حنجره زخمی تغزل
مجموعه اشعار حسین منزوی با عنوان «ترمه و تغزل» از کاملترین گزینهشعرهای منزوی است که در این سالها به قالب کتاب درآمده است و تمام قالبهای شعری این شاعر را با تنوع موضوعی و فرمی دربر دارد.
کد خبر :
۴۵۳۵۲
بازدید :
۲۸۳۱
از حسین منزوی، شاعری که در «سینه تغزلی»اش «هزار چشمه غزل، هر چشمه با هزار زمزمه راکد» زندانی بود، اخیرا مجموعهای درآمده است شاملِ گزینه سرودههای او.
«از ترمه و تغزل» عنوانِ این مجموعهشعر است. «حنجره زخمی تغزل» نخستین دفتر شعری است که در این کتاب گزینهای از اشعار آن آمده است: «دفتر یک: آزاد و چند رباعی» و «دفتر دو: غزل». این شعرها در فاصله سالهای ١٣٤٥ تا ١٣٤٩ سروده شدهاند و همانطور که در عنوان این بخش آمده شعرهاییاند در قالب آزاد و غزل.
«از شوکران و شکر» عنوانِ دفتر بعدی است شامل غزلهای این شاعر در میانه سالهای ١٣٤٩ تا ١٣٦٧، که سراسر از عشق است و رگههایی از تاریخ و سیاست و ارجاع به تاریخ شعر نیز در تمام آنها هست.
«پلهها در پیشرویم یکبهیک دیوار شد/ زیر هر سقفی که رفتم بر سرم آوار شد/ خرق عادت کردم اما برعلیه خویشتن/ تا به گِرد گردنم پیچد عصایم مار شد... زهره سقراط با ما نیست رویاروی مرگ/ ورنه جام روزگار از شوکران سرشار شد».
منزوی دفتر شعر بعدی، «همچنان از عشق» را در سالهای ١٣٤٩ تا ١٣٧٥ سروده است و چنانکه در کتاب آمده است این دفتر زیر چاپ است و شاملِ چندین مثنوی و شعر دیگر ازجمله سه رباعی پیوسته، که شاعر در پیشانی آن حکایتی نوشته است درباره تکواژهای که در رباعی اول آمده و سرنوشتی غریب داشته.
«بشناس مرا حکایتی غمگینم/ افسانه تیره شبی سنگینم/ تلخم کدرم شکستهام مسمومم/ ای دوست شناختی مرا من اینم.» و حکایت واژهای که چندبار تغییر کرد از این قرار است:
«این سه رباعی هم اول در مجله سخن چاپ شد؛ همینطور پیوسته! اما بعد از این پیوستگی در دو سهجا بههم خورد. ازجمله یکبار کتابی از شبهقاره دریافت کردم - هند یا پاکستان، کدامیک؟ نمیدانم- از خانم شاعری بهنام ممتاز میرزا با یک نام اُردویی که آن را هم بهیاد ندارم.
بههرحال خانم شاعر، در آغاز شعرهایشان از این رباعی بهعنوان مقدمه سود برده بودند. کتاب یک ضمیمه خطی هم داشت با عنوان این شاعر که سلام و درود بود و پوزش از اینکه واژه بیمارم را در پایان مصراع سوم، به مغمومم تغییر داده بودند و البته فرصتی فراهم نبود تا در جواب یادداشت ممتاز میرزا، پس از سلام و سپاس بنویسم که اشکالی ندارد چون در حقیقت بیمارم هم واژه من نبود.
دبیر شعر سخن به دلایلی ترجیح داده بودند بنده مسموم نباشم و بیمار باشم - هر مسمومی بیمار است، اما هر بیماری مسموم نیست مگر نه؟!»
از دیگر نکات جالبتوجهِ این دفتر چند رباعی است که بهروایت منزوی ماحصل همسرایی او است با مجید شفق و منزوی حکایت آن را هم پیش از شعرها نوشته است، اینکه همسرایی در شعر بیسابقه نیست و این شاعر نیز از این تفنن در جدها داشته است.
«سالها پیش با احمد کسرایی و عمران صلاحی غزلی نوشتیم. با محمد مالمیر هم سال پیش (حدودا هشتسال پیش) در شبی که مهمان دوست عزیز مجید شفق بودیم، به پیشنهاد من قرار شد که تجربههای همسرایانهای در چهارلختیها داشته باشیم.
رباعی، غزل و دوبیتی که بیشتر قالبهای مناسب ثبت لحظهها و حالتهای گذرایند» و چنین بود که چند رباعی با همسرایی شکل گرفت که در این دفتر آمدهاند.
«از کهربا و کافور» دفتر شعر بعدی است مربوط به سالهای ١٣٧١ تا ١٣٧٦ و مجموعهای از غزل، قالبی که حسین منزوی بیشک از سرآمدان آن در دوران معاصر بود و از همان غزلهای نخستاش انقلابی در غزل بهپا کرد.
شعرهای بعدی با عنوان «تیغ و ترمه» در سالهای ١٣٧٢ تا ١٣٧٦ نوشته شدهاند. این دفتر متعلق است به شعرهایی در قالب آزاد و سپید. «فردا/ چهقدر/ دور است!/ انگار این مسافر/ باید/ یک دوره تمام تاریخی را/ طی کند/ با قطب یخ ببندد/ و روی کوهه جریانی دریایی/ تا آبهای گرم/ براند/ و یک شکاف تازه غولآسا را/ از استوای خاک/ بینبارد./ تا تنگه میان دو دل/ تا ترعه میان دو دریا/ فردا/ چهقدر/ دور است!»
در میانِ گزینه اشعاری که از دفترهای حسین منزوی در این کتاب آمده است شاید دفتر آخر، متفاوت است، به این سبب که منزوی را بیشتر بهعنوان نوغزلسرا در ادبیات معاصر میشناسند و کمتر به شعرهای آزاد و سپیدِ او.
در این شعرها «زمان» عنصر تکرارشوندهای است. انگار برای هر کاری دیر شده است، و درست در همین لحظه است که امیدی سر میزند. «ای روح تازه خاک!/ ای پاک!/ ای صبح تابناک! سلام!». در شعری با عنوانِ «حتی حنظل را...» آمده است:
«از هرجا آغاز کنی/ زود است/ و به هرجا فرود آیی/ دیر./ دلتنگ از گُریوه/ میگذری/ دلواپس از دره/ سرازیر میشوی/ تا به ویرانهای برسی/ که ترنجهایش را/ برایت/ گذاشتهاند./ کسی را نفرین نکن/ با ساعتی که زنجیرش/ دست و پایت را سنگین کرده است/ تو حتی حنظل را هم/ در این باغ/ به هنگام/ نخواهی چید.»
و شعر آخر که منزوی آن را «دیر...» نام نهاده است: «دیر آمده بودیم/ شاید هزار سال:/ وقتی که چینی بر جبین آب/ میافتاد/ یا پنجه خشک چناری را/ میبرد با خود/ باد/ ما/ یادمان میرفت/ که بین چین و آب و/ باد و برگ/ پیوند دیرینیست/ چون/ پیوند عشق و مرگ./ یک گل که میپژمرد/ در ما کسی میمُرد./ تقویمهای کوچک ما را/ طوفان/ ورق میزد.»
مجموعه اشعار حسین منزوی با عنوان «ترمه و تغزل» در سیصدوهفده صفحه و تیراژِ پانصد نسخه در نشر روزبهان به چاپ نهم رسیده است و شاید بتوان گفت این گزینه از کاملترین گزینهشعرهای منزوی است که در این سالها به قالب کتاب درآمده است و تمام قالبهای شعری این شاعر را با تنوع موضوعی و فرمی دربر دارد.
بااینهمه، در طی این سالیانی که از سرودهشدن دفتر شعرهای حسین منزوی گذشته گزینههایی از دفاتر شعر او در قالب مجموعههایی از این دست منتشر شده و هنوز جای دفتر شعرهای مستقل او که شامل تمام شعرهای او باشد و نه گزینهای از آنها خالی است.
۰