کافهنشینی در تهران
کافههای تهران در سالهای نه چندان دور فضایی کمرنگ در حاشیه فضاهای پررنگتر مثل مراکز خرید بودند، اما حالا احتمال دارد کافهنشینانِ عصر یک کافه در بلوار کریمخان زند بیشتر از بازدیدکنندکان یک مرکز خرید بزرگ در شمال تهران باشند.
کد خبر :
۴۶۹۰۲
بازدید :
۶۵۳۹
کافهها جایی برای توقف هستند. برای دمی آسودن. گپ زدن با خودت یا با دیگری. جایی برای مرور خودت و آنچه گذشته است. نشستن در کافه با همهجا فرق دارد و کافهها فقط جای نشستن نیستند و به همین دلیل کافهنشین و کافهدار مهم میشوند.
از ادا و اطوار کافهنشینی که بسیار هم لذیذ است نباید غافل شویم؛ بعضیها میزهای کنج کافه را ترجیح میدهند تا بسته روشنفکریشان کامل شود و دوست دارند گاهی با غم به خوشحالی دیگران خیره شوند که مثلا بگویند یارو خیلی تنهاست.
این اداها بخشی از شیرینکاریهای روشنفکرانه در کافههاست. اما نمیشود کتمان کرد که تاریخ روشنفکری ایران هم به تاریخ کافهنشینی پیوند خورده است و با اینکه عمر کافهنشینی در دنیا بیش از چهارقرن نیست، اما نفوذ کافه در فرهنگ جهانی عمیقتر به نظر میرسد تا حدی که بخشی از فرهنگ شهری کافهشهرهایی مثل استانبول و پاریس شده و کافه دارهای این شهرها چه افادههایی که بابت نشستن بعضی نویسندهها در میزهایشان نمیفروشند.
تهران هم در صد سال اخیر به جمع «کافهشهرها» پیوست، اما در دهه گذشته رشد کافه و کافهنشینی در تهران شگفتآور بوده است.
در ایران یکی از نخستین نوشگاهها بعد از صفویه قهوهخانهها بودند که بعدا به دلیل دسترسی سریعتر به چای، ایرانیها جای قهوهخانهها را به چایخانهها دادند و قهوه در معاشرتهای ایرانی کمرنگتر شد و جایی کوچک در مراسم عزاداری پیدا کرد که آنجا هم گویی کماقبال بود.
تا اینکه سالهای اخیر کافههای تهران، بوی نوستالژیک قهوه را در خیابانهای شهر راه انداختند. کافهها امنترین جا برای خطرناکترین گفتوگوها شدهاند.
کافهنشینها خوب میدانند که عشق از سیاست خطرناکتر است. چون نشستن از زمان قاجار شروع شده است شاید آغاز چایخوری و قهوهخوری هم از همین قوم دلخوش و یکجانشین بوده است.
خدا نکند آدم طعم تلخ قهوه قجری را بچشد. برویم به کافههای تهران. کافه فیروز. یکی از معروفترین کافههای تهران «کافه فیروز» است که در سالهای دور خیابان نوبهار را در جمهوری شلوغتر میکرد، چون پاتوق جلال آلاحمد و همفکرانش بود.
مهدی اخوان لنگرودی، شاعر کافهنشین در کتاب «یک هفته با احمد شاملو» درباره کافه فیروز مینویسد: «اینجا روزگاری بخشی از استبل (= اصطبل) ناصرالدینشاه بوده که بعدها و بعدترها تو خیابانکشیهای دوره رضاشاه این قسمتش باقی مانده و بعد از دست به دست شدنهای بسیار تبدیل به این کافه قنادی شده.
کمکم اینجا که محیط صمیمیتری داشت پاتوق هنرمندان و روشنفکران شد، طوری که خیلی از بزرگان نسل سالهای سی یا کمی بیشتر از آن، روزهایشان را آنجا گذراندند یا برای دیدار یکدیگر آنجا را به جاهای دیگر ترجیح دادند.
کافه فیروز هم مثل کافه فردوسی سابق از نامآوران آن روز و فرداهای نزدیک و دور خاطرات زیادی داشت. میگفتند: «دوستان ربعه» هم در آن جا دور هم گرد میآمدند که شمع جمع شان صادق هدایت بود. که شوخیهایش زبان به زبان میگشت.
لطیفههای عمیق پرملاتی که به هیچ کس اجازه نمیداد باور کند «بوف کور» درونش روزی او را آنجور بیرحمانه از درون متلاشی کند.
دوستان اربعه ابتدا در کافه قنادی لالهزار و بعد در کافه قنادی تصاج و کافه قنادی فردوسی و باغچه کنتینانتال -هر سه در خیابان استانبول - و اواخر در کافه باغ شمیران روبهروی سفارت انگلیس گرد هم جمع میشدند.
کافه نادری. یکی از قدیمیترین مهمانخانههای تهران مهمانخانه نادری است که در خیابان نادری سابق و جمهوری فعلی، قرار دارد. کافه نادری در طبقه همکف این مهمانخانه، پاتوق بزرگانی، چون صادق هدایت، جلال آلاحمد، احمد فردید و سیمین دانشور، نیما یوشیج، بزرگ علوی و... بوده و به همین مناسبتها این مجموعه در سال ١٣٨٢ در فهرست آثار ملی ایران قرار گرفت.
کافه نادری با نود سال سابقه، نشان روشنفکری تهران معاصر را دارد و خیلی از هنردوستان گاه و بیگاه خودشان را به این کافه میرسانند تا از این فضای نوستالژیک بینصیب نمانند.
کافه ریویرا.
اطلاعات چندانی از این کافه در دست نیست گویا پاتوق دانشجویان بود. کافه فردوسی. کافهای سر چهارراه استانبول که به دلیل سبیل پرپشت صاحبش به «کافه سبیل» معروف بوده است....
اما تنها مطبی که کاربری کافه هم داشته است مطب نویسنده فقید بزرگ معاصر دکتر غلامحسین ساعدی بوده است. به نقل از کتاب پژوهشگران معاصر، غلامحسین ساعدی درباره «کافه مطب» خودش میگوید:
«..، چون من طبیب بودم و همیشه تو مطب بودم، آنجا به یکی از پایگاههای عمده روشنفکران آن روز تبدیل شده بود. جلال آلاحمد، احمد شاملو، برو بچههای نویسنده، بهآذین (محمود اعتماد زاده)، سیروس طاهباز، (م. آزاد) مشرف تهرانی و دیگران همیشه آنجا بودند.
من آنجا مریض میدیدم. میآمدیم یک کمی بحث بکنیم و حرف بزنیم یا راجع به نشریات مجله یا کتاب حرف بزنیم، که دو باره مریض میآمد و من میرفتم. یک دنیای فوقالعادهای بود و این فاصلهای بود که سال ١٣٤٠ تا ١٣٥٠ که به حق خیلیها میگویند که دوران شکوفایی جماعت اهل قلم و ادب ایران بود و این به نظر من درست است.»
کافههای تهران در سالهای نه چندان دور فضایی کمرنگ در حاشیه فضاهای پررنگتر مثل مراکز خرید بودند، اما حالا احتمال دارد کافهنشینانِ عصر یک کافه در بلوار کریمخان زند بیشتر از بازدیدکنندکان یک مرکز خرید بزرگ در شمال تهران باشند.
کافههای تهران بیشتر در شمال و جنوب و مرکز هستند، اما ناحیه مرکزی تهران یعنی شمال و جنوب خیابان انقلاب بیشترین حضور کافهها و کافه قنادیهای تهران را دارد.
کافه قنادیها با قهوهای که عموما ایستاده سرو میشود درنگِ شیرین و دلچسبی را بین شلوغی روزانه تهران فراهم میکنند.
کافه قنادیهای فرانسه در خیابان انقلاب و لُرد در استاد نجاتاللهی از معروفها و قدیمیهای این صنف هستند و، اما بعضی از کافههایی که شکلات کنار قهوه را خودشان درست میکنند، طرفدارهای ویژهای دارند. مثل کافه اُرینت در دروازه دولت یا کافه مینیون در خیابان فردوسی.
فضای این کافهها برای تهرانگردهای حرفهای بسیار دلخواه است البته اتمسفر کافههای تهران با موقعیت محلی آنها کاملا در ارتباط است. کافههای شمال تهران بیشتر برای قرارهای کاری و دوستانه است و درکافههای مرکزی تهران علاوه بر کار و دوستی، بازار بحثهای هنری و اجتماعی داغتر از چای و قهوه است.
حتی پوشش کافهنشینان شمالی با کافهنشینان جنوبی توفیر دارد. بخشی از بعضی بناهای قدیمی بازمانده از قاجار هم به کافه تبدیل شده است.
مثلا کافه سینما در باغ فردوس، کافه باغِ نگارستان یا کافه باغِ موزه هنر. اگر کسی به عنوان مبتدی میخواهد به دنیای کافهنشینی تهران وارد شود کافههای بلوار کریمخان زند، شروع خوبی هستند.
۰