خاطره‌بازی با "نفر دوم"

خاطره‌بازی با "نفر دوم"

مهین صدری در کنار این محافظه‌کاری‌ها، آن‌گاه رادیکال می‌شود که در یک رویکرد بنیامینی، گذشته را برای کاستن از رنج گذشتگان و احضار امید‌های ازدست‌رفته فرا می‌خواند: از موشک‌باران شهر‌های مسکونی در دوران جنگ تا قبول قطع‌نامه ٥٩٨، از وقایع کوی دانشگاه در سال ٧٨ تا حوادث سال ٨٨.

کد خبر : ۵۲۱۳۲
بازدید : ۱۳۲۷
خاطره‌بازی با
نمایش «نفر دوم» به نویسندگی و کارگردانی مهین صدری، همچون سه خواهر چخوف، روایتی است از زندگی زنان یک خانواده که به میانجی خاطره و عشق، ٣٠ سال از زندگی خود را افشا و گاه پنهان می‌کنند.
٣٠ سالی که از دهه ٦٠ و بحبوحه جنگ آغاز شده و تا اکنونیت ما امتداد می‌یابد. روایتی پرفرازونشیب از زیست شخصی زنانی که در اتصال با روند وقایع، تعین تاریخی یافته و نسبتشان با اکنونیت خود، روشن می‌شود.
روایتی که به‌هرحال تأملی است در مناسبات مادی، جنسیتی و فرهنگی خانواده ایرانی در فضای جنگ و مابعد آن؛ اینکه چگونه سوژه زنانه در آن فضا‌های ملتهب بازنمایی و رؤیت‌پذیر شده و مناسباتش با مردان جامعه به شکل صورت‌بندی می‌شود. مکانیسم روایی نمایش، گشوده به یادآوری گذشته و بیان‌مندی خاطره و زخم است.
روایتی که گاه همچون فرایندی روان‌شناختی برای ترمیم زخم‌ها و ترمیم روان‌رنجوری شخصیت‌ها عمل می‌کند. گواینکه ادعای نمایش اعتراف به کنشی یکسره متفاوت است آنجا که در ابتدای نمایش مهین صدری به‌همراه الهام کردا و ستاره اسکندری، مقابل تماشاگران می‌ایستند تا به این نکته اعتراف کنند که «نفر دوم» ماحصل عدم امکان اجرای نمایش‌نامه‌ای از چخوف بوده و شاید بهتر آن بوده که از این مواجهه با زخم و یادآوری گذشته حذر کرد. نمایش در غیاب مادر و البته پناه‌بردن استعاری پدر به مکان‌هایی، چون پشت‌بام و زیرزمین اشاره‌ای است قابل اعتنا به خانواده ایرانی که چگونه در غیاب اقتدار پدر و دلسوزی‌های مادر، مقابل مشکلات تاب آورده است.

به میانجی شکل بازنمایی این سه دهه، تن زنانه و اقتدار مردانه، می‌توان پی برد «نفر دوم» در چه جایگاهی ایستاده و چه موضعی نسبت به وضعیتی که در آن تولید و اجرا شده دارد. ٣٠ سال تجربه زیسته یک خانواده که از خلال رابطه زنان با مرد‌ها بازنمایی می‌شود. مرد‌ها یا غایب هستند یا نقش آنان را یک زن بازی می‌کند.
اگر برای زن مدرن با بازی الهام کردا، مرد همان موجودی است با سرمایه نمادین که همیشه در فاصله ایستاده است و با عقلانیت سرد، مشغول مدیریت احساسات خود است، در مقابل، اما برای زن سنتی که اینجا نقشش را ستاره اسکندری بازی می‌کند، مرد همان تکیه‌گاهی است که می‌توان با فرزندآوری، به تعهد و حمایت مادی‌اش در ساختار زندگی زناشویی دل بست.
مرد در مقام «دیگری» همان سوژه‌ای است که در یک فرایند بازشناخت هگلی زن را خطاب می‌کند. حتی صحنه نمایش هم از منظر رابطه با مردان دوپاره است. دو تختخواب که با فاصله از هم قرار داده شده و تداعی‌کننده دو فضای مختلف است.
یکی از فضاها، غیاب مرد است و حرافی در باب آن: دیالوگ‌های الهام کردا و ستاره اسکندری مؤید این واقعیت است. فضای متناظر، حضور مرد مدرن منفعل است؛ با بازی مهین صدری که فاصله را حفظ می‌کند و در پی کنترل احساسات و تجلیات آن است. هر دو تختخواب همچون قلمرویی برای منطق مبادله عمل می‌کنند. اینکه این روز‌ها هر نوع رابطه عاطفی در نهایت مبادله است، چه مناسبات مدرن باشد و چه سنتی.

اما باید پرسید مهین صدری با شیوه روایی خود که گاه حتی یادآور خاطره‌بازی ا‌ست، چه مکانیسمی را اتخاذ کرده، کجا رادیکال است و کجا محافظه‌کار. اصولا فرایند یادآوری، اگر به احضار گذشته در فرم خاطره و روایت آن منجر شده و توان بحرانی‌کردن اکنون را نیابد، مستعد به انفعال‌کشیدن سوژه است.
بدن‌هایی که به جای کنش‌ورزی از حرکت بازایستاده و توان سرکردن با امر منفی را نداشته و به خاطرات پناه می‌برند. اینجا می‌تواند گذشته در مقام امر سپری‌نشده، مدام احضار شود تا اکنونیت به محاق رفته و آینده بیش‌ازپیش از دسترس عاملیت ما خارج شود. روندی که موجب بازنمایی جهانی فاقد امید است که در صیرورت تاریخی‌اش ضرورت‌هایش را از دست داده و هر دم در ابهامی ژرف‌تر فرو می‌رود.
اگر روایت سوبژکتیو از گذشته و زخم‌هایش، به کار بحرانی‌کردن اکنون و امکان عاملیت و سوژ‌گانی درنیاید و همچون زنجیری سنگین و سهمگین، کنش را ناممکن کند، باید احساس خطر کرد. اما مهین صدری در کنار این محافظه‌کاری‌ها، آن‌گاه رادیکال می‌شود که در یک رویکرد بنیامینی، گذشته را برای کاستن از رنج گذشتگان و احضار امید‌های ازدست‌رفته فرا می‌خواند: از موشک‌باران شهر‌های مسکونی در دوران جنگ تا قبول قطع‌نامه ٥٩٨، از وقایع کوی دانشگاه در سال ٧٨ تا حوادث سال ٨٨.

شیوه اجرائی معطوف به رئالیسمی شاعرانه و ایجاد فضایی استیلیزه است. شخصیت‌ها در قاب‌هایی می‌ایستند که یادآور عکس‌های صحنه‌آرایی‌شده است.
روایت شخصیت‌ها، ترکیبی از دیالوگ و مونولوگ است، عینیت و ذهنیت، سردی و شاعرانگی توأمان. در این همنشینی تضادها، با صحنه‌ای که تور‌های حریر مانند دیوار شفاف، آن‌ها را منقسم می‌کنند، می‌شود رازورزی و آشکارشدگی را مشاهده کرد. گاه پرده‌ها کنار می‌روند و گاه به‌ناگه فرومی‌افتند.
از عنوانی که بر بالای صحنه حک می‌شود، زمان نمایش به اکنونیت ما نزدیک‌تر شده و شخصیت‌ها، متزلزل‌تر. طراحی صحنه هوشمندانه نمایش، در یک رفت‌وآمد دائمی میان فضا‌ها و زمان‌ها عمل می‌کند. یکی از فضا‌ها که محاط زندگی خانوادگی است و مربوط به ستاره اسکندری و روایت‌هایش از ازدواج‌های مکرر و فضای دیگر که نسبت به خانه بیرونی است و بازنمایی‌کننده رابطه زن مدرن خانواده با مردی که گویا از سلبریتی‌های این روزگار است. زن مدرن که الهام کردا نقشش را بازی می‌کند، میانجی اتصال این دو فضا و زمان است.
هر دو زن؛ چه سنتی و چه مدرن، در روایت «نفر دوم» به‌نوعی «قربانی» هستند و مردان به‌نوعی عامل این وضعیت. اگر برای زن سنتی «سعادت خانوادگی» در حفظ کیان خانواده، آن‌هم به میانجی فرزندآوری خلاصه می‌شود و در این انتخاب ناگزیر، مدام قربانی شده و فرزندان خود را از دست می‌دهد، برای زن مدرن هم رابطه مبهم و نابرابر است که در نهایت «قربانی‌ساز» است.
«نفر دوم» در غیاب مردان، حتی ایفای نقش آنان را به یک زن، اینجا مهین صدری، سپرده است؛ مردانی که با گفتار زنانه بازنمایی شده و حتی امکان حضور فیزیکی هم نمی‌یابند. با آنکه نمایش سعی دارد در دام جنسیت‌گرایی و گفتار‌های یک‌سویه فمینیستی نیفتد، اما به‌هرحال گاهی می‌توان این قضاوت‌ها را هم در صحنه‌هایی از نمایش مشاهده کرد؛ نکته‌ای که از دل مناسبات مردسالارانه ساختار‌های موجود بیرون می‌آید.

«نفر دوم» نمایشی است که با مکانیسم یادآوری خاطرات، مخاطبان را همراه می‌کند و در فراخواندن گذشته، انتخاب‌های هوشمندانه‌ای دارد، اما در نهایت آنچنان توان روبه‌روشدن با زخم‌ها را نمی‌یابد و حتی در گفتار پایانی و مانیفست‌گونه مهین صدری با اشاره به جنگ سوریه و عراق، ناامیدانه بیان می‌کند که فرزندی به این دنیا نخواهد آورد.
«نفر دوم» روایتی است از فقدان امید و اکنونیتی که آنچنان به آینده گشوده نیست و بیشتر در بند تروما‌های فردی و جمعی است؛ جهانی که حتی برای امر شاعرانه «نفر دوم» را از دست داده است.

بازی الهام کردا، همچنان یادآور نمایش‌هایی مانند «شنیدن»، «اگه بمیری...» و «زبان تمشک‌های وحشی» است. زنی مهربان، اغلب با لبخند که لحن صدای دلنشینی دارد و یادآور معصومیتی ازدست‌رفته است. مهین صدری هم تکرار «شنیدن» و «ایوانف» است.
بازی ایستا، با لکنت‌های کنترل‌شده و دیگر آشنا که احتیاج به فراروی و نگاه انتقادی دارد. ستاره اسکندری در ایفای نقش زنی سنتی موفق است و می‌تواند بار دیگر نقش‌های تازه‌ای را تجربه کند. در نهایت، می‌توان همدلانه با «نفر دوم» به ٣٠ سال تاریخ این مملکت نظر کرد و همچنان‌که زخم‌ها را به یاد آورد، مقهور آنان نشد و آینده را خطاب کرد.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید