بازگشت به فیلم‌های خوب

بازگشت به فیلم‌های خوب

درحالی که فیلم‌های خوب امسال هنوز در دسترس قرار نگرفته اند، یک سایت خوش سلیقه سینمایی فهرستی از آثار سال گذشته را منتشر کرده که دیدن دوباره شان توصیه می‌شود. فیلم‌هایی که خارج از هیاهوی سال پخششان، شاید نکات بیشتری برای توجه داشته باشند.

کد خبر : ۵۹۸۴۹
بازدید : ۱۵۵۹
بازگشت فیلم‌های خوب
درحالی که فیلم‌های خوب امسال هنوز در دسترس قرار نگرفته اند، یک سایت خوش سلیقه سینمایی فهرستی از آثار سال گذشته را منتشر کرده که دیدن دوباره شان توصیه می‌شود. فیلم‌هایی که خارج از هیاهوی سال پخششان، شاید نکات بیشتری برای توجه داشته باشند.

این فهرست شامل فیلم‌هایی در ژانر‌های مختلف است که سال گذشته روی پرده سینما‌ها رفتند و به دلایلی می‌شود دوباره آن‌ها را نگاه کرد.
چون کیفیت دوباره دیدن» می‌تواند مربوط به عناصر متفاوتی باشد: جزئیات کوچکی که فقط وقتی بار دوم یا سوم فیلم را می‌بینید متوجهش می‌شوید، یا روایت و خط داستانی دشوار و پیچیده‌ای که نیازمند تفکر بیشتری است، یا تم‌ها و کاراکتر‌هایی که با گذر زمان قوی‌تر می‌شوند یا در نهایت خیلی ساده فقط به این دلیل که فیلم سرگرم کننده است.
این فهرست درباره بهترین فیلم‌های سال گذشته نیست، اما از این جهت با هم مشابهت دارند که به تماشاگر چیزی می‌دهند که دوست دارد برگردد و دوباره و دوباره آن‌ها را ببیند.
ونسان دوست داشتنی
Toving Vincent
و کارگردان دوروتا کوبیلا، هیوولچمن > امتیاز متاکریتیک ۶۲ از ۱۰۰
بازگشت فیلم‌های خوب
«ونسان دوست داشتنی» داستان زندگی نقاش مشهور ونسان ون گوگ را دنبال می‌کند و تمرکزش را عمدتا روی وقایعی می‌گذارد که در نهایت منجر به خودکشی او شدند.
انیمیشن آرماند رولین را به ما معرفی می‌کند. پسر پستچی محله که حدود یک سال بعد از مرگ ون گوگ هنوز هم سرسختانه می‌خواهد نامه‌ای از نقاش مرده به برادرش، تئو، تحویل بدهد. وقتی آرماند متوجه می‌شود که تئو هم مرده، تصمیم می‌گیرد سفری بکند تا شاید کشف کند چه چیزی باعث مرگ نقاش شده است.
انیمیشن «ونسان دوست داشتنی» به طور کامل با رنگ روغن روی پارچه خلق شده و هر کدام از ۶۵ هزار فریم فیلم در حقیقت یک نقاشی در همان سبک و سیاق کار‌های ون گوگ است. تیمی متشکل از ۱۲۵ نقاش در به ثمر رسیدن این انیمیشن نقش داشته اند؛ و بسیار به خاطره نقاشی‌های آخر نقاش هم وفادار بوده اند.
«ونسان دوست داشتنی» روایت نسبتا سرراستی دارد و از این جهت به جلوه‌های بصری اجازه می‌دهد تا پیام و حرف فیلم را منتقل کنند. نه اینکه نقاشی‌ها فقط زیبا باشند یا حرکت کاراکتر‌ها با جزئیات زیاد طراحی شده باشد، مهم‌تر اینکه بازی با نور و رنگ به نقاشی‌های این انیمیشن حسی از زندگی می‌دهد. دلیلی که باید به این فیلم مراجعه کنید، کار خوب صداپیشگان و ... نیست بلکه جزئیات نقاشی هاست که از فیلم یک اثر هنری تمام عیار می‌سازد.

بلید رانر ۲۰۴۹
blade runner ۲۰۴۹
کارگردان دنی ویلنوو
امتیاز متاکریتیک ۸۱ از ۱۰۰
بازگشت فیلم‌های خوب
در «بلید رانر ۲۰۴۹» ۳۰ سال بعد از اتفاقات فیلم اول ما دوباره به جهان «بلید رانر» برگشته ایم. این بار قصه «کی» (با بازی رایان گاسلینگ) را تعقیب می‌کنیم. یک افسرو رپلیکانت یا همان بلید رانر که رپلیکانت‌های بازنشسته را از دور خارج می‌کند. اما «کی» رازی را کشف می‌کند که این پتانسیل را دارد، جهان شکننده‌ای را که در آن زندگی می‌کنند به کلی تغییر دهد.
در نتیجه تصمیم می‌گیرد ریچارد دکر (هریسون فورد) همان بلید رانر قدیمی از فیلم اصلی را پیدا کند. این فیلم هم درست مثل ونسان دوست داشتنی» از لحاظ بصری آنقدر زیبا و درگیر کننده است که سراغش بروید و اگرچه اقتباس آزادی از «بلید رانر» است و به اندازه فیلم اول هم مبهم نیست، اما «بلید رانر ۲۰۴۹» این قدرت را دارد که تماشاگر را اسیر دنیای خودش کند.
به نظر کار غیرممکنی می‌رسید و هنوز هم باید اعتراف کنیم که کارگردان کار سختی انجام داده و این دنباله موفق می‌شود که فیلم اصلی را دوباره زندگی کند. کار بزرگی در خلق دنیایی انجام می‌دهد که اگر چه شبیه اولی نیست، اما با تغییرات مهم و جالبی که در شخصیت ها، طرح داستانی و جزئیات داده است و حتی ابداعاتی که به کار برده تبدیل به فیلمی شده که به صورت مجزا ارزش دوباره دیدن را دارد.

لوگان خوش شانس
loganlucky
کارگردان استیون سودربرگ و امتیاز متاکریتیک ۷۸ از ۱۰۰
بازگشت فیلم‌های خوب
این کمدی سرقتی داستان خانواده‌ای به نام لوگان را روایت می‌کند. وقتی جیمی لوگان (چانینگ تاتوم) شغلش را از دست می‌دهد، تصمیم به یک سرقت در طول مسابقات بزرگ شارلوت موتور می‌گیرد. برادرش کلاید (آدام درایور) که یک کهنه سرباز جنگ است و دستش را هم در جنگ از دست داده با او همراه می‌شود.
یک زندانی را هم که متخصص در انفجار است، با خودشان همراه می‌کنند. اگر چه به نظر می‌رسد برادر‌ها کمی دست و پاچلفتی هستند، اما در نهایت این نفرین خانوادگی است که کار دستشان می‌دهد. یکی از آن کمدی‌های غیر متظاهرانه و کم ادعاست با کاراکتر‌های بامزه و روایت ساده که همین سادگی اش کارش را درست انجام میدهد.
ترکیب شوخی‌های طعنه آمیز و سکانس‌های تعلیق دار به علاوه اینکه در ادامه معلوم می‌شود دو برادر آنقدر‌ها هم احمق نیستند، دلایلی هستند که این فیلم سرگرم کننده را دوباره تماشا کنید. هیچ معنای پنهانی در این فیلم نیست. اما کاراکتر‌ها هوشمندانه از یکدیگر امتیاز می‌گیرند و خیلی راحت بدانید که دیدنش لذت بخش است.

مادر!
mother
کارگردان دارن آرنوفسکی
امتیاز متاکریتیک ۷۵ از ۱۰۰
بازگشت فیلم‌های خوب
کاراکتر مادر (جنیفر لارنس) که با همسرش، او خاویر باردم زندگی می‌کند به نظر آرام و معمولی می‌رسند. مادر تصمیم می‌گیرد خانه روستایی شان را بازسازی کند و چیز‌هایی می‌بیند که نمی‌تواند آن‌ها را از سرش بیرون کند.
چیز‌هایی شبیه یک قلب تپنده درون دیوار. اگرچه فیلم بسیار بحث برانگیز بود و نقد‌های متضادی هم دریافت کرد که بسیاری از آن‌ها معتقد بودند فیلم به طرزی سطحی می‌خواهد خودش را هنری نشان بدهد، اما هنوز هم دیدن فیلم «مادر» جالب است. از آن دسته فیلم‌هایی است که می‌شود با داستان‌های انجیل تحلیلش کرد و از لحاظ بصری هم بین خشونت و گروتسک معلق است. مشخص است که آرنوفسکی با این فیلم می‌خواسته تم‌ها و مضامینی را کشف کند که بیشتر از یک بار دیدن برای درک آن‌ها لازم است.

اینگرید به غرب می‌رود
Ingrid Goes West
کارگردان مت اسپایسر
امتیاز متاکریتیک ۷۱ از ۱۰۰
بازگشت فیلم‌های خوب
اینگرید (اوبری پلازا زن جوانی است که از لحاظ روانی ثبات ندارد و خوره شبکه‌های اجتماعی است. بعد از اینکه یک عروسی را به هم می‌ریزد و داخل چشم عروس اسپری می‌زند فقط به این دلیل که او را دعوت نکرده بوده، اینگرید را در یک بیمارستان روانی بستری می‌کنند. بعد از اینکه از بیمارستان مرخص میشود هم به نظر می‌رسد چیزی چندان برای اینگرید تغییر نکرده است.
در نتیجه وقتی می‌فهمد که یکی از آن اینفلوئنسر‌های اینستاگرامی که او صفحه اش را دنبال می‌کرده در لس آنجلس زندگی می‌کند و به نظر می‌رسد زندگی کاملی هم دارد، می‌رود تا او را پیدا کند.
این کمدی سیاه را بار‌ها باید دید، نه فقط به این دلیل که سوژه اش مضمون روز است علاوه بر آن شوخ طبعی سیاهی دارد که گاهی به مرز ابزوردبودن می‌رسد. کاراکتر اینگرید لایه‌های شخصیتی مختلفی دارد که با چندبار دیدن کشف می‌شود. فیلم به خاطر دیوانه بازی‌های او بسیار سرگرم کننده است، اما علاوه بر آن خیلی هم کاراکتر‌های باورپذیر و واقعی دارد که این وجه رئال ترسناک می‌شود.
رشته خیال

phantom thread
PU
کارگردان پل توماس اندرسون
امتیاز متاکریتیک ۹۰ از 100
بازگشت فیلم‌های خوب
آخرین فیلم پل توماس اندرسون داستان یک طراح لباس مشهور است که در دهه ۵۰ برای طبقه اشراف لباس طراحی می‌کند و میدوزد. او همراه خواهرش زندگی می‌کند که رابطه بسیار صادقانه و صمیمی با هم دارند و کسب و کار خیاطی خانوادگی را باهم اداره می‌کنند.
خواهر در جمع و جور کردن زندگی برادرش نقش اساسی دارد تا اینکه زن جوانی وارد زندگی وودکاک می‌شود و برای مدتی الهام بخش اوست. با اینکه به نظر می‌رسد رابطه آن‌ها زود تمام خواهد شد، اما آلما موفق می‌شود وودکاک مغرور را از آسمان به زمین بیاورد.
دنبال کردن فیلم «رشته خیال» ممکن است برای برخی تماشاگران کار سختی باشد و ریتمش کند به نظر برسد. اما فیلم فریبنده‌ای است. زمان می‌برد تا با جهانی که فیلم می‌سازد ارتباط برقرار کنید با کاراکتر‌های پیچیدهاش و راز‌های هوشمندانه فیلمنامه، اما کم کم لایه‌های میان روابط انسان‌ها برایتان روشن می‌شود. برای خیلی از تماشاگران تا سکانس‌های انتهایی فیلم کاراکتر آلما و قدرتش هنوز ناشناخته است؛ و بعد از آن تمام نما‌های ابتدای فیلم معنای ویژه‌ای پیدا می‌کنند.
کنار بقیه عناصر درخشان فیلم مانند فیلمبرداری و موسیقی متن و طراحی لباس، این دیالوگ‌ها و ذهن کاراکتر‌ها و کل روایت است که بیننده را وادار می‌کند برگردد و یک بار دیگر این فیلم زیبا را تماشا کند.
منبع: روزنامه هفت صبح
مترجم: صوفیا نصرالهی
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید