مروری بر فیلم "شبِ قوزی (فرخ غفاری، ١٣٤٣)"
"شب قوزی" از مهمترین منبع این شیوههای روایتگری شرقی(داستانهای هزارویک شب) اقتباس شده است؛ ازاینرو بیراه نخواهد بود اگر دلیل اصلی نتیجهبخشبودن این فیلم را دیالکتیک دو شیوه بیانگری کهن و مدرن بدانیم.
کد خبر :
۴۶۱۹۲
بازدید :
۴۱۸۹
مهمترین عامل جذابیت پیشتازان موج نوین سینمای ایران بزرگترین غایب سینمای دهههای بعدی است؛ اهمیت «شب قوزی» و «خشتوآینه» فقط به یک کارگردانی حسابشده محدود نمیشود، بلکه این دو فیلم در مبحث فیلمنامه نیز ـ. با الهام از شیوههای روایتگری شرقی ـ. پیشنهادهای تازهای ارائه کردهاند؛ با این تفاوت که «خشتوآینه» صرفا تحتتأثیر این شیوه بوده.
حال آنکه «شب قوزی» از مهمترین منبع این نوع ادبی اقتباس شده است؛ ازاینرو بیراه نخواهد بود اگر دلیل اصلی نتیجهبخشبودن فیلمهای یادشده را دیالکتیک دو شیوه بیانگری کهن و مدرن بدانیم.
سنتز چنین تعاملی شاید در دل سینمای اروپا مایه مباهات کسی نمیشد؛ هرچه باشد، این سینما زبان فرهنگی مللی است که در گذار از مدرنیته ـ. خوب یا بد ـ. تجربه یکدستی داشتهاند؛ اما فقدان چنین تجربهای در کشورهای تحت استعمار، تاریخ معاصر ما را با خُسران عجیبی مواجه کرده که صورتبندی سادهاش را از زبان مردم کوچه و بازار هم میتوان شنید؛ ما، هم مدرنیم و هم سنتی؛ تجربهای نایکدست که نتایج اجتماعی گاه کمیک و گاه تراژیکی به دنبال داشته است.
ازاینرو انتخاب چنان شیوهای از روایتگری برای نمایش زندگی چنین ملتی، یک پیشنهاد ساده نیست؛ بهخصوص که نتایج روایی درخشانی بههمراه داشته باشد.
نمایش ترس فروخورده ملتی که بهواسطه مدیریت شرقی پا به زندگی مدرن گذاشته، شاید مهمترین نتیجه روایی فیلمهای یادشده باشد. این ترس در «خشتوآینه» به بهانه حضور نوزادی ناخوانده عیان میشود و در «شب قوزی» بهواسطه جسدی رویدستمانده.
با این تفاوت که در جهان «خشتوآینه» هنوز کسی هست (تاجی) که بهجای وحشت از غریبه مزاحم، پذیرای او شود، اما در «شب قوزی» ترس و بیاعتمادی همه را در مقابل جسد قوزی منفعل کرده است.
قدر مسلم از منظر انگیزش واقعگرای روایی، تحمل یک نوزاد آسانتر است تا پذیرش آدمی مرده؛ اما از رهگذر تمرکز بر کلیات این دو متن، آنچه مهم مینماید نه وجود عنصر بیگانه که جنس تعامل اشخاص فیلم با این عنصر است و نتیجهای که از قِبَل آن حاصل شده.
در «خشتوآینه» تاجی در مراقبت از طفل نوزاد ناکام میماند و متن به تراژدی نزدیک میشود و در «شب قوزی»، منافعطلبی آدمها در مواجهه با جسد، به فیلم لحن کمیک داده است، اما این دو فیلم تفاوت واضحتری هم دارند که باعث میشود حساب «شب قوزی» از «خشتوآینه» جدا شود؛ در «خشتوآینه» عامل بیگانه به جبر وارد محیط فیلم میشود (پیداشدن طفل نوزاد در تاکسی هاشم)، اما در شب قوزی، بذلوبخشش زنی از طبقه فرادست، باعث مرگ اصغر شده و عامل بیگانه فیلم را رقم میزند.
میدانیم که فرخ غفاری فیلمساز چپگرایی نبود؛ اما گذران دوران جوانی در محیط روشنفکرانه سینماتک پاریس، علاوه بر فهم دقیق سینما، تضادهای طبقاتی جوامع مدرن را نیز بر او معلوم کرده بود.
ازاینرو کشتهشدن اصغر در شوخی همکارانش، آنهم با اطعمههای فراوانی که «خانم» بخشش کرده است علاوه بر تحریک موتور روایت، موضع انتقادی فیلمساز را نیز مشخص میکند؛ ما از قِبَل مرگی وارد جهان فیلم میشویم که حاصل بذلوبخشش «خانم» است.
وجود جسد اصغر آدمهای طماع فیلم را به ما معرفی میکند و «ترس» از جسد اصغر این جماعت را به هم نزدیک. به عبارتی هرچه آدمهای فیلم برای حفظ منافع، سعی در دوری از جسد اصغر میکنند بیشتر به هم نزدیک میشوند و دقیقا از قِبَل همین تقابل است که مضحکه زندگی اعضای اجتماعی که به ضرب اختناق مدرن شده است آشکار میشود؛ استفاده از لامپ برق برای تزئین لباس عروسی دختری که به زور پدر مجبور به ازدواج شده است.
بهرهمندی از موسیقی معترض دهه ٥٠ آمریکا برای مجلس رقص بورژوازی هاری که از پلیس شهر بهجای نگهبان درِ منزل استفاده میکند و اتحاد «خانم» و اوباش برای رهایی از بحران، تنها بخشهایی از این مضحکهاند.
روی گزینه آخری (اتحاد بورژوازی و اوباش) بهعنوان پرده نهایی فیلم باید تأمل بیشتری داشت. «خانم» نیز مثل مابقی از جسد قوزی واهمه دارد، اما «ترس او از روی آگاهی است»؛ نگران از لورفتن محتوی نامهای که در جیب قوزی گذاشته است.
ازاینرو برای نجات نامه در طول فیلم مرتکب اعمالی میشود که با خاستگاههای طبقاتی او مغایر است؛ پای دیوار گوشایستادن، سرککشی به خانه مردم، پریدن از روی دیوار و از همه مهمتر دلبری از مرد جوان آسوپاس انتهای فیلم، در قالب زنی هرزه و هرجایی، اما وقتی همین جوان ـ. که پیشتر در کافه خود را بسیار بامرام معرفی کرده ـ. در ازای تحویل نامه، تقاضای پول هنگفتی میکند، خانم بهجای برآوردهکردن وعدهاش، دو نفر کلاهمخملی را ـ. که مستقیم از فیلمفارسیها بیرون پریدهاند ـ. تحویل جوان میدهد.
با این توضیح که اینها اوباش کوچههای خلوت فیلمفارسیاند، نه جهان واقعی فرخ غفاری؛ پس نهتنها باعث نجات نامه نمیشوند که به مضحکترین شیوه به دست یک نانوا کتک میخورند.
توسل خانم به اوباش برای حل مشکلی که خود به بار آورده نشان از یک واقعیت تاریخی دردناک دارد. این دو دسته در زمان خود حامی دولت بوده و در بزنگاههای حساس تاریخ معاصر نقش مخربی داشتهاند. درآمیختن پرده نهایی فیلم با این اتحاد، نشانگر آن است که غفاری به سرتاپای اجتماع طماع و ترسوی زمان خود نگاه کاملا واقعنگری داشته است.
بیجهت که بهترینهای منتقدان آن ایام شب قوزی را سرآغاز سینمای جدی ایران ندانستهاند و مهمتر از آن نقد جانبدارانه ژرژ سادول بر این فیلم در مجله پُزیتیف آن سالها، نشان از اهمیت فرامرزی فیلم غفاری دارد؛ یک فیلم استاندارد به معنای کامل کلمه که بعد از نیمقرن، بسیار قدرتمندتر از اغلب محصولات امروز سینمای ایران است. باور نمیکنید؟ امتحانش کنید.
۰