نقدی بر نمایش "بیست‌متری"

نقدی بر نمایش "بیست‌متری"

دو کاراکتر اول (راننده تاکسی و زنی که در جوادیه زندگی می‌کند)، هرکدام فقط بخشی از خود را روایت می‌کنند، ولی دو کاراکتر دیگر (عشق سینما و مداح) جدا از روایت زندگی خود، روایتی از زمانه خود هم هستند.

کد خبر : ۴۹۰۳۷
بازدید : ۱۵۰۹
نقدی بر نمایش
نمایش «بیست‌متری»، نوشته کهبد تاراج و کارگردانی رضا بهرامی، چهار کاراکتر را در چهار وضعیت روایت می‌کند؛ کاراکتر‌هایی که ظاهرا مستقل از یکدیگر روایت می‌کنند و روایت شوند، اما در ادامه با پیوند‌هایی نامرئی به هم متصل می‌شوند؛ پیوندی تاریخی از زمان‌های سپری‌شده‌ای که اینک به نوعی نوستالژی زیستی تبدیل شده‌اند.

هرکدام از کاراکتر‌ها درد خود و تجربیات خود را می‌گویند، اما با نگاهی فراموقعیتی می‌توان حس کرد و فهمید که به بخشی از تاریخ جامعه اشاره دارند و همین‌طور به مسائل مردمان آن بخش از تاریخ که دیگر وجود ندارند، به‌طوری‌که تنها می‌توان آثار اشتباهات یا تخریب‌های بازمانده از آن دوران را دید و تماشا کرد.

دو کاراکتر اول (راننده تاکسی و زنی که در جوادیه زندگی می‌کند)، هرکدام فقط بخشی از خود را روایت می‌کنند، ولی دو کاراکتر دیگر (عشق سینما و مداح) جدا از روایت زندگی خود، روایتی از زمانه خود هم هستند.

به همین دلیل بازیگری در دو قسمت سوم و چهارم سخت‌تر و درعین‌حال، دیدنی‌تر هم هست. (بازی‌ها، به‌ویژه در دو قسمت پایانی خوب هستند).

متن، مینی‌مال است، اما اجرا و کارگردانی مینی‌مال نیست تا بتواند از عهده اجرای جزئیات ریز نمایش در بیان تراژیکِ ماکزیمالی برآید که کاراکتر‌ها با آن مواجهند، اما خودشان (و شاید هم مخاطبان) نمی‌دانند و خبر هم ندارند.

سیر حرکتی درام بر صحنه، از بسته‌بودن به سمت گشودگی ا‌ست. به همین دلیل اولین بخش نمایش، در فضای تنگ داخل تاکسی می‌گذرد و میزانسن صحنه با نوعی نورپردازی اندک در فضای تاریک، بازیگر را در گوشه‌ای دنج قرار می‌دهد تا هم تنگی فضای داخل تاکسی و هم تنگ‌بودن فضای زیستی را تداعی کند.
این فضای روایتی در اجرا با تغییر نورپردازی و ورود منابع نور بیشتر و نیز حرکت‌دادن بازیگران به سمت وسط صحنه و متحرک‌شدن آنها، گشودگی فضای زیستی را همراه با تعدد مسائلشان، بیشتر آشکار می‌کند، به‌طوری‌که هرچه فضای روایتی در اجرا گشوده‌تر می‌شود، روایت هم از تراژدی به طنز تبدیل می‌شود و نهایتا با یک وضعیت «طنز- تراژیک» به پایان می‌رسد.

اوج کار نمایش، هم در متن، هم در روایت، هم در طنز و هم در نقد اجتماعی، در دو قسمت سوم و چهارم است. به همین دلیل به نظر می‌رسد که نمایش در اجرا به افت ریتم دچار شده است، چراکه احساس می‌شود نمایش کمی دیر شروع می‌شود. برای رفع این آسیب، دو راه وجود داشت:
  • یا جای اپیزود‌ها عوض می‌شد و یک‌خط‌درمیان ساکن- متحرک، یا طنز- تراژیک اجرا می‌شد.
  • یا اوج و فرود طنز- تراژیک در هر چهار اپیزود در یک تناسب ریتمیک، طراحی و اجرا می‌شد.

اما حتی با درنظرگرفتن این آسیب ریتمیک در روایت و در اجرا، «بیست‌متری» نمایشی دیدنی ا‌ست که متأسفانه درست دیده نشده است.

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید