پرواز کودکانه

پرواز کودکانه

احساس، عزم و اراده و یکدلی تنها توانایی‌هایی هستند که جوانه برای گذر از این مسیر خطرناک در داستان مرغی که رویای پرواز در سر داشت بدان نیاز دارد؛ داستانی که به طرزی بی‌مانند با برقراری پیوند بین حکایت داستانی، فلسفه، ادبیات کودکان و نوشته‌ای راجع به طبیعت در تعادل است.

کد خبر : ۴۶۵۳۱
بازدید : ۱۵۹۱
پرواز کودکانه
«مرغی که رویای پرواز در سر داشت» عنوان کتابی است از سون- می‌هوانگ که مدتی است با ترجمه مژگان رنجبر توسط نشر نگاه منتشر شده است. سون-می‌هوانگ از نویسندگان شناخته‌شده کره‌جنوبی است که تاکنون جوایز زیادی به دست آورده است.
او نویسنده پرکاری است و بیش از چهل کتاب منتشر کرده که اگرچه غالبشان داستان‌هایی برای کودکان هستند، اما با اقبال بزرگسالان هم روبرو بوده‌اند. سون- می‌هوانگ در سال ١٩٦٣ متولد شده و در دوران کودکی‌اش به دلیل فقر مالی امکان حضور در مدرسه را نداشته است.
با این‌حال و به هر شکل ممکن او تحصیلاتش را ادامه می‌دهد و بعد‌ها در دپارتمان نویسندگی خلاق انیستیتو هنر سئول شرکت می‌کند و به دانشگاه نیز می‌رود. او به‌جز نویسندگی به‌عنوان مدرس در دانشکده ادبیات انیستیتو هنر سئول هم مشغول به فعالیت است.
«مرغی که رویای پرواز در سر داشت» نیز گرچه در اصل داستانی برای کودکان و نوجوانان است، اما به‌گونه‌ای نوشته شده که می‌تواند برای مخاطبان بزرگسال نیز داستانی خواندنی باشد.
در بخشی از این داستان می‌خوانیم: «جاده منتهی به سد آب ناهموار بود. این آغازی بود برای زندگی اسفبارشان به‌عنوان خانه‌به‌دوش‌هایی در کشتزارها، بی‌هیچ محافظتی از جانب سگ نگهبان و یا انبار، و با فکر راسو که مدام در ذهن‌شان بود.
جوانه از آواره خواست تا به او شهامت ببخشد. او می‌بایست تا زمانی که بچه بزرگ می‌شد از او محافظت می‌کرد. او همیشه با خودش حرف می‌زد، اما حالا می‌توانست با مالارد صحبت کند؛ کسی که در قلبش مانده بود.
قبل از این‌که به سد آب برسند، بچه خسته شد. باید استراحت می‌کردند. جوانه او را به یک شالیزار هدایت کرد. آن‌ها از نهرهای آبیاری آب نوشیدند و ملخ‌های بین ساقه‌های برنج را برای پرکردن شکم‌هایشان صید کردند. بچه بی‌درنگ زیر ساقه گیاه ساق‌ترشک خوابش برد.
جوانه که شب پیش را با چشم‌هایی کاملا گشوده سپری کرده بود، به چرت‌زنی شیرین و غیرقابل مقاومت افتاد...» «مرغی که رویای پرواز در سر داشت»، چون در اصل برای کودکان نوشته شده زبانی ساده دارد، اما در همین داستانی که زبان و ساختاری ساده دارد چیزی بیش از یک قصه برای سرگرم‌کردن کودکان وجود دارد.
آدام جانسون که خود برنده جایزه پولیتزر شده درباره «مرغی که رویای پرواز در سر داشت» نوشته: «گاهی اوقات ساده‌ترین شخصیت داستانی که با ابتدایی‌ترین نثر ممکن توصیف می‌شود، حماسی‌ترین سفر زندگی را در پیش می‌گیرد.
با جوانه آشنا شوید، مرغ بی‌باکی که آرزوی کوچکش برای به‌ثمررساندن یک تخم، او را به مسیری می‌کشاند که به جایگاه حقیقی‌اش در دنیای طبیعی رهنمون می‌شود.
احساس، عزم و اراده و یکدلی تنها توانایی‌هایی هستند که جوانه برای گذر از این مسیر خطرناک در داستان مرغی که رویای پرواز در سر داشت بدان نیاز دارد؛ داستانی که به طرزی بی‌مانند با برقراری پیوند بین حکایت داستانی، فلسفه، ادبیات کودکان و نوشته‌ای راجع به طبیعت در تعادل است.»
در بخشی دیگر از این داستان می‌خوانیم: «باران‌های طول‌کشنده تابستانی مقدار بسیار زیادی آب همراهش آورد. آب سد آن‌قدر بالا آمد که ساقه‌های نی کمابیش به‌طور کامل زیر آب رفتند.
روزهای سختی برای جوانه بود. یافتن مکانی خشک دشوار بود، و از آن‌جا که پرهای او همیشه مرطوب بودند، از سرماخوردگی ادامه‌دار در عذاب بود. او خیلی لاغر شده بود؛ زیرا آن‌ها هر روز لانه عوض می‌کردند، و او شب‌ها نمی‌توانست خوب بخوابد.»

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید