جاده‌خاکی رفتن در «جاده قدیم»

جاده‌خاکی رفتن در «جاده قدیم»

به واقع قصه‌ای رئال و داعیه «زن مورد ستم» در دل فیلمنامه‌ای که به‌نحوی فضای موجود جامعه است، چرا باید تا این حد زن را الکن و بی‌دست و پا فرض کند؟ هرچند فیلم می‌خواهد این را نشان دهد که جامعه پذیرای چنین نقشی از زن نمی‌تواند باشد، ولی با دست خود آن قشر از بانوان پیگیر را نیز از خود دور می‌کند.

کد خبر : ۶۴۰۲۰
بازدید : ۱۰۹۶
فیلم «جاده قدیم» ساخته منیژه حکمت با سکانسی آغاز می‌شود که حول‌و‌حوش چهارشنبه‌سوری است و جمعی خانوادگی پیرامون پدربزرگی گرد آمدند که گویا «حرف اول» زنِ خانواده است و همگی باید دستورات او را اطاعت کنند.
خسرو پسر بهرام و مینو هم قرار است «دَم» آقاجون را ببینند تا کرداری که قبل مراسم عروسی‌اش صورت گرفته، به‌نحوی ختم به خیر شود؛ چون بچه‌ای در راه است و باید مراسم عروسی هرچه سریع‌تر انجام شود.
تا اینجای کار تماشاگر خود را آماده می‌کند تا در بستری سنتی شاهد تقابل با مدرنیته باشد و داستان‌هایی از این دست، اما نمی‌داند قرار است با قصه‌ای دیگر مواجه شود که بن‌مایه‌اش با چیزی که از چهره شخصیت اصلی زن ارائه می‌دهد، همخوانی ندارد.
مینو، رئیس بانکی خصوصی که لامحاله کاراکتری موفق دارد و یا اینگونه می‌نمایاند، در برابر خواسته یکی از مشتریان بانک که تقاضای وامی سنگین دارد، موافقت نمی‌کند؛ چون وثیقه با مقدار وام همخوانی ندارد. در این اثنا که پایان سال است و بانک‌ها تا دیروقت باز، مینو در آخرین روز کاری که دیروقت هم هست با خودرویی دربست روانه خانه‌اش می‌شود.
جاده‌خاکی رفتن در «جاده قدیم»
در بین راه، راننده به او تعرض می‌کند و مینو سعی دارد این موضوع کتمان شود و یا اصولا مطرح نشود و رفتار‌های عصبی و هیستریک بعد از آن که لازمه چنین اتفاق نابهنجاری است، آنچنان تکرار می‌شود که تماشاگر درنمی‌یابد زنی، چون مینو در بستر مدرنی که زیست می‌کند (اتفاق ناخوشایند عروسی‌اش در دوره نامزدی و طبیعی برخورد‌کردن بهرام و پدربزرگ) چرا بایستی کرداری چنین داشته باشد؟! به راستی با وجود دختری در خانه که رفتار و پوششی مدرن و منحصر به مناطق خاص دارد و پسری اینچنین، پذیرش این «اَکت»‌های روی اعصاب غیرقابل باور است.
بحث بر سر اتفاق افتاده نیست که در جای خود نشان از بودن آن در جامعه دارد؛ صحبت از واکنش فردی است که نمادی از جامعه و زن امروز را ناخودآگاه یدک می‌کشد و این تصور از بستری می‌آید که کارگردان با عناصری آن را در ذهن تماشاگر می‌پروراند.
به واقع قصه‌ای رئال و داعیه «زن مورد ستم» در دل فیلمنامه‌ای که به‌نحوی فضای موجود جامعه است، چرا باید تا این حد زن را الکن و بی‌دست و پا فرض کند؟ هرچند فیلم می‌خواهد این را نشان دهد که جامعه پذیرای چنین نقشی از زن نمی‌تواند باشد، ولی با دست خود آن قشر از بانوان پیگیر را نیز از خود دور می‌کند.
اینگونه رفتار‌های متجاوزانه در اجتماع نسبت به زن وجود دارد؛ چرا باید از سویی نگاهی مدرن به زن داشت و از سویی دیگر او را فرد «دوم» خطاب کرد؟!
حال بگذریم از برخی نقش‌ها و خرده‌پیرنگ‌ها در کلیت فیلم که تا انتها مشخص نشد برای چه بوده‌اند و اگر نمی‌بودند چه اتفاقی می‌افتاد؟ مثل حسن کارگر خانه و یا مهرداد و مهرو، برادر و خواهر مینو. خانم حکمت نگاهی آوانگارد پیرامون مسائل روز دارند، ولی از ایشان بعید بود تا این اندازه داستانی بنویسند که بار‌ها و بار‌ها گفته و نوشته شده و به تصویر درآمده است. ماحصل این فیلم و حرف پنهانش هرچه بوده به «جاده‌خاکی» رهنمون می‌شود و راه‌حلی ارائه نمی‌دهد.
منبع: روزنامه آرمان
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید