آن مرد از سادگی دخترمان سو استفاده کرد!
سالانه هزاران زن و دختر در مکزیک ناپدید شده و هیچ ردی از آنها دیده نمیشود. به محض اینکه یک زوج مکزیکی متوجه گم شدن دخترشان شدند به دنبال او رفتند، چرا که میدانستند فرصت چندانی ندارند.
کد خبر :
۳۹۵۲
بازدید :
۱۲۶۳۸
به گزارش فرادید به نقل از بیبیسی انگلیسی، الیزابت در همان یک ربع اولِ پس از گم شدن دخترش «کارن» فهمید که یک جای کار میلنگد. او میگوید: «انگار میدانستم. حس عجیبی داشتم که تا آن لحظه برایم غریب بود. خیابانها را گشتم و به دوستانش زنگ زدم، اما همه از او بیخبر بودند. کارن بدون هیچ پول، گوشی همراه و لباسی به سرویس بهداشتی عمومی رفته بود... حدسمان این بود که او را ربودهاند.»
کارن در آوریل سال 2013 و در سن 14 سالگی در ایالت مکزیک [یکی از 31 ایالت کشور مکزیک] ربوده شد. او تنها یک نمونه از هزاران دختری است که در کشور مکزیک گم شده است. آمار دختران و زنان گمشده در این ایالت در سالهای 2011 و 2012 عدد 1238 را نشان میدهد که 53 درصد آنها را دختران زیر 17 سال تشکیل میدهند.
هیچ کس نمیداند که چه تعداد از آنها زنده، مرده و یا همچنان مفقود شده هستند. ایالت مکزیک از جمله مناطق خطرناک این کشور برای زنان است: تنها 2228 نفر در دهه گذشته در این ایالات به قتل رسیدهاند.
کفشهای یک دختر همراه با یک پیام: «آنها کجا هستند؟ ما خواستار برقراری عدالتیم»
الیزابت به پلیس گزارش میدهد
الیزابت سه ساعت پس از جستجو به پلیس گزارش داد، اما پلیس این ایالت پس از 72 ساعت پرونده تشکیل میدهد؛ بنابراین الیزابت باید 69 ساعت دیگر منتظر میماند. الیزابت و همسرش آلخاندرو تصمیم گرفتند که شخصا به دنبال دخترشان کارن بگردند. قدم اول آنها جستجو از طریق شبکههای اجتماعی بود.
الیزابت میگوید: «وقتی صفحه فیسبوک او را باز کردیم، متوجه شدیم که او بیش از 4000 دوست دارد و ما از این جریان اطلاعی نداشتیم؛ انگار میخواستیم که در انبار کاه، دنبال سوزن بگردیم! یکی از دوستان مذکر او توجه ما را به خود جلب کرد. تصویر او اصلا مناسب نبود؛ آن شخص با چند خانم که لباس مناسبی نداشتند عکس انداخته بود و در دستش نیز اسلحه بود. آن دخترها همسن کارنِ ما بود. آن مرد در مورد مسافرت با دختر ما حرف زده بود و چند روز قبل از گم شدنش نیز به او یک موبایل داده بود تا با هم در ارتباط باشند. ما از این چیزها هیچ اطلاعی نداشتیم.»
سازمان بینالمللی مهاجرت میگوید که سالانه 20 هزار نفر در مکزیک قاچاق میشوند و اکثر آنها بالاجبار باید به روسپیگری تن دهند. مقامات مکزیک میگویند که با افزایش فعالیتهای مجازی، این آمار در سالهای آتی افزایش خواهد یافت.
خانواده کارن به پلیس فشار آوردند که پوستر او را در تمام ایستگاههای پلیس شهر مکزیکوسیتی بچسبانند. آنها حتی موفق شدند که خبر کارن را از طریق رادیو و تلویزیون مخابره کنند. پافشاری آنها در نهایت نتیجه داد. کارن 16 روز بعد روی یک ایستگاه اتوبوس پیدا شد. رسانهای شدن خبر مفقود شدنِ کارن قاچاقچی او را مجاب کرد کارن را پس دهد، اما آن قاچاقچی هرگز دستگیر نشد.
آلخاندرو، پدر کارن، میگوید: «آن مرد قول یک مسافرت خوب، پول، حرفهی موسیقی و شهرت را به او داده بود. دختر ما خطری که متوجهش شده بود را درک نمیکرد. آن مرد از سادگی دخترمان سو استفاده کرد.»
کارن در ابتدا ناراضی بود، زیرا فکر میکرد والدینش مانع موفقیت او شدهاند. الیزابت اما تصمیم گرفت که او را به همایشی ببرد که برای چندین دختر مانند خودش برگزار شده بود. او فهمید که چه خطری از بیخ گوشش رد شده است. کارنِ قبل از همایش و کارنِ بعد از همایش زمین تا آسمان فرق میکرد.
الیزابت با کمک شوهرش آلخاندرو و دخترش کارن به 21 خانوادهی دیگر که دخترشان ناپدید شده بود، کمک کردند. آنها مرا به بخش دیگری از ایالت مکزیک بردند که دختر 17 سالهای به نام «سیاما پاس لِموس» در اکتبر 2014 ناپدید شده بود. او نیز از طریق شبکههای اجتماعی به دام شبکههای قاچاق انسان افتاده بود.
بقایای چندین دختر در «گرند کانال» یافت شده است
وقتی داشتیم به سمت خانه سیاما پاس میرفتیم گوشی همراه الیزابت زنگ خورد. خانمی با صدای کاملا نگران و مضطرب به او گفت که دو خواهد 14 و سه سالهاش چند روز قبل گم شدهاند. آنها از الیزابت درخواست کمک کردند و الیزابت نیز قول داد که هر کاری که میتواند برای آنها انجام دهد. این اتفاق اما رخ نداد؛ آن خانم روز بعد زنگ زد و گفت که اجساد هر دو خواهرش پیدا شدهاند.
وقتی به خانهی سیاما پاس رسیدیم، کمی راجع به او اطلاعات کسب کردیم. ما فهمیدیم که سیاما پاس دختری کمرو بوده که بیشتر وقتش را به تنهایی در اتاقش میگذارند و شبکههای اجتماعی و ایکس باکس دو تفریح اصلی او محسوب میشوند. به همین دلیل به داخل اتاق او رفتیم.
اتاق سیاما پاس مانند اتاق دخترهای دیگر بود: دیوار اتاق پر از پوستر فیلم و انیمههای ژاپنی بود. انواع لوازم آرایشی را میشد بر روی میز آرایشی او دید. او حتی یک تلویزیون و دستگاه پخش دیویدی شخصی مقابل تختش داشت. علاوه بر این موارد، یک پوستر بزرگ با عکس و نوشتههای مربوط به ناپدید شدن او بر روی تختش کشیده شده بود.
نیدا، مادر سیاما پاس، ساعت 5 عصر همان روزی که سیاما ناپدید شد، از محل کار به خانه زنگ زد ولی کسی جواب نداد. سه ساعت بعد پدر بزرگ سیاما به خانه آمد و اوضاع را دید. اتاق سیاما به هم ریخته بود و ایکس باکس و چند تا از لباسهایش نیز گم شده بود. همسایههای میگویند حوالی ساعت 5 بود که مردی با تاکسی سراغ سیاما آمد و چند دقیقه بعد با یک خودروی سفیدرنگ از آنجا رفتند.
نِیدا به سرعت حساب فیسبوک و ایکس باکس او را چک کرد، اما حسابهای او غیرفعال شده بود. نیدا در نهایت توانست به عکسهایی دست پیدا کند که سرنخی برای او بود. سیاما با این شکل تهدید شده بود که اگر همراه آنها نرود به مشکل بر خواهد خورد. نیدا میگوید: «به او تذکر داده بودیم که اطلاعات شخصی به کسی ندهد. اما او گفته بود که مراقب اوضاع هست.» آنها تاکنون به چند سرنخ دیگر دست یافتهاند.
در تصویر: «خشونت علیه زنها کافی است.»
عدم توجه خانوادهها به حالت روحی دختران جوان یکی از دلایل تن دادن آنها به فضای مجازی و خطرات آن است.
پرونده سیاما همچنان نزد پلیس مفتوح است. خانواده او، از جمله مادرش نیدا، به بازگشت دخترش بسیار خوشبین هستند. نیدا میگوید: «ماجرای کارن ما را امیدوار میکند که روزی سیاما برگردد. اما این مسئله دشوار است، زیرا امنیت این منطقه پایین است. ما حتی در خانه هم احساس راحتی نمیکنیم.»
نام کارن در این گزارش تغییر کرده است.
منبع: BBC World
ترجمه: وبسایت فرادید
۰