می‌توان تأتر خوب دید

می‌توان تأتر خوب دید

محمدرضایی راد که سابقه دستیاری کارگردان بزرگی، چون بهرام بیضایی را دارد چند سال است به ساخت نمایش و تئاتر روی آورده است. او فیلمنامه‌نویس، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر، پژوهشگر و نویسنده نمایشنامه‌های «رقصی چنین»، «گزارش خواب» و «در دوزخ نوشتم» است.

کد خبر : ۴۸۴۵۲
بازدید : ۱۸۷۶
فرادید | داستان نمایش روایتی است از یک پسر دانشجو در مقطع کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی با سوابقی درخشان که هم اکنون مشغول کار کردن بر پایان نامۀ تحصیلی خود با موضوع نظریۀ فعل در دستور زبان است. برای تدریس ادبیات و تقویت دانش آموزان برای شرکت در المپیاد علمی به یک دبیرستان با سابقه و قدیمی دخترانه قدم می‌گذارد. حضور این مرد جوان در محیطی کاملاً زنانه و بی سابقگی چنین اتفاقی در مکان مذکور، شرایطی خاص و آشوب برانگیز را در این دبیرستان دخترانه به وجود می‌آورد که فضا را به آشفتگی می‌کشاند...

به گزارش فرادید؛ داستان این نمایش بی اختیار شما را یاد فیلمی طنز با همین مضمون می‌اندازد، معلم مردی که در یک دبیرستان دخترانه قدم می‌گذارد وآنها را برای المپیاد شیمی آماده می‌کند. در این دبیرستان هم ناخودآگاه دانش آموزان و معلمان درگیر این اتفاق می‌شوند.

محمدرضایی راد که سابقه دستیاری کارگردان بزرگی، چون بهرام بیضایی را دارد حالا بیشتر به ساخت نمایش و تئاتر روی آورده است. او فیلمنامه‌نویس، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر ، پژوهشگر و نویسنده نمایشنامه‌های «رقصی چنین»، «گزارش خواب» و «در دوزخ نوشتم» است.

فیلمنامه‌های او برنده جوایز متعددی از جشن خانه سینما و جشنواره فیلم فجر و جشنواره اسیا پاسیفیک شده است. فیلم کودک و سرباز با فیلمنامه‌ای از او برنده بالن نقره‌ای جشنواره سه قاره نانت فرانسه شد. در سال ۱۳۷۲ نخستین فیلمنامه‌اش «بچه‌های مدرسهٔ همت» به رضا میرکریمی می‌فروشد که بعد‌ها به مجموعه‌ای ۱۳ قسمتی تبدیل می‌شود.

بعد از حدود ۱۰ سال‌ها دوری از تئاتر بار دیگر از روز ۵ تیر ماه ۱۳۹۳ با اجرای نمایش «و آنک انسان» در تالار استاد مشایخی مؤسسه فرهنگی هنری «مان» به صحنه بازگشت. رضایی‌راد حدود ۱۰ سال پیش نمایش «بازگشت به خان نخست» را در تالار قشقایی تئاتر شهر اجرا کرد. وی در هنگام دولت احمدی‌نژاد در تئاتر ممنوع‌الکار شد، اما در سینما امکان فعالیت داشت و در همان سال‌های دوری‌اش از تئاتر، فیلمنامه فیلم «خسته نباشید!» را نوشت که با کارگردانی مشترک افشین هاشمی و محسن قرایی ساخته شد.
جدیدترین نمایش در حال اجرای محمد رضایی راد
او در این سال‌ها با وجود دوری‌اش از سالن‌های رسمی تئاتر، در فضا‌های خصوصی نمایش اجرا می‌کرد و این چنین بود که گروه تئاتر «خانه» را تأسیس کرد. رضایی راد در این سال‌ها به شدت درگیر پژوهش و نگارش در زمینه تئاتر و سینما بوده و تقریبا هیچ زمانی اگر روی صحنه نبود بیکار هم نمانده است.

در سال ۱۳۸۳ نمایش "رقصی چنین" را در تالار مولوی کار کرد. سال ۱۳۸۴ دستیار اول و برنامه‌ریز بهرام بیضایی، در نمایش"مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین" بود و در همین سال نمایش"خان نخست" خود را هم روی صحنه برد. او دوباره در سال ۱۳۸۶ برای نمایش "افرا یا روز می‌گذرد"با بیضایی همکاری کرد. در سال ۱۳۸۸ "نگاه خیرهٔ خداوند" در کارگاه نمایش تئاتر شهر، با حذف نام نویسنده اجرا شد.
رویای طاهرگان خاموش را در سال ۱۳۸۸ در پاریس روی صحنه برد. او سال گذشته نمایش" بر اساس دوشس ملفی" را روی صحنه داشت.

حالا نمایش "فعل" او روی صحنه اجرا می‌شود. درباره این تئاتر وحید عمرانی؛ عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران نوشته:

محمد رضایی راد در نمایش «فعل» با زمان و مکان نه به صورت موازی، بلکه به طوری درآمیخته، بازی ویژه‌ای را پرداخته کرده است. طرحی پیچیده، اما دقیق و سنجیده بر صحنه درافکنده و گویی این دو مفهوم را همچون شیر و شکر در هم آمیخته است. می‌توان گفت که او در این کار گریبان زمان و مکان را می‌گیرد، این دو را از آنِ خود می‌کند، تکه تکه شان می‌کند و گویی این تکه پاره‌ها را در ظرفی دربسته ریخته، تکان می‌دهد، مخلوط می‌کند، نظم و نسق‌ها را به هم می‌ریزد و سپس به طور اتفاقی یکی یکی بیرون آورده و در کنار هم ردیفشان می‌کند.
نمایش «فعل» چیزی است شبیه به جمله‌ای در هم ریخته که اجزای دستوری آن را به پراکنده‌ترین شکل ممکن کنار هم چیده باشند. هنوز نیمی از زمان نمایش سپری نشده، متوجه می‌شویم که با نمایشنامه‌ای خلاقانه و درخور تأمل رو به رو هستیم. او ظاهر یک واژه را به همراه مفهوم معمول و مفاهیم گسترده تری که می‌توان برایش متصور شد و عبارت است از جزوی از اجزای جمله در علم دستور زبان (فعل)، همچون دانه‌ای در خاک صحنه اش می‌کارد و سپس از چشمۀ خیال و معنا آبیاری اش می‌کند تا جوانه زند، اندک اندک قد بکشد، شاخه‌ها برآرد و چندی بعد، برگ و باری انبوه در بازه‌ای صد و شصت دقیقه‌ای بگستراند.
میوۀ این درخت، ادراکی است حاصلِ فراتر رفتن از سطح و ظاهر کلمات، نگرش و بینشی که این زاویۀ دید ویژه به ما عطا می‌کند، نیروی کلمات و تأثیر‌های آنی و درازمدتی که می‌توانند در زندگی انسان داشته باشند، جمله‌هایی که چه بسا مسیر زندگی افراد را تغییر می‌دهند و واژه‌ها و افعالی که در عین ناباوری سرنوشت ساز می‌شوند. در خلق فضا‌ها و نگرش‌های تازۀ این نمایش به ناگاه می‌بینیم که دانشی، چون دستور زبان که سابق بر این شاید بیش از کتابی مهجور در کتابخانه یا درسی خسته کننده در کلاسی فرسوده به آن نمی‌نگریستیم همچون مفهومی با زایشی تصاعدی رشد می‌کند، گسترده می‌شود و در تک تک ماجرا‌های یک زندگی سریان می‌یابد.
حتی هر کدام از آدم‌های این داستان به مثابۀ یکی از اجزای جمله در مقابل دیدگانمان پدیدار می‌گردند؛ سیمین افراشته همچون یک متمّم، گل خانم همچون یک حرف اضافه، شیوا پرتوی همچون یک مفعول، فرهاد کاتب و لیلا آرش همچون دو فاعل و ... کارگردانی این نمایش حاصل آگاهی از شناخت امکانات و دقایق صحنه و مجموعی از عناصر آفرینش اجرایی دراماتیک است. رعایت اصول و قواعد فنی به همراه متن منسجم و خوش تراش، دغدغه زایی و نگاه تازۀ متن به یک موضوع خشک بی احساس علمی و بدیع بودن چنین دیدگاهی، همگی دست به دست هم داده و موجب می‌شوند تا تماشاگر گذر زمانی طولانی در حد دو ساعت و چهل دقیقه را متوجه نشود و در آن تاریکی چند ثانیه‌ای و عامدانه در انتهای نمایش، تمامی آن احساس‌های مبهم را در دل آن ظلمت، در روان خود ته نشین کرده، به حسی زلال و روشن بدل کند تا به ادراکی دست یابد که مطلوب و هدف غایی اثرگذاری‌های شهودی در هنری والا همچون تئاتر به شمار می‌رود.
جدیدترین نمایش در حال اجرای محمد رضایی راد
نکتۀ دیگری که در انتخاب شیوه‌های اجرایی این نمایش قابل توجه و بررسی است، گریزی به فرهنگ کهن ژاپن و استفاده از شیوه‌های بازی تئاتر نو ژاپن در این نمایش است. این نوع و شیوۀ اجرایی به بهانۀ معلم ورزش دبیرستان (ترانۀ علایی) وارد به فضای این نمایش می‌شود که با بهره گیری از آوا‌های ویژۀ این گونۀ تئاتری، نوع لباس مخصوص، ماسک و حرکات به خصوصی که بازیگران تئاتر نو می‌باید از مهارت‌های آن برخوردار باشند، تنوع‌های بصری، مفهومی، فرهنگی و اندیشگانی جدید و افزون تری را به شاکلۀ اجرا می‌افزاید. تئاتر نو؛ نوعی تئاتر سنتی ژاپنی است که اغلب بازیگران اصلی آن نقابی بر چهرۀ خود می‌نهند که به «شیته» موسوم است. موضوع‌های اصلی این نوع از نمایش را معمولاً داستان‌های اساطیر ژاپنی یا چینی در ادبیات ژاپن تشکیل می‌دهند. ولی در دوران معاصر تئاتر ژاپن علاوه بر دستمایه‌های قبلی، موضوعات روز نیز در تئاتر نو به نمایش در می‌آیند. علاوه بر استفاده از شیوۀ تئاتر نو و ترکیب آن با قالب اجرایی نمایش «فعل»، یکی از افسانه‌های ژاپنی نیز نقشی بسزا در شکل گیری داستان نمایش بر عهده گرفته است.

طراحی صحنه‌ای که توسط ساسان پیروز برای این کار انجام پذیرفته چنان امکاناتی را در اختیار اجرا قرار می‌دهد که در زمانی اندک همچون چشم بر هم زدنی این امکان فراهم می‌شود تا صحنه ناگهان تغییر کرده و به فضایی متفاوت و چه بسا بسیار دورتر از صحنۀ قبلی تبدیل شود. شاهدیم که با کشیدن چند پرده و امکان چرخش دیواره‌ها بر محور لولا‌های تعبیه شده، هر بار دیواره‌ها می‌چرخند و با تصاویر، عکس‌ها و نقش‌هایی نو فضایی دگرگون را به وجود می‌آورند. بر اطراف دیواره‌ها گیره‌هایی تعبیه شده که قادر است تا تابلو‌هایی که عکس‌های بزرگ یا طرح‌های فضا‌های بعدی برآن‌ها نقش شده است، در زمانی که دیواره‌ها پشت به صحنه قرار گرفته اند به سرعت بر روی آن‌ها نصب و تعبیه شوند و به آسانی نیز قابلیت تعویض و جابجایی با طرح و نقش دیگری را داشته باشند. طراحی صحنۀ این اثر بسیار کاربردی و دقیق انجام شده و قادر است تا در کمترین زمان، فضا و موقعیت را به کلی عوض کند و بیشک یکی از نقاط قوّت و محاسن قابل اتکا در این نمایش به شمار می‌رود.

طراحی نور رضا خضرایی برای این نمایش، علاوه بر انجام وظایف معمول، وظیفۀ نشانه گذاری و ایجاد پرتکل و قرارداد‌هایی را نیز با تماشاگر بر عهده می‌گیرد. در ساختار اجرایی شاهد دو جنس بازی در دو فضای متفاوت هستیم؛ یکی فضای ابژکتیو و واقعگرایانۀ بیرونی و دیگری فضای ذهنی و درونی شخصیت‌های نمایش که مورد اول با تقویت و افزایش شدت نور و فضای دوم با تضعیف و کاهش روشنایی بر صحنه این قرارداد را با تماشاگر به ثبت می‌رساند تا آسان‌تر بتواند جابجایی‌های بیرونی و درونی را در فضا‌های دوگانۀ اجرا و بازی‌ها دریافته و در جریان روان تری از انتقال و دریافت معانی مورد نظر که جزئی از اهداف خالق اثر به شمار می‌روند قرار گیرد.در کنار تمامی این محسّنات، ضعف‌هایی هم به نظر می‌رسند که البته قادر نیستند تا آثار مطلوب و نیرومند این نمایش را از ذهن‌ها بزدایند.

به عنوان نمونه به این نکته می‌توان اشاره نمود که گرچه محمد رضایی راد خود تحصیلات دانشگاهی در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی داشته، اما شاید گذر سالیان دراز گاه موجب فراموشی برخی از قواعد می‌گردد که در این نمایش به دلیل آنکه موضوع، ارتباطی تنگاتنگ با ادبیات و دستور زبان دارد، اشتباهات تلفظ و به خصوص اشتباهات مربوط به دستور زبان را نمی‌توان پذیرفت و از کنار آن به راحتی عبور کرد که متأسفانه برخی از این اشتباهات در اجرا به چشم می‌خورند. در زمینۀ اغلاط تلفظی می‌توان به دو مورد شطحیّات و عشقه اشاره کرد. شطحیّات جمع شطح است.شطح به جملاتی گویند که در حالات بیخودی، جذبه و کشف و شهود بر زبان برخی عارفان و مردان خدا روان گردیده است.

این واژۀ شطحیّات بار‌ها توسط بازیگران به زبان آورده می‌شود و هر بار با فتحه بر حرف اول و دوم (شَطَحیّات) تلفظ می‌شود در حالی که تلفظ صحیح این کلمه (شَطحیّات) با فتحۀ حرف اول و سکون بر حرف دوم است. واژۀ عشقه یک بار از زبان نقش لیلا شنیده می‌شود و به صورت (عَشِقَه) با فتحه بر حرف اول و کسرۀ حرف دوم تلفظ می‌شود در حالی که تلفظ درست این کلمه (عَشَقَه) با فتحه بر سه حرف اول است. و، اما اشکالات دستوری که در گفتار بازیگران وجود دارد و این خطا حتی بیش از مورد قبلی در چنین نمایشی به هیج وجه محلی از اعراب ندارد، مربوط می‌شود به کاربرد غلطی که دربارۀ فعل مضارع مستمر یا ملموس به کار می‌برند.

چیزی که این اشتباه را درشت‌تر و حادتر نیز جلوه می‌دهد این است که این خطا یک بار از زبان دبیر ادبیاتِ خانم؛ (شیوا پرتوی) و یک بار از زبان دبیر ادبیاتِ آقا؛ (فرهاد کاتب) شنیده می‌شود یعنی از زبان کسانی که خود متخصص در دستور زبان هستند و در داستان نمایش، درست و منطقی به نظر نمی‌رسد که در صحبت کردنشان چنین خطا‌های فاحش دستوری رخ دهد. به عنوان مثال در یکی از صحنه‌ها فرهاد کاتب (دبیر ادبیات) خطاب به دانش آموز خود می‌گوید: «تو داری دربارۀ فعل حرف نمی‌زنی.»
جدیدترین نمایش در حال اجرای محمد رضایی راد
و در صحنه‌ای دیگر شیوا پرتوی (دبیر ادبیات) به همان دانش آموز می‌گوید: «من دارم تو رو بازجویی نمی‌کنم.» این یک قاعدۀ دستوری ساده است که در کتاب‌های ادبیات اواخر دورۀ راهنمایی و همچنین دورۀ دبیرستان آموزش داده می‌شود مبنی بر اینکه فعل مضارع مستمر یا همان ملموس، منفی نمی‌شود. چنین جملات غلطی از لحاظ دستوری که توسط این دو مدرّس ادبیات به زبان آورده می‌شود در این نمایش برای تماشاگر آگاه از قواعد زبان فارسی، هر آینه تناقض ایجاد می‌کند و از خود می‌پرسد چگونه است شخصیت‌هایی که خود تحصیل کرده و مدرّس ادبیات فارسی هستند از جملاتی غلط که با شکستن قواعد دستور زبان ساخته شده اند استفاده می‌کنند! بهتر این بود که در چنین نمایش خاصی که تا این حد با دانشی همچون دستور زبان آمیختگی دارد، از یک فرد متخصص و مسلط بر زبان فارسی به عنوان مشاور استفاده به عمل می‌آمد تا شاهد چنین لغزش‌هایی در اجرا نباشیم.

از همۀ این‌ها گذشته می‌توان گفت که نمایش «فعل» ؛ اثری از گروه تئاتر «خانه» با همۀ داشته هایش از قبیل: کارکرد‌های دوگانه گاه چند گانه در مفاهیم متن، طراحی صحنه، طراحی نور، بازیگری و ... به علاوۀ تمامی تفکرات و تأثیراتی که برای مخاطش در پی خواهد داشت، بی گمان یکی از نمایش‌های شاخص سال نود و شش خواهد بود و در این آشفتگی اوضاع تئاتر، در قعر این برکۀ گل آلود همچون آب زلال چشمه ساران راه خود را باز خواهد کرد.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید