شهر، مکان هستیِ تجزیه‌ناپذیر

شهر، مکان هستیِ تجزیه‌ناپذیر

این نوشتار درصدد آن است تا با عبور از مفهوم «شهر جنسیتی» یا شهر جنسیت‌زده (Gender City)، از اعاده حقوق تضییع‌شده جنس یا گروهی خاص گذر کرده و به رهیافتی جامع‌تر و چه‌بسا باارزش‌تر در عدالت فراگیر فضا و مکان‌های شهری دست یابد.

کد خبر : ۴۶۷۴۵
بازدید : ۱۳۲۷
شهر، مکان هستیِ تجزیه‌ناپذیر
«شهری را که در تخیل و قلمرو آرزوهایم می‌بینم توصیف می‌کنم؛ شهر همان‌قدر برای تو ساده و آشکار است که گویی بار‌ها از آن گذر کرده‌ای یا در آن زندگی کرده‌ای. هر نمایی از این شهر پنجره‌ای بزرگ دارد رو به حیاط‌های روشن و امن.
آن‌سوی پنجره‌ها، مادران گلدان‌های شمعدانی را از این سر تا آن سر آب داده اند و بوی خاک مرطوب و عطر شمعدانی را از پنجره‌ها به خیابان افشانده‌اند. این‌سوی پنجره‌ها، تمام هستی، در جان خیابان‌ها حک شده است. مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها با کودکان در فراغت شامگاه از پی هم می‌دوند.
جا برای همه هست؛ صندلی‌های چرخدار آزادانه در خیابان‌هایی که تن‌ها متعلق به اتومبیل‌ها نیست می‌چرخند. مردان و زنان هر کجای شهر می‌توانند کتاب بخوانند، آشپزی کنند و بی‌واهمه از تصور دیگران، بیاد روزهای کودکی بادبادکی هوا کنند. هرچند که خلوتشان با خاطراتشان چندان نمی‌پاید و با غریو صداهای شاد توام می‌شود؛ کودکان شهر خودشان را برای بادبادک‌بازی رسانده‌اند!»

اگر ایتالو کالوینو توانست با کلمات و تخیلات و آرزوهایش، شهرهایی خواندنی و پنهان در دل شهرهای ناسازگار امروز برپا کند، ما شهرهایی می‌سازیم با آرزوهای آمیخته با اندیشه‌ورزی و احساس. بینا و شنوا، ملاحظه‌گر و همه‌شمول. در یک کلام ما آرزوی «شهری برای همگان» را با دانش، برآورده می‌کنیم....

چنانچه بخواهیم جریان اندیشه‌‏‌ها و جنبش‌‏های فکری در معماری و شهرسازی مدرن و پست‌مدرن را از منظر غلبه ملاحظات جنسیتی مورد مطالعه تطبیقی قرار دهیم، می‌‏توانیم به دوره‌هایی قابل‌تمایز در مفهوم فضا و مکان و فرم و عملکردهای آن‌ها دست یابیم.
دست‌یازیدن به چنین تحلیل هایی بی‏‌گمان زمانی از کارآمدی و سودمندی برخوردار خواهد بود، که بتواند راهگشا و جهت‌دهنده چشم‌اندازهای آتی در حوزه معماری و شهر باشد، اما شرط اساسی در طی‌کردن چنین فرایندی، عدم ایستایی و توقف در بزنگاه‏ هایی است که موجد یک نگرش نو در مقطع زمانی خویش بوده‌‏اند.

این نوشتار درصدد آن است تا با عبور از مفهوم «شهر جنسیتی» یا شهر جنسیت‌زده (Gender City)، از اعاده حقوق تضییع‌شده جنس یا گروهی خاص گذر کرده و به رهیافتی جامع‌تر و چه‌بسا باارزش‌تر در عدالت فراگیر فضا و مکان‌های شهری دست یابد.
به عبارتی، به شهری دست یابد که فراتر از جبران غفلت‌های پدیدآمده در کیفیت‌های انحصاری، آغوش بازش را روی همه شهروندانش می‌گشاید.
به‌عنوان تلنگری که واکاوی و ساختارشکنی و تعریف جدید از کارکردهای فضا و مکان را آغاز کرد، این سؤال مطرح می‌شود که آیا شهر تن‌ها در کالبد آن خلاصه می‌شود؟ بدون‌تردید، فضاهای شهری نه‌تنها در ابعاد و کالبد فیزیکی آن خلاصه نمی‌شود، بلکه وجوه اجتماعی و نشانه‌شناختی یا سمبلیک آن در ساخت اجتماعی روابط جنسیتی، به آن معنا و مفهوم می‌بخشد.
از اولین تئوری‌های هنر فمینیستی در متن تفکرات پست‌مدرنیستی و نقد مردانه‌بودن شهرهای مدرن، برای دستیابی به شهری مساعدتر برای زنان تا امروز، با بحث‌ها و چالش‌های گوناگون، اما نه‌چندان پیش برنده، مواجهیم.
اولین نظرگاه در این باب در مقاله‌ای از سوی دلوروس هیدن با عنوان «شهر غیرجنسی (Non-sexist) چگونه شهری می‌تواند باشد؟» در دهه ٨٠ میلادی منتشر می‌شود. به عبارتی آنچه برای تحقیق و تفحص در مطالعات شهری در این دهه برای محققان مهیا شده بود، مطلقا فضاهایی بودند که تحت تفکر و جهت‌گیری‌های مردانه شکل گرفته بودند.
در چنین رویکرد طولانی و پیوسته‌ای در تاریخ، الگوهای شکل شهر برای حضور، جابه‌جایی و تحرک مردان فراهم شده و نقش زن به‌عنوان یک عامل در ساخت اجتماعی و اقتصادی فضا مطلقا مغفول واقع می‌شود.
به‌این‌ترتیب قاعدتا نظریه‌های شهری نقدکننده این روال می‌باید با تأکید بر نقش متفاوت زنان به‌عنوان خالق یا مؤلف فضا و نه ابژه بازنمایی، دارای پیشنهادات یا راهکارهایی برای مطالبه الزامات و اقتضائات حضور و جابه‌جایی زنان در فضاهای شهری باشند.
هرچند این نظریه‌ها در روزهای آغازین طرح در عرصه هنر به دلیل توجه وافر به زنان، متقابلا مردان را از یاد برده یا موضوع هویت مردانه را بسیار ساده فرض می‌کنند، غافل از اینکه خود مردان نیز واجد نوعی تکثر، گوناگونی و تغییر در هویت و ماهیت اجتماعی خود هستند، اما به نظر می‌رسد در ورود به قلمرو مطالعات عمل‌گرایانه شهری، واجد یک وجه اشتراک می‌شوند و آن دستیابی به یک نوع برابری و عدالت جنسیتی است.

در عبور آرمان‌های عدالت جنسیتی از فیلتر تحلیل‌های عمیق‌تر و در جست‌وجوی فضاهایی به دور از تبعیض جنسیتی، باید از خودمان بپرسیم چرا اصولا یک فضا بالذات حاضر به پذیرش زنان نمی‌شود؟ ویژگی‌های آن فضا چیست؟
چه سازوکاری در آن فضا موقعیتی برای حضور ترکیب‌های جنسیتی متنوع فراهم نمی‌آورد یا چه عناصری آسایش و امنیت گروهی از استفاده‌کنندگان را به مخاطره می‌افکنند؟ برای بهره‌مندی از ترکیب جنسیتی، سنی، نژادی و... در یک فضا چه مداخلاتی باید در فرم، عملکرد یا سازوکار آن در یک حوزه نفوذ تعریف‌شده انجام داد؟

جریان‌های تندرو در امر اعاده حقوق تضییع‌شده و آسیب‌شناسی کیفیت حضور زنان در شهر، به زعم نگارنده مواجهه‌ای سطحی و مسامحه‌گر با موضوع مناسب‌سازی فضاهای شهری دارند، چراکه به تمامی از کشف فضا، تعریف درست مکان و کارکرد‌های آن غافل شده و معمولا به دنبال راه‌حل‌هایی مقطعی‌اند که به دلیل عدم شناخت سناریوی اصلی مکان و فضا، مدام با انقضای تاریخ مصرف یا شکست روبه‌رو خواهند شد.
اگر ذات فضا پذیرنده حضور یک گروه خاص اجتماعی نباشد، اعمال ضوابط و دستورالعمل‌های طراحی شهری، مکان‌های ما را برای تحقق عدالت جنسیتی آماده‌تر نخواهد کرد.
اینجاست که الزامات طراحی فضا از نوعی تفکیک جنسیتی فراتر رفته و الزامات کیفیت زیست شهری، همگام و توأم برای زنان، مردان (مردانی که در شیوه‌های زندگی شهری امروزی و در برساخت‌های متأخر اجتماعی لزوما نیاز‌ها یا عدم نیازهای برگرفته از الگوهای ذهنی تاریخی را دنبال نمی‌کنند)، سالمندان، ناتوانان جسمی و کودکان مطرح می‌شود.
اینجاست که اعاده حقوق ازدست‌رفته زنان در دهه ٨٠ میلادی، امروز باید به رویکردی فراگیرتر برای هرچه همگانی‌ترکردن فضا بینجامد و آرمان اصلی رسیدن به شهری باشد که آغوش بازش را روی همه شهروندانش می‌گشاید؛ شهری که مکانِ هستیِ تجزیه‌ناپذیر است و جز این نیست.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید