گشت و گذاری در بزرگترین پارک خاورمیانه

کیلومتر یک اتوبان تهران - کرج به دست راست که بپیچی، وارد پارک ارم می‌شوی. اگرچه زمانی خارج از شهر محسوب می‌شد، اما حالا پنجره ساختمان‌های مسکونی دور و بر، اینجا را احاطه کرده‌اند. انتظار داری حالا که روزهای خوش بهار است و هوا دلپذیر و مطبوع، وارد پارکی شلوغ و پر رفت آمد شوی، اما در همان بدو ورود می‌فهمی انتظارت چندان درست نبوده.

کد خبر : ۱۷۸۰۲
بازدید : ۱۳۹۰
کیلومتر یک اتوبان تهران - کرج به دست راست که بپیچی، وارد پارک ارم می‌شوی. اگرچه زمانی خارج از شهر محسوب می‌شد، اما حالا پنجره ساختمان‌های مسکونی دور و بر، اینجا را احاطه کرده‌اند. انتظار داری حالا که روزهای خوش بهار است و هوا دلپذیر و مطبوع، وارد پارکی شلوغ و پر رفت آمد شوی، اما در همان بدو ورود می‌فهمی انتظارت چندان درست نبوده.

روزنامه «ایران» افزود: تابلوهای راهنما مدام مسیر شهربازی 1، 2 و باغ‌وحش ارم را یادآوری می‌کنند. هوای تهران آفتابی است، همراه با بادی ملایم. از اینجا کوه‌های شمال تهران نزدیک به نظر می‌رسند. پارک ۷۲ هکتاری ارم که از سال ۱۳۵۷ به این‌سو به‌وسیله بنیاد مستضعفان اداره می‌شود، با دو محوطه و وسایل بازی‌ که قدمتشان به بیش از ۴۰ سال بازمی‌گردد، پذیرای شهروندان است.

تهران شاید یکی از معدود پایتخت‌های جهان است که مجموعه بازی و سرگرمی مدرن و درحد استانداردهای بین‌المللی ندارد. این حرف خیلی از کارشناسان شهری است. تهران هرچه دارد در زیر سقف کوتاه مجتمع‌های تجاری گوشه و کنارش، با هوای خفه و دم‌کرده و شلوغی بیش‌ از حدشان جمع شده؛ فضاهایی که اجازه کافی برای تفریح و لذت بردن را نمی‌دهد.

پارک ارم آن زمان در ابتدای دهه ۵۰ شمسی در حاشیه شهر تهران ساخته شد و تا سال‌ها بزرگ‌ترین و مدرن‌ترین پارک خاورمیانه به‌حساب می‌آمد. بعد از انقلاب، بنیاد مستضعفان مسئولیت اداره آن را برعهده گرفت و در بهار سال ۱۳۹۵ به نظر می‌رسد هنوز این پارک با همان تکنولوژی و دستگاه‌های قدیمی‌اش می‌چرخد و چندان به‌روز نشده است.

زنگ‌زدگی بسیاری از دستگاه‌ها توی چشم می‌زند. برخی وسیله‌ها بارها شکسته و دوباره و دوباره جوش‌ خورده‌اند. صندلی‌ها کثیف و کمربندهای ایمنی برخی دستگاه‌ها پاره است. چندتایی را گره‌زده، دوخته یا با چسب نگه‌ داشته‌اند. با این‌ همه نمی‌توان مانع هیجان و شادی کودکان و جوانانی شد که می‌خواهند صدای جیغ و فریادشان را همراه با خنده به گوش آسمان برسانند.

با همه احوال فعلی پارک ارم، این محوطه با باغ‌وحش، دریاچه و دو پارک بازی‌اش هنوز ظرفیت تبدیل‌ شدن به بزرگ‌ترین و مدرن‌ترین شهربازی تهران و بلکه خاورمیانه را هم دارد.

وارد شهربازی اول پارک می‌شوم، یک سرسره بادی در این محوطه می‌بینم که به نظر می‌رسد یکی از وسایل جدید مجموعه است. روی قسمتی از بدنه این سرسره قرمز نوشته‌ شده: سال ساخت؛ ۱۳۹۴. مسئول سرسره که پسر جوانی است و با تلفن همراهش در حال رصد کردن شبکه‌های اجتماعی با ناراحتی می‌گوید: «باز هم آخر هفته قرار است باران بیاید و ما تعطیل هستیم.»

از او می‌پرسم: این سرسره را چقدر اجاره کرده‌ای؟

می‌گوید: «هر 6 ماه 60 میلیون تومان، اما تا حالا دو میلیون تومان هم کار نکرده‌ایم. آخر ماه هم باید قرارداد را تجدید کنیم.»

نیم ساعتی کنار او و دستگاهش می‌ایستم، جز یکی دو نوجوان کسی نیست که دلش بخواهد سر بخورد. می‌پرسم: «صرف دارد با این قیمتی که گفتی؟»

رو به جوان دیگری که همان نزدیکی‌ها ایستاده، اشاره می‌کند: «همکارم است، دو نفری اینجا هستیم. ساعت 4 بعد از ظهر کارمان را شروع می‌کنیم. این کار را نکنیم چه کنیم؟ البته در نهایت ماهی یک و نیم تا دو میلیون تومان برایمان دارد.» بلافاصله و بدون مکث هم اضافه می‌کند: «البته بعد از کسر هزینه‌های برق، آب و شهرداری.»

تله‌سیج پارک کار نمی‌کند. دلیلش را که می‌پرسم می‌گویند، تعمیرات دارد: «تازه یادشان افتاده وسیله‌ها را تعمیر کنند». خانمی که کنارم ایستاده این را می‌گوید و رو به پسر و دختر جوانی که همراهش هستند، می‌گوید: «برویم شهربازی دو.»

اگر این تله‌سیج فعال ‌بود، می‌شد با نشستن روی صندلی‌های فلزی آن از فراز دریاچه بزرگ پارک رد شد و مسیر طولانی بین شهربازی 1 و 2 را طی کرد. ظاهراً محوطه شهربازی 2 طرفداران بیشتری دارد، شلوغ‌تر است با دستگاه‌های بهتر و متنوع‌تر.

برخی دستگاه‌های آن تا 700 میلیون تومان برای هر 6 ماه اجاره داده می‌شود؛ دستگاه‌هایی با تکنولوژی ۵۰ سال پیش که ظاهراً تا حالا هم خوب دوام آورده‌اند. خانمی که با پسرش به پارک آمده، رو به او می‌گوید: «چند دقیقه هیجان و ترشح آدرنالین به این‌همه خطر می‌ارزد؟ ببین چقدر وسایل اینجا کهنه است. خیلی قدیمی‌تر از هواپیماهایی که سوار می‌شویم!» نگرانی این زن بی‌مورد هم نیست. در پارک ارم حادثه کم رخ نداده، یکی‌اش دو سال قبل سقوط ترن هوایی پارک که در آن سه دختر جوان آسیب جدی دیدند. یکی از دخترها برای همیشه قطع نخاع شد و توانایی راه رفتن را از دست داد.

دکه‌ها و اغذیه‌فروشی‌های پارک هم که دیگر داستان جداگانه‌ای دارند. اصلاً چند دقیقه‌ای یادت می‌رود که در شهر بزرگی مثل تهران هستی تا سوار چرخ‌وفلک ‌شوی و به بالاترین نقطه برسی، آن وقت یادت می‌آید تهران را و هوای دل انگیز بهارش را؛ کوه‌هایی که به تو نزدیک‌تر از همیشه‌اند با چشم‌اندازهایی زیبا و دلفریب.

انگار متصدیان چرخ ‌و فلک هم می‌دانند که این وسیله چندان قابل‌ اعتماد نیست. برای همین با وجود صف بلندی از مشتاقان که در میان نرده‌های فلزی زنگ‌زده به هم فشرده‌ شده‌اند، تنها چهار کابین آن را پر می‌کنند. آنها که در صف ایستاده‌اند، مجبورند به اتاقک‌های خالی زل بزنند تا بالاخره نوبتشان برسد. مسئول همین چرخ و فلک می‌گوید: «تعطیلات عید وضع ما بهتر بود، دیگر رفت تا تابستان.‌ تازه همه تابستان هم که نه بیشتر شهریورماه شلوغ می‌شود. همه کار ما به همین دو ماه ختم می‌شود و بقیه سال دیگر وقت تلف کردن است.»

یک ساختمان چند طبقه متروکه هم وسط دریاچه پارک خودنمایی می‌کند. به نظر می‌رسد سال‌ها کسی به آن رفت‌ و آمد نداشته، آن طور که می‌گویند، گویا پیش از انقلاب محل برگزاری جشن‌ها و مراسم‌ بوده اما پس از آن بدون استفاده رها شده است. تنها رستوران دریاچه بنری دارد بر پارچه‌ای رنگ و رو رفته و کثیف: «تنها رستوران روی جزیره.» پله‌های چوبی و فلزی‌اش راه رفتن را سخت می‌کند، از تخت‌های کوچک و نامرتبش هم پیداست مشتری زیادی ندارد.

«تهران، شهری با بیش از 10 میلیون جمعیت، نباید وضعیت شهربازی‌اش این باشد.» مرد میانسالی که با خانواده‌اش برای دیدار با اقوام از کرمانشاه به تهران آمده، این را می‌گوید.

شهرداری تهران چند سالی است در قراردادی با بخش خصوصی، به دنبال راه‌اندازی مجموعه‌ای تفریحی است در ضلع شمالی اتوبان همت و مشرف بر دریاچه خلیج‌فارس، با نام پروژه «هزار و یک شهر»، اما گفته می‌شود هنوز 10 درصد کارش هم پیش نرفته. انگار تهرانی‌ها حالا حالاها باید به همین پارک‌ها و دستگاه‌های زهوار در رفته و رنگ و رو رفته‌اش دل‌ خوش کنند.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید