اسطوره‌گرايي در آثار اورهان پاموك

اسطوره‌گرايي در آثار اورهان پاموك

اورهان پاموك در كتاب «استانبول: خاطرات و شهر» كه اخيرا تجديد چاپ شده اقرار مي‌كند: من هم مانند ساير نويسندگان اهل استانبول كه هميشه چشمي به غرب دارند گاهي دچار سردرگمي مي‌شوم…

کد خبر : ۴۶۵۳۳
بازدید : ۲۱۰۱
اورهان پاموك در كتاب «استانبول: خاطرات و شهر» كه اخيرا تجديد چاپ شده اقرار مي‌كند: من هم مانند ساير نويسندگان اهل استانبول كه هميشه چشمي به غرب دارند گاهي دچار سردرگمي مي‌شوم…
اسطوره‌گرايي در آثار اورهان پاموك
شايد ريشه اين سر در گمي به دهه ١٩٢٠ برمي‌گردد؛ دوراني كه امپراتوري عثماني مضمحل شد و جمهوري تركيه مانند سيمرغي از خاكستر امپراتوري عثماني متولد شد و مصطفي كمال آتاترك، رييس‌جمهور و معمار جمهوري تركيه طي دستوري آغاز نوسازي كشور را اعلام كرد. در نتيجه اصلاحات آتاترك دولت تركيه سكولار يا عرفي شد، حروف الفباي عربي به لاتين تبديل شد و تقويم گريگوريان وابسته به كليساي ارمنيان غيرقانوني اعلام شد.

از نظر پاموك نخبگان تركيه از آن تاريخ به بعد براي فاصله گرفتن از ميراث عثماني و يافتن هويت جديد غربي از يكديگر سبقت گرفتند و با اين اقدام مرتكب خطاي نابخشودني شدند كه گريبانگير خودشان و نسل‌هاي بعدي شد. او در مصاحبه‌اي با نشريه پاريس ريويو در سال ٢٠٠٥ گفته است: آنان دست روي دست گذاشتند و اقدامي براي پي‌افكني يك فرهنگ استانبولي كه آميزه‌اي از عناصر فرهنگي زنده و پايدار غرب و شرق باشد، نكردند. آنان فقط مظاهر زندگي غربي و شرقي را به هم آميختند…

نگراني نسبت به نوسازي و پيوستن تركيه به غرب جايگاه ثابتي در آثار پاموك دارد. رمان «زني با موهاي قرمز» كه توسط اكين اوكلاب به انگليسي ترجمه شده، انتقال‌دهنده اين نگراني و نقطه برخورد افسانه‌هاي پادشاهي شرق و غرب است: شاهنامه فردوسي و اوديپ شهريار سوفوكلس. يكي نقطه مقابل ديگري. در اوديپ شهريار سوفوكلس پسر پدرش را به قتل مي‌رساند اما در داستان رستم و سهراب فردوسي، پدر دستش را به خون پسر آلوده مي‌كند.
به نظر مي‌رسد دغدغه پاموك در زني با موهاي قرمز پدري از جنس ديگر است. پدري كه هر چند نامش در كتاب برده نمي‌شود، اما معلوم است كه نمي‌تواند كسي غير از آتاترك كه اتفاقا معني تركي‌اش «پدر ترك‌ها» است باشد. اين كتاب اصلاحات آتاترك را نزديك به يك قرن بعد در دوراني كه تركيه رفته رفته از آرمان‌هاي سكولارش دور مي‌شود به تصوير كشيده است. كتاب رابطه در حال تزلزل يك كشور با پدر سياسي يا بنيانگذارش را به تصوير مي‌كشد.

پاموك براي روايت و پيشبرد رمان «زني با موهاي قرمز» داستان زندگي فردي به نام جم چليك را بعد از كودتاي نظامي سال ١٩٨٠ تركيه ترسيم مي‌كند. زني با موهاي قرمز گاهشمار سرنوشت جم چليك است. جوانكي كه در زمان شروع داستان در استانبول زندگي مي‌كند و پدرش به خاطر فعاليت‌هاي سياسي بلافاصله بعد از كودتاي نظاميان تركيه دستگير و روانه زندان مي‌شود اما نگرش جم متوجه درونش است. پاموك در سطر آغازين رمان از زبان شخصيت اول داستان مي‌گويد: مي‌خواستم نويسنده شوم…

جم در يك كتابفروشي مشغول به كار بوده و با مادرش زندگي مي‌كند. رمان تصويري از پدر جم حتي موقعي كه از زندان آزاد مي‌شود ارايه نمي‌دهد. جم روزي از سر اتفاق در آنتولوژي آثار فرويد با خلاصه كتاب اوديپ شهريار روبه‌رو مي‌شود. اوديپ شهريار از سرنوشتش كه به زودي حالت تراژيك به خود خواهد گرفت مطلع شده و سعي مي‌كند از آن بگريزد. آن را تغيير ‌دهد…

جم براي تامين هزينه‌هاي تحصيل يك شغل پردرآمد اما سخت و طاقت فرسا در حاشيه شهر براي خودش دست و پا مي‌كند؛ جايي كه تصميم مي‌گيرد شاگرد يك چاهكن شود. شب‌ها در اطراف گونگورن، يكي از مناطق استانبول پرسه مي‌زند و اينجا جايي است كه چشمش به زن مو قرمز رمان مي‌افتد.
او يكي از اعضاي گروه نمايش سيار است و جم برخلاف نظر اوستايش به تماشاي نمايش‌هاي عبرت‌انگيز و آموزنده آنها مي‌رود. بعد از حادثه‌ ريزش چاه كه منجر به مرگ اوستاي چاهكن مي‌شود جم دچار عذاب وجدان شده و به اين نتيجه مي‌رسد كه اين بي‌توجهي او بوده كه منجر به مرگ چاهكن شده و مي‌ترسد كه مبادا مسوول مرگ او شناخته شود.
در حالي كه سخت دودل است كه از صحنه حادثه بگريزد يا آنجا بماند ياد قسمتي از داستان اوديپ شهريار مي‌افتاد كه در آن اوديپ مي‌كوشد براي اثبات نادرست بودن پيشگويي كاهنان معبد مبني بر آلوده شدن دستش به خون پدرش، نادانسته و ناخواسته پدرش را به قتل مي‌رساند… جم به اين نتيجه مي‌رسد كه اين اتفاق از آن رو افتاده كه تا به اين درك و شناخت نائل شود كه اگر مي‌خواهد مثل بقيه انسان‌ها عادي زندگي كند پس بايد درست برعكس آنچه اوديپ انجام داده رفتار كند و طوري وانمود كند كه انگار چيز بدي اتفاق نيفتاده است.

رمان اين گونه وفادارانه و به طور آشكار با بن مايه اين دو افسانه بي‌بديل شرق و غرب ادامه پيدا مي‌كند. پاموك پيش از اين در هيچ كدام از آثار قبلي‌اش اين گونه دلدادگي‌اش به اسطوره را به نمايش نگذاشته است. جم در ميانسالي به آرزويش كه نويسنده شدن است نرسيده است اما در عوض يك شركت ساختماني بنا كرده و اسم آن را با الهام از شخصيت مقتول شاهنامه سهراب نهاده است.
او با يكي از دختران همكارش ازدواج كرده و صاحب مال و منال قابل توجهي شده است. اما احساس گناه هنوز وجدانش را آزار مي‌دهد. او زندگي‌اش را به عنوان يكسري سرنخ‌هايي مي‌بيند كه بايد تفسيرشان كند، هركدام از اين سرنخ‌ها او را وادار مي‌كند كه با حقايق مربوط به پدرش كه او و مادرش را ترك كرده روبه‌رو شود، پدري كه ممكن است كشته شده باشد و پدري كه خود او ممكن است در آينده باشد.

يك‌بار كه براي ماموريت كاري به تهران آمده در يك مهماني متوجه تابلوي مينياتوري روي ديوار مي‌شود كه صحنه‌اي از شاهنامه فردوسي را به تصوير كشيده شده است. تابلو صحنه‌اي را نشان مي‌دهد كه رستم جسد سهراب را در آغوش كشيده است. جم كه كمي مست است شروع مي‌كند به تامل درباره اينكه اگر تركيه در كنار شتابش براي نوسازي نيم‌نگاهي به شرق داشت امروز چه شرايطي داشت؟ او با اندوه و تاثر مي‌گويد: ما در تركيه به محض اينكه مسيرمان را به سمت غرب چرخانديم همه‌چيز را درباره گذشته فرهنگي‌مان به فراموشي سپرديم.
ايرانيان شبيه ما ترك‌ها نبودند كه آنقدر غربزده شوند و شعرا و افسانه‌هاي كهن‌شان را فراموش كنند. آنان هرگز بزرگان‌شان به خصوص شعراي‌شان را فراموش نكردند. با اين سطور، پاموك به نظر مي‌رسد از همه ترك‌هاي اينترناسيونالي كه براي رسيدن به تجدد اروپايي ميراث غني به جا مانده از دوران عثماني را به گوشه‌اي افكندند به سختي انتقاد مي‌كند.
پاموك در كتاب خاطراتش استعاره بي‌عيب و نقصي براي اين جريان به كار برده است: كشش و ميل به داشتن عمارت‌هاي چوبي دوران عثماني در يك چشم به هم زدن در امتداد تنگه بسفر در آتش سوخت و دود هوا شد. اين عمارت‌هاي در حال اشتعال براي نسل پاموك نماد بر باد رفتن ناگهاني آخرين ميراث يك فرهنگ و تمدن غني است كه هيچ آمادگي براي حفظ آن نداشتند. جنون تبديل استانبول به يك شهر رنگپريده، فقير و درجه دو اروپايي…

با گذشت زمان و گذشتن سن و سالي از جم، جمعيت استانبول نيز چند برابر مي‌شود و توجه جم به داستان‌هايي با مضمون پدركشي و پسركشي شكل نوعي وسواس فكري به خود مي‌گيرد. او از ازدواجش صاحب فرزندي نشده و بنابراين زمان و فرصت كافي براي مطالعه ساير آثار سوفوكلس و فردوسي كه در آثار نقاشي گوستاو مور، فيلم‌هاي پير پائولو پازوليني و نسخه‌هاي شاهنامه نيز منعكس شده است، پيدا مي‌كند. او به خودش مي‌گويد: اگر من به كشف اين درياهاي نامتناهي داستان‌ها غوطه‌ور شوم بالاخره افسار زندگي‌ام را در دست مي‌گيرم و نهايتا پا روي ساحل آرامش خواهم گذاشت…

مانند بسياري از شخصيت‌هاي داستان‌هاي پاموك جم نيز نمي‌تواند هنر را از زندگي جدا كند. در رمان زني با موهاي قرمز اورهان پاموك كه مي‌كوشد تقدير قهرمانان تراژيك سوفوكلس و فردوسي را بازآفريني كند دو فضاي بي‌نهايت حكمفرماست؛ سكون و آرامش، اضطراب و ناآرامي. رمان در بخش پاياني‌اش سرعت يكنواخت‌تري پيدا مي‌كند. اين روند با ورود شخصي به نام سرحد ابعاد تازه‌تري كسب مي‌كند.
او يك مسلمان معتقد و پايبند است كه سراسر عمرش را صرف سرودن اشعار عرفاني و مذهبي كرده و در قسمت گونگورن استانبول كه شركت ساختماني جم در آن منطقه مشغول ساخت‌وساز است زندگي مي‌كند. سرحد در يك مراسم معارفه شركت جم با او آشنا و بلافاصله از او متنفر مي‌شود. جم در اين رمان به عنوان فردي معرفي شده كه درصدد غربي‌سازي استانبول با درك نادرستي از نيروهاي سياسي كشور است. سرحد خطاب به جم كه تمام عمرش را صرف تنزل تمدن به سطح قصه‌هاي قديمي از استانبول كرده است، با درشتي مي‌گويد: من تسليم مرزبندي‌هايي مثل چپ و راست، متحجر يا مدرن نمي‌شوم…

او يكي از شخصيت‌هاي كمياب رمان‌هاي پاموك است: يك محافظه‌كار جوان. او يكي از نمادهاي محافظه‌كاران راست معاصر تركيه است؛ ملي‌گراياني كه حامي و طرفدار پروپاقرص سياست‌هاي رجب طيب اردوغان رييس‌جمهور تركيه‌اند كه اوايل امسال موفق شد با همه‌پرسي كه به قول مخالفان بوي تقلب از آن شنيده مي‌شد قدرت را در دست بگيرد و رياست جمهور بلامنازع تركيه شود. نگرش افراط‌گرايانه و نوعثماني‌گري تركيه كه اردوغان نماينده آن به شمار مي‌رود درصدد وداع با ميراث قرن بيستمي آتاترك است. اين نگرش نه تنها توسط افراط‌‌گراياني نظير سرحد مورد حمايت و پشتيباني قرار گرفته بلكه ساكنان شهرهاي ديگر نيز از آن جانبداري مي‌كنند.

زماني خودنمايي سرحد شروع مي‌شود بن مايه پوياي رمان به وضوح آشكار مي‌شود: زني با موهاي قرمز در لفافه وضعيت سياسي تركيه امروز را به زبان اسطوره به تصوير مي‌كشد. تراژدي‌هاي اوديب پسر و لايوس پدر يا سهراب پسر و رستم پدر ممكن است معادل امروزي پيدا كنند. اردوغان پسر و آتاترك/ پدر! آيا اين پسر نيز دستش را به خون پدرش آغشته خواهد كرد؟
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید