ذهن‌های خسته تماشاگران

ذهن‌های خسته تماشاگران

با دو شکل متفاوت لذت از نمایش مواجه هستیم. آن زمان مردم با خیال آسوده به تماشای نمایش می‌آمدند تا در جریان یک اتفاق فرهنگی قرار بگیرند. اما امروز با ذهن‌های خسته مواجه هستیم. با ذهن‌های خسته و بعضا مستعد افسردگی که حالا به سالن می‌آیند و خوراک فرهنگی می‌خواهند. جلب نظر مثبت چنین مخاطبی کار ساده‌ای نیست.

کد خبر : ۴۹۲۶۳
بازدید : ۱۷۸۱
ذهن‌های خسته تماشاگران
گیتی قاسمی سال‌های زیادی است که در آثار نمایشی روی صحنه می‌رود و به گواه بازیگران و کارگردانانی که با او همکاری داشته‌اند همواره کیفیت قابل قبولی از خودش ارایه داده است. بازیگر بی‌حاشیه، محجوب و پرتلاشی که حضور روی صحنه نمایش را از دهه ٧٠ تا امروز تجربه کرده و چند سالی است بازی مقابل دوربین سینما را هم به تجربه‌هایش افزوده است.
کیفیت بازیگری‌اش با نخستین حضور در آثار سینمایی مثل «ویلایی‌ها» و «سد معبر» مورد توجه قرار گرفت و به سرعت کاندیدای دریافت جایزه شد.
«خون رقصه»، «آفتاب از میلان طلوع می‌کند»، «عامدانه عاشقانه قاتلانه» از جمله آثار نمایشی پرمخاطبی به شمار می‌رود که قاسمی در آن‌ها ایفای نقش داشته و در ماه‌های اخیر هم با حضور در نمایش‌های «آبی مایل به صورتی» به کارگردانی ساناز بیان و «کوکوی کبوتران حرم» کاری از افسانه ماهیان خوش درخشیده است.
به بهانه اجرای هر‌ دو نمایش در سی‌وششمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر با او گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

معمولا نقش‌های سختی را پذیرفته‌اید که هریک پیچیدگی‌های خودشان را داشته‌اند. قاعده خاصی برای پذیرش نقش دارید؟
اکثر نقش‌هایی که تا الان به من پیشنهاد شده همه درونی و به نوعی نزدیک به تراژدی بوده و حال و هوای سختی داشته است. بیشتر نمایش‌ها رئالیستی بوده و شخصیت‌هایی را کار کرده‌ام که مردم با آن‌ها غریبه نبودند، به همین تناسب امکان قضاوت طیف گسترده‌تری از مخاطبان درباره کیفیت بازی‌هایم به وجود آمد که به طور طبیعی کار را سخت می‌کند. قاعده‌ام در انتخاب نمایش‌ها این بوده که کار با وضعیت روز جامعه نسبت داشته باشد. گرچه بعضا به حضور و تجربه در گونه‌های مختلف نمایشی مانند کمدی موقعیت هم گرایش داشته‌ام.

چه عاملی موجب شده که بعد از بیست سال کار حرفه‌ای در زمینه بازیگری، همچنان یک سیر ثابت کیفی را طی کنید؟
دانشگاه در من انگیزه زیادی ایجاد کرد و با ورودم به دانشکده هنر‌های زیبا در سال ١٣٧٥ بلافاصله در سال دوم، کار حرفه‌ای‌ام را با حضور در نمایشی به کارگردانی آقای تاجبخش فناییان آغاز کردم. سال ٧٦ در تئاترشهر روی صحنه رفتم و از همان زمان تلاشم این بود که با گروه‌های زیادی همکاری و تجربه داشته باشم.
کار ادامه پیدا کرد تا وقتی که در نمایش‌های حرفه‌ای‌تر روی صحنه رفتم. برای مثال نمایش «عدالت‌خانه» کار حمیدرضا آذرنگ در تماشاخانه ایرانشهر که به نوعی اجرای افتتاحیه این مجموعه هم بود. منظورم این است که روند مورد نظر شما از همان سال‌ها تا امروز وجود داشته ولی بعضی مسائل به اینکه کار شما توسط چه گروهی از افراد دیده شود هم ارتباط پیدا می‌کند.

ولی به هرحال حفظ کیفیت روحی و جسمی در این مدت کار ساده‌ای نیست؟
بله بعضی بازیگران در دوران کاری‌شان فراز و فرود زیادی را تجربه می‌کنند ولی من تلاش کرده‌ام آهسته و پیوسته پیش بروم. البته از تمام انتخاب‌هایم دفاع نمی‌کنم و قطعا اشتباه‌هایی وجود داشته ولی برای هر انتخاب از دل و جان مایه گذاشتم؛ حتی اگر در حد یک صحنه ایفای نقش داشتم. کمااینکه بیشتر جوایزم تا امروز را برای همین نقش‌های کوتاه دریافت کردم. مثلا در نمایش «خون رقصه» ٥ دقیقه بیشتر بازی نداشتم ولی برای همان از جشنواره تئاتر فجر تندیس بازیگری گرفتم. تا امروز در جشنواره‌های مختلف تئاتری چیزی حدود ١٦ جایزه دریافت کرده‌ام و با ورودم به سینما و اولین فیلم‌هایی که در بخش سودای سیمرغ داشتم هم کاندیدای دریافت تندیس شدم.

این اتفاق نتیجه چیست؟
اینکه قدر کوچک‌ترین حضورم را می‌دانم و همیشه گفته‌ام حتی یک پلان یا یک سکانس سرمایه بازیگر است. وقتی بازیگر هر لحظه حضورش روی صحنه یا در برابر دوربین را به چشم تنها سرمایه‌اش ببیند همه‌چیز جدی می‌شود. باید چیزی را ثبت کنیم که ارزشمند باشد.

کدام بازیگر در دوره دانشجویی الگوی شما بود؟
بیشتر از اساتیدم مثل حمید سمندریان، مهتاب نصیرپور و دیگرانی که در دانشگاه تدریس می‌کردند، یاد گرفتم. در مرحله بعد جامعه و مردم کوچه و بازار الگوی من بودند و از رفتار مردم یاد گرفتم تا اینکه بخواهم به بازیگر‌ها توجه کنم، چون مردم جامعه واقعی هستند.
بعد هم از همکارانم در نمایش‌ها آموخته‌ام، چون معتقدم ما حتی از بازی‌های بد یکدیگر هم درس می‌گیریم. اگر کسی طالب یاد گرفتن باشد حتی دیدن بازی بد دیگران می‌تواند آموزه‌هایی به همراه داشته باشد. به همین دلیل هم اعتقاد دارم تا جایی که ممکن است باید نمایش‌ها را دید، حتی اگر کیفیت آنچنانی نداشته باشند.

هیچ‌وقت شده نگران باشید که مخاطب شکل دیگری از بازیگری را بپسندد یا اصولا در رابطه شما و تماشاگر خدشه به وجود بیاید؟
روی صحنه بیشتر برای نقش مقابل بازی می‌کنم. به نوعی می‌توان گفت: تمام تمرکزم معطوف به این نقطه است. دوم اینکه به تماشاگر ایمان دارم و معتقدم باید به هوش آن‌ها احترام بگذاریم.
ما به هیچ‌وجه نمی‌توانیم با خنده و گریه الکی تماشاگر را گول بزنیم. همینطوری روی صحنه دروغ را بازی می‌کنیم و مخاطب هم می‌داند مشغول چنین کاری هستیم. بنابراین این دروغ باید به بهترین شکل ممکن ارایه شود. گاهی می‌بینید گروه طوری عمل می‌کند که تماشاگر منقلب از سالن بیرون می‌رود، به نظر من فقط باهوش انگاشتن تماشاگر باعث خلق چنین فضایی می‌شود.

شما تماشاگران دهه ٧٠ را دیده‌اید، تماشاگر امروز هم با نگاه تیزبین وارد سالن می‌شود؟
میزان هوش و دریافت مخاطب در مواجهه با اثرات یک نمایش ارتباط چندانی با دهه خاصی ندارد. مساله این است که جامعه امروز در مقایسه با دهه‌های قبل مشکلات و پیچیدگی‌های بیشتری تجربه می‌کند و مثل قبل فراغ خاطر ندارد. فشار و اضطراب‌های امروز به حدی است که نمی‌توان ذهن تماشاگر را با دهه‌های قبل مقایسه کرد.
اتفاقا بازی برای چنین مخاطبی ساده نیست، چون بازیگر می‌داند با تماشاگری پر از مساله و دغدغه مواجه است. همراه کردن این مخاطب به مراتب دشوارتر از تماشاگری به نظر می‌رسد که آن زمان صرفا برای لذت از مواجهه با اثر هنری به سالن می‌آمد.

اتفاقا این نقد وارد می‌شود که تماشاگر امروز بیشتر برای تفریح و لذت به سالن می‌آید.
با دو شکل متفاوت لذت از نمایش مواجه هستیم. آن زمان مردم با خیال آسوده به تماشای نمایش می‌آمدند تا در جریان یک اتفاق فرهنگی قرار بگیرند. اما امروز با ذهن‌های خسته مواجه هستیم. با ذهن‌های خسته و بعضا مستعد افسردگی که حالا به سالن می‌آیند و خوراک فرهنگی می‌خواهند. جلب نظر مثبت چنین مخاطبی کار ساده‌ای نیست.

اینکه بازیگری را با نگاه دقیق به جامعه یاد گرفتید چطور در نمایش «کوکوی کبوتران حرم» به کار شما آمد؟
تمام آدم‌هایی که در زندگی دیدم الزاما ویژگی‌های شخصیت «آذر» نمایش «کوکوی کبوتران حرم» را نداشتند. افرادی با ویژگی‌های متفاوت دیده‌ام که در میان آن‌ها مبتلا به دیابت یا معتاد هم بوده، ولی من با ترکیب این تجربه‌ها و توجه به خواست کارگردان و اطلاعات موجود در نمایشنامه دقیق علیرضا نادری به نقش «آذر» رسیدم.

مسائل حوزه زنان را پیگیری می‌کنید؟
بله، بین همه خانم‌ها دغدغه‌های مشابهی وجود دارد که پیگیر آن‌ها هستم. حتی اگر متمرکز دنبال نکنم هم به واسطه نقش‌هایم در جریان مسائل روز قرار می‌گیرم.

وقتی به شخصیت‌های زن نمایشنامه علیرضا نادری دقت می‌کنم این پرسش به وجود می‌آید که آیا زن بودن در ایران کار دشواری است؟
نه چندان، چون به نظرم آدم در زندگی باید با خودش کنار بیاید. ما ملایری‌ها مثلی داریم که می‌گوید: «مرو به هند، برو با خدای خویش بساز/ که هرکجا روی آسمان همین رنگ است» به این معنی که اگر جهان درون انسان درست باشد امکان زندگی همه‌جا وجود دارد.

وقتی بازی شما با اولین حضور کوتاه در سینما دیده شد، فکر نکردید کاش زودتر به این حرفه وارد می‌شدید؟
اتفاقا این روز‌ها بیشتر با چنین پرسشی مواجه می‌شوم و دوستان و اطرافیان به من می‌گویند چرا اینقدر دیر؟ به نظرم هیچ چیز بی‌حکمت نیست و اتفاقا معتقدم حضور دیرهنگام در سینما برایم جنبه‌های مثبتی داشته است. اگر جای الان ١٠ سال قبل وارد سینما می‌شدم شاید خیلی زودتر هم به جمع فراموش‌شدگان می‌پیوستم، اتفاقی که برای بسیاری از بازیگران افتاده است.
اگر الان به ١٠ سال قبل بازگردم قطعا نقش‌هایم را با ظرافت بیشتر اجرا می‌کنم. حالا با پشت سر گذاشتن این تجربه‌ها می‌توانم یک نقش کوتاه را طوری بازی کنم که کاندیدای دریافت جایزه شود، اتفاقی که شاید آن زمان با ایفای نقش اصلی هم رخ نمی‌داد. از طرفی احساس می‌کنم امروز ظرفیتم خیلی بیشتر از ١٠ سال قبل است، گرچه هنوز واقعا اتفاق چندانی نیفتاده و به آن معنا در سینما دیده نشده‌ام، اما شاید لازم بود این زمان سپری شود.

رقبای‌تان در جشنواره را رصد کرده‌اید؟ احساس می‌کنم بازی شما در جشنواره تئاتر فجر امسال توسط داوران دیده خواهد شد. حتی امید دارم جایزه بگیرید.
امیدوارم این اتفاق برایم بیفتد ولی حداقل در دو نمایش «آبی مایل به صورتی» و «کوکوی کبوتران حرم» کیفیت بازی‌ها به حدی خوب است که رقابت سنگین می‌شود. من هم خیلی به دریافت جایزه علاقه‌مندم ولی امیدوارم هرکس که در نهایت به عنوان فرد برگزیده روی صحنه می‌رود واقعا شایسته دریافت جایزه باشد. در این صورت با اشتیاق می‌ایستم و برایش دست می‌زنم.

با توجه به اینکه چند نسل بازیگران خانم را روی صحنه دیده‌اید، تحلیل‌تان از کیفیت بازی‌های نسل جدید چیست؟ پیشرفت داشته ایم یا پسرفت؟
متاسفانه فکر می‌کنم در بازیگری پسرفت داشته‌ایم به ویژه وقتی با دورانی که تازه به دانشگاه وارد شده بودم، مقایسه می‌کنم. وقتی به بازیگران تئاتر و سینمای آن دوران مانند هما روستا مثلا در نمایش «بازی استریندبرگ»، جمیله شیخی، مهتاب نصیرپور یا قبل‌تر به کیفیت بازیگری سوسن تسلیمی رجوع می‌کنم به نظرم پیشرفت چندانی نداشته‌ایم.
ما همچنان از آثار این هنرمندان لذت می‌بریم و یاد می‌گیریم و برهمین اساس معتقدم متاسفانه درحال دور شدن از اصل بازیگری هستیم. بازیگر خوب وجود دارد ولی خیلی کم است. صحنه تئاتر این روز‌ها در مقام سکوی پرتاب و ویترینی برای تبدیل شدن به سلبریتی کارکرد دارد.
اینکه عده‌ای با چهره شدن در تئاتر لباس‌های عجیب بپوشند و مصاحبه‌های آنچنانی انجام دهند. بعد هم حضور نمایشی در خیریه‌ها و تبدیل شدن به یک شومن که به معروف شدن بیشتر کمک کند. از این منظر برای بازیگری احساس خطر می‌کنم و همین عوامل موجب شده عمر شهرت و کیفیت بازیگران خوب کوتاه شود.

به نظر شما چه اتفاقی می‌افتد که سوسن تسلیمی همچنان صاحب جایگاه است؟
به نظرم بازیگرانی در سطح سوسن تسلیمی خودشان را برای همیشه ثبت کرده‌اند و آثاری به یادگار گذاشته‌اند که همچنان استوار است. ضریب هوشی بالا و پشتکار زیاد مهم‌ترین عوامل به وجود آمدن چنین کیفیتی است. ما نمی‌توانیم این افراد را فراموش کنیم یا بگوییم تمام شده‌اند. جنم بازیگر شدن را داشتند، پیگیری کردند و برایش زحمت کشیدند. هدف‌شان ارایه با کیفیت هنر بازیگری بوده و قصد ارایه خودشان را نداشتند. بحث این نبوده که به ستاره تبدیل شوند بلکه می‌خواستند وظیفه‌ای را به بهترین شکل انجام دهند.

چهره‌هایی مثل سوسن تسلیمی در جامعه‌ای زیست می‌کردند که وظیفه‌شناسی یا انجام صحیح رسالت هنری ارزش تلقی می‌شد، اما آیا ماجرا امروز هم به روال گذشته است؟
به نظرم کسی که کار درست ارایه دهد دیده می‌شود و بین مردم ارزش پیدا می‌کند. دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.

نمی‌توانیم افراد را فراموش کنیم
متاسفانه فکر می‌کنم در بازیگری پسرفت داشته‌ایم به ویژه وقتی با دورانی که تازه به دانشگاه وارد شده بودم، مقایسه می‌کنم. وقتی به بازیگران تئاتر و سینمای آن دوران مانند هما روستا مثلا در نمایش «بازی استریندبرگ»، جمیله شیخی، مهتاب نصیرپور یا قبل‌تر به کیفیت بازیگری سوسن تسلیمی رجوع می‌کنم به نظرم پیشرفت چندانی نداشته‌ایم.

به نظرم بازیگرانی در سطح سوسن تسلیمی خودشان را برای همیشه ثبت کرده‌اند و آثاری به یادگار گذاشته‌اند که همچنان استوار است. ضریب هوشی بالا و پشتکار زیاد مهم‌ترین عوامل به وجود آمدن چنین کیفیتی است. ما نمی‌توانیم این افراد را فراموش کنیم یا بگوییم تمام شده‌اند.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید