به بهانه ۵ دی ماه سالروز تولد بهرام بیضایی

به بهانه ۵ دی ماه سالروز تولد بهرام بیضایی

در سال ۱۳۵۲ از اداره برنامه‌های تئاتر به دانشگاه تهران به عنوان استادیار تمام وقت نمایش دانشکده هنرهای زیبا و مدیریت رشته هنرهای نمایشی انتقال یافت.

کد خبر : ۴۷۸۱۶
بازدید : ۴۵۴۱
فرادید | بهرام بیضایی زاده ۵ دی ۱۳۱۷ در تهران است. او در حال حاضر خارج از ایران زندگی می‌کند. بیضایی از سرشناس‌ترین و پیچیده‌ترین کارگردانهای ایرانی است. فیلم‌های و سبکی خاص دارد که می‌توان به نام خودش آن را ثبت کرد. او از سال ۱۳۴۰ تاکنون در حال ساختن فیلم و تئاتر است. از معروف‌ترین آثار او پیش از انقلاب رگبار (فیلم ۱۳۵۱) بود. باشو غریبه‌ کوچک و سگ کشی را شاید خیلی‌ها دیده باشند، ولی برخی آثار بیضایی نیاز به دید خاصی دارد و شاید هر مخاطبی را راضی نکند.
خانواده
خانواده‌اش اهل کاشان و آن‌گونه که خود بیضایی نوشته در کار تعزیه بودند. او تحصیلات دانشگاهی را در رشته ادبیات ناتمام گذاشت و در سال ۱۳۳۸ به استخدام اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند درآمد. در سال ۱۳۴۱ به اداره هنرهای دراماتیک که بعد‌ها به اداره برنامه‌های تئاتر تغییر نام داد منتقل شد. در این سال پژوهش‌های نمایش در ایران را در مجله موسیقی چاپ کرد. او یکی از پایه گذاران و اعضای اصلی کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷ بود که درسال ۱۳۵۷ از آن کانون کناره گیری کرد. در سال ۱۳۴۸ به عنوان استاد مدعو با دانشگاه تهران همکاری کرد.

در سال ۱۳۵۲ از اداره برنامه‌های تئاتر به دانشگاه تهران به عنوان استادیار تمام وقت نمایش دانشکده هنرهای زیبا و مدیریت رشته هنرهای نمایشی انتقال یافت. در سال ۱۳۶۰ پس از بیست سال کار دولتی از دانشگاه تهران اخراج شد. در سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶ خانواده‌اش از ایران مهاجرت کردند. در سال ۱۳۷۵ به دعوت پارلمان بین المللی نویسندگان در استراسبورگ اقامت کرد. در سال ۱۳۷۶ به ایران بازگشت و کار بر روی نمایش بانو آئویی نوشته میشیما یوکیو را پس از هجده سال دوری از صحنه آغاز کرد.

سینما
اولین فیلم بلندش رگبار را در سال ۱۳۵۰ ساخت. «چریکه تارا» و «مرگ یزد گرد» فیلمهایی که او در سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۶۰ ساخت تاکنون در محاق توقیف اند. او در سالهای پیش و پس از انقلاب برای ساختن فیلم‌های خود با مشکلات و سنگ اندازی‌های بسیاری روبرو بوده‌است. او تا کنون ۹ فیلم بلند و ۴ فیلم کوتاه ساخته‌است و آخرین فیلمی که از او پس از ۱۰ سال به نمایش عمومی درآمد «سگ کشی» (۱۳۸۰) بود که با استقبال گسترده منتقدان و مردم روبرو شد.
او در کنار کارگردانی سینما بزرگترین فیلم نامه نویس ایران نیز به شمار می‌رود. آخرین ساخته او «وقتی همه خوابیم» در سال ۱۳۸۷ تولید شد.
به بهانه ۵ دی ماه سالروز تولد بهرام بیضایی

تئاتر
بهرام بیضایی علاوه بر سینما در تئاتر هم چهره سرشناسی است و در واقع او یکی از معدود هنرمندان ایرانی است که هم در صحنه تئاتر کارنامه‌ای درخشان دارد و هم در سینما.در عین حال او همیشه به پژوهش در زمینه تئاتر هم علاقه داشته و در سالهای دهه ۱۳۴۰ کتابهایی را درباره تئاتر در چین، ژاپن و ایران منتشر کرده که هنوز هم منبع درسی دانشجویان تئاتر است.

بهرام بیضایی نوشتن نقد، تحقیق و مطالب پراکنده درباره تئاتر و سینما در نشریات علم و زندگی، هنر و سینما، گاهنامه‌ آرش، مجله موسیقی، کیهان ماه، ماهنامه ستاره‌ی سینما، کتاب چراغ و... را در سال ۱۳۳۸ آغاز کرد. او از سال ۱۳۴۰ به صورت جدی به نوشتن نمایشنامه پرداخت و در سال ۱۳۴۵ اولین نمایش خود را کارگردانی کرد.

او به همراه اکبر رادی و غلامحسین ساعدی پایه گذاران موج نوی نمایش نامه نویسی ایران بودند. اجراهای صحنه‌ای او اغلب از تئاترهای پر مخاطب بوده‌اند. بیضایی در سال ۱۳۵۸ نمایش مرگ یزدگرد را به روی صحنه برد. او بعد از هجده سال محروم شدن از صحنه در ۱۳۷۶ دو نمایشنامه «کارنامه بنداربیدخش» نوشته خودش و «بانو آئویی» را به طور هم‌زمان در سالن چهار سو و سالن قشقایی واقع در تئاتر شهر به روی صحنه برد.

«شب هزار و یکم» را نیز در سال ۱۳۸۲ در سالن چهارسو اجرا کرد. در تابستان سال ۱۳۸۴ نمایش «مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین» را که نمایشنامهٔ آن با نیم‌نگاهی به قتل‌های زنجیره‌ای نوشته شده بود، در سالن اصلی تئاتر شهر به روی صحنه برد که باز هم با استقبال گرم تماشاگران روبرو شد، اما پس از مدتی کوتاه و پس از ۲۴ اجرا به دلیلی نامعلوم اجرای آن متوقف گردید.

بیضایی سالهای زیادی از صحنه دور بود و مجال فیلمسازی هم نداشت. در این سال‌ها به نوشتن نمایشنامه و فیلمنامه و پژوهش مشغول بود که برخی از آن‌ها توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده‌اند. وی همچنین در سالهای پس از انقلاب فرهنگی اجازه تدریس در دانشگاه را هم نداشت.
به بهانه ۵ دی ماه سالروز تولد بهرام بیضایی
«اجازه بدهید درباره فرق فیلمنامه و نمایشنامه سخنی نگویم، چون جلسه به کلاس درس تبدیل می‌شود و من از سال ۶۰ به بعد اجازه تدریس ندارم و استاد دانشگاه نیستم. البته اصراری ندارم کسی این موضوع را به یاد داشته باشد که من در این دانشگاه تدریس کرده ام ولی بدم نمی‌آید پرونده ام را بدهند. چون هیچ یک از مدارک تحصیلی ام را به من برنگرداندند و اگر بخواهم در جایی شغلی بگیرم، دچار مشکل می‌شوم.»

بهرام بیضایی که بعد از نمایش آخرین ساخته اش «وقتی همه خوابیم» مقابل دانشجویان دانشگاه تهران قرار گرفت در جواب سوال دانشجوی سوری به تدریس در این دانشگاه و ممنوع التدریس شدنش در سال ۶۰ اشاره کرد. او درباره انتقاد به وضعیت سینما در فیلم آخرش گفت؛ «فیلم «وقتی همه خوابیم» در نقد سینما نیست، بلکه شرایط سینما را نشان می‌دهد بدون اینکه قضاوتی انجام داده باشد.»

«ما ملت تیزهوشی هستیم و نباید اجازه بدهیم، سینمایی که با کندی اش ما را عقب نگه می‌دارد به عنوان جریان اصلی سینما قلمداد شود، بلکه باید بگذاریم سینما ذهن ما را به حرکت وادارد. در تئاتر و سینما مکث معنایی ندارد، چرا که مکث مرده است. هرچند گاهی از این مکث به عنوان نوعی گفتن و نگفتن یا نوعی بازی استفاده می‌کنیم.»

او در بخش دیگری از حرف هایش از نخستین فیلم‌های وطنی انتقاد کرد؛ «در سینمای ما همه چیز خیلی کند پیش می‌رود. نخستین فیلم‌های اولیه وطنی، آدم‌ها را بسیار ابله جلوه می‌کردند و اصولاً فیلم‌های بسیاری در ستایش حماقت ساخته ایم. درحالی که واقعیت این است که ما ملت بسیار تیز هوشی هستیم و من این همه خلاء خرد را که در طول تاریخ داشته ایم، دوست ندارم.» او در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر عدم پرداختن به مقوله سانسور در فیلم جدیدش گفت: «یک فیلم نمی‌تواند درباره همه چیز صحبت کند. سانسور بحث بسیار طولانی و پیچیده یی است و اگر می‌خواستم به این مقوله بپردازم، اصلاً اجازه ساختن این فیلم را پیدا نمی‌کردم.»
به بهانه ۵ دی ماه سالروز تولد بهرام بیضایی
فیلم شناسی

چریکه تارا
بیوه‌زنی به نام تارا (سوسن تسلیمی) همراه دو کودک کم‌سالش (گلبهار اسلامی و قربانعلی فلاحی) از ییلاق به کومه اش بازمی‌گردد. در راه می‌شنود که پدربزرگش مرده، و در جادهٔ جنگلی به مردی غریب (منوچهر فرید) برمی خورد که جامهٔ تاریخی پوشیده و شتابان می‌گذرد.

تارا میان میراث پدربزرگ شمشیری می‌یابد که نمی‌داند با آن چه کند؛ تارا می‌کوشد شمشیر را به جای داس درو به کار گیرد؛ اما شمشیر به این کار‌ها نمی‌آید و تارا آن را به رودخانه می‌اندازد. تارا از نو مرد تاریخی را، که سرداری از تبار جنگجویان منقرض شده‌است، می‌بیند، که از آن‌ها جز شمشیر پدربزرگ هیچ نشانی نمانده‌است.

مرد تاریخی ناپدید می‌شود و تارا در موقع جزر دریا شمشیر را می‌یابد و آن را به مرد تاریخی می‌دهد؛ اما او که عاشق تارا شده‌است قادر نیست به دنیای خود بازگردد. در این اثنا خواهر شوهرش (طاووس زارعی) او را برای برادرش آشوب (سیامک اطلسی) می‌خواهد که تارا نمی‌پذیرد. تارا از مرد تاریخی می‌خواهد که سد راهش نباشد.

این فیلم که از ساخته‌های برجسته وی است همزمان با انقلاب ۵۷ توقیف شد و هیچگاه به نمایش عمومی در نیامد. این فیلم اولین فیلم توقیف شده پس از انقلاب است.

مرگ یزد گرد (مجلس شاه کشی)
نمایش نامه
بیضایی این نمایش‌نامه را با عنوان مرگ یزدگرد [مجلس شاه کُشی]نوشت که توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان (تهران) منتشر شد. نخستین بار از یکم تا بیستم آبان ۱۳۵۸ این نمایش به کارگردانی خود بیضایی در تالار چهارسوی تئاترشهر اجرا شد. در سال ۱۳۶۰ فیلمی از اولین اجرای صحنه‌ای «مرگ یزدگرد» ثبت شد. برای اولین و آخرین بار نمایش همگانی آن در سال ۱۳۶۱، و در نخستین جشنواره فیلم فجر بود. نمایش‌نامه، داستان مرگ یزدگرد است که به مرو می‌گریزد و به طور ناشناس در آسیابی پناه می‌گیرد. از زبان آسیابان، زن آسیابان و دخترشان بیان می‌شود و همه روایت‌ها با هم تفاوت دارد.

باشو غریبه کوچک
داستان پسری جنوبی و جنگ‌زده را روایت می‌کند که در فرار از جنگ ایران و عراق، به طور اتفاقی به شمال ایران می‌رسد و زنی گیلانی او را پناه می‌دهد. بهرام بیضایی گفته بود: «باشو قرار بود مردم را تشویق به پذیرش بچه‌های جنگ‌زده و یتیم‌شده کند. قرار بود کاربرد اجتماعی معینی داشته باشد و ساخته‌شدنش ضرورت داشت.»
خیلی‌ها معتقد بودند او باشو را وامدار کتاب مادر نوشتهٔ «لیو باورنکوا» است؛ اتهامی که با همهٔ تأکید‌ها و حتی شباهت قسمت‌هایی از داستان باشو و مادر هیچ‌گاه توسط او پذیرفته نشد: «کسانی که این مطلب را می‌گویند یک رقیب مأخوذ به‌حیاتر هم دارند! چون یکبار از من پرسیدند آیا کتاب «پرواز را به خاطر بسپار» یرژی کازینسکی را خوانده‌ام؟ خوشبختانه یا بدبختانه در کشور ما امکان تکذیب نیست... همزمان با باشو دو فیلم دیگر با همین فکر مرکزی ساخته شدند. «آشیانه مهر» جلال مقدم و «بهار» ابوالفضل جلیلی. آیا هر سه فیلم از داستان مادر اقتباس کرده‌اند؟ به‌هرحال من کتاب مادر را نخوانده‌ام و از هیچ کتاب دیگری هم برای نوشتن باشو وام نگرفته‌ام...»

باشو که قرار بود با نشانه‌گرفتن مخاطب عام و درست در روزهای میانهٔ جنگ و دربارهٔ جنگ و تأثیراتش ساخته شود و در همان روز‌ها روی مخاطب تأثیر بگذارد، به‌خاطر برداشت‌هایی از مضمون فیلم که آن را «ضدجنگ» می‌نامیدند و به‌خاطر ایرادی به نام «حضور بیش‌ازحد شخصیت زن فیلم» بلافاصله بعد از ساخته‌شدن توقیف شد.
به بهانه ۵ دی ماه سالروز تولد بهرام بیضایی
دو سال در توقیف کامل ماند و اولین بار سال ۱۳۶۷ در چهارمین جشنوارهٔ بین‌المللی فیلم‌های کودک و نوجوان نمایش داده شد. سال بعد، اما گروه بیشتری از مخاطبان خاص و منتقدان سینمایی توانستند باشو را در هفتمین جشنوارهٔ فیلم فجر در سه سالن و بین فیلم‌هایی با عنوان «ده سال سینمای کودک و نوجوان» ببینند.

تا این‌که بالاخره فیلم در بهمن‌ماه ۱۳۶۸ از توقیف بیرون آمد و اکران عمومی شد و در همان روزهای اول نمایش، در تهران و در رشت خیلی خوب فروخت. «باشو غریبه کوچک» به جشنواره‌های خارجی هم راه پیدا کرد و منتقدان خارجی جایزهٔ جشنوارهٔ اوبرویلیه فرانسه (۱۳۶۹) و جایزهٔ آرشیو سلطنتی فیلم بلژیک (۱۳۷۰) را نصیب فیلم کردند.

شاید وقتی دیگر
مدبر، گوینده گفتار متن فیلم‌های تلویزیونی، در نمایی از یک فیلم مستند، همسرش کیان را در خودروی مرد ناشناسی می‌بیند. با کمک دوستانش مرد غریبه را که یک عتیقه فروش است پیدا می‌کند. در دیدار با او درمی‌یابد که زنی که در فیلم دیده، «ویدا» خواهر دوقولوی کیان و همسر حق‌نگر است.

مدبر به همراه همکارانش و به بهانه تهیه فیلمی درباره آثار عتیقه به خانه حق‌نگر راه یافته و از کیان می‌خواهند که به جمع آن‌ها بپیوندد. کیان پس از ملاقات با ویدا پی می‌برد که پدرشان در کودکی فوت کرده و مادر نیز کیان را به دلیل تنگدستی سر راه گذاشته و او را زن و مردی بزرگ کرده‌اند. کیان پس از ترک خانه حق‌نگر احساس می‌کند که خود را بازیافته‌است.

مسافران
مهتاب، خواهر ماهرخ به همراه شوهر و دو فرزندش از شمال به طرف تهران حرکت می‌کند تا آینه موروثی نوعروس خانواده را به مراسم ازدواج خواهرش برساند. در راه زنی روستایی با آن‌ها همسفر می‌شود، اما همگی در تصادف با یک نفتکش جان می‌دهند.

خبر به خانواده می‌رسد و عروسی به عزا تبدیل می‌شود. گزارش‌های پلیس اگرچه صحت تصادف و کشته شدن مسافران را نشان می‌دهد، نشانی از آینه موروثی پیدا نمی‌شود. در حالی‌که همه اعضای خانواده مرگ مسافران را پذیرفته‌اند خانم بزرگ دل به عزا نمی‌سپارد و انتظار می‌کشد تا مهتاب با آینه نوعروس از راه برسد.
به بهانه ۵ دی ماه سالروز تولد بهرام بیضایی
بر خلاف نظر خانم بزرگ مراسم عزا برگزار می‌شود و نزدیکان از دست رفتگان، راننده نفتکش و شاگردش، مأموران و دیگران در مراسم شرکت می‌کنند. اما ماهرخ با حالی پریشان با لباس سفید عروسی حاضر می‌شود.در میان واکنش‌های متفاوت حاضران ناگهان مهتاب و دیگر مردگان با آینه موروثی از راه می‌رسند. انعکاس نور در آینه محفل آن‌ها را غرق در روشنایی می‌کند. مهتاب آینه را به ماهرخ می‌سپارد تا مراسم عروسی برگزار شود.

سگ کشی
یک بانوی نویسنده ایرانی به نام گلرخ کمالی، که سال گذشته شوهرش، ناصر معاصر را به حال قهر و به گمان رابطه‌ای میان او و منشی شرکتش ترک کرده بود، با پایان جنگ به تهران برمی گردد و شوهرش را می‌بیند که ورشکست شده و در حال رفتن به زندان است.

گلرخ متوجه می‌شود که شریک شوهرش با صحنه سازی، تمامی سرمایهٔ شرکت را برداشته و به طور غیر قانونی از مرز خارج شده و شوهرش مانده با تمامی بدهی‌های شرکت و فشارهای طلبکاران. گلرخ کمالی وظیفهٔ خود می‌داند در جبران سوظن بیجای خود، حالا به نجات شوهرش بشتابد و با تلاش برای پرداخت خرید طلب‌ها و اثبات بی گناهی او، و گرفتن رضایت شاکیان از شوهرش، برای آزادی اش از زندان بکوشد.
او با یک یک طلبکاران و شاکیان وارد بده بستان و معامله می‌شود تا رضایت آن‌ها از شوهرش را جلب کند؛ و در این کار تا جایی پیش می‌رود که دیگر راه بازگشت ندارد و می‌فهمد وارد جنگی شده که دیگر نباید در آن شکست بخورد. او همه را تحمل می‌کند. از تحقیر و توهین تا آزار و تجاوز، و در پایان شوهرش را آزاد می‌کند، و شوهرش به عنوان تشکر طلاقنامه اش را به او می‌دهد.

گلرخ کمالی در می‌یابد که همهٔ این بازی صحنه سازی شوهرش بوده که با ترساندن و گریزاندن شریکش سرمایهٔ شرکت را تصاحب کند، و حالا با در دست داشتن رضایت شاکیان - که گلرخ گرفته - عملا صاحب قانونی آنست و قصد دارد به عنوان اولین قدم با منشی شرکتش برای ماه عسل به خارج برود.

گلرخ ضربه را با وقار و سختی تحمل می‌کند. اما نقشهٔ ناصر معاصر نمی‌گیرد، زیرا شریک بازگشتهٔ او، و دیگرانی که گلرخ را در تمامی دوندگیهایش دنبال می‌کردند نیز به اندازه ناصر معاصر هشیار و منتظر بوده‌اند و حالا از راه می‌رسند.
به بهانه ۵ دی ماه سالروز تولد بهرام بیضایی
وقتی همه خوابیم
بهرام بیضایی پس از یازده سال که از ساخت سگ کشی می‌گذشت تصمیم به ساخت فیلم جدیدی گرفت. این فیلم بیشتر به لایه‌های پنهان سینمای ایران توجه دارد و بعضی از مناسبات آن را به چالش می‌کشد. این اولین فیلم بیضایی در نقد سینما است. هر چند خود او اعلام نموده است که این فیلم در نقد سینما نیست. بلکه شرایط سینما را نشان می‌دهد بدون اینکه قضاوتی در مورد آن انجام دهد. چکامه چمانی (مژده شمسایی) با فردی که تازه از زندان آزاد گشته آشنا می‌شود. زندانی تازه آزاد شده برای چکامه دلیل زندانی و آزاد شدنش را تعریف می‌کند.

جوایز
۱. نامزد سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (مسافران) (۱۳۷۰)
۲. برنده سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیات داوران (مسافران) (۱۳۷۰)
۳. نامزد سیمرغ بلورین بهترین تدوین (مسافران) (۱۳۷۰)
۴. برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه (سگ کشی) (۱۳۷۹)
۵. نامزد تندیس زرین بهترین فیلمنامه در جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۷۹)
۶. نامزد سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (سگ کشی) (۱۳۷۹)
۷. نامزد سیمرغ بلورین بهترین فیلم (سگ کشی) (۱۳۷۹)
۸. برنده تندیس زرین بهترین کارگردانی جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۸۰)
۹. نامزد تندیس زرین بهترین فیلم جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۸۰)
۱۰. نامزد تندیس زرین فیلم منتخب انجمن نویسندگان و منتقدان (سگ کشی) (۱۳۸۰)
۱۱. نامزد تندیس زرین بهترین تدوین جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۸۰)
۱۲. نامزد لوح زرین بهترین تدوین جشنواره فیلم فجر (شاید وقتی دیگر...) (۱۳۶۶)
۱۳. نامزد سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه (روز واقعه) (۱۳۷۳)
۱۴. کاندید تندیس زرین بهترین عنوان‌بندی جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۸۰)
۱۵. برنده مجسمه سپاس بهترین فیلمنامه (رگبار) [ دوره ۵ جشنواره سپاس (مسابقه)](۱۳۵۱)
۱۶. برنده سیمرغ بلورین بهترین تدوین برای فیلم وقتی همه خوابیم (۱۳۸۷)
۱۷. نامزد سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (وقتی همه خوابیم) (۱۳۸۷)
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید