فیلم مِگ؛ سفر به بخشهای ناشناخته اقیانوس
زمانی که گروه در اقیانوس گرفتار میشوند، جوناس تیلور (جیسون استاتهام) که متخصص امور است برای نجات و مدیریت شرایط فراخوانده میشود. اما زمانی که آنها در حال بررسی وضعیت هستند متوجه میشوند که کوسه غول آسا از محل مورد نظر خارج شده و حالا یک تهدید بزرگ برای بشریت محسوب میشود.
کد خبر :
۶۱۶۸۵
بازدید :
۱۵۷۶
نقد و بررسی فیلم مگ (The Meg)
«مگ» اقتباسی است از کتابی به نام «Meg: A. Novel of Deep Terror» که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد و در همان مقطع نیز قرار بود تا فیلمی براساس آن ساخته شود، اما این پروسه هربار به دلایل نامشخصی به تعویق افتاد. اولین بار در دهه ۹۰ کمپانی دیزنی حق اقتباس سینمایی فیلم را بدست آورد، اما بعدها آن را به کمپانی نیو لاین سینما واگذار کرد و قرار بود که این پروژه با بودجه ۷۵ میلیون دلاری ساخته شود.
اما دیری نپایید که این کمپانی نیز نگرانی اش را بابت فیلمنامه و فروش فیلم اعلام کرد و به همین جهت آن را به برادران وارنر واگذار کرد. در نهایت برادران وارنر در سال ۲۰۱۶ خبر ساخت عنوان سینمایی از این کتاب را بصورت رسمی اعلام کردند و حالا «مگ» به اکران عمومی درآمده است. البته ذکر این نکته ضروری است که فیلم به کتاب وفادار نیست و راه خودش را میرود!
داستان فیلم درباره گروه تحقیق و پژوهشی است که در چین در حال تلاش برای سفر به بخشهای ناشناختهای از اقیانوس هستند. آنها تقریباً موفق به انجام اینکار میشوند، اما در آن محل مورد حمله یک کوسه غول آسا قرار میگیرند که تا پیش از این پیش بینی میشد منقرض شده باشد.
داستان فیلم درباره گروه تحقیق و پژوهشی است که در چین در حال تلاش برای سفر به بخشهای ناشناختهای از اقیانوس هستند. آنها تقریباً موفق به انجام اینکار میشوند، اما در آن محل مورد حمله یک کوسه غول آسا قرار میگیرند که تا پیش از این پیش بینی میشد منقرض شده باشد.
زمانی که گروه در اقیانوس گرفتار میشوند، جوناس تیلور (جیسون استاتهام) که متخصص امور است برای نجات و مدیریت شرایط فراخوانده میشود. اما زمانی که آنها در حال بررسی وضعیت هستند متوجه میشوند که کوسه غول آسا از محل مورد نظر خارج شده و حالا یک تهدید بزرگ برای بشریت محسوب میشود.
«مگ» تقریباً همزمان با فیلم «آسمان خراش» به اکران عمومی درآمده است. اثری آمریکایی - چینی که با هدف جلب نظر تماشاگران بین المللی و در راُس آن چینی ها، ساخته و روانه سینما شده و بخش اصلی داستان نیز در این منطقه میگذرد.
«مگ» تقریباً همزمان با فیلم «آسمان خراش» به اکران عمومی درآمده است. اثری آمریکایی - چینی که با هدف جلب نظر تماشاگران بین المللی و در راُس آن چینی ها، ساخته و روانه سینما شده و بخش اصلی داستان نیز در این منطقه میگذرد.
تجربه ثابت کرده که تماشاگران بین المللی اغلب روی خوشی به ستاره فیلمهای اکشن نشان میدهند و این آثار فروش قابل توجهی در بازار بین المللی کسب میکند. حالا پس از دواین جانسون، اینبار جیسون استاتهام نیز شانس خود را برای حضور در این بازار آزمایش کرده و نتیجه نیز تا به امروز بسیار امیدوار کننده بوده و استقبال بسیار خوبی از اثر بعمل آمده است.
«مگ» در بخش داستان هیچ حرف تازهای برای گفتن ندارد. داستان فیلم به شدت ساده و قابل پیش بینی است و وام گرفته شده از یک دوجین فیلم " کوسهای " است که در چند دهه اخیر در سینما به نمایش درآمده است. البته باید به این موضوع اشاره کرد که فیلم بطور واضح از آثار برجسته ژانر " کوسه " الهام نگرفته و اغلب دنباله روی آثار ویدئویی با محوریت کوسه بوده.
در اینجا نیز با قهرمانی سر و کار داریم که اعصاب درست و حسابی ندارد، گذشتهای دارد که در آن یک ناکامی بزرگ مشاهده میشود که تاثیر فراوانی بر روحیه و آینده او گذاشته، اما به دلایلی که نمیدانیم گاهی بامزه میشود و در نهایت شخصیتهای مکمل دیگری که قرار است طعمه جناب کوسه شوند!
شخصیتهای مکملی که در داستان تاثیر مشخصی بر جای نمیگذارند. آنها تیپهای متنوعی هستند که با اولین ملاقات میتوانیم تمام کلمات و رفتار و تصمیمات شان را حدس بزنیم. از این جهت درک رفتارهای عجیب و غریبشان چندان سخت نخواهد بود چراکه آنان معمولاً در آثار " کوسه محور " اصولاً کمترین میزان عقل و درایت را دارند و متکی به تصمیمات هوشمندان قهرمان داستان هستند که در اینجا خودِ قهرمان داستان نیز دست کمی از آنان ندارد و الگوی پرداخت شخصیتش چیزی شبیه به آثار اکشن دهه ۹۰ میلادی میباشد!
اما در بخش اکشن وضعیت به مراتب بهتر است، هرچند که زمانهای زائد بسیاری در طول داستان وجود دارد که با حذف آنها اثر یکدستتر به نظر میرسد. تماشای کوسه بزرگ که آن را «مگ» خطاب میکنند، تجربه جالبی است که با کم کاری بزرگ سازندگان حدود ۴۰ دقیقه طول میکشد تا در قاب تصویر رویت شود.
شخصیتهای مکملی که در داستان تاثیر مشخصی بر جای نمیگذارند. آنها تیپهای متنوعی هستند که با اولین ملاقات میتوانیم تمام کلمات و رفتار و تصمیمات شان را حدس بزنیم. از این جهت درک رفتارهای عجیب و غریبشان چندان سخت نخواهد بود چراکه آنان معمولاً در آثار " کوسه محور " اصولاً کمترین میزان عقل و درایت را دارند و متکی به تصمیمات هوشمندان قهرمان داستان هستند که در اینجا خودِ قهرمان داستان نیز دست کمی از آنان ندارد و الگوی پرداخت شخصیتش چیزی شبیه به آثار اکشن دهه ۹۰ میلادی میباشد!
اما در بخش اکشن وضعیت به مراتب بهتر است، هرچند که زمانهای زائد بسیاری در طول داستان وجود دارد که با حذف آنها اثر یکدستتر به نظر میرسد. تماشای کوسه بزرگ که آن را «مگ» خطاب میکنند، تجربه جالبی است که با کم کاری بزرگ سازندگان حدود ۴۰ دقیقه طول میکشد تا در قاب تصویر رویت شود.
البته شاید این شبهه بوجود بیاید که سازندگان در ۴۰ دقیقه ابتدایی که از کوسه خبری نیست، مشغول محکم کردن چفت و بسط داستان بوده اند تا تماشاگر با آدمهای داستان همراه شود، اما ابداً اینطور نیست و پس از رویت کوسه غول آسا، تازه تماشاگر توجه اش را معطوف داستان مینماید و به نظر میرسد که فیلم تازه آغاز شده!
در این میان سازندگان برای خالی نبودن عریضه، چندتایی داستان فرعی از جمله یک عاشقانه عجیب و غریب را هم در دل داستان گنجانده اند که به نظر نمیرسد کسی اهمیتی به آن دهد. رابطهای که نه پرداخت میشود نه سر و ته مشخصی دارد که تماشاگر بتواند آن را باور نماید.
در این میان سازندگان برای خالی نبودن عریضه، چندتایی داستان فرعی از جمله یک عاشقانه عجیب و غریب را هم در دل داستان گنجانده اند که به نظر نمیرسد کسی اهمیتی به آن دهد. رابطهای که نه پرداخت میشود نه سر و ته مشخصی دارد که تماشاگر بتواند آن را باور نماید.
نتیجه اینکه مخاطب تمرکز خود را بر فعالیتهای کوسه قرار میدهد تا کمی اکشن و جلوههای ویژه ببیند که اگرچه درخشان نیست و معمولی به نظر میرسد، اما روی هم رفته گاهی میتواند تماشاگر را غافلگیر نماید. به شرطی که با دقت به جزئیات داستان توجه نکنید و خیلی هم به مقایسه میان واقعیت و فیلم توجهی نداشته باشید و هر آنچه که در فیلم اتفاق میافتد را همانطور که به تصویر کشیده شده باور کنید!
«مگ» کاملاً کلیشهای و تکراری است، اما برای طرفداران جیسون استاتهام میتواند یک اثر قابل قبول محسوب میشود. استاتهام تنها دلیلی است که میتوان به تماشای این اثر کلیشهای نشست و برای مدت معینی سرگرم شد. با این توضیح که کوسه غول پیکر قرار نیست خشنتر از کوسه «آروارهها» باشد چراکه رتبه بندی فیلم که توسط کمپانی سازنده اعمال شده، این موجود ترسناک را مظلوم و بی دست و پا جلوه میدهد و دندانهای تیزش نیز در اینجا کاربرد خاصی ندارند!
«مگ» کاملاً کلیشهای و تکراری است، اما برای طرفداران جیسون استاتهام میتواند یک اثر قابل قبول محسوب میشود. استاتهام تنها دلیلی است که میتوان به تماشای این اثر کلیشهای نشست و برای مدت معینی سرگرم شد. با این توضیح که کوسه غول پیکر قرار نیست خشنتر از کوسه «آروارهها» باشد چراکه رتبه بندی فیلم که توسط کمپانی سازنده اعمال شده، این موجود ترسناک را مظلوم و بی دست و پا جلوه میدهد و دندانهای تیزش نیز در اینجا کاربرد خاصی ندارند!
«مگ»، اما از بابت بازاریابی بین المللی یک اثر موفق محسوب میشود و این نکته را اثبات میکند که هالیوود توانسته نبض مخاطب غیر آمریکایی اش را بدست آورد.
منبع: فیلم مگ
۰