یک سال بعد از آیت‌الله

یک سال بعد از آیت‌الله

درست یک سال می‌گذرد. شامگاه ۳۶۵ روز پیش بود که یک خبر جامعه ایرانی را در شوک و بهت فرو برد. آیت‌الله اکبر هاشمی‌رفسنجانی درگذشته بود؛ مرگی ناگهانی و پر سر و صدا.

کد خبر : ۴۸۴۳۸
بازدید : ۵۳۶۱

درست یک سال می‌گذرد. شامگاه ۳۶۵ روز پیش بود که یک خبر جامعه ایرانی را در شوک و بهت فرو برد. آیت‌الله اکبر هاشمی‌رفسنجانی درگذشته بود؛ مرگی ناگهانی و پر سر و صدا.

غروب یک‌شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۵ روزی تلخ و تاریخی در تاریخ جمهوری اسلامی بود. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و از اولین انقلابیون و یاران امام خمینی (ره) شامگاه این روز بر اثر عارضه قلبی به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شد. تلاش پزشکان برای احیای قلب موفقیت‌آمیز نبود و آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی ۸۳ ساله درگذشت. با مرگ هاشمی موجی از پیام‌های تسلیت به راه افتاد. درست مثل موج جمعیتی که نگران و گریان به سمت حسینیه جماران می‌رفتند تا برای آخرین بار با پیکر پدر اعتدال ایران وداع کنند.

مرور اجمالی مناصب هاشمی شاید اندکی نشان‌دهنده جایگاه والای او در نظام جمهوری اسلامی باشد.

یکی از اولین انقلابیون همراه امام (ره) و از مبارزان صف اول علیه رژیم پهلوی، عضو شورای انقلاب، عضو در مجلس خبرگان قانون اساسی، سرپرست وزارت کشور، نماینده و رئیس مجلس شورای اسلامی، نماینده امام (ره) در شورای عالی دفاع و فرمانده جنگ، نماینده و نایب‌رئیس مجلس خبرگان رهبری تنها بخشی از مناصب هاشمی پیش و پس از انقلاب اسلامی و در زمان امام خمینی (ره) بود.

پس از رحلت امام (ره)، در جلسه تاریخی شب ۱۵ خرداد ۶۸ هاشمی با حمایت از آیت‌الله خامنه‌ای و نقل خاطره خود از امام (ره) بلاتکلیفان این مجلس را روشن کرد تا مساله رهبری بعد از بنیانگذار انقلاب اسلامی به سرعت و با انتخاب حضرت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای حل و فصل شود.

۸ سال ریاست‌جمهوری، نمایندگی و ریاست کوتاه‌مدت در مجلس خبرگان رهبری و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام دیگر مناصبی است که هاشمی در دوران رهبری آیت‌الله خامنه‌ای به عهده داشته است.

این‌ها تنها بخشی از مناصب حکومتی هاشمی بود. سیاست‌مدار کهنه‌کار جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب در بطن اصلی‌ترین فعالیت‌های جمهوری اسلامی قرار داشت. او روزی مورد حمایت جناح راست و روزی دیگر تنها امید جناح چپ بود. زمانی نماد اشرافیت و پس از مرگ و با نمایش اتاق ساده‌اش اسطوره مظلومیت خوانده شد.

بستگان هاشمی پس از درگذشت او روایت‌هایی را از این روز تلخ زندگیشان بیان کرده‌اند.

محمد هاشمی برادر آیت‌الله درباره این اتفاق اظهار می‌کند: ساعت از ۴ عصر گذشته بود که آیـت‌الله از مجمع حرکت کردند و من هم به مؤسسه درمان سرطان آمدم تا ملاقات‌هایم را انجام دهم. بعد از اینکه کارم تمام شد، در راه منزل بودم و به نزدیکی‌های خانه رسیده بودم که محافظین آیت‌الله زنگ زدند و گفتند حال حاج‌آقا خوب نیست و ایشان را به بیمارستان برده‌ایم و گفتیم که به شما هم اطلاع دهیم. من سوال کردم کجا برده‌اید؟ گفتند در اورژانس بیمارستان شهدای تجریش بستری شده‌اند. من آن موقع با بیمارستان فاصله چندانی نداشتم، در واقع بالای تجریش و اول خیابان دربند بودم که چون این خیابان یک‌طرفه بود، مسیر را ادامه دادم و در نهایت حدود ۶ یا ۷ دقیقه بعد به بیمارستان رسیدم.

محسن هاشمی پسر آیت‌الله هم در این باره می‌گوید: من غروب روز ۱۹ دی‌ماه در حال بازگشت از دانشگاه به منزل بودم که محافظان آیت‌الله هاشمی تماس گرفتند و گفتند که حال پدرم نامساعد است و به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شده‌اند. به بیمارستان که رسیدم تیم پزشکی در حال انجام عملیات احیاء بودند و به ایشان شوک می‌دادند. زمانی که دکتر قاضی‌زاده‌هاشمی، دکتر طباطبایی، دکتر زالی و سایر پزشکانی که حضور داشتند اظهار کردند امیدی نیست، خواستم عملیات احیاء متوقف شود تا ایشان بیشتر اذیت نشود و پیکرشان را به بیمارستان جماران که نزدیک حسینیه جماران است، منتقل کردیم و حسینیه جهت مراسم وداع مردم با آیت‌الله هاشمی آماده شد. البته ایشان سابقه بیماری خاصی هم نداشتند و در سلامتی بودند.

همچنین فاطمه هاشمی دختر آیت‌الله روایت خود را این گونه عنوان می‌کند: در آن روز من سه مرتبه با ایشان تلفنی صحبت کردم. دو بار پدر با من تماس گرفت و یک بار من با او برای گرفتن وقت برای ریاست دانشگاه آزاد در عمان تماس گرفتم. آخرین باری که با پدر صحبت کردم حدود چهار ساعت قبل از فوت او بود. ایشان با من تماس گرفتند و گفتند که مادرت اندکی مشکل دارد و پایش سوزش دارد، او را امروز به فیزیوتراپی ببرید. من نیز گفتم که بعید می‌دانم ایشان امروز با من بیایند اما اگر که پذیرفتند حتماً با ایشان به فیزیوتراپی می‌رویم. پدر همچنین از من خواستند که شب نزد ایشان بروم. حدود ساعت ۶ و نیم بعدازظهر من در دندانپزشکی بودم که محسن تماس گرفت و گفت که کار خیلی فوری دارد اما به دلیل آنکه امکان صحبت کردن در آن لحظه نداشتم نتوانستم با او صحبت کنم. در همان حالات بود که دلهره مرا فرا گرفت اما نذر و نیاز کردم که برای کسی اتفاقی نیفتاده باشد. هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم که برای پدر و مادرم اتفاقی افتاده باشد چرا که هر دوی آنها سالم بودند و هیچ مشکلی نداشتند.

وی می‌افزاید: حدود ساعت ۷ که از دندان‌پزشکی خارج شدم از راننده پرسیدم که محسن با من چه کار داشت اما او نیز گفت که نمی‌دانم از خودش بپرسید. زمانی که قصد داشتم با محسن تماس بگیرم دیدم که تعداد زیادی تماس از دست رفته دارم. همچنین مکرراً تلفن من زنگ می‌خورد. در آن لحظات احساس کردم که برای بابا اتفاقی افتاده است. هنگامی که با محسن صحبت می‌کردم از او پرسیدم که برای بابام اتفاقی افتاده که او گریه کرد. پرسیدم که ‌آیا ایشان فوت کرده‌اند جواب داد نه، در بیمارستان هستند و حالشان بد است. زمانی که من به بیمارستان رسیدم اولین نفری را که دیدم آقای دکتر زالی رئیس نظام پزشکی بود. از او پرسیدم که حال پدرم چطور است که ایشان گفتند تمام کرده است. زمانی که من به بیمارستان رسیدم همه چیز تمام شده بود.

نگاهی به کارنامه هاشمی کافی بود تا مشخص شود چرا هم در زمان حیات هدف اصلی تهمت‌ها و اخبار گاهاً تخیلی بود و هم پس از مرگش انواع و اقسام شایعات پیرامون این درگذشت شکل گرفت. مردان بزرگ معمولا اخبار بزرگی حول محورشان می‌چرخد. هاشمی هم از این قاعده مستثنی نبود.

اخیراً فائزه هاشمی موضوعی را از قول شورای عالی امنیت ملی مطرح کرده است که در بدن پدرش ۱۰ برابر حد مجاز رادیو اکتیو وجود داشته و در بدن مادرش و نیز خواهرش فاطمه هم این میزان سه برابر حد مجاز بوده است. صحبت‌هایی که بر ابهامات درگذشت هاشمی افزود.

محمد هاشمی درباره این ادعا اظهار می کند: بعد از ارتحال آیت‌الله هاشمی کمیته‌ای در شورای عالی امنیت ملی تشکیل شد که بررسی کنند و ببینند علت فوت ایشان چه بوده است. پزشکان اعلام کردند علت ایست قلبی است اما همانطور که قبلا هم با ایسنا صحبت کرده بودم ایست قلبی علل و عواملی دارد که هیچ‌کس آن را اعلام نکرد و کمیته‌ای که در شورای عالی امنیت ملی تشکیل شد برای بررسی همین موضوع بود. بعد از انجام بررسی‌ها آن طور که فائزه می‌گفت خانواده را دعوت کردند تا گزارش نهایی را بدهند و در آن گزارش گفتند که در بدن ایشان اشعه رادیواکتیو ۱۰ برابر حد مجاز بوده است. اما اینکه چگونه این میزان از حد مجاز فراتر رفته را کسی نمی‌داند و من هم در آن جلسه حضور نداشتم.

حالا یک سال از درگذشت آیت‌الله گذشته است اما هنوز سایه‌اش بر سر سیاست ایرانی سنگینی می‌کند. در نبود او انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم با پیروزی کاندیدای مورد نظرش که در انتخابات قبل از او حمایت کرده بود به پایان رسید. گفته می‌شود هاشمی برای این انتخابات ۹۶ هم برنامه داشته و گویا روحانی و یارانش هم طبق همین برنامه حرکت کرده‌اند.

حسین مرعشی درخصوص برنامه آیت‌الله هاشمی برای انتخابات ۹۶، یادآور می‌شود: آقای هاشمی در آخرین صحبتی که با هم داشتیم به من گفتند که با آقای روحانی صبحت کردند و ایشان قول داده که کاندیدای ریاست‌جمهوری آینده ایران شود. آقای هاشمی از این امر راضی بود و گفت که توافق کلی بر این است که در کنار آقای روحانی، افراد دیگری نیز به عنوان کاندیدای در سایه وارد عرصه شوند تا دست این جبهه نیرومند مردمی در هیچ شرایطی بسته نباشد. تأکید آقای هاشمی این بود که در انتخابات پیش رو، در کنار آقای روحانی، افراد دیگری هم باشند که به ایشان در مسائل تبلیغاتی و در اختیار گرفتن فضاهای رسمی کمک کنند. از سویی بهتر است با یک برگ بازی را شروع نکنیم که خدایی ناکرده به هر دلیلی پشیمانی بیاورد.

محمد هاشمی هم در آخرین گفته‌های خود درباره تاثیر هاشمی تصریح می‌کند: در بعد کشوری ما امسال انتخابات را داشتیم که با توجه به نظراتی که ایشان بیان کرده بودند مردم به طور جدی دنبال پیگیر خواسته‌های ایشان بودند و تاثیرشان در انتخابات کمتر از زمان حیاتشان نبود. مردم برای سپاسگزاری و قدردانی با میزان بالایی در انتخابات حضور یافتند و حتی تا ساعت ۱۲ شب هم که وقت انتخابات تمدید شد، مردم در حوزه‌های انتخابیه بودند که در نوع خود اتفاقی استثنایی بود، تا حدی که در این دوره مسئولان موفق نشدند از همه کسانی که علاقه‌مند بودند که رای دهند، رای‌گیری به عمل آورند و شاید این فضا بیشتر تحت تأثیر و مدیون نظر آیت‌الله هاشمی بود که می‌گفتند مردم راه خود را پیدا کرده‌اند و من دیگر نگرانی ندارم.

حضور اسحاق جهانگیری در انتخابات در کنار حسن روحانی و ماندنش تا آخرین لحظه در کنار رئیس‌جمهور نشان از همین برنامه‌ای دارد که مدنظر هاشمی بوده و حتی با درگذشتش هم تاثیرگذاری خود را بر سیاست ایرانی حفظ کرده است. چنین مسائلی نشان می‌دهد که حتی پیکر بی‌جان هاشمی هم می‌تواند بر اتفاقات جمهوری اسلامی تاثیرگذار باشد. شاید به همین دلیل است که به گفته محمد هاشمی هنوز هم به دنبال تخریب آیت‌الله هستند.

برادر هاشمی درباره موج تخریب‌ها خاطرنشان می‌کند: می‌بینیم که صداوسیما بعد از گذشت یک هفته از وفات آیت‌الله هاشمی به روال گذشته بازگشته و برخی نشریات و تریبون‌ها بعد از رحلت ایشان هم دست از تخریب برنمی‌دارند. این‌گونه به نظر می‌رسد که آنان در تلاشند نام هاشمی در اذهان مردم به فراموشی سپرده شود اما با وجود میل آنان این اتفاق نمی‌افتد و در بین مردم بعد از رحلت ایشان، نام هاشمی بیش از حیاتش به نیکی یاد می‌شود.

وی ادامه می‌دهد: در دانشگاه آزاد یک استراتژی شروع شده که نام آن را هاشمی‌زدایی گذاشته‌اند. در دانشگاه آزاد دو دیدگاه در این باره وجود دارد. یکی تفکر هاشمی است که آزاداندیشی و آزادی عمل را در خود داشت و جایگاه دانشجو و استاد را ویژه می‌دانست. همان‌طور که در برخی بحث‌ها، مرحوم هاشمی تاکید می‌کرد که دانشگاه با پایگاه نظامی متفاوت است و نمی‌شود آن را با سیاست‌های پادگانی اداره کرد چرا که دانشجو قشر آینده‌ساز این جامعه است. در حال حاضر برخی در دانشگاه آزاد می‌خواهند به شکل پادگانی عمل کنند و در این جهت هر نیرویی که وابستگی فکری به هاشمی‌رفسنجانی داشته و ایشان منصوبش کرده است باید حذف شود.

محمد هاشمی همچنین می‌گوید: من خودم خوشبختانه یا متاسفانه کمتر درگیر مسائل دانشگاه آزاد شده‌ام و اطلاعاتم نسبت به آن کم است اما در همین حد که در رسانه‌ها مطرح شده، می‌توان این واقعیت را دید. همانطور که در مجمع تشخیص مصلحت نظام هم می‌کوشند که هیچ نامی از هاشمی نباشد و در جاهای دیگر هم می‌بینیم که هیچ اقبالی به نام و مسیر هاشمی وجود ندارد.

وی در اثبات ادعایش یادآور می‌شود: الان توجه کنید که هفته‌ی جنگ مدتی پیش پشت سر گذاشته شد. آقای هاشمی در آن دوران هشت ساله فرمانده جنگ بود اما رادیو و تلویزیون و برخی رسانه‌ها اسمی از ایشان نمی‌آورند، انگار که اصلاً هاشمی وجود خارجی نداشته است یا سالگرد انقلاب که به آن نزدیک می‌شویم را ببینید، نقش آقای هاشمی در انقلاب بسیار پررنگ بود اما برخوردها طوری است که انگار ایشان اصلاً در آن دوران نبوده است.

محمد هاشمی در ادامه بیان می کند: سالگرد درگذشت ایشان هم فرا می‌رسد و آن وقت می‌بینید که صداوسیما چگونه عمل می‌کند. در همین روزهای اخیر همایشی بسیار پرمحتوا و علمی در قم برگزار شد که درباره‌ی اخلاق از دیدگاه آیت‌الله هاشمی بود. همایشی که آیت‌الله جوادی آملی برای آن پیام تصویری فرستاد و سخنرانی‌های خوبی در آن انجام شد اما یک کلمه از این همایش در خبرهای صداوسیما بیان نشد. در رادیو معارف در قم جمله‌ای گفته شد که چنین همایشی برگزار شده است اما اخبار سراسری هیچ پوششی از این برنامه انجام نداد. فرصتی و زمانی که تلویزیون برای نمایش برنامه‌های آشپزی می‌گذارد حتی یک هزارمش را هم صرف آیت‌الله هاشمی نمی‌کند. در همان روزها در همدان برنامه‌ای درباره‌ی عالِمی دیگر برگزار شد که صداوسیما آمد و خبرش را هم پوشش داد اما چنان کینه‌ای از آیت‌الله هاشمی دارند که خبر همایشی که بیش از دو هزار عالم دینی در قم برگزار کرده بودند را حتی در حد یک کلمه، پوشش نمی‌دهند. معلوم است که کدام جریان می‌خواهد نام هاشمی فراموش شود.

وی همچنین تصریح می‌کند: بهرحال برخوردهایی که امروز با خانواده آقای هاشمی می‌شود نه در جهت تکریم که در جهت تخریب است. البته کسی توقع ندارد کسانی که از گذشته دشمنی می‌کرده‌اند امروز رویه دیگری پیش بگیرند اما کسانی که مدعی دوستی بودند آن طور که باید عمل نمی‌کنند. اکثر مسئولان رده‌بالای کشور هر کدام به نحوی مورد احسان آقای هاشمی قرار گرفتند اما در این یک سالی که از فوت ایشان می‌گذرد ظاهراً همه یادشان رفته است که کسی که از دنیا رفته، خانواده‌ای دارد و باید از آنان یادی کرد. بحث مسئولیت‌ داشتن خانواده‌ی ایشان در جایی نیست، کسی چنین توقعی ندارد. بحث یک موضوع انسانی است و آن به فراموشی سپردن خانواده وی است. کسانی که شاید همه زندگانی‌شان را و جایگاه‌شان را از آقای هاشمی دارند و الان در مسندی نشسته‌اند، یادشان رفته است که هاشمی خانواده‌ای هم داشته است.

واقعیت تلخی که محمد هاشمی آن را عنوان می‌کند آیینه تمام‌نمای رفتارهای دوگانه با آیت‌الله است. تا یک هفته بعد از درگذشت او حتی کسانی که تا روز قبلش انواع تهمت‌ها را به او می‌زدند با برخی نقل قول‌ها او را تا حد یک قدیس بالا بردند و همه برنامه‌ها و رسانه‌های مختلف از محاسن هاشمی می‌گفتند. اما با فروکش کردن داغ درگذشت، کم کم همان رویه و رفتارهای سال‌های آخر عمر هاشمی از سوی برخی دشمنان دوست‌نمای او در پیش گرفته شد که تا امروز هم ادامه دارد. رفتارهایی که علاوه بر شوک درگذشت او بر بهت یک‌ساله ناظرین هم می‌افزاید. بهتی که گویی نمی‌خواهد تمامی داشته باشد.

با وجود اتفاقات تلخی که در این یک سال فقدان آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی افتاده است اما شاید بهترین تعبیر را فاطمه هاشمی دختر آیت‌الله در نامه خود به پدر در چهلمین روز درگذشتش داشته باشد: «امروز اگرچه پیکر خسته و رنجورت در میان مردم نیست، اما در قلب مردم از همیشه زنده‌تری؛ گویا برای این مردم هاشمی تازه متولد شده است و به زندگی این هاشمی دیگر هیچ گلوله‌ای نمی‌تواند پایان دهد، هیچ زندانی نمی‌تواند از مردم جدایش کند و هیچ دروغ و تهمتی نمی‌تواند به او آسیب برساند. تازه می‌فهمم که امام چرا گفت، "بدخواهان بدانند هاشمی زنده است"؛ زندگی با عشق مردم را حتی مرگ نمی‌تواند پایان دهد...»

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید