محو شدگی؛ نماینده آلمان در اسکار 2018

محو شدگی؛ نماینده آلمان در اسکار 2018

اگرچه «در محوشدگی» (In the Fade) بیش از حد سردرگم است، همچنان برخی عناصر در آن وجود دارند که باعث می‌شوند ارزش تماشای آن بالا برود. خودِ پروسه فیلم سازی، سخت، دارای سبک و جزئیاتی است که داخل کوچک‌ترین لحظات نیز خواهند بود.

کد خبر : ۵۲۷۸۵
بازدید : ۱۲۳۱
ابهام در محو شدگی!
راجر ایبرت | پیتر سابزینسکی، برای بسیاری از افراد که با عقب افتادنِ تاریخِ به روی پرده رفتنِ نسخه‌یِ بازسازی شده‌ی عنوانِ «آرزوی مرگ» (Death wish) از روز شکرگذاری به تاریخی نامعین، نگران این بودند که نکند شاید مجبور شوند که کل فصلِ تعطیلات را بدون دیدنِ فیلمی سپری کنند که در آن یک انسانِ عادی بعد از اینکه نیرو‌های پلیس و دادگاه نمی‌توانند عدالت را برقرار کنند تبدیل به یک فرد شورشی می‌شود، عنوان «در محوشدگی» (In the Fade) احتمالاً جوابگو خواهد بود.
صد البته این فیلم اعتبار بیشتری از عنوان «آرزوی مرگ» (Death wish) دارد؛ کارگردان آن یعنی «فاتح آکین» در نظرسنجی‌های بین المللی نمرات بالاتری به نسبت کارگردان نسخه بازسازی شده «آرزوی مرگ» (Death wish) یعنی «اِلی روث» داشته است، «دایان کروگر» برنده جایزه بهترین نقش اول زن از جشنواره کن شد و همچنین «در محوشدگی» (In the Fade) به عنوان نماینده امسال آلمان در جشنواره‌ی اسکار حاضر خواهد بود.
اهداف این فیلم قطعا شریف‌تر از فیلم قبل است، اما در دل خود از فیلم‌های دیگر این ژانر تفاوت‌های بارز و مشخصی دارد. تاسف که این فیلم هم مثل بسیاری دیگر از آثار شبیه خود از نقص‌های آن‌ها هم کم بهره نبرده است و حتی جنبه‌های خوب و خلاقانه این اثر نیز به حدی قوی نیستند که بتوانند بر این نقاط ضعف غلبه کنند.
ابهام در محو شدگی!

در شروع فیلم، «کاتیا» (با بازی دایان کروگر) پسر خود یعنی «روکو» (رافائل سانتانا) را در محل کارشان که یک واحد مربوط به کار‌های مالیاتی است به همسر مهاجر ترک خود یعنی «نوری» (نومان آکار) تحویل می‌دهد تا برای یک قرار تفریحی در یک چشمه آب گرم به همراه دوست باردار خود برود. ما متوجه می‌شویم که «کاتیا» و «نوری» در دوران دانشگاه با یکدیگر آشنا شده اند و «نوری» پخش کننده مواد مخدر بوده و «کاتیا» یکی از مشتریانِ او. در نهایت «نوری» گیر افتاده و به مدت ۴ سال به دلیل اتهامات مرتبط با مواد مخدر به زندان می‌افتد (صحنه ابتدایی فیلم، لحظه مراسم ازدواج آن‌ها در زندان است) و در آن جا مشغول مطالعه درباره تجارت می‌شود، به امید اینکه زندگی بهتری برای خود و همسرش یعنی «کاتیا» بسازد.
بعد از پایان دوران محکومیت، او و همسرش شرکت خود را راه اندازی می‌کنند و به جمعیت مهاجر آن محله خدمات رسانی می‌کنند. پس از مدتی «کاتیا» باردار هم می‌شود و زندگی روتین و عادی آن‌ها بهتر هم می‌شود. البته این زندگی روتین برای همیشه از بین می‌رود، هنگامی که «کاتیا» مدتی بعد به دفتر شرکت برمی‌گردد و متوجه می‌شود که انفجاری آن جا رخ داده و همسر و فرزند او اکنون مرده اند.

هنگامی که «کاتیا» با پلیس صحبت می‌کند، نکته عجیبی را به خاطر می‌آورد؛ وقتی که او در حال ترک ساختمان بود، یک زن جوان دوچرخه خود را بدون محافظت رها کرده بود و هنگامی که «کاتیا» سعی کرد به او هشدار بدهد، آن زن اصرار داشت که مشکلی پیش نخواهد آمد چرا که وی سریعاً بازخواهد گشت.
ابهام در محو شدگی!
«کاتیا» به این باور می‌رسد که این بمب گذاری کار گروه‌های نئونازی برای ضربه زدن به مهاجر‌ها بوده است. به خاطر گذشته و سابقه خراب «نوری»، پلیس اصرار دارد که احتمالاً او دوباره به این کار روی آورده بوده و این مسئله یک تسویه حساب مربوط به مواد مخدر است.
به دلیل فشار‌های این پرس و جوی اشتباه، تنش‌های پیش آمده با خانواده و ترس غیر قابل تصور برگذاری مراسم ختم برای همسر و فرزندی که اکنون قطعه قطعه شده اند، «کاتیا» ابتدا به دامان مواد مخدر پناه می‌برد و سپس به دامان ناامیدی. اما درست در زمانی که به نظر می‌رسد تمام امید از دست رفته است، بمب گذاران دستگیر می‌شوند و از قضا یک زوج جوان نئونازی نیز هستند.
به نظر می‌رسد که کار پرونده یک سره شده باشد؛ بازجویی مدارک مستدلی دارد، «کاتیا» با چشم خود قضیه را دیده است و حتی پدر یکی از متهمان نیز بر علیه فرزند خود شهادت می‌دهد. اما این اتفاق روی نمی‌دهد و حالا «کاتیا» یِ مصمم داستانِ ما تصمیم گرفته است تا به هر طریق ممکن، کمی از عدالت را به دستان خود برقرار کند.

هرچقدر که برخی در پست‌های فیسبوک خود تند برخورد کنند، هر انسان عادی‌ای اگر در شرایط مناسب قرار بگیرد، ممکن که واقعاً دست به قتل فرد دیگری از روی انتقام بزند، جدا از این واقعیت که این گونه اقدامات تا چه حد قابل دفاع هستند.
حقه‌ای که این گونه فیلم‌ها باید از آن بهره ببرند، چیزی که می‌توان حداقل انتظار داشت از این‌گونه آثار که چیزی فراتر از یک مسیر سرراست و مستقیم باشند (همچون عنوان اصلی «آرزوی مرگ» (Death Wish) که بسیار کمتر از چیزی که حق اش باشد تقدیر می‌شود، علی الخصوص در مقایسه با دنباله‌های فاجعه بارش) این است که روایت داستانشان به گونه‌ای باشد که این گونه اقدامات را تا حدودی قابل دفاع نشان بدهد و البته از خط قرمز‌ها گذر نکند. برای مدت کوتاهی در بخش ابتدایی فیلم، به نظر می‌رسد که آقای «آکین» موفق شده است تا به سرعت و قدرت عشق و رابطه قوی بین «کاتیا» و عزیزانش را به ما نشان دهد آن هم در مدت زمان کمی که کنار یکدیگر بوده اند، در عین حال آن حس خشم، نامیدی و تنهایی‌ای که در بازجویی‌های پلیس مشخص می‌شود نیز در این بستر نمود پیدا می‌کنند.
اگرچه، در اواخر بخش جلسه دادگاه، مسائل با شدت دقیق‌تر می‌شوند؛ وکیل مدافع نه تنها استراتژی بسیار ظالمانه و غیرقابل باوری را اتخاذ کرده تا نشان دهد که موکلان او بی گناهند و همه را به شک بیاندازد (نکته عجیب این است که اهالی رسانه علاقه زیادی به این دادگاه ندارند)، او شبیه به برادر کمتر جذاب «نوسفراتو» * نیز می‌ماند. در بخش نهایی نیز مسائل به طرز غیر قابل باوری دیوانه وار و غیرقابل پیش بینی روی می‌دهند.

اگر بخواهم عادلانه نظر بدهم، باید بگویم که بعید می‌دانم که آقای «آکین» میخواست که یک فیلم درام سر راست درباره انتقام «چشم در برابر چشم» بسازد. در حقیقت مواردی در فیلم هست که نشان می‌دهد بی شک او مسائل بیشتری در ذهن داشت.
برای مثال می‌توان به تیتراژ پایانی فیلم اشاره کرد که به مواردی از جرم‌های مرتبط به نفرت‌های نژادپرستانه که هر روز در آلمان در حال گسترش هستند می‌پردازد و آمار‌هایی مرتبط با آن به تماشاگران نشان می‌دهد. این نکته نشان می‌دهد که این موضوع بی شک برای او اهمیت بسیار بالایی دارد.
فیلم همچنان سعی می‌کند این مسئله را نیز نشان دهد که قربانیان واقعی تروریسم کسانی که می‌میرند نیستند، بلکه بازماندگانند که عشق و عزیزان از دست رفته خود را مخلوط با همان نفرتی می‌بینند که ممکن است باعث شکل گیری همان خشونتی شود که عزیزان آن‌ها را از بین برده است. متاسفانه با وسیع‌تر شدن لحن فیلم این مسئله گریبان خود اثر را نیز می‌گیرد، تا جایی که آقای «آکین»، خود نیز همان کاری را با «کاتیا» می‌کند که نئونازی‌ها کرده اند، آن هم با از بین بردن وجهه‌های انسانی او و همچنین تبدیل کردن او به یک سرباز بی خرد.

اما همچنان، اگرچه «در محوشدگی» (In the Fade) بیش از حد سردرگم است، همچنان برخی عناصر در آن وجود دارند که باعث می‌شوند ارزش تماشای آن بالا برود. خودِ پروسه فیلم سازی، سخت، دارای سبک و جزئیاتی است که داخل کوچک‌ترین لحظات نیز خواهند بود.
تعدادی سکانس درخشان در فیلم وجود دارند که همگی بر محوریت یک عنصر یعنی «کاتیا» هستند؛ لحظه‌ای که «کاتیا» در دفتر بمب‌گذاری شده و در میان قطرات خون پاچیده شده بر روی دیوار قرار دارد، صحنه‌ای که «کاتیا» در حال حمام کردن است که به لحاظ بصری بسیار شگفت انگیز است و همچنین صحنه‌ای که دو نفری که توسط دست تقدیر در شرایطی غیرقابل باور در کنار یکدیگر قرار گرفته اند مشغول سیگار کشیدن اند.
بالاتر از همه، می‌توان به بازی قدرتمند و عمیق «دایان کروگر» اشاره کرد که بی شک بهتر از تمامی هنرمند‌های او بر روی پرده سینما است و حقا که شایسته تمام تعریف و تمجید‌هایی است که از بازی او شده است. حتی در بخش پایانی خنده دار فیلم، او عاملی است که باعث می‌شود همه چیز از کنترل خارج نشود. فقط می‌شود حسرت خورد که چرا تمامی این عوامل در اختیار فیلمی قرار نگرفتند که لیاقت بیشتری برای داشتن آن‌ها داشت.

منبع: وبسایت نقدفارسی
مترجم: امید بصیری
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید