نازی‌ها خیانتکار بودند یا آمریکا؟

نازی‌ها خیانتکار بودند یا آمریکا؟

استفاده از گازهای سمی به عنوان یک سلاح به طور مشخص به جنگ جهانی اول بازمی‌گردد. اما خطر استفاده از گازهایی سمی در جنگ جهانی دوم به مراتب بیشتر بود.

کد خبر : ۹۹۴
بازدید : ۸۲۰۵
فرادید | استفاده از گازهای سمی به عنوان یک سلاح به طور مشخص به جنگ جهانی اول بازمی‌گردد. اما خطر استفاده از گازهایی سمی در جنگ جهانی دوم به مراتب بیشتر بود.

به گزارش فرادید*، گازهای سمی یا به عبارتی شیمیایی برای همه ترسناک و دلهره‌آور بود. ایتالیایی‌ها 103 مرتبه از گاز در جنگ با اتیوپی در سال‌های 1935 و 1936 میلادی استفاده کردند. همین مسئله باعث ترس طرف‌های درگیر جنگ جهانی دوم شده بود که نکند سلاح کشتار جمعی در جنگ استفاده شود.

موسولینی یک بار پیشنهاد استفاده از گازهای شیمیایی را مطرح کرد، اما مسائل به شکلی پیش رفت که تمام کشورها از یکدیگر می‌ترسیدند. کارشناسان نیروهای متفقین بر این باور بودند که هیتلر از گازهای شیمیایی استفاده نخواهد کرد، زیرا او شخصا از «جنگ سمی» بیزار بود. هیتلر در جنگ جهانی اول، بینایی خود را به صورت موقت از دست داده بود، چرا که انگلیسی‌ها از گاز شیمیایی استفاده کرده بودند. علاوه بر این مسئله، آن‌ها می‌دانستند که نیروهای ارشد نظامی آلمان نازی نمی‌خواستند از طرف مراکز بین‌المللی محکوم شوند و حتی نیروی ویژه جنگ سمی را آموزش نداده بودند.

با این حال، آلمان‌های نازی سلاح‌های شیمیایی را ذخیره نمی‌کردند. یک مورد که موجب نگرانی شده بود «اسپیتسِن کا استوف» بود که یک افسر اطلاعاتی در آن موقع گفته بود که نوعی گاز خطرناک است. در اواسط آوریل 1945 میلادی، هیتلر دستور داده بود تا ذخایر این ماده را نابود کنند یا حداقل به جای امن‌تری مانند ساحل منتقل کنند.

بر اساس پیمان ورسای، آلمانی‌ها با نیروهای شوروی در مسائل نظامی همکاری کرده بودند و همه این را می‌دانستند. همین باعث شده بود تا روسیه و آلمان یک شرکت مشترک به نام «برسول» را راه‌اندازی کنند تا بتوانند یک کارخانه شیمیایی را نزدیک شهر سامارا روسیه بسازند. هدف نهایی نیز این بود که گاز سمی تولید کنند.

آلمانی‌ها خودشان از گازهای سمی استفاده نکردند و بارها به ایتالیایی‌ها توصیه کردند که آن‌ها هم گازهای سمی را به کار نگیرند. هیملر جنگ بیولوژیک را برای از بین بردن مالاریا در مانداب‌های پونتاین شروع کرد و همین اقدام آن‌ها را بر حذر داشت تا جنگ‌افزارهای شیمیایی را نگه‌داری نکنند.

ناامیدی و خشنودی در ایتالیا
با این حال، هر دو طرف از بیم اینکه به ناگهان مورد حمله قرار نگیرند، ذخایر گازهای سمی خود را پر کردند. در یک مورد و بر حسب اتفاق، ذخایر شیمیایی نیروهای متفقین آن‌قدر به میدان نبرد نزدیک بود که باعث کشته شدن تعدادی از پرسنل خودشان در بندر باری ایتالیا شد. نیروهای متفقین از نظر لجستیکی منابع بیشتری نسبت به آلمان‌ها در اختیار داشتند. آن‌ها از نظر هوایی برتری داشتند و عملیات زمینی آن‌ها نیز از حمایت نظامی بیشتری برخوردار بود. از طرفی دیگر هم آمریکایی‌ها به طور همه‌جانبه از آن‌ها حمایت می‌کردند.

شهر ناپل ایتالیا مقصد اصلی ارسال کمک‌های کشورهای دیگر بود، اما بندر باری در شرق ایتالیا در دوران نبردهای «خط گوستاو» برای ارتش و نیروی هوایی بسیار حائز اهمیت بود. در اواخر نوامبر 1943، آلبرت کسلرینگ در فراسکاتی ایتالیا با فون ریشتهوفن و دیگر افسران لوفتوافه کنفرانس می‌گذارد. مذاکرات آن‌ها بر سر این بود که چگونه پیشروی نیروهای متفقین را کند کنند. پیشنهاد فون ریشتهوفن این بود که به باری حمله کنند، زیرا طرف دیگر از آنجا خیلی کمک دریافت می‌کرد. کسلرینگ موافقت کرد. جاسوسان ریشتهوفن گزارش دادند که قرار است آن شب در باری بارگیری صورت گیرد و تمامی چراغ‌ها روشن خواهد بود. شب دسامبر 1943 جنگنده‌های آلمانی بر فراز این شهر پرواز کردند و مطابق انتظار آن‌ها باری کاملا روشن بود.

نازی‌ها آمریکا خیانتکار
آیزنهاور می‌دانست که بمب‌های گازی وجود دارد، اما نمی‌دانست کجا نگه‌داری می‌شوند


پیرل هاربر کوچک
یورش لوفتوافه آن‌قدر موفقیت‌آمیز بود که به آن لقب «پیرل هاربر کوچک» یا «پیرل هاربر دوم» را دادند. آلمانی‌ها 17 کشتی را غرق کردند و به بسیاری دیگر آسیب رساندند. همچنین به چندین کارگاه کشتی‌سازی نیز آسیب رسید. پنچ کشتی آمریکایی، پنج کشتی بریتانیایی، سه کشتی نروژی، دو کشتی ایتالیایی و دو کشتی لهستانی از بین رفتند و به هفت کشتی دیگر نیز آسیب جدی رسید. بین این کشتی‌ها، یک کشتی لیبرتی به نام «اس. اس. جان هاروی» بود که الوین نولز کاپیتان آن کشتی بود. جان هاروی حامل گاز خردل بود.

در بندر باری سخت مشغول بارگیری از کشتی‌ها بودند، اما کاپیتان الوین نولز نمی‌توانست به دلیل محرمانه بودن محموله خود درخواست کند که ابتدا کشتی او را بارگیری کنند. او و خدمه کشتی با مرگ روبه‌رو شده بودند. برخی از خدمه کشتی تا حدودی حدس زده بودند که محموله کشتی چیست، زیرا افسری به نام «بِک استروم» سوار بر کشتی بود و نام او با این نوع سلاح‌ها گره خورده بود.

مانیفست جان هاروی تا سال‌ها محرمانه باقی ماند. این کشتی 2000 بمب خردل M47A1 را از ارگان به الجزیره حمل می‌کرد. در هر یک از این بمب‌ها صد پوند گاز خردل وجود داشت.

محموله سمی
رئیس جمهور وقت ایالات متحده «روزولت» ارسال این محموله را تایید کرده بود. این اقدام در حالی صورت گرفت که پروتکل 1925 ژنو استفاده از سلاح‌های شیمیایی را ممنوع کرده بود. البته منع تولید و حمل‌ونقل سلاح‌های شیمیایی سال 1972 به شکل قانون درآمد.

در آن زمان شایعه شده بود که آلمانی‌ها یک چهارم میلیون تن گاز سمی را ذخیره کرده‌اند و یکی از آن گازها، گاز بدون رنگ و بدون بو به نام «تابون (عامل اعصاب)» است که به احتمال زیاد توسط ایتالیا تولید شده است. روزولت در آن زمان گفت: «ما به هیچ وجه نباید از سلاح‌های شیمیایی استفاده کنیم، مگر اینکه اول دشمنان ما از آن استفاده کنند.»

فاجعه
زمانی که کشتی اس اس جان هاروی منفجر شد، گاز خردل به آب، هوا و نفت نفوذ کرد. در جنگ جهانی اول، مردم آن گاز را استشمام کرده بودند، ولی این بار گاز خردل با آب و نفت ترکیب شده بود و تاثیرات آن تا آن زمان دیده نشده بود.

برخی گفتند که گاز خردل کمی شبیه بوی سیر است، اما کسی نمی‌دانست که چگونه باید قربانیان را درمان کنند. برخی همان لباس‌های آغشته به گاز خردل خود را به تن داشتند و همچنان از آن گازهای خطرناک استشمام می‌کردند. از طرفی دیگر، افرادی که لباس‌هایشان را عوض کردند و خودشان را از هر نوع آلودگی تمیز کردند شانس زنده ماندن بیشتری داشتند.

نازی‌ها آمریکا خیانتکار
کشتی‌ها در بندر باری آتش گرفتند. صدها سرباز و غیرنظامی به دلیل انفجار و تماس با گاز خردل کشته شدند

کاپیتان دنفیلد که پزشک هم بود به این موضوع شک کرد، اما تصمیم گرفت فعلا سکوت کند. سرانجام یک گروهبان متصدی بارگیری کشتی‌ها به او گفت که گاهی اوقات سلاح‌های شیمیایی در انبار کشتی نگه داشته می‌شوند. کلنل استوران الکساندر نیز پس از مشاهده محموله تایید کرد که گاز خردل به آب نفوذ کرده است. کمی زمان برد تا تیم‌های پزشکی متوجه شوند که بزرگترین مشکل به وجود آمده این است که افرادی که در معرض گاز خردل قرار می‌گیرند یا کور می‌شوند و یا به شدت درد می‌کشند.

برخی از تاریخدانان ادعا می‌کنند که هزاران سرباز، ملوان و همچنین غیرنظامی در پی نشت گاز خردل کشته شدند. برخی از منابع دیگر کمی محافظه‌کارانه‌تر نظر داده‌اند. با این حال در خوش‌بینانه‌ترین حالت، 628 نظامی و صدها غیرنظامی جان خود را از دست دادند. کشتی اچ‌ام‌اس بیسِستر حدود 30 نفر را نجات داد، اما به دلیل آسیب‌های وارد شده در یورش باید به سمت تارانتو برمی‌گشت. در تارانتو متوجه شدند که برخی از اعضای خدمه کشتی از سوزش‌های شیمیایی رنج برده و به بینایی برخی دیگر نیز آسیب رسیده است.

بمب‌های آلمانی؟
در ابتدا بحث می‌شد که آلمانی‌ها بمب‌های خردل را به پایین انداخته‌اند. اما کمی بعد بقایای پیدا شده از یک کشتی نشان داد که مشکل از مهمات نیروهای متفقین بوده است. برخی از فرماندهان نیروهای متفقین ابراز نگرانی کردند که «شاید قبل از اینکه این شایعه رد شود، یک حمله تلافی‌جویانه به اشتباه صورت گیرد.» شکی نبود که این مسئله برای هر دو طرف صدق می‌کرد.

مقامات بریتانیایی حاضر در آن بندر در ابتدا وجود بمب‌های گاز خردل را انکار کردند. چرچیل نیز همین موضع را گرفت. او گفت که علائم اشتباه تشخیص داده شده است. در نهایت نیز خواست که برچسب علائم ناشناخته را به آن بزنند و یا بگویند که آن مشکلات به دلیل حملات دشمن به وجود آمده است. نگرانی اصلی چرچیل نظر عمومی مردم بود، چون او نمی‌خواست کسی بداند که چنین سلاح‌های سمی وجود دارد. اما طولی نکشید که دستگاه جاسوسی آلمان سر از کار آن‌ها درآورد. آمار قربانیان گازهای سمی نیز ترسناک بود: تنها دو درصد افراد بستری شده در بیمارستان به دلیل استشمام گاز خردل در جنگ جهانی اول جان خود را از دست دادند. اما در جنگ جهانی دوم، این آمار به 13 درصد رسید.

محرمانه بماند!
این بندر برای ماه‌ها بی‌استفاده ماند و به دلیل سانسور اطلاعاتی، این فاجعه از دید عمومی مردم خارج بود. کسانی که آن شب در باری حاضر بودند به خوبی می‌دانستند چه اتفاقی رخ داده، اما عموم مردم از آن بی‌خبر بودند. در سال 1959 بود که مردم آمریکا از این اتفاق باخبر شدند.

محرمانه نگه‌داشتن این خبر باعث شد تا ایتالیایی‌ها جان خود را از دست بدهند، زیرا بیمارستان‌های غیرنظامی در تاریکی به سر می‌برد. واشنگتن پست در آن زمان به این یورش اشاره کرد، اما چیزی در مورد گاز خردل و عواقب آن نگفت. ژنرال آیزنهاور نیز در خاطرات پس از جنگ خود نوشت: «خوشبختانه باد شدید به سمت ساحل در حال وزیدن بود و گازهای پخش شده تلفاتی را به جای نگذاشت. اگر جهت باد تغییر می‌کرد، آن فاجعه بزرگ رخ می‌داد.»

چرچیل نیز محتویات این اتفاق را تا اواخر دهه 60 میلادی محرمانه نگه داشت. در سال 1986 بود که نام 600 حقوق‌بگیر دریانورد بریتانیایی در تایمز منتشر شد که در واقع پاداش آن روزها را می‌گرفتند. یورش هوایی لوفتوافه باعث شد که بندر باری تا مدت‌ها بی‌استفاده بماند. این حمله در حقیقت دومین فاجعه کشتیرانی برای متفقین در طول جنگ بود و البته در کمپین نیروهای متفقین به شدت تاثیرگذار بود. یکی از بزرگترین مشکلات آن‌ها این بود که در پشتیانی پایگاه هواییِ فوجیا اختلال ایجاد شده بود، زیرا به بندر باری وابسته بود. این یورش کمکی دیگر به نازی‌ها نیز کرد. نیروی هوایی کشورهای مدیترانه حمله‌ای را به میدان هوایی آلمان برنامه‌ریزی کرده بودند که با پیش‌دستی آلمان نازی، آن حمله متوقف ماند.

این حمله برای آلمانی‌ها یک موفقیت تمام عیار بود، اما دلیلش این بود که فرمانده نیروی هوایی متفقین خیلی به خود می‌بالید و کار لوفتوافه (نیروی هوایی آلمان نازی) را تمام شده می‌دانست. روشن گذاشتن چراغ‌های شهر در شب آن هم در فاصله چند کلیومتری دشمن غیرقابل باور است، به ویژه زمانی که چندین کشتی با محموله خاص در بندر شهر کنار هم توقف کرده‌اند.


این نوشته برگرفته از کتاب «کسلرینگ: فرمانده بزرگ یا جنایتکار جنگی؟» بوده که توسط کمبریج اسکالرز در دست چاپ است .

منبع: Military History
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید