و ایتالیا و ترکیه فرهنگ واحدی در صورت و معنی می‌خواست که نهایتا می‌بایست به یکپارچگی دولت و ملت بیانجامد و چون باور داشت که خود از نیازهای جامعه به ‌درستی آگاه است و چگونگی پاسخ دادن به آن‌ها را نیز می‌داند، پس بحث و گفت‌وگو و جستجو به‌ منظور شناخت نیازهای واقعی را بیهوده می‌پنداشت و لاجرم اصلاحات مورد نظر از بالا به پایین (و نه با همکاری و مشارکت مردم) به دست توانای شاه که مبتکر اصلاحات و گویا سایه خداست، الزام می‌شد. رضاشاه می‌گفت: «هر مملکتی رژیمی دارد، رژیم ما یک‌نفره است» یعنی رژیم «انا و لاغیری»، از این رو «اسم حزب را پیش پهلوی نمی‌شد برد.» این انگیزش غرور ملی برای حفظ و صیانت یکپارچگی کشور در پیوند با خدادانی و شاه‌دوستی و میهن‌پرستی است و در واقع می‌توان شعار خدا، شاه و میهن را که به قول مهدیقلی مخبرالسلطنه هدایت ندای تثلیث بود، فصل‌الخطاب نظام دانست.

رضاشاه با این بنیاد پایگاه اجتماعی نظامی را بنیان گذاشت که در راس آن خودش و دربار قرار داشت و در کنارش بوروکراسی نوین و ارتش و پلیس و شماری از روشنفکران وابسته قرار داشتند. این سازمان با فرمان رضاشاه و بنا به تصویب هیات وزیران در ۱۲ دی ماه ۱۳۱۷ در تهران بنیان گذاشته شد و هیات مرکزی آن در تهران به ریاست کفیل وزارت فرهنگ و نظارت احمد متین‌دفتری وزیر دادگستری اداره می‌شد و افرادی چون دکتر عیسی صدیق‌اعلم، علی شایگان، دکتر قاسم غنی، بدیع‌الزمان فروزانفر و غلامرضا رشید یاسمی در هیات مرکزی حضور داشتند. بر اساس پژوهش ستاری، شعبه‌هایی در شهرستان‌ها و پنج کمیسیون فرعی رادیو و نمایش و کتاب‌های درسی و موسیقی و مطبوعات و نیز آموزشگاه‌هایی در تهران برای تربیت سخنران و نویسنده و تعلیم شیوه پرورش افکار داشت. به علاوه (در نخستین جلسه هیات مرکزی در سازمان پرورش افکار در دی ماه ۱۳۱۷) مقرر شد که روسای فرهنگ شهرستان‌ها برای کسب آموزش‌های لازم به تهران فراخوانده شوند و کمیسیونی برای اعطای جوایز به نویسندگان و هنرپیشگان و آهنگسازان برجسته برگزیده بنیاد شود.

این سازمان برنامه‌های متعددی را برگزار کرد که گزارش‌های آن در روزنامه‌های آن روزها منتشر شد. یکی از این برنامه‌ها شب‌نشینی‌های تابستانی در باغ فردوس بود که گزارش‌هایش در روزنامه اطلاعات منتشر شد.

شب‌نشینی‌های تابستانی سازمان پرورش افکار
شب‌نشینی‌های تابستانی سازمان پرورش افکار به طوری که خوانندگان ما اطلاع دارند از شب‌ جمعه گذشته در باغ فردوس شمیران آغاز گردید و به شرحی که برنامه آن را چند روز پیش در ضمن خبرهای داخلی چاپ نمودیم، شامل دوازده جلسه می‌باشد که مرتبا از این پس همه هفته شب‌های جمعه تا پنجشنبه ۲۹ شهریور ادامه خواهد داشت.

برنامه این جلسات از هر حیث بسیار مفرح و دلنشین و موقر تنظیم گردیده و سه کمیسیون سخنرانی، نمایش و موسیقی سازمان پرورش افکار هر یک عهده‌دار اجرا و انجام قسمتی از مواد این برنامه می‌باشند.

کمیسیون سخنرانی دوازده تن از دانشمندان و استادان عالی مقام را برگزیده که هر یک در ضمن سخنرانی خود در این جلسات شوندگان را با حقایق و نکته‌هایی چند از حاصل اندیشه‌های سودمند و تجربیات علمی و عملی خود، آگاه نموده و به مقتضیات زندگانی نوین واقف سازند.

کمیسیون نمایش با تهیه لطیفه‌های کوچک صنعتی و نمایشنامه‌های اخلاقی و ادبی که در پایان سخنرانی‌ها نمایش داده خواهد شد، از راه دیگر به پرورش فکر و ذوق بینندگان می‌پردازد.

کمیسیون موسیقی نیز با ساز و نواها و نغمه‌های دلنشین موسیقی و سرودهای فرحبخش و مهیج سامعه شنوندگان را نوازش داده و روح شهامت و دلیری و شادمانی و نشاط را که از لوازم موفقیت و پیروزی در زندگانی است در کالبد همگان می‌دمد و روح و جان و دماغ آن‌ها را لبریز از نیروی نشاط و فعالیت می‌سازد و بالاخره همه این عوامل متفقا در این جلسات دست به دست هم داده به پرورش ذوق و فکر و اندیشه همگان که هدف سازمان پروش افکار است مشغول می‌شوند.

خوشبختانه تمام این کیفیات به بهترین طرزی در شب جمعه گذشته که نخستین جلسه این شب‌نشینی‌های روح‌پرور و زیبا بود مشاهده می‌شد.

نسیم روح‌پروری از دامنه کوه توچال می‌وزید و عطر دلاویز گل‌ها و رایحه جان‌پرور گیاه‌های مختلفی که در این باغ بهشت‌آسا روییده بود مشام جان را معطر می‌ساخت. هنوز ساعت هفت نشده بود که کلیه صندلی‌‌ها و جایگاه‌ها اشغال شده بود ولی با وجود این باز هم بانوان و آقایان محترمی بودند که از پی هم می‌رسیدند. زیبایی منظر و لطافت و خوبی هوای این فضای دلگشا همگان را از یاد گرمای شهر بیرون برده بود.

لحظه‌ای چند به هنگام آغاز شب‌نشینی باقی مانده بود که دوشیزگان هنرستان دختران به سرپرستی اولیا هنرستان به مجلس ورود نمودند. لباس‌های آراسته و نظیف و نظم و ترتیب آن‌ها هنگام ورود آنان را با کف زدن‌ ممتد خود استقبال نمودند. این دختران نیک‌بخت نیز که از هر جهت از نعمت تربیت و پرورش نیکو بهره‌مند می‌باشند، در جایگاهی که برای آن‌ها تهیه شده بود در کنار مجلس قرار گرفتند و سپس برنامه آغاز گردید.

نغمه دلنشین موزیک سکوت مجلس را در هم شکست و سرود قدس ملی و ترانه‌‌های مهیج ستایش شاه، مهر شاه و سرود کوشش که عموما از سرودها و نغمات تازه‌ای است که اداره موسیقی کشور ترکیب نموده به توسط هنرجویان هنرستان موسیقی توام با آهنگ دلپذیر موزیک سروده شد و روح و جان شنوندگان را غرق شادی و ابتهاج ساخت. سپس جناب آقای متین‌دفتری وزیر دادگستری آغاز سخن نمود.

در پاسخ سخنرانی باز نغمات تازه‌ای توسط هنرآموزان هنرستان عالی موسیقی نواخته شد و سپس نوبت به کمیسیون نمایش رسید و یکی از هنرجویان این هنرستان جوان که هنوز بیش از چند ماه از تاریخ تاسیس آن نگذشته (آقای منزوی) روی صحنه نمودار گردید و با حرکات و اطواری دل‌پسند و مرغوب زیان‌های فردی و اجتماعی خانمان‌سوز افیون را در نظر بینندگان مجسم نمود و همگان را غرق تحسین و شگفتی ساخت.

سازمان پرورش افکار و هنرستان هنرپیشگی
جلال ستاری
نشر مرکز
چاپ اول، ۱۳۹۵
۱۳۰ صفحه
۱۴۸۰۰ تومان
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید