قصاص در انتظار عاملان قتل کارمند مؤسسه مالی اعتباری

قصاص در انتظار عاملان قتل کارمند مؤسسه مالی اعتباری

مرد مالباخته‌ای که با همدستی دوستش شبانه به سراغ کارمند شعبه مؤسسه مالی اعتباری آرمان در کرج رفته و پس از مشاجره شدید با او دست، پا و دهان این کارمند را بسته و گریخته بودند، صبح دیروز با حکم قضات شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرزبه اتهام مشارکت درقتل عمد به قصاص محکوم شدند.

کد خبر : ۵۴۷۷۰
بازدید : ۱۲۳۹
مرد مالباخته‌ای که با همدستی دوستش شبانه به سراغ کارمند شعبه مؤسسه مالی اعتباری آرمان در کرج رفته و پس از مشاجره شدید با او دست، پا و دهان این کارمند را بسته و گریخته بودند، صبح دیروز با حکم قضات شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرزبه اتهام مشارکت درقتل عمد به قصاص محکوم شدند.
قصاص در انتظار عاملان قتل کارمند مؤسسه مالی اعتباری
رسیدگی به این پرونده از بیستم اردیبهشت سال ۹۶ در پی مرگ کارمند جوان شعبه مؤسسه مالی واعتباری آرمان در شهر کرج شروع شده بود. کارآگاهان جنایی وقتی در صحنه جنایت حضور یافتند با جسد مرد ۳۰ ساله کارمند بانک روبه رو شدند که دست و پا‌ها و دهانش را با یک چسب شیشه‌ای بسته بودند.
پس ازانتقال جسد به پزشکی قانونی مشخص شد وی در اثر خفگی جانباخته است. دادستان کرج نیز درباره این جنایت گفته بود «ضارب یا ضاربان شبانه پس از ورود به خانه مقتول و بستن دست و پایش او را کشته‌اند و متواری شده‌اند.»

کارآگاهان پس از تحقیقات گسترده دریافتند فردی به نام ایرج ۳۷ ساله که از سپرده‌گذاران مؤسسه مالی اعتباری بوده چند ماه قبل با مقتول درگیر شده بود و او تنها مظنون به شمار می‌آید، بنابراین ایرج تحت بازجویی قرار گرفت و در همان مراحل نخستین تحقیق راز جنایت را فاش کرد و همدستش را هم لو داد. اما ادعا کرد همدستش نقشی در این قتل نداشته است.
متهم اصلی و همدستش مجید از زندان به شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز که به ریاست قاضی هدایت رنجبر و با حضور قاضی یزدانپور -مستشار دادگاه- تشکیل جلسه داده بود منتقل شدند وپای میز محاکمه ایستادند. در آغاز محاکمه نماینده دادستان متن کیفرخواست را خواند و سپس والدین مقتول خواستار قصاص هر دو متهم شدند. آنگاه متهم ردیف اول برابر دادستان ایستاد و در حالی که اشک می‌ریخت، گفت: من قبول دارم که باعث قتل شده‌ام، اما به هیچ عنوان قصد کشتن او را نداشتم.
ایرج گفت: من تولیدکننده کفش هستم که یک کارگاه کوچک داشتم. به خاطر مشکلاتی که برای کارگاه پیش آمده بود باید سرمایه‌ام را از مؤسسه مالی اعتباری می‌گرفتم. من حدود ۴۰۰ میلیون تومان پول در صندوق مؤسسه آرمان داشتم، اما وقتی برای پس گرفتن پولم مراجعه کردم متوجه شدم این مؤسسه ورشکست شده است. باورکنید حال خوبی نداشتم و شوکه شده بودم. سرانجام رئیس مؤسسه را در سرپرستی کرج پیدا کردم و با هم حرف زدیم. بعد قرار شد فردای همان روز تکلیف مرا روشن کند.

صبح فردا مراجعه کردم، اما خبری از او نشد. چند روز گذشته بود و ایام سال نو نزدیک می‌شد. من که دیگر قید پولم را زده بودم با خانواده‌ام به یزد رفتیم. چند هفته بعد که یک روز همسرم را به بیمارستان برده بودم به‌طور اتفاقی رئیس مؤسسه را دیدم که سوار خودرو بود. همان موقع دنبالش رفتم و آدرس خانه‌اش را پیدا کردم. بعد از آن سراغ یکی از دوستانم که کفش فروشی داشت رفتم.
به او گفتم تو سر و زبان بهتری‌داری بیا تا با هم برویم سراغ کسی که پولم را نمی‌دهد. حدود ساعت ۹ و نیم شب بود که رفتیم به خیابان چهارصد دستگاه و زنگ در خانه‌اش را زدیم. خودش در را باز کرد و با تعارف خواست وارد خانه شوم.
من برای حرف زدن داخل شدم و دوستم میثم بیرون ایستاد. من به او گفتم مثل دفعه قبل فرار نکنی که او عصبانی شد و صدایش را بالا برد و شروع به فحاشی کرد. بعد با هم دست به یقه شدیم که دوستم وارد خانه شد. دست مرحوم را بستم و نوار چسب به دهانش چسباندم.

چند دقیقه بعد چسب دهانش را باز کردم و با هم حرف زدیم. حتی برایش یک لیوان آب بردم که بعد او تهدیدم کرد و گفت: آثار انگشتانم همه جا هست. من که ترسیده بودم و نمی‌دانستم چکار کنم دوباره به میثم زنگ زدم و گفتم برایم دستکش بیاورد. من همه آثار انگشت را پاک کردم. بعد دوباره با چسب دهانش را بستم و زدم بیرون.

در حالی که نمی‌دانستم او خفه شده است. قاضی رنجبر از متهم پرسید: آیا پولت را به مقتول سپرده بودی یا به بانک که سراغ او رفتی؟ متهم پاسخ داد: من آنقدر نگران بودم که نمی‌دانستم چکار می‌کنم. این پول را با بدبختی و رنج بسیار به دست آورده بودم و تمام زندگی‌ام همین پول بود... نمی‌توانستم تحمل کنم و ببینم حاصل تمام کارکردم به باد رفته است و کسی هم جواب درستی به من نمی‌دهد و.
سپس متهم دیگر پای میز محاکمه ایستاد، اما از وقوع قتل اظهار بی‌اطلاعی کرد وگفت: «هیچ نقشه‌ای برای قتل نداشتیم و من فقط برای کمک به دوستم و گرفتن پولش به آنجا رفته بودم. من الان ۳۶ سال سن و یک فرزند دارم که شغلم کفش فروشی است و هیچ سابقه کیفری هم ندارم.»

صبح دیروز قضات پس از بررسی‌های محتوای پرونده هر دو متهم پرونده را به اتهام مشارکت در قتل عمد کارمند بانک به قصاص محکوم کردند.
منبع: روزنامه ایران
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید