من افشاگری کردم

من افشاگری کردم

بسیاری معتقدند که رابرت کانکوئست نخستین کسی بود که عمق فجایع رژیم استالین را آشکار کرد. استیون اوانز می‌گوید که کتاب‌های او بر دید غرب از کمونیسم بسیار تاثیرگذار بود.

کد خبر : ۲۰۷۰
بازدید : ۱۳۸۰۳
فرادید | بسیاری معتقدند که رابرت کانکوئست نخستین کسی بود که عمق فجایع رژیم استالین را آشکار کرد. استیون اوانز می‌گوید که کتاب‌های او بر دید غرب از کمونیسم بسیار تاثیرگذار بود.

به گزارش فرادید، رابرت کانکوئست (Robert Conquest)، مورخ بریتانیایی- آمریکایی است که چندین کتاب درباره تاریخ شوروی سابق و فجایع دوران استالین نوشت. وی در سن ۹۸ سالگی در کالیفرنیا درگذشت. آقای کانکوئست در ابتدا طرفدار کمونیسم روسی بود، اما در دهه 30 میلادی و پس از بازدید از روسیه، از آن روی برگرداند.

اگر شما در یک خانواده کمونیستی بزرگ می‌شدید، کتاب‌های رابرت کانکوئست واقعا یک نقطه رهایی برای شما بود. البته بهتر است من در مورد خودم صحبت کنم. هر دو پدربزرگ من عضو حزب بودند (همه به آن می‌گفتند حزب و اصلا نیازی نبود بگویی کدام حزب؟!) پدر پدرم مدتی پس از انقلاب اکتبر در سال 1917 به حزب ملحق شد و همیشه به آن وفادار ماند. حتی زمانی که مجارستان و چکسلواکی به آنجا حمله کرد و یا هر بار که چیزی علیه حزب مشخص می‌شد، او باز هم به حزب وفادار می‌ماند.

سر میز شام پدربزرگم در «بِدلینوگ» در جنوب ولز نشسته بودیم. بحث بالا گرفته بود، اما هیچ‌کس متقاعد نمی‌شد؛ درست مثل این بود که با یک شخص سرسخت مذهبی حرف می‌زدی! هر چیزی که در «سوویِت ویکلی» یا «مورنینگ استار» نوشته می‌شود برای آن‌ها وحی مُنزل بود.

استالین و طرفداران متعصبش
ادگار اوانز در سال 1975؛ او چند شماره از روزنامه Morning Star را در دست گرفته است

او چند اثر مربوط به استالین را در قفسه خانه‌اش گذاشته بود و مشخص بود که خیلی هم خوانده نشده‌اند. مادربزرگم سر میز شام آمد و نظر خود را این‌گونه بیان کرد: «به طور حتم در اتحاد جماهیر شوروی جرم هم رخ داده است.» شوهرش با عصبانیت جواب داد که این چرندیات چیست که او می‌گوید.

پدرم حس رهاییِ پس از حمله هیتلر در سال 1941 را به یاد دارد. او در آن زمان نوجوان بود و در معدنی در روستا مشغول به کار بود. شوروی قبلا شریک هیتلر بود، اما حالا هیتلر به شریک سابق خود یورش آورده بود. پیش از این اتفاق، خانواده از این می‌ترسیدند که نکند بازداشت شوند. اما حالا در چرخشی به یکباره، ارتش سرخ متحد بریتانیا شده بود و کمونیست‌ها هم حامی اصلی آن بودند. پدرم می‌‎گوید که پدرش مشاور کمونیستی بوده و برای پاسبانی از دره‌ها، سهمیه‌ی اضافی بنزین دریافت می‌کرده است.

جو مذهبی همچنان ادامه داشت و این امر در طول جنگ سرد عادی بود. در آن زمان هرگونه شک و تردیدی که به دستاوردهای شوروی وارد می‌شد، با برچسب «پروپوگاندای جنگ سرد» مواجه می‌شد. هرگاه یکی از مخالفین سرشناس در بیمارستان روانی زندانی می‌شد، نگاه عمومی به این شکل بود که او احتمالا دیوانه بوده که به دستاوردهای سوسیالیسم شوروی تردید داشته است.

روی هم رفته، کتاب وحشت بزرگِ رابرت کانکوئست برای کسانی مانند ما که شک و تردید داشتیم واقعا موهبتی بزرگ بود. «وحشت بزرگ» کتابی بود که نگاه را عوض می‌کرد و بحث‌های فراوانی را به راه می‌انداخت. این اتفاق برای من افتاد. وحشت بزرگ در سال 1968 چاپ شد، یعنی همان سالی که روسیه در واکنش به «بهار پراگ» به چکسلواکی حمله کرد.

او تمامی حقایق را بدون کم و کاستی به مردم گفت و اجازه داد نوشته‌هایش اثر خود را بر مردم بگذارد. او جزئیات احکام اجرا شده و اتفاقات دیگر را با زبانی ساده نوشت. طرفداران شوروی سابق در آن زمان به آثار رابرت کانکوئست پوزخند می‌زدند و هنوز هم این کار را انجام می‌دهند، اما هیچ یک از آن‌ها نتوانست یک خطای مبتنی بر حقیقت در آن پیدا کند؛ دلیلش نیز این بود که تحقیق کانکوئست خیلی باریک‌بینانه انجام شده بود.

استالین و طرفداران متعصبش
ژوزف استالین؛ نام اصلی او «یوسب بیساریونوویچ جوگاشویلی» بود، اما نام استالین را برای خود برگزید. استالین در لغت به معنای «مرد پولادین» است. او قصد داشت کشیش شود، اما به دلیل حاضر نشدن در آزمون‌های مدرسه‌ علوم‌ دينى‌ موفق نشد به تحصیل خود ادامه دهد

حتی زمانی که پرونده‌های بایگانی‌شده‌ی شوروی سابق باز شد، باز هم به توضیحات کانکوئست خدشه‌ای وارد نشد. البته در مورد آمار و ارقام مطرح شده (آمار دقیق کشته شدگان توسط استالین) بحث‌هایی مطرح شد، اما حجم حقایق مطرح شده هیچ‌گاه زیر سوال نرفت.

حتی در اوایل دهه 60 میلادی هم برخی فکر می‌کردند که نبرد دو ایدئولوژی برابر بوده است، اما افشاگری‌های رابرت کانکوئست حقیقت وجودیِ شوروی را افشا کرد.

ما از او یاد گرفتیم که چگونه پلیس مخفی شوروی صدها هزار نفر را ظرف چند ماه بین سال‌های 1937 و 1938 کشتند. ما یاد گرفتیم که استالینِ پارانوییدی آن‌قدر خشن حزبش را از افسران نادلخواه خود تصفیه می‌کرد که ارتش سرخ به خطر افتاده بود.

کانکوئست در نوشته‌های خود آورد که استالین و مولوتوف در روز 12 دسامبر 1937 با حکم اعدام 3167 نفر موافقت کرده و سپس به سینما رفتند. جزئیات آن اتفاق غیرقابل انکار بود. او در کتابی دیگر هم در مورد قحطی اوکراین در سال‌های 33-1932 میلادی نوشت. دلیل آن اتفاق هم تصویب سیاست‌های اشتباه و احمقانه کشاورزی توسط استالین بود. کانکوئست با آرامشی مثال‌زدنی در مورد اتفاقات چندین روستا نوشت. او آدم‌خواری و قحطی‌زدگی را توضیح داد.

گرث جونز، روزنامه‌نگار شهیر ولزی، در دوران پیش از جنگ به اوکراین سفر کرد و قحطی را به چشم دید و متعاقبا مقاله‌ای را در سال 1933 منتشر کرد. اما رسانه‌های بزرگتری علیه او برخاستند: مانند والتر دورانی، خبرنگار نیویورک تایمز مسکو که طوطی‌وار پروپوگاندای استالین را تکرار می‌کرد.

استالین و طرفداران متعصبش
دو پسر که یک ذخیره‌گاه سیب‌زمینی را در دوران قطحی اوکراین در سال 1934 پیدا کرده‌اند

دورانتی در شماره اوت روزنامه نوشت که هیچ قطحی‌ای در کار نیست: «شرایط بد است، اما قحطی هم وجود ندارد.» او سپس از سیاست‌های استالین می‌نویسد و این جمله‌ی کنایه‌دار را استفاده می‌کند: «شما نمی‌توانید املت بخورید، مگر اینکه تخم‌مرغ‌ها را بشکانید.»

اما وقتی که کتاب کانکوئست بیرون آمد، بحث‌هایی مطرح شد که دورانتی اشتباه می‌کند و جونز درست می‌گوید. بر سر بحث «وفاداری» هم جنگی سرد شکل گرفته بود. کمونیست‌های واقع‌بین تا حدی متوجه شدند. اما کسانی که وفاداری کاذب داشتند، وضعشان فرق می‌کرد؛ هیچ چیزی نمی‌توانست آن‌ها را از خواب بیدار کند.

نیکیتا خروشچف در سال 1956 استالین را محکوم کرد. پس از آن اتفاق پدربزرگم به بیماری عصبی مبتلا شد. تمام آثار مربوط به استالین نیز از پشت تلویزیون گذاشته شد.

با فروپاشی شوروی سابق، پدربزرگ من هم از دنیا رفت. او در آخرین سال‌های عمرش از خبر مرگ خدایش [استالین] بسیار آشفته شده بود. او هرگز کتاب‌های کانکوئست را نخواند. کتاب‌های کانکوئست برای او در مقام منفورترین کتاب‌های پروپاگندای جنگ سرد جای داشت.

گفته می‌شود که اوکتاویو پاز، نویسنده مکزیکی، گفته است که کتاب‌های کانکوئست بحث‌های پیرامون استالینیسم را پایان داد. آن کتاب‌ها دیگر جای بحث برای کسی نگذاشت. البته این قضاوت درست نیست.

یادمانه‌ی یک هیولا شاید در روسیه امروزی هنوز هم زنده باشد. اما کتاب‌های کانکوئست چشمان کسانی که جویای حقیقت بودند را باز کرد. من این را به خوبی به یاد دارم.

استالین و طرفداران متعصبش

منبع: بی بی سی انگلیسی، ترجمه از فرادید
۰
نظرات بینندگان
  • افشار ارسالی در

    کسی که انسانها را به خاطر اختلاف عقیده می کشد حتی اگر عقیده اش درست هم باشد باز هم مجرم است بنابراین استالین هم یک هیولا بود در لباس و ظاهر انسان

تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید