اگر گوشت نخوریم با گاوها چه کار کنیم؟

اگر گوشت نخوریم با گاوها چه کار کنیم؟

گاو‌ها به جهان طبیعت تعلق ندارند، چونکه آن‌ها وجودشان را مدیون تولید مثل گزینشی ما هستند نه تکامل. به همین دلیل ممکن است فکر کنیم که ما وظیفه‌ای برای حفظ آن‌ها به عنوان یک گونه نداریم: آنچه را که ایجاد کرده ایم، می‌توانیم از بین ببریم.

کد خبر : ۵۲۸۶۱
بازدید : ۶۰۲۴

فرادید | گیاه خواری و وگانیسم (نوعی پیشرفته از گیاه خواری که حتی فراورده‌های حیوانات نظیر شیر را هم نمی‌خورند) هر روز فراگیرتر می‌شود. منابع جایگزین پروتئین مانند گوشت‌هایی که در آزمایشگاه پرورش داده می‌شود هر روز بیشتر در دسترس قرار می‌گیرند. به نظر می‌رسد که روند اجتناب از خوردن گوشت‌هایی که در دامداری‌ها تولید می‌شود رو به رشد است. از منظر زیست محیطی و نقطه نظر رفاهی این اتفاق خوبی است. اما تا کجا باید این روند را به پیش ببریم؟ تا جایی که آخرین گاو هم منقرض شود؟

به گزارش فرادید به نقل از ایان، بسیاری از مردم تنوع گونه‌های موجودات را محترم می‌شمارند. بسیاری از افراد به طور شهودی احساس می‌کنند که اگر یک گونه از موجودات منقرض شود اتفاق بدی افتاده است. در واقع گاهی به نظر می‌رسد ارزشی که ما برای یک گونه قائل هستیم بیشتر از ارزشی است که برای اعضای آن گونه قائلیم.

برای مثال حشرات را در نظر بگیرید. زندگی یک مگس ممکن است ارزش ناچیزی داشته باشد، اما به نظر می‌رسد که (با وجود ارزش ابزاری مستقیمی که برای استفاده از مگس‌ها در نظر می‌گیریم) گونه‌های مگس ارزش خیلی بیشتری داشته باشد. آیا برای گله گاو‌ها ارزش قائلیم یا باید قائل باشیم؟ آیا باید از انقراض گاو‌ها یا (حیواناتی که شبیه گاو هستند) نگران باشیم؟ آیا باید برای حفاظت از گاو‌ها درست به همان شکلی که از پاندا‌ها یا گرگ‌ها حفاظت می‌کنیم، قدمی برداریم؟

در اینجا یک تفاوت فاحش میان گاو از یک سو و پاندا‌ها و گرگ‌ها از سوی دیگر وجود دارد. گاو‌های جدید وجود خودشان را به واسطه تولید مثل گزینشی مدیون انسان‌ها هستند: آن‌ها در مقایسه با گاو‌های وحشی که نیای اولیه آن‌ها به شمار می‌روند، حیوانات بسیار متفاوتی هستند. ممکن است فکر کنیم که این تفاوت مربوط به ارزش‌های اخلاقی‌ای است که ما برای آن‌ها قائلیم.

به عبارت دیگر ممکن است این طور فکر کنیم که: ما وظیفه داریم تا آنجایی که بتوانیم از جهان طبیعت محافظت کنیم. گرگ‌ها و پاندا‌ها متعلق به جهان طبیعت هستند؛ آن‌ها بر اساس مکانیسم تکامل جای خودشان را در این جهان بدست آورده‌اند. پس ما وظیفه داریم که از آن‌ها محافظت کنیم. البته نه یک وظیفه مطلق: بلکه تنها یک وظیفه در میان وظایف دیگر (از قبیل وظیفه‌ای که در قبال فرزندان خود و دیگران و مانند این‌ها داریم) که هر کدام از این وظایف نیاز‌های متفاوت و گاه متضادی را بر ما تحمیل می‌کنند.

اما گاو‌ها به جهان طبیعت تعلق ندارند، چونکه آن‌ها وجودشان را مدیون تولید مثل گزینشی ما هستند نه تکامل. به همین دلیل ممکن است فکر کنیم که ما وظیفه‌ای برای حفظ آن‌ها به عنوان یک گونه نداریم: آنچه را که ایجاد کرده ایم، می‌توانیم از بین ببریم.

من فکر می‌کنم که این تمایز میان موجودات با زاد و ولد طبیعی و موجوداتی که بر اساس تولید مثل گزینشی گسترش پیدا کرده‌اند می‌تواند بینش ما را در این زمینه شکل بدهد. من معتقد هستم که برخی از ما به طور شهودی این طور فکر می‌کنیم که از بین رفتن گونه‌های اهلی نظیر گاو به اندازه انقراض پاندا‌ها و گرگ‌ها (شاید حتی مگس ها) بد نیست. به هر حال شهود من این را می‌گوید. اما شک دارم که این شهود بتواند در خصوص اینکه باید چه بکنیم، راهنمای قابل اعتمادی باشد.

در حالی که اکثر ما می‌خواهیم که تمایزی میان موجودات طبیعی و مصنوعی برقرار کنیم، برقراری چنین تمایزی به نحوی اصولی بسیار سخت (و شاید غیر ممکن) است. به نظر می‌رسد که در این مورد خاص تمایز میان گونه اهلی گاو، که ساخته انسان است، و برخی از گونه‌های دیگر، که ساخته تکامل است، وابسته به جداسازی انسان از جهان طبیعت باشد که این جداسازی قابل توجیه نیست.

درست است که گاو نوعی از حیوان است که وجودش ناشی از فشار‌های گزینشی ماست، اما فشار‌های گزینشی چیزی است که مورد انتخاب ماست. در طول تاریخ همیشه یکی از گونه‌های حیوانات بر روی گونه دیگر فشار گزینشی اعمال کرده است. حیواناتی که شکار می‌شوند ویژگی‌های متعدد و مختلفی برای فرار از شکار شدن دارند؛ سار آفریقایی برای پیدا کردن غذا فقط روی پوست پستانداران چرنده بزرگ می‌نشیند و به شکل انگل از آن‌ها تغذیه می‌کند، باقی حیوانات نیز برای اجتناب از شکار شدن روش‌های مختلفی دارند. اعمال فشار گزینشی توسط یک گونه بر گونه‌ای دیگر بخش عادی زیست شناسی تکاملی است. این واقعیت که ما چنین فشار‌هایی را بر گاو‌ها اعمال می‌کنیم، در طبیعت بی سابقه نیست.

البته میان اعمال فشار ما بر گاو‌ها و اعمال فشار حیوانات شکارچی بر شکارشان تفاوت وجود دارد. ما تعمدا گاو‌ها را شکل می‌دهیم، در حالی که حیوانات شکارچی به طور غیر عمد بر شکارشان فشار وارد می‌کنند. ما گاو‌ها را به گونه‌ای پرورش می‌دهیم که گوشت بیشتری داشته باشند، اما برای مثال شیر هیچ برنامه‌ای برای سریعتر دویدن از بز‌های کوهی ندارد (ولی ترجیح می‌دهد که آن‌ها آهسته‌تر بدوند).

آینده گاو‌ها همان چیزی است که در گذشته هدف ما بوده. اما حقیقت بسیار جالب در مورد گونه ما این نیست که ما اساساً حیوان نیستیم بلکه این حقیقت است که ما تا اندازه زیادی بر اساس پیش‌بینی‌هایمان زندگی می‌کنیم. ما فشار‌های گزینشی را بر اساس یکی از روش‌های طبیعی اعمال می‌کنیم چرا که خودمان نیز به نوعی حیوان هستیم؛ حیوانات دیگر بسته به نوع و گونه‌ای که به آن تعلق دارند، فشار‌های گزینشی خودشان را به شکل‌های دیگری اعمال می‌کنند.

اگر همانطور که من فکر می‌کنم، شما هم معتقد باشید که با فرهنگ بودن خودش یک انطباق است، که این انطباق یک ویژگی طبیعی انسان است، آنوقت نباید فکر کنیم که شیوه‌ای که ما از طریق آن با فرهنگ می‌شویم ما را از طبیعت استثناء می‌کند، یا محصولات فرهنگی ما خودشان مصنوعی یا غیر طبیعی هستند.

اگر تفاوت‌ها در خاستگاه‌ها تفاوتی در ارزشمندی آن‌ها به عنوان یک گونه ایجاد نمی‌کند، آیا زمینه‌های دیگری برای این اعتقاد وجود دارند که گاو‌ها از پانداها، گرگ‌ها یا مگس‌ها ارزش کمتری دارند؟ فکر نمی‌کنم چنین زمینه‌ای وجود داشته باشد.

مسلما برخی از حیوانات به دلیل اینکه درد را احساس می‌کنند یا تمایلاتی جهت نحوه نگهداری آن‌ها وجود دارد نیازمند حفاظت بیشتری نسبت به دیگر حیوانات هستند، اما این تفاوت ربطی به تفاوت ارزش گونه آن‌ها ندارد (گونه حیوانات می‌تواند بدون کشتن هیچکدام از اعضای آن، تنها با اطمینان از عدم تولید مثل آن‌ها از بین برود)؛ بنابراین حتی اگر هر یک از گاو‌ها ارزش کمتری نسبت به هر یک از اعضای گونه پاندا داشته باشد، گونه هر دو حیوان به یک اندازه ارزشمند است.

به نظر نمی‌رسد که این تفاوت موجود در خصوص نحوه به وجود آمدن و نوع گونه حیوانات تفاوتی در ارزش گونه آن‌ها به وجود آورد. تا آنجا که ما دلیل خوبی برای حفظ تنوع گونه‌های حیوانی و جلوگیری از انقراض آن‌ها داریم، می‌بایست برای حفظ گاو‌ها هم تلاش کنیم. شاید جهانی که در آن چند گله کوچک گاو در آن نجات پیدا کرده باشند (مثلا برای کمک به صنایع کوچکی که خوردن گوشت را بر اساس آموزه‌های اجداد خود درست می‌دانند یا برای کمک به نسل‌های بعدی تا بتوانند نحوه زندگی گذشتگان را درک کنند) بهتر از جهانی باشد که در آن گاو‌ها به طور کلی از بین رفته باشند.

۰
نظرات بینندگان
  • ناشناس ارسالی در

    قربونشون بریم

تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید