پهلوان زندی؛ آخرین بازمانده اسطورههای ایران
غمی بزرگ بعد از شنیدن خبر درگذشت پهلوان عباس زندی مرا فرا گرفته است. با تمام وجود ناراحت هستم که این انسان وارسته از میان ما رفته است. او از آخرین بازماندگان اسطورههای ایران بود و من هرچه از ایشان شنیدهام از کارهای قشنگ او بوده است.
کد خبر :
۴۵۰۲۸
بازدید :
۱۰۶۸
محمدرضا طالقانی | غمی بزرگ بعد از شنیدن خبر درگذشت پهلوان عباس زندی مرا فرا گرفته است. با تمام وجود ناراحت هستم که این انسان وارسته از میان ما رفته است. او از آخرین بازماندگان اسطورههای ایران بود و من هرچه از ایشان شنیدهام از کارهای قشنگ او بوده است.
من چندین سال با او کار کردم و به خوبی از کارهای انساندوستانه او مطلع هستم. بالاترین افتخار او با اینکه امیر و سردار این مملکت بود، نوکری مردم بود. من نگران و ناراحت رفتن این نسل هستم؛ نسلی که دیگر تکرار نمیشوند. قلب پهلوان عباس زندی به خاطر مردم میتپید.
در کشور ما انسانهای فرهیخته زیادی وجود دارند که ماندگار شدهاند، اما در ورزشکسانی ماندگار شدهاند که در مرام و پهلوانی و چیزهایی که شایسته کشور است، سرآمد دیگران هستند. در ورزش کشتی که یک ورزش پهلوانی و مرامی است عدهای هستند که میآیند و بعد از گرفتن چند مدال، کشتی را کنار میگذارند و از دنیای قهرمانی خداحافظی میکنند.
آنها در اصل دوبار میمیرند. یکبار در پایان عمر، یکبار همزمانی که جایی میروند و کسی آنها را نمیشناسد. بهاصطلاح ما دیگر کسی به احترام آنها کلاه از سر برنمی دارد. البته داستان آنها متفاوت از کسانی است که فقط به فکر مدال هستند؛ کسانی که با مردم نیستند و دلشان برای مردم نمیتپد.
بعضی از کشتیگیرها هستند که وقتی به مدال قهرمانی میرسند خودبهخود حرکات و رفتار آنها با مردم عوض میشود و بهاصطلاح جو زده میشوند. آنها تصور میکنند، چون سری در میان سرها درآوردهاند پس نباید در میان مردم باشند. اما این مرام پهلوانها نیست.
در دهههای ٣٠ و ٤٠ پهلوانهایی میان مردم بودند، اهل پایین شهر با فرهنگ خاص آن زمان که تبدیل به ستاره شدند. یکی از آنها غلامرضا تختی بود که با اخلاقیات و خصوصیاتی که داشت شهره عام و خاص شد، اما در کنار آقا تختی کسی به نام عباس زندی بود که کمی زودتر از آقا تختی کشتی را شروع کرد و کمی زودتر از او کنار رفت و در تیمی که آقا تختی کشتی گرفت او هم در کنارش بود.
آنها هم وزن هم بودند و در کشتی آزاد و پهلوانی باهم کشتی گرفتند و حتی عباس زندی یک سال هم مربی آقا تختی بود. او مورد وثوق تختی بود و علاقهای نداشت جلوی دیدگان مردم ظاهر شود، چون در آن زمان همه تحتالشعاع آقا تختی بودند. هر کاری که توسط آقا تختی به عباس زندی ارجاع میشد او سعی میکرد به بهترین شکل به انجام برساند.
هرکاری که به او میگفتند اعم از سربازی یا پیدا کردن شغل بهدلیل اینکه در شهربانی
خدمت میکرد، انجام میداد. من نزدیک به ٣٠ نفر از آنها را میشناسم که با یکبار تقاضا از عباس زندی، او چند ماه دنبال کار آنها را گرفت تا سربازی را برایشان تبدیل به حضور در ورزش کند.
کشتیگیران معروفی، چون عبدالله موحد و عبدالله خدابنده از کسانی هستند که در زمان مسوولیت زندی پیش او رفتند و پهلوان زندی آنها را به کشتی آورد. میتوان گفت: در آن زمان که آقا تختی شهره عام و خاص بود یکی از مولفههایی که باعث شد نگاهها به کشتی و به مرام پهلوانی باشد عباس زندی بود که نمیخواست دیده شود. اخلاق بسیار خوب او معروف بود. چندی سال پیش وقتی به فدراسیون باستانی آمدم حضور عباس زندی در کشتی پهلوانی یک نعمت بود.
او یکی از بهترین قهرمانان کشتی پهلوانی است. او تنها کسی است که ٤ بار قبل از انقلاب پهلوان کشور شد و تنها کسی بود که هیچوقت از کسی چیزی نخواست. رسم بود که به پهلوان حق سفره پرداخت میشد، اما او حق سفره هم نگرفت؛ اما یک روز وقتی در جایی گلریزان کرده بودم نزد من آمد و گفت: پولهایی که جمع کردهاید را میتوانید به چند نفری که محتاج هستند و من آنها را میشناسم نیز بدهید. خوشحال شدم که یک انسان بعد از ٦٠ سال برای کسی کمک جمع کند.
برای من سوال پیش آمد آن شخصی که برای او درخواست پول کرد چهکسی است؟ فهمیدم عباس زندی بعد از مرگ احمد وفادار که بیش از ١٥ سال از آن میگذرد برای گرفتن حق ماهانه برای خانواده او تلاش میکند، اما به مشکل برخورده است. خوشحال شدم کسی بهخاطر معیشت همسر و فرزند یک انسان دیگر آمده و چیزی از من میخواهد که سودی برای او ندارد. عباس زندی پر از عشق به مردم بود و چنین انسانهایی کمیاب هستند. او برای بسیاری از مردم نزد مسوولان رفت تا مشکل آنها را حل کند.
او تنها کسی بود که با وجود ٨٤ سالگی هر روز در خیابانهای شهر به ٣٠ مغازه و خانه سرکشی میکرد و جویای حال افراد مختلف میشد. ما چنین قلندرهایی در شهر داریم، اما بسیار ساده از کنار آنها رد میشویم.
۰