ناجوانمردانه کنارم گذاشتند
جهانگیر کوثری چهرهای آشنا برای دو حوزه سینما و ورزش است. او در این سالها بیشتر در عرصه سینما مطرح بوده؛ از تهیه کنندگی فیلمهای سینمایی گرفته تا پدر باران کوثری و همسر رخشان بنی اعتماد بودن. سوابق فوتبالی جهانگیر کوثری هم قابل توجه است.
کد خبر :
۵۴۰۳۷
بازدید :
۱۱۲۰۰
مهدی زعیم زاده | جهانگیر کوثری چهرهای آشنا برای دو حوزه سینما و ورزش است. او در این سالها بیشتر در عرصه سینما مطرح بوده؛ از تهیه کنندگی فیلمهای سینمایی گرفته تا پدر باران کوثری و همسر رخشان بنی اعتماد بودن. سوابق فوتبالی جهانگیر کوثری هم قابل توجه است. این روزنامه نگار ورزشی در دهه ۵۰ بازیکن راه آهن و تاج بود.
از آن مهمتر باید به حضور کوثری به عنوان یک گزارشگر اشاره کرد. کوثری سالها گزارشگر اول تلویزیون ایران بود. در ذهن علاقه مندان، فوتبالهای مهم دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ با گزارش کوثری به یادگار مانده است، اما ۲۳ سال پیش یکباره کنار رفت. جدایی که همچنان مورد اعتراض جهانگیر کوثری ۶۶ ساله است.
شما دانش آموخته سینما، روزنامه نگار و فوتبالیست بودید، چه اتفاقی افتاد که وارد برنامههای ورزشی و حوزه گزارشگری شدید؟
- سال ۵۸ من به شبکه دو رفتم. در نظر داشتم یک مجموعه ۱۳ قسمتی طنز ۱۰ دقیقهای بسازم. طرح این مجموعه به یک شورا رفت که قرار شد این شورا به من جواب بدهد. در آن زمان زیاد در وادی فوتبال نبودم. شرایط کشور خاص بود و انقلاب شده بود. یک روز که برای پیگیری کارهایم به شبکه دو رفته بودم یک آقایی از ماشینش پیاده شد و با هم روبرو شدیم. ایشان گفت: «شما آقای کوثری هستید؟»، گفتم: «بله». گفت: «اینجا چه کار میکنید؟»، گفتم: «چندتا طنز آوردم، تصویب بشود که بسازم.» گفت: «بیا برنامه ورزشی درست کن.» گفتم من الان در ورزش نیستم، میخواهم فیلم بسازم. گفت:
«فیلمت را هم میسازی. ماد در شبکه دو گروه ورزش نداریم؛ بیا اینجا و گروه ورزش راه بینداز. من اسمم مبلغی اسلامی است، مدیرعامل صدا و سیما هستم.» آن دوره بنی صدر رئیس جمهور بود و آقای مبلغی اسلامی را برای مدیریت صدا و سیما انتخاب کرده بود. ایشان گفت که بیا برنامه ورزشی بساز، من قول میدهم طنزهایت هم تصویب شود. من را دعوت کرد تا با مدیران شبکه دو صحبتی داشته باشم. محمدرضا بادکوبه تهیه کننده قهاری بود، چند نفر آدم فنی، با استعداد و تحصیل کرده هم حضور داشتند که اکثر بی کار مانده بودند. من به امید این که برنامههای طنزم تصویب شود، به همراه آقای بادکوبه آمدیم و گروه ورزش را تاسیس کردیم. هدفم ورزش نبود، ولی زد و کار ما در گروه ورزش گرفت.
گزارشگری فوتبال را از چه زمانی شروع کردید؟
- درهمان سال ۵۸ دوباره مدیرعامل من را خواست و گفت: «کوثری کارت در گروه ورزش خیلی خوب است؛ بیا حالا فوتبال گزارش کن.» گفتم: «من بلدنیستم.» گفت: «نه، تو بلدی، تو خوب صحبت میکنی.»
در آن مقطع پس از کنار رفتن گزارشگران قبل از انقلاب، گزارشگر مطرح تلویزیون چه کسی بود؟
- هیچ کس نبود. مجید وارث و جواد متقی در شبکه یک برنامهای داشتند. برنامهای بود که در آن همه چیز گفته میشد. شعر میگفتند، ورزش هم میگفتند. آنها در فکر این بودند که برای شبکه اول یک برنامه ورزشی درست کنند که برنامه «ورزش و مردم» را شکل دادند.
اولین دیداری که درهمان سال ۵۸ گزارش کردید کدام بازی بود؟
- آقای مبلغی به من گفت: «ما از آلمان پولی طلبکاریم، پول مان را ندادند، جای آن چیزهای دیگری دادند که بین شان یک انبار نوار فوتبال است. بیا این فوتبالها را گزارش کن. ولی قبلش اول بیا بازی هلند - آرژانتین فینال جام جهانی ۱۹۷۸ را گزارش کن. مردم این بازی را خوب ندیدند. اگر تو گزارش کنی، خیلی فرق میکند. تو فوتبال بلدی، من ریشه مادرزادی هلند و آرژانتین را بلد بودم. عاشق آمریکای جنوبی بودم. دوره دانشجویی تمام کتابهایی را که درباره آمریکای جنوبی بود، خوانده بودم. همه را پخته، عالی میشناختم.
انصافا آمریکای جنوبی تخصصم بود. از طرفی عاشق فوتبال هلند بودم. همین الان ۱۱ نفر آنها را میشناسم. آن موقع هم میشناختم. خصوصیاتشان را میشناختم. میدانستم «سوربر» از راست چگونه حرکت میکند، «کرول» از چپ چگونه حرکت میکند، رنسنبرینگ، یانسن، رپ چه کار میکنند. اصلا لازم نبود کسی به من اطلاعات بازی را بدهد، همه در ذهنم بود. رفتم و گزارش زیبایی کردم؛ گزارشم گرفت. چهارشنبهها به من گزارش ورزشی را دادند.
جمعه، ورزش از نگاه دو، چهارشنبه هم گزارش ورزشی. آن نوارهای آلمانی را بازبینی کردم. فرضا بازی کلن بود با وردربرمن، هیچ اسمی نداشت، فقط نوار بود. نمیدانید من چگونه فهرست بازیکنان دو تیم را در آوردم. میرفتم و نوار را گوش میکردم؛ مثلا توپ میآمد زیر پای شماره شش میدیدم گزارشگر آلمانی میگوید: «کوهلر»، یک دفتر داشتم که در آن یادداشت میکردم. با این روش، لیستتیمها را در میآوردم. دو تیم را ارنج کرده و بازی را گزارش میکردم. خیلی کار سختی بود. بعدها بازیهای دیگر را قاچاقی از ماهواره گرفتیم و پخش کردیم.
شما قبل از انقلاب فوتبالیست و روزنامه نگار بودید، طبیعتا با گزارشگری بیگانه نبودید...
- من زمینه فوتبال داشتم، در تیم تاج بازی میکردم، از همه مهمتر روزنامه نگار بودم. در بخش ورزشی روزنامه آیندگان مینوشتم. مانوک خدابخشیان، محمد اینانلو، ایرج ادیب زاده و ... در آیندگان بودند و من نزد آنها کار میکردم. الگوی من در واقع مانوک خدابخشیان بود. قبل از انقلاب میدیدم مانوک خدابخشیان در شناخت تیمها چقدر تبحر دارد. نخست این که خیلی خوب زبان میدانست، همچنین آدم زیرک و باهوشی بود.
صدای خوبی داشت، بر تمام فوتبال هم تسلط داشت. به نظرم فوتبال را از همه بهتر گزارش میکرد. خیلی خوب بود. آقای بهمنش خیلی گزارشگر خوبی بود، ولی ایشان گزارشگر تخصصی فوتبال نبود.
حالا یک موضوع جالب تعریف کنم؛ در سال ۵۶ که انقلاب نشده بود، من بازیکن تاج بودم. حین این که بازیکن فوتبال بودم در روزنامه آیندگان هم کار میکردم. هم فوتبالیست بودم، هم خبرنگار. یک بار با تیمسار خسروانی درگیر شدم. با این که بازیکن تاج بودم، رفتم در روزنامه آیندگان علیه تاج نوشتم. بعد از این اتفاق برای مسابقه به انزلی رفته بودیم، شب سه، چهارتا چاقوکش را به اتاق من فرستاده بودند. حالا آن داستانش به کنار.
حالا یک موضوع جالب تعریف کنم؛ در سال ۵۶ که انقلاب نشده بود، من بازیکن تاج بودم. حین این که بازیکن فوتبال بودم در روزنامه آیندگان هم کار میکردم. هم فوتبالیست بودم، هم خبرنگار. یک بار با تیمسار خسروانی درگیر شدم. با این که بازیکن تاج بودم، رفتم در روزنامه آیندگان علیه تاج نوشتم. بعد از این اتفاق برای مسابقه به انزلی رفته بودیم، شب سه، چهارتا چاقوکش را به اتاق من فرستاده بودند. حالا آن داستانش به کنار.
من با مانوک در آیندگان بودم. یک روز مانوک به ایرج ادیب زاده گفت: برو یک بازی فوتبال را گزارش کن. ادیب زاده گفت: «من نمیشناسم.» مانوک به من گفت: «جهان! میتوانی بروی کنار ایرج بنشینی، کمکش کنی.» بازی برای گزارش سخت بود.
بازی نیروی اهواز بود با یک تیم دیگر. ایرج ادیب زاده هم بازیکنان را خیلی خوب نمیشناخت، ولی من همه را حفظ بودم، چون خودم بازی میکردم. نکتهها و اطلاعات را مینوشتم و به ادیب زاده میدادم. یکمرتبه ادیب زاده گفت: «دو سه دقیقه تو صحبت کن، من میخواهم بروم دستشویی.» خلاصه بازی را من گزارش کردم. اصلا من نباید گزارش میکردم. خودم بازیکن بودم. دو تیم را میشناختم. از دو سه دقیقه هم خیلی بیشتر شد.
بازی نیروی اهواز بود با یک تیم دیگر. ایرج ادیب زاده هم بازیکنان را خیلی خوب نمیشناخت، ولی من همه را حفظ بودم، چون خودم بازی میکردم. نکتهها و اطلاعات را مینوشتم و به ادیب زاده میدادم. یکمرتبه ادیب زاده گفت: «دو سه دقیقه تو صحبت کن، من میخواهم بروم دستشویی.» خلاصه بازی را من گزارش کردم. اصلا من نباید گزارش میکردم. خودم بازیکن بودم. دو تیم را میشناختم. از دو سه دقیقه هم خیلی بیشتر شد.
شاید مانوک به ادیب زاده سفارش کرده بود که از قصد کاری کند که من یک ربع گزارش کنم. من الان هم نمیدانم. شاید هم اتفاقی دیر آمد. به هر حال این را میخواستم بگویم که در گزارشگری کلا آقای بهمنش برای ما الگو بود و در گزارشگری فوتبال مانوک خدابخشیان.
برگردیم به همان بعد از انقلاب، شما با گزارش ورزش و ورزش از نگاه دو شروع کردید و به گزارشگر ممتاز آن سالها تبدیل شدید، درباره مسیری که طی شد، توضیح دهید.
- کارم خیلی خوب گرفت. علاوه بر برنامه گزارش ورزشی در برنامه ورزش از نگاه دو هم یک ربع گزارش فوتبال خارجی میرفتیم. برنامهای داشتیم درباره پدیدههای بزرگ جهان؛ ماریو کمپ، فاکتی، ماساپوست، بازیکنانی که کسی آنها را نمیشناخت. میرفتم فیلم شان را گیر میآوردم. وقتی به خارج سفر میکردم، میرفتم از زندگی فوتبالیستهای بزرگ فیلمهای هشت میلی متری گیر میآوردم. اینجا خودم روی فیلمها دیالوگ میگذاشتم.
آن موقع اینترنت وجود نداشت، در ایران هم دسترسی به منابع خارجی آسان نبود؛ اطلاعات برای گزارش فیلمها را چگونه به دست میآوردید، چه منابعی داشتید؟
- آن موقع هیچ چیز نبود. داشتن یک مجله معمولی هم جرم بود و شلاق داشت. فرضا مجلهای معمولی مثل اشترن، چون درآن مجله زنها تبلیغ شلوار جین میکردند، داشتن آن مجله جرم بود. من وقتی خارج میرفتم، مجلههای ورلدساکر و فرانس فوتبال را تهیه میکردم، آنها را زیر آستر چمدان هایم جاسازی میکردم و با ترس میآوردم.
برگردیم به همان بعد از انقلاب، شما با گزارش ورزش و ورزش از نگاه دو شروع کردید و به گزارشگر ممتاز آن سالها تبدیل شدید، درباره مسیری که طی شد، توضیح دهید.
- کارم خیلی خوب گرفت. علاوه بر برنامه گزارش ورزشی در برنامه ورزش از نگاه دو هم یک ربع گزارش فوتبال خارجی میرفتیم. برنامهای داشتیم درباره پدیدههای بزرگ جهان؛ ماریو کمپ، فاکتی، ماساپوست، بازیکنانی که کسی آنها را نمیشناخت. میرفتم فیلم شان را گیر میآوردم. وقتی به خارج سفر میکردم، میرفتم از زندگی فوتبالیستهای بزرگ فیلمهای هشت میلی متری گیر میآوردم. اینجا خودم روی فیلمها دیالوگ میگذاشتم.
آن موقع اینترنت وجود نداشت، در ایران هم دسترسی به منابع خارجی آسان نبود؛ اطلاعات برای گزارش فیلمها را چگونه به دست میآوردید، چه منابعی داشتید؟
- آن موقع هیچ چیز نبود. داشتن یک مجله معمولی هم جرم بود و شلاق داشت. فرضا مجلهای معمولی مثل اشترن، چون درآن مجله زنها تبلیغ شلوار جین میکردند، داشتن آن مجله جرم بود. من وقتی خارج میرفتم، مجلههای ورلدساکر و فرانس فوتبال را تهیه میکردم، آنها را زیر آستر چمدان هایم جاسازی میکردم و با ترس میآوردم.
فرضا فرانس فوتبال، گزارش بازی مارسی و اوسر را چاپ کرده، میرفتم اسامی را در میآوردم و با شمارهها تطبیق میدادم. برای هر لیگ یک دفتر ۴۰ برگ داشتم. اسامی را وارد دفترم میکردم. هر تغییری را دنبال میکردم.
آرشیو جمع کردم. من دیگر میدانستم ریوالدو کیست. یک بازی برزیل بود، ریوالدو گرم کرد و آمد کنار خط، آن موقع کسی او را نمیشناخت. من گفتم این یک بازیکن چپ پای شوتزن است که شوتهای وحشتناک ناگهانی میزند. هنوز دروازه بان گارد نگرفته، او میزند. داخل زمین آمد، دو دقیقه بعد با پای چپ گل زد. همه گفتند این چه میگوید؟ برای شان خیلی عجیب بود. با مرارت بسیار و البته عشق زیاد افتادم در چاه ورزش. من تلاش کرده بودم از ورزش دربیایم و به دنبال سینما بروم، به سراغ کارگردانی بروم و فیلم بسازم، قبلش هم چند فیلم کوتاه ساخته بودم، ولی به انتهای چاه ورزش رفتم.
چگونه در ادامه دهه ۶۰ به شبکه یک آمدید؟
- همان طور که گفتم کار من در شبکه دو گرفت. در شبکه یک مجید وارث گزارشگر شده بود، بهرام شفیع هم آمده بود. شفیع میخواست مدیر ورزش تلویزیون شود، اما جذب دوربین شد و در مجری گری ماند. برای بازیها یکی از آنها و من را میفرستادند تا مشترکا گزارش کنیم.
آرشیو جمع کردم. من دیگر میدانستم ریوالدو کیست. یک بازی برزیل بود، ریوالدو گرم کرد و آمد کنار خط، آن موقع کسی او را نمیشناخت. من گفتم این یک بازیکن چپ پای شوتزن است که شوتهای وحشتناک ناگهانی میزند. هنوز دروازه بان گارد نگرفته، او میزند. داخل زمین آمد، دو دقیقه بعد با پای چپ گل زد. همه گفتند این چه میگوید؟ برای شان خیلی عجیب بود. با مرارت بسیار و البته عشق زیاد افتادم در چاه ورزش. من تلاش کرده بودم از ورزش دربیایم و به دنبال سینما بروم، به سراغ کارگردانی بروم و فیلم بسازم، قبلش هم چند فیلم کوتاه ساخته بودم، ولی به انتهای چاه ورزش رفتم.
چگونه در ادامه دهه ۶۰ به شبکه یک آمدید؟
- همان طور که گفتم کار من در شبکه دو گرفت. در شبکه یک مجید وارث گزارشگر شده بود، بهرام شفیع هم آمده بود. شفیع میخواست مدیر ورزش تلویزیون شود، اما جذب دوربین شد و در مجری گری ماند. برای بازیها یکی از آنها و من را میفرستادند تا مشترکا گزارش کنیم.
کار ما در شبکه دو بهتر بود و آنها حسادت به ما را شروع کردند. به این نقطه رسیدند که گزارشگری شبکه یک از شبکه دو ضعیفتر است. ما بازی را برده بودیم. متقی با زیرکی خاصی من را به شبکه یک برد. در شبکه یک خیلی تحویلم گرفتند.
بازی گزارش میکردم، مستند میساختم. شاید نباید این را نوشت، ولی قبلش میخواستند من را حذف کنند، خیلی برایم زده بودند. میخواستند انگهایی به من بزنند، اما نشد، چون خیلی جا افتاده بودم و قبولم داشتند. یادم میآید در یک دوره که جام جهانی را گزارش میکردم، آقای لاریجانی رئیس وقت صدا و سیما آمده بود و از پشت شیشه نگاه میکرد.
بازی گزارش میکردم، مستند میساختم. شاید نباید این را نوشت، ولی قبلش میخواستند من را حذف کنند، خیلی برایم زده بودند. میخواستند انگهایی به من بزنند، اما نشد، چون خیلی جا افتاده بودم و قبولم داشتند. یادم میآید در یک دوره که جام جهانی را گزارش میکردم، آقای لاریجانی رئیس وقت صدا و سیما آمده بود و از پشت شیشه نگاه میکرد.
بازی که تمام شد، داشتم یکسری توضیحات درباره برزیل میدادم، تهیه کننده آمد و گفت: «کات کنید آقای لاریجانی آمده». آقای لاریجانی گفت: «نه، نه، بگذارید ادامه بدهد، خیلی خوب صحبت میکند.»
کارم تمام شد. آمد با من دست داد. فردایش دعوتم کرد، به من پاداش داد و از من تقدیر کرد. با این که جایم خیلی محکم شده بود، ولی در چند جام جهانی اجازه ندادند تصویرم پخش شود. تصویرم را قدغن کردند. جامهای جهانی ۱۹۸۲ و ۱۹۸۶ شبکه دو بودم که تصویرم روی آنتن نرفت. ۱۹۹۰ شبکه یک بودم که باز تصویرم پخش نشد، ولی همه بازیها را گزارش کردم. برای ۱۹۹۴ هم شبکه یک بودم. دوره آقای لاریجانی بود و تصویرم را نشان دادند. اشتباه نکنم من هر چهار فینال ۸۲، ۸۶، ۹۰ و ۹۴ را گزارش کردم. فینال جام جهانی ۱۹۹۴ آخرین گزارشم بود.
شما در چهار دوره جام جهانی گزارشگر ممتاز تلویزیون بودید. آیا با توجه به شرایط کشور نمیشد شما به مسابقات اعزام شوید و بازیها را از محل گزارش کنید؟ صدا و سیما میتوانست چنین فرصتی برای شما ایجاد کند؟
- اول باید بگویم واقعیت این است که اجازه ندادند من استخدام صدا و سیما شوم. از سال ۱۳۶۰ اقدام کردم، اما پرونده من ماند. گفتند که «نه، همین برنامهای بیا». من در آن سالها منتظر بودم که من را استخدام کنند که نکردند. هر سفری هم که بود، به من اجازه نمیدادند بروم.
کارم تمام شد. آمد با من دست داد. فردایش دعوتم کرد، به من پاداش داد و از من تقدیر کرد. با این که جایم خیلی محکم شده بود، ولی در چند جام جهانی اجازه ندادند تصویرم پخش شود. تصویرم را قدغن کردند. جامهای جهانی ۱۹۸۲ و ۱۹۸۶ شبکه دو بودم که تصویرم روی آنتن نرفت. ۱۹۹۰ شبکه یک بودم که باز تصویرم پخش نشد، ولی همه بازیها را گزارش کردم. برای ۱۹۹۴ هم شبکه یک بودم. دوره آقای لاریجانی بود و تصویرم را نشان دادند. اشتباه نکنم من هر چهار فینال ۸۲، ۸۶، ۹۰ و ۹۴ را گزارش کردم. فینال جام جهانی ۱۹۹۴ آخرین گزارشم بود.
شما در چهار دوره جام جهانی گزارشگر ممتاز تلویزیون بودید. آیا با توجه به شرایط کشور نمیشد شما به مسابقات اعزام شوید و بازیها را از محل گزارش کنید؟ صدا و سیما میتوانست چنین فرصتی برای شما ایجاد کند؟
- اول باید بگویم واقعیت این است که اجازه ندادند من استخدام صدا و سیما شوم. از سال ۱۳۶۰ اقدام کردم، اما پرونده من ماند. گفتند که «نه، همین برنامهای بیا». من در آن سالها منتظر بودم که من را استخدام کنند که نکردند. هر سفری هم که بود، به من اجازه نمیدادند بروم.
به من میگفتند نمیخواهد بروی؛ از همین جا گزارش کن. با این که در کشور میزبان گزارشگر داشتند، میگفتند من از تهران گزارش کنم. مثلا جام جهانی ۱۹۹۰ دو گزارشگر از صدا و سیما رفتند، ولی نتوانستند گزارش کنند. شاید میترسیدند. یک نکته دیگر را هم نباید فراموش کرد.
آن موقع نمیگذاشتند هیچ برنامهای مستقیم روی آنتن برود تا این که ما یک دستگاه از اروپا خریدیم. آن دستگاه این امان را به ما میداد که اگر مثلا یک دفعه وسط بازی تصویر یک خانم با لباس نامناسب وجود داشت، جایش یک تصویر دیگر پخش کنیم. حین بازی هم این گونه تصاویر زیاد نیست. نهایت چندتا چند ثانیهای است. آن اوایل یکسری تصاویر ضبط کرده بودیم؛ مثلا بازی در تابستان بود، ما تماشاگر با پالتو را نشان میدادیم. بعدا یاد گرفتیم اول بازی که دوربین تماشاگران را نشان میدهد، ما چند ثانیهای را بگیریم و هر جا تصویر نامناسب بود، به جایش آن را پخش کنیم. جامهای جهانی ۹۰ و ۹۴ از این دستگاه استفاده کردیم و بازیها با چند ثانیه تاخیر پخش شد.
در واقع یک جور کم لطفی به شما شد که به هیچ یک از جامهای جهانی اعزام نشدید.
- خیلی بی مهری بود، خیلی. من در سالهایی که گزارش کردم، خیلی اذیت شدم. من خودم دو جام جهانی ۹۸ و ۲۰۰۶ را رفتم. هر وقت اراده میکردم میتوانستم خارج بروم، اما آرزویم این بود که بازیهای جام جهانی را در استادیوم گزارش کنم. چقدر میشد از آنجا بهتر گزارش کرد.
آن موقع نمیگذاشتند هیچ برنامهای مستقیم روی آنتن برود تا این که ما یک دستگاه از اروپا خریدیم. آن دستگاه این امان را به ما میداد که اگر مثلا یک دفعه وسط بازی تصویر یک خانم با لباس نامناسب وجود داشت، جایش یک تصویر دیگر پخش کنیم. حین بازی هم این گونه تصاویر زیاد نیست. نهایت چندتا چند ثانیهای است. آن اوایل یکسری تصاویر ضبط کرده بودیم؛ مثلا بازی در تابستان بود، ما تماشاگر با پالتو را نشان میدادیم. بعدا یاد گرفتیم اول بازی که دوربین تماشاگران را نشان میدهد، ما چند ثانیهای را بگیریم و هر جا تصویر نامناسب بود، به جایش آن را پخش کنیم. جامهای جهانی ۹۰ و ۹۴ از این دستگاه استفاده کردیم و بازیها با چند ثانیه تاخیر پخش شد.
در واقع یک جور کم لطفی به شما شد که به هیچ یک از جامهای جهانی اعزام نشدید.
- خیلی بی مهری بود، خیلی. من در سالهایی که گزارش کردم، خیلی اذیت شدم. من خودم دو جام جهانی ۹۸ و ۲۰۰۶ را رفتم. هر وقت اراده میکردم میتوانستم خارج بروم، اما آرزویم این بود که بازیهای جام جهانی را در استادیوم گزارش کنم. چقدر میشد از آنجا بهتر گزارش کرد.
شما نمیدانید چقدر گزارشهای جام جهانی کشته شد؟ نمیخواهم از روی ادعا حرف بزنم؛ این یک واقعیت است که همین الان هم در بازیهای بزرگ، گزارشها بازی را میکشد. گزارشها معمولی است. مردم، اما به این گزارشها عادت کرده اند. مبادا شما یک نمونه تازه ارائه بدهید. اجازه بدهید یک گزارش دیگر انجام شود. مردم میفهمند سطح گزارش فوتبال این نیست. گزارش روح میخواهد که الان ندارد.
این یک واقعیت است که در آن دوره سطح گزارشگری بسیار پایین بود و اطلاعات اکثر علاقهمندان از بیشتر گزارشگران بالاتر بود. یک بار در اوایل دهه ۷۰ یک گزارشگر ۹۰ دقیقه دو تیم لاکرونیا و بارسلونا را اشتباه گرفت و گزارش کرد. در آن شرایط شما متمایز بودید. الان هم شرایط مثل همان سال هاست؛ چند گزارشگر تلویزیون واقعا مطلوب فوتبال دوستان نیستند. به نظر شما چرا این روند در صدا و سیما اصلاح نمیشود؟
- متاسفانه مسئولان صدا و سیما برای خودشان فیلتر گذاشتند. فیلتری که تخصصی نیست. نگاه نمیکنند که آیا طرف تخصص و سواد این کار را دارد؟ صدای خوبی دارد؟ در واقع با فیلتر خودشان به این قضیه نگاه میکنند. یک گزارشگر قوی، خوش صدا و با سواد که بتواند مردم را جذب کند، برای آنها مهم نیست نسبت به کسی که از نظر آنها تعهد دارد. ما هم تعهد داریم. همه تعهد دارند. این نظر آنهاست؛ آنها این طور فکر میکنند. متاسفانه تنگ نظریها خیلی زیاد بوده؛ نگاههای مدیریتی آن قدر اشکال داشته که ما را دچار یک فرسودگی فرهنگی در ورزش و در کار گزارشگری کرده است.
به هر حال کسی که میخواهد گزارش کند، باید مقداری ضربه توپ فوتبال را حس کرده باشد. اینها مهم است. مثلا در صحنهای که یک مدافع و یک مهاجم برای توپ کورس گذاشتند و بدن شان به هم چسبیده باید بداند تنه فنی چیست؟ تا یک برخورد پیش آمد و یکی زمین خورد، میگوید: «خطا، خطا» یا میگوید: «این مدافع از اول بازی فقط بلند شده و سر زده» من اینها را میشنوم، خنده ام میگیرد، چون خودش بازی نکرده، نمیداند یک ضربه سر چقدر انرژی میبرد. اینها را مسئولان نمیدانند. برای شان هم مهم نیست. به نظرم این خیانت به فرهنگ جامعه است. ما اجازه نمیدهیم جامعه مان از نظر گزارشگری فوتبال رشد کند. دچار سکون هستیم.
اجازه بدهیم چند نفر، چند گروه گزارش کنند. اجازه بدهید چند برنامه ورزشی باشد. اجازه بدهید رقابت باشد، رقابت باعث میشود کیفیت بالا برود. اگر رقابت نباشد، تکرار به وجود میآید. اجازه بدهید یک بازی را فرد دیگری گزارش کند، بعد جوانها بفهمند یک نوع دیگر گزارش هم وجود دارد که در آن از واژههای ورزشی و فوتبالی استفاده میشود. الان گزارش شده: «مسی به اینیستا، اینیستا به مسی. این دایی اش فوتبالیست بوده.» برای این که از گزارش بازی در بروند تا گزارش بازی سخت میشود از گزارش بیرون میآیند، اینترنت را جلوی شان میگذارند.
شما گفتید آخرین گزارش تان فینال جام جهانی ۱۹۹۴ بود و پس از آن حذف تان کردند، برای کنار گذاشتن تان چه دلیلی داشتند؟
- هیچی، هیچی. در واقع دلایلی واهی که هنوز هم نمیدانم چه کسی، چه ارگانی، چه نهادی و چه مسئولی من را کنار گذاشت. نه نقطه ضعف داشتم، نه انحرافی، کوتاهی هم نکردم. سعی کردم غلط نداشته باشم، بهترین عملکرد را داشته باشم. سعی کردم شیوا صحبت کنم. آن موقع که فوتبالها پخش میشد، خیلی هم از تلویزیون دفاع کردم. هیچ جرمی مرتکب نشدم. من را ناجوانمردانه کنار گذاشتند، عین این جمله را بنویس. هنوز هم نمیدانم چرا؟
شما را در سالهای اوج تان کنار گذاشتند. در واقع شما سالهای طلایی پخش فوتبال را که از دهه ۸۰ شروع شد، از دست دادید...
- واقعا دوست داشتم گزارش کنم. من مردمم را دوست داشتم. خب، این تریبونی است که با آن با مردم صحبت میکنی. فرهنگ جامعه و فرهنگ مردم بالا میرود.
شما حدود ۱۲ سال نبودید که دوباره سال ۸۵ به تلویزیون برگشتید. درباره برگشتن تان به تلویزیون توضیح دهید. چه شد که پس از ۱۲ سال با چراغ سبز روبرو شدید؟
- من تا زمان آقای ضرغامی نبودم. آقای فرخی مدیر شبکه دو بودند، با یک شهامت و جسارتی از من دعوت کردند تا بروم در برنامه «مردم ایران سلام» حضور داشته باشم. من به اتفاق آقای محمد اینانلو برنامه داشتیم. برنامه مان خیلی خوب گرفت. آقای فرجی از من دعوت کرد تا دوباره برنامه «ورزش از نگاه دو» را راه بیندازم. برنامه را راه انداختیم و گرفت. رفتم برای گزارش. در آن زمان مدیر ورزش صدا و سیما آقای پورمحمدی بود.
هر وقت من رفتم گزارش کنم گفت: نه. آقای فرجی میخواست من گزارش کنم، ولی آقای پورمحمدی مخالف بود. سال ۸۷ ایران با عربستان بازی داشت. هم زمان بحرین با ژاپن بازی میکرد. شما نگاه کنید فاصله این دو بازی از نظر بیننده چقدر بود. ما گفتیم بازی بحرین را به ما بدهید که من گزارش کنم. این یعنی هیچ، همه دارند ایران را نگاه میکنند. به هر ترتیبی که بود، آن بازی را بهت شبکه دو دادند. من گزارش کردم و خیلی هم خوب گزارش کردم. فردا، همان را هم از من گرفتند. گفتند: «شما اصلا حق نداری گزارش کنی.»
دلیلش چه بود؟
- نمیگویند. مگر میگویند چرادختر من ممنوع التصویر است.
در واقع بازگشت شما به گزارشگری تنها محدود شد به گزارش یک بازی بدون اهمیت...
- بعد از آن هم گفتند شما در برنامه «ورزش از نگاه دو» فوتبال نمیتوانید بروید. تحلیل داوری نباید داشته باشید. تیمها را نقد نکن. شما باید فقط برنامههای آموزشی داشته باشی. به سمت کشتی رفتم. سال ۱۳۸۹ مسابقات جهانی در مسکو بود. دوربینم را برداشتم و رفتم در دل مسکو. با زیرکی رفتم کنار تشک. ما در مسابقات فرنگی دو طلا توسط سوریان و علی اکبری گرفتیم. من شب نماندم. با هواپیما به تهران برگشتم. جمعه فیلمها را پخش کردم. خیلی بازتاب داشت. من را خواستند و گفتند:
«چه کسی به تو گفته بروی مسکو؟» گفتم: «با پول خودم رفتم.» گفتند: «بیخود کردی که پخش کردی.» گفتم: «شبکه مدیر دارد. آنها اجازه دادند پخش شود.» دعوا بالا گرفت. ما را نزد آقای ضرغامی بردند. به آقای ضرغامی گفتم: «ایران رفته در مسکو و دوتا طلا گرفته، من فیلمش را گرفتم آمدم پخش کردم، کار بدی کردم؟» گفت: «نه».
آقای پورمحمدی گفت: «این حق ندارد برود. این چه کاره است که رفته آنجا فیلم گرفته؟ برنامه اینها آموزشی است. اصلا حق ندارند کشتی نشان بدهند.» ضرغامی زورش به پورمحمدی نرسید و آن برنامه هم تعطیل شد. برنامه را خنثی کردند. بعد من را هم بیرون انداختند. تا آقای فرجی از شبکه دو رفت، من را هم بیرون کردند.
شما هنوز دوست دارید گزارش کنید؟
- از ته قلبم با تمام وجودم دوست دارم گزارش کنم. نه برای این که منِ جهانگیر کوثری دوست دارم گزارش کنم، بلکه میخواهم نشان بدهم کیفیت گزارشگری چیست؟ مردم فرهنگ شان نسبت به فوتبال بالاتر برود. فوتبال یکسری مفاهیم دیگر هم دارد. وقتی بارسلونا ۶ تا گل میزند، این دلیل دارد، معنی دارد. گزارشگر باید این را بگوید.
شما هنوز دوست دارید گزارش کنید؟
- از ته قلبم با تمام وجودم دوست دارم گزارش کنم. نه برای این که منِ جهانگیر کوثری دوست دارم گزارش کنم، بلکه میخواهم نشان بدهم کیفیت گزارشگری چیست؟ مردم فرهنگ شان نسبت به فوتبال بالاتر برود. فوتبال یکسری مفاهیم دیگر هم دارد. وقتی بارسلونا ۶ تا گل میزند، این دلیل دارد، معنی دارد. گزارشگر باید این را بگوید.
باید بگوید تیم نوجوانان ما به چه دلیل به اسپانیا باخت و حذف شد. اینها را نمیگویند. در هیچ گزارشی نمیگویند. خود گزارش هم گزارش فوتبال نیست. الان گزارش فوتبال شده یکسری اطلاعات آماری اینترنتی که همه بچههای ۱۴ ساله هم آنها را بلدند. درباره مسی میدانند چند بار مرد سال شده و چند گل زده.
من عاشق خدمت به مملکتم هستم. از طریق ورزش شد، ورزش. از طریق سینما شد، سینما. من ۴۴ سال است که روزنامه نگارم. از سال ۱۳۵۴ در آیندگان مطلب نوشتم. مقاله نوشتم. نه خیر. از فوتبال بیرونم کنند، به سینما میروم. از سینما بیرونم کنند، میروم به روزنامه نگاری. من کار فرهنگ را رها نمیکنم. خواهش میکنم مسئولان صدا و سیما بیایند و بگویند چرا من نمیتوانم گزارش کنم. این مملکت قانون دارد، اگر جرم دارم وزارت اطلاعات میتواند به من بگوید جرم دارم. شما را میتوانند به خاطر جرم تان محاکمه کنند. بگویند به این دلیل مجرمید.
اما وقتی وزارت اطلاعات با من مشکلی ندارد، من نمیدانم چه کسی تصمیم میگیرد که من تلویزیون نروم؟ آیا ارگانهای کوچک تری که منافع دارند یا میخواهند خودشان را بزرگ جلوه دهند تصمیم میگیرند. مسئولان صدا و سیما که نباید تابع این جریانها باشند. آیا چند پلان فیلم باران میتواند باعث تخریب جامعه شود؟ اگر تصویر باران میتواند تاثیرگذار و مخرب باشد، چرا فیلم «روز سوم» را ۶۰ بار تا حالا پخش کرده اید که نقش اولش جایزه بهترین بازیگر را هم گرفته.
چرا باید دختر جوان هنرمندی که بهترین سریال شما (صاحبدلان) را بازی کرده ممنوع التصویر باشد؟ به چه دلیل؟ به جرم این که به فلان رئیس جمهور رأی نداده، به یکی دیگر رأی داده. شورای نگهبان همه این نامزدها را تایید کرد؛ ما هم رفتیم و رأی دادیم. این که جرم نیست. من فکر میکنم پاک زندگی کردم و هیچ جرمی ندارم. سیاسی. مالی. الحمدلله نیاز مالی هم ندارم. به خاطر مردم دوست دارم بروم و گزارش کنم. اگر در گزارشم خطا و انحراف بود، بعد بگویند گزارش نکن؛ و سوال آخر؛ از میان گزارشگران کنونی کدام را میپسندید؟
- همه معمولی اند و با چارچوب صدا و سیما گزارش میکنند. قد گزارشگری از این بلندتر است.
من عاشق خدمت به مملکتم هستم. از طریق ورزش شد، ورزش. از طریق سینما شد، سینما. من ۴۴ سال است که روزنامه نگارم. از سال ۱۳۵۴ در آیندگان مطلب نوشتم. مقاله نوشتم. نه خیر. از فوتبال بیرونم کنند، به سینما میروم. از سینما بیرونم کنند، میروم به روزنامه نگاری. من کار فرهنگ را رها نمیکنم. خواهش میکنم مسئولان صدا و سیما بیایند و بگویند چرا من نمیتوانم گزارش کنم. این مملکت قانون دارد، اگر جرم دارم وزارت اطلاعات میتواند به من بگوید جرم دارم. شما را میتوانند به خاطر جرم تان محاکمه کنند. بگویند به این دلیل مجرمید.
اما وقتی وزارت اطلاعات با من مشکلی ندارد، من نمیدانم چه کسی تصمیم میگیرد که من تلویزیون نروم؟ آیا ارگانهای کوچک تری که منافع دارند یا میخواهند خودشان را بزرگ جلوه دهند تصمیم میگیرند. مسئولان صدا و سیما که نباید تابع این جریانها باشند. آیا چند پلان فیلم باران میتواند باعث تخریب جامعه شود؟ اگر تصویر باران میتواند تاثیرگذار و مخرب باشد، چرا فیلم «روز سوم» را ۶۰ بار تا حالا پخش کرده اید که نقش اولش جایزه بهترین بازیگر را هم گرفته.
چرا باید دختر جوان هنرمندی که بهترین سریال شما (صاحبدلان) را بازی کرده ممنوع التصویر باشد؟ به چه دلیل؟ به جرم این که به فلان رئیس جمهور رأی نداده، به یکی دیگر رأی داده. شورای نگهبان همه این نامزدها را تایید کرد؛ ما هم رفتیم و رأی دادیم. این که جرم نیست. من فکر میکنم پاک زندگی کردم و هیچ جرمی ندارم. سیاسی. مالی. الحمدلله نیاز مالی هم ندارم. به خاطر مردم دوست دارم بروم و گزارش کنم. اگر در گزارشم خطا و انحراف بود، بعد بگویند گزارش نکن؛ و سوال آخر؛ از میان گزارشگران کنونی کدام را میپسندید؟
- همه معمولی اند و با چارچوب صدا و سیما گزارش میکنند. قد گزارشگری از این بلندتر است.
منبع: سالنامه شرق
۰