زمان؛ درمان نژادپرستی برای "متخاصمان"

زمان؛ درمان نژادپرستی برای "متخاصمان"

«متخاصمان» (Hostiles) گاهاً شوکه‌کننده و اعصاب‌خوردکن است، اما در نهایت این بینش امیدوار کننده را به ما می‌دهد که چگونه حتی موانع نفرت حاصل از نژادپرستی می‌توانند با ساده‌ترین کار برداشته شوند: گذر زمان برای ارتباط با یک شخص به عنوان یک انسان، نه نمادی از نفرت

کد خبر : ۵۲۳۹۰
بازدید : ۱۸۴۰
زمان؛ درمان نژادپرستی برای
جیمز براردینلی | «متخاصمان» (Hostiles) گاهاً شوکه‌کننده و اعصاب‌خوردکن است، اما در نهایت این بینش امیدوار کننده را به ما می‌دهد که چگونه حتی موانع نفرت حاصل از نژادپرستی می‌توانند با ساده‌ترین کار برداشته شوند: گذر زمان برای ارتباط با یک شخص به عنوان یک انسان، نه نمادی از نفرت. فیلمنامه فیلم «متخاصمان» (Hostiles) را «اسکات کوپر» (کسی که جایزه اسکار را با فیلم «دل دیوانه» (Crazy Heart) برای «جف بریجز» به ارمغان آورد) با اقتباس از اثر «دونالد استوارت» نوشته و کارگردانی آن هم به عهده خودش است.
او در این فیلم آخرین سعی خود را کرده است که کسی را دیوانه نکند و راه رستگاری را آرام آرام و منظم طی کند. بنظر می‌رسد که آخرین صحنه‌های فیلم بیشتر بداهه هستند تا حاصل اجبار شخصیت‌ها برای قدم‌برداری در راه فیلمنامه.

معمولا فیلم‌ها برای از دست ندادن بیننده‌هایشان، بچه‌ها و سگ‌ها را از خشونت مبرا می‌کنند. در فیلم «متخاصمان» (Hostiles) هیچ سگی وجود ندارد، اما سه بچه در پنج دقیقه ابتدایی فیلم، می‌میرند. «روزالی کواید» (رُزِمند پایک) در حمله کومانچی‌ها تمام اعضای خانواده خودش را از دست می‌دهد. در فیلم سال ۱۸۹۲ است و مرز درحال نابودی می‌باشد، اما همچنان خشونت موجود است.

فیلم ما را به صحنه‌ای می‌رساند که در دژی در نیومکزیکو کاپیتان «جوزف بلاکر» (کریستین بیل)، یکی از وفادارترین جنگجویان جنگ سرخ‌پوست‌ها، مامور اسکورت یکی از روئسای جنگ «یلُو هاوک» (وس استودی) می‌شود که از قضا مبتلا به سرطان هم هست. ماموریت او این است که او را به مونتانا، خانه‌اش برساند که بمیرد.
«بلاکر» که زمانی انسان بی‌رحمی بود، از اینکار سرباز می‌زند. بنظر او «یلو هاوک» یک قاتل بی‌رحم است. (قطعا او به‌خوبی می‌داند که سرخ‌پوست‌ها، همین صفت را برای او بکار می‌برند). اما وقتی فرمانده‌اش «استفن لانگ» او را تهدید به محاکمه نظامی می‌کند، او مجبور به اطاعت می‌شود.
او همراه با چهار سرباز دیگر («روی کوچرین»، «جاناتان میجورز»، «جسی پلمونز» و «تیموتی شلمی» همه‌جا حاضر)، سفر خود را برای اسکورت «یلو هاوک»، همسرش، «اِلِک وومن» (کوریانکا کلیچر)، پسرش «بلک هاوک» (آدام بیچ) و دو فرزند کوچک‌ترش آغاز میکند.

فیلم، فیلمی است که یک سفر و اتفاقات موجود در آن را روایت میکند. اولین اتفاق آن است که «بلاکر» با بقایایی خانه سوخته‌شده «کواید» و «رزالی» که درون آن است روبرو می‌شود. او همراه آن‌ها می‌شود. دومین اتفاق زمانی است که وقتی آن‌ها در کنار یک پاسگاه مرزی توقف می‌کنند و «بلاکر» با انتقال یک مجرم بنام «فیلیپ ویلز» (بن فوستر) به مونتانا موافقت می‌کند.
«ویلز» که در جنگ‌های مختلفی تحت فرماندهی «بلاکر» حضور داشته از اینکه می‌بیند فرمانده‌اش دیگر آن آتش ضد سرخ پوستی خودش را ندارد، مایوس می‌شود. سومین اتفاق مربوط به زمانی است که اواخر سفر، روند کند رستگاری، «بلاکر» را مجبور به این می‌کند که قاطعانه عمل کند.

«متخاصمان» (Hostiles) فیلمی سخت است که لحن تلخ و افسرده‌اش در سرتاسر فیلم نمایان است. «کوپر» موضوع را با جا دادن چند صحنه که فیلم را از افسردگی در بیاورند، بی‌ارزش نمی‌کند. این فیلم با مسائل مهم دست و پنجه نرم می‌کند. در صحنه‌ای، وقتی «بلاکر» و «رزلی» در زیر یک خیمه قرار می‌گیرند، صمیمیت آن‌ها (که چیز جنسی را شامل خود نمی‌کند) که مربوط به عشق نیست، بلکه مربوط به دو روح تنها و دل‌شکسته است که در تاریکی شب به هم رسیده‌اند، نمایان می‌شود.

در اکثر صحنه‌ها «یلو هاوک» ساکت است. هرچه مرگ به او نزدیک‌تر می‌شود او به درکی می‌رسد که «بلاکر» قرار نیست خیلی زود به آن برسد. وقتی «یلو» و اسکورتش در یک‌جا باهم روبرو می‌شوند، مکالمه‌ای کوتاه بین آن‌ها سرمی‌گیرد. هردو این حقیقت را تصدیق می‌کنند که گذشته‌ها گذشته و باید به حال و آینده فکر کرد. هردو کار‌های بسیار بد و شیطانی انجام داده‌اند، اما وقت آن است که به زندگی خودشان ادامه بدهند.

«متخاصمان» (Hostiles) شبیه به یک وسترن ساخته شده است. تمام مولفه‌های وسترن را در خود جا داده است. سربازان و سرخ‌پوستان همواره درحال تیراندازی و جدا کردن پوست از سر هستند؛ فیلم این حس را به ما می‌دهد که ممکن است روزی تمدن برقرار شود، اما اینک وقت آن نیست.
اما در سال‌های اخیر، فیلم‌های ضدوسترن در داشتن درس اخلاقی باهم مشترک بوده‌اند. غیرمنطقی نیست، وقتی از فیلم‌هایی مثل «رقصنده با گرگ‌ها» (Dances with Wolves)، «دنیای جدید» (The New World) و «بازگشته» (The Revenant) صحبت می‌کنیم، فیلم «متخاصمان» (Hostiles) را جز این فیلم‌های بزرگ بدانیم. «استودی» در دو فیلم اول ایفای نقش کرده است.
«کوریانکا کلیچر» و «بیل» در فیلم «دنیای جدید» (The New World) به ترتیب نقش «پوچاهانتوس» و «جان رولف» را ایفا می‌کردند. لحن سرد این فیلم بسیار شبیه به فیلم دو سال پیش «آلخاندرو ایناریتو» است.

بازیگران کمی می‌توانند به خوبی «بیل» حس افسردگی را (که آن را مدیون سه‌گانه «بتمن» است) در بازی خود نشان بدهند. مثل «مایکل کورلئونه» (The Godfather)، «بلاکر» می‌خواهد از این کار کنار بکشد، ولی این اجازه به او داده نمی‌شود.
«وس استودی» با بازی خود به شخصیتی که هم دیالوگ بسیار کمی دارد و هم بسیار مهم است، کاریزما می‌دهد. «رزمند پایک» صحنه‌های احساسی در فیلم دارد که آنقدر خوب آن‌ها را بازی می‌کند که می‌توان گفت: او لایق حضور در کاندید‌های بهترین بازیگر نقش مکمل زن اسکار امسال است.

«متخاصمان» (Hostiles) برای همه تماشایی نیست. این فیلم نه‌تن‌ها طالب علاقه مخاطبانش به وسترن است، بلکه از آن‌ها می‌خواهد خواهان تجربه کمی تلخی باشند. لحن فیلم کمی گزنده است، اما بار هنری که به ما می‌دهد، ارزش سرمایه‌گذاری دارد. مهم‌تر از همه، در زمانی که فیلم در حال نشان دادن افزایش نفرت نژادپرستی بود، فیلم به ما نشان می‌دهد که چگونه حتی این شکاف بیش‌ازحد می‌تواند بسته شود؛ البته اگر آدم‌ها مایل به قدم‌برداری در راه آن باشند.

منبع: وبسیات نقدفارسی
مترجم: سمیر نعمتی‌نژاد
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید