مادر و پسر قتل را به گردن هم انداختند

مادر و پسر قتل را به گردن هم انداختند

پسری که با همدستی مادر خود، نقشه هولناک قتل پدرش را اجرا کرده بود، صبح دیروز درمقابل قضات دادگاه این جنایت را انکار کرد. این پسر پس از دستگیری اعتراف کرده بود که از دست رفتارهای پدرش خسته شده و با مادرش تصمیم به قتل گرفته‌اند.

کد خبر : ۳۶۷۴۱
بازدید : ۲۰۲۲
پسری که با همدستی مادر خود، نقشه هولناک قتل پدرش را اجرا کرده بود، صبح دیروز درمقابل قضات دادگاه این جنایت را انکار کرد. این پسر پس از دستگیری اعتراف کرده بود که از دست رفتارهای پدرش خسته شده و با مادرش تصمیم به قتل گرفته‌اند.
مادر و پسر قتل را به گردن هم انداختند

به گزارش شهروند، روز اول شهریور ‌سال ٩٤، به ماموران پلیس ورامین خبر یک جنایت هولناک رسید. پسرجوانی با پلیس تماس گرفته بود و قتل پدرش را گزارش کرده بود.
بلافاصله ماموران پلیس موضوع را در دستور کار خود قرار داده و با حضور درمحل حادثه به تحقیق دراین رابطه پرداختند. با حضور ماموران درمحل که آپارتمان محل زندگی مقتول بود، آنها با جسد غرق به خون مرد ٥٠ساله‌ای مواجه شدند که با ضربه جسم سخت به سرش جان باخته بود. بلافاصله جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و ماموران تحقیقات خود را دراین رابطه آغاز کردند. پسر و همسر قربانی نخستین کسانی بودند که مورد بازجویی قرار گرفتند.
آنها درتحقیقات ادعا کردند، زمانی که از بیرون به خانه برگشتند، با جسد مقتول مواجه شده‌اند و اصلا نمی‌دانند که قاتل چه کسی است. پسرمقتول به ماموران گفت: «من و مادرم درخانه نبودیم، وقتی برگشتیم، ناگهان پدرم را دیدیم که غرق درخون روی زمین افتاده است. هنوز هم شوکه‌ایم و نمی‌دانیم چه کسی دست به این جنایت ‌زده است.»

با وجود این اظهارات، ماموران پلیس به صحبت‌های ضدونقیض این مادر و پسر مظنون شدند و آنها را تحت بازجویی‌های بیشتر قرار دادند. درنهایت وقتی این مادر و پسر راه فراری نیافتند، راز یک جنایت خانوادگی را فاش کردند.
پسرجوان در اعترافات خود به ماموران گفت: «پدرم رفتارهای آزاردهنده‌ای داشت. او ٢‌سال‌ونیم بود که بیکار شده بود. ازصبح تا شب درخانه می‌نشست و غر می‌زد. از هرچیزی ایراد می‌گرفت و بهانه‌گیری می‌کرد. آن‌قدر که مادرم هر روز از دستش گریه می‌کرد. از هر راهی برای پول درآوردن استفاده می‌کرد. او به تمام فامیل گفته بود که من یکی از نخبگان کشورم و در شیراز دانشجوی رشته پزشکی هستم.
پدرم این دروغ را گفته بود تا بتواند به بهانه فراهم‌کردن پول تحصیلم از همه پول قرض کند. همین هم شد. مرتب از این و آن به بهانه تحصیل من پول قرض می‌کرد و اجازه نمی‌داد من ازخانه بیرون بروم تا مبادا نقشه‌اش لو برود. برای همین من و مادرم از رفتارهای پدرم خسته شدیم و تصمیم به قتل گرفتیم. مادرم نقشه قتل او را کشید و از من خواست تا نقشه را اجرا کنم. برای کشتن پدرم به یک قصابی رفتیم تا یک چاقوی تیز قصابی بخریم، اما مغازه بسته بود. به همین دلیل یک سرنگ و مقداری اسید تهیه کردیم.
نقشه‌مان این بود که هروقت موقعیت مناسب شد، مادرم مرا خبر کند تا پدرم را به قتل برسانیم. روز یکم شهریور ساعت ٥ صبح بود که مادرم مرا ازخواب بیدار کرد و گفت که الان وقتش است. من هم ازخواب بیدار شدم. بالای سر پدرم که درخواب عمیق بود، رفتم. همان لحظه با دمبل چندین ضربه به سرش زدم. مادرم هم پاهایش را با تسمه پلاستیکی بست.
در آن لحظه مادرم از من خواست تا به پدرم اسید تزریق کنم، اما من دیگر ترسیده بودم. برای همین آمپول هوا و داروی مخصوص دام به پدرم تزریق کردم. بعد از آن به همراه مادرم یک تاکسی گرفتیم و پتوی خونین و دمبل را به حاشیه ورامین بردیم در آن‌جا این وسایل را داخل سطل زباله ریختیم و دوباره به خانه برگشتیم. پس از آن با پلیس تماس گرفتیم.»

با اعترافات این پسر، مادر وی نیز دستگیر شد و او هم به معاونت درقتل شوهرش اعتراف کرد. آنها صحنه این جنایت را نیز بازسازی کردند و پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. صبح دیروز متهمان درمقابل هیأت قضائی شعبه دهم دادگاه کیفری ایستادند و این‌بار تمام اعترافات خود را پس گرفتند. دراین جلسه که به ریاست قاضی قربانزاده برگزار شد، پس از قرائت کیفرخواست، پدر و مادر قربانی درجایگاه ایستادند و برای نوه و عروسشان درخواست قصاص کردند.

پس از آن، متهم ٢٤ساله درجایگاه ایستاد و این‌بار با انکار قتل پدرش به هیأت قضائی گفت: «من پدرم را نکشتم. اصلا نمی‌دانم آن روز چه کسی وارد خانه ما شد و پدرم را کشته است. اتفاقا خیلی دوست دارم که قاتل پدرم پیدا شود، چون اصلا دوست نداشتم که او بمیرد. تمام اعترافات قبلی‌ام هم همگی تحت فشار بود و مجبور شدم که یک سناریوی دروغین را مطرح کنم.»

در ادامه مادر ٤٧ساله این پسر نیز اتهام خود را انکار کرد و به هیأت قضائی گفت: «من هم تحت فشار اعتراف کرده بودم که با همدستی پسرم شوهرم را کشته‌ام، ولی در واقع بی‌گناه هستم و نمی‌دانم که چه کسی شوهرم را کشته است. شاید من با شوهرم اختلافاتی داشتم، ولی اصلا انگیزه‌ای برای کشتن او نداشتم و نمی‌توانستم شوهرم را به قتل برسانم.»
در ادامه این جلسه یکی از دوگواهی که دراین دادگاه حضور یافته بودند، به قضات گفت: «من از بستگان این خانواده هستم. مقتول به من گفته بود که پسرش جزو ٥ نخبه برتر کشور است و درشیراز درس می‌خواند. او می‌گفت، گاهی اوقات برای تهیه کتاب‌های درسی‌اش مجبور است تا ٩٠٠‌میلیون تومان پول خرج کند، حتی یک‌بار هم ١٠٠‌میلیون تومان به من داد تا به پسرش برسانم. برای همین حرف‌هایش را باور کردم و چندین‌بار به او پول قرض دادم تا خرج تحصیل پسرش کند. اصلا فکرش را هم نمی‌کردم که حرف‌هایش دروغ باشد.»

شاهد دیگر نیز به هیأت قضائی گفت: «مقتول با من هم این کار را کرده بود و به خاطر هزینه تحصیل پسرش از من پول میلیونی قرض گرفته بود.»

در ادامه متهم اصلی بار دیگر به هیأت قضائی گفت: «این حرف‌ها را قبول دارم. پدرم به دروغ به همه گفته بود دانشجوی دانشگاه شیراز هستم. به‌ خاطر همین موضوع هم اجازه نمی‌داد ازخانه بیرون بروم تا مبادا دستش رو شود.»

درپایان این جلسه پس ازصحبت‌های متهمان و دفاعیات وکیل، هیأت قضائی وارد شور شدند تا رأی خود را در این‌باره صادر کنند.

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید