آیا شخصیت شناسهای بالفطره وجود دارند؟
داستانهای خیالی پر از قهرمانها و شرورهایی هستند که قابلیتی تقریباً جادویی در تشخیص شخصیت دیگران دارند- مثلاً هانیبال لکتر یا شرلوک هولمز. در دنیای واقعی نیز افراد زیادی هستند که ادعا دارند از این قابلیت برخوردارند، ازجمله برخی رهبران سیاسی.
فرادید | مطالعات جدید نشان داده برخی از ما "هدفهای خوبی" هستیم و همهچیز از صورتمان نمایان است- بهخصوص برای افرادی که در تعیین شخصیت دیگران استعداد ذاتی دارند.
داستانهای خیالی پر از قهرمانها و شرورهایی هستند که قابلیتی تقریباً جادویی در تشخیص شخصیت دیگران دارند- مثلاً هانیبال لکتر یا شرلوک هولمز. در دنیای واقعی نیز افراد زیادی هستند که ادعا دارند از این قابلیت برخوردارند، ازجمله برخی رهبران سیاسی. وبسایتهای پرسش و پاسخ مانند "Quora" پر از چنین سؤالهایی است: "میتوانم شخصیت و احساسات مردم را مانند یک کتاب بخوانم. آیا این طبیعی است؟"
اما آیا هیچ یک از ما مهارتی استثنایی برای تشخیص شخصیت دیگر افراد داریم؟
روانشناسان این افراد یا ایده وجود آنها را "قضات خبره" مینامند و بیش از یک قرن است که سعی دارند به این سؤال پاسخ دهند: آیا قضات خبره در دنیا وجود دارند؟
تا همین اواخر اعتقاد بر این بود که این افراد اساساً افسانهای هستند. مطالعات نشان داده بسیاری از ما در تشخیص شخصیت یکدیگر بااستعداد هستیم. اما میزان این استعداد در افراد چندان تفاوتی با یکدیگر ندارد.
اما مقالهای جدید و جذاب با ارائه شواهد جدید و قانعکننده سبب شده پرونده باور حضور این افراد مجدداً باز شود. اما استعداد آنها تنها زمان خواندن چهره افراد برونگرا به کار میآید که نشانههای مشخصی از شخصیت خود را بروز میدهند. "کاترین راجرز" از دانشگاه تنسی و "جرمی بیزانس" از دانشگاه بریتیش کلمبیا میگویند: "به زبان ساده، درباره عدم وجود این افراد بهشدت اغراق شده است."
ممکن است خبرههای تشخیص شخصیت وجود داشته باشند
یکی از اولین تلاشها برای تشخیص و شناسایی این افراد در سال 1927 توسط روانشناس آمریکایی "هنری آدامز" انجام شد. او از هشت گروه متشکل از ده زن جوان که یکدیگر را خوب میشناختند خواست که شخصیت یکدیگر را ارزیابی کنند. همچنین از آنها خواست شخصیت خود را نیز ارزیابی کنند. او میانگین امتیازاتی که هر داوطلب از دیگران به دست آورد را "شخصیت واقعی" در نظر گرفت- سپس اعداد و دادهها را بررسی کرد تا ببیند آیا افرادی با توانایی غیرمعمول در تشخیص شخصیت وجود دارند یا خیر.
او متوجه شد که داشتن این توانایی انسان را به فردی سرگرمکننده و خوشایند تبدیل نمیکند. گرچه این افراد ازلحاظ ذهنی سریع و چابک هستند، اما به گفته آدامز اغلب افرادی "دشوار، بد خلقوخو، تندمزاج و کمجرئت" هستند. آدامز معتقد بود که این دسته افراد خودمحور و خودخواه هستند: آنها دیگر افراد را تنها وسیلهای برای رسیدن به اهداف خود میبینند. (در مقابل، آدامز نتیجه گرفت زنانی که شخصیت خود را بهدرستی ارزیابی کردهاند بانزاکت، مؤدب و محبوب هستند و بیشتر به کمک کردن به دیگران میاندیشند.)
اما تا دهه 1950 مفهوم قضات خبره در سایهای از تردید قرار گرفت. در ابتدا انتقاد تندی از روشهای بهکاررفته توسط جیمز و دیگران مطرح شد. سپس دادهها و اطلاعاتی منتشر شد که نشان میداد افرادی که بهعنوان قضات خبره در نظر گرفته شدند، با تغییران موقعیت و شرایط توانایی خود در تحلیل شخصیت دیگران را از دست میدهند. در دهههای بعد، تلاش محققان در اثبات وجود این افراد بسیار غیر منسجم بود و بهجایی نرسید.
یکی از مطالعات ابراز داشت افرادی که در موقعیتی خاص عملکرد خوبی در تعیین شخصیت داشتند، در شرایط متفاوت همان استعداد را از خود نشان ندادند.
اینجاست که "راجرز" و "بیزانس" وارد میشوند. آنها معتقدند دو دلیل برای نتایج نادرست در تشخیص قضات خبره وجود دارد. اولاً، محققان در تعریف منظورشان از قضات خبره نامنسجم و غیر شفاف عمل کردهاند. گاهی اوقات منظورشان توانایی برای تعیین شخصیت دیگران بوده است، اما گاهی نیز منظورشان توانایی تشخیص احساسات و دروغها بوده است که البته حائز اهمیت است، زیرا اینها قابلیتهایی متمایز هستند. ثانیاً، محققان نقشی که خود فرد در ارزیابی شخصیت دیگران دارد را نادیده گرفتهاند.
نتیجه مهم این دو محقق این بود که نهتنها "قضات خبره" وجود دارند، بلکه "اهداف خوب و آسان" نیز وجود دارند: افرادی که نشانههای مفید و مرتبط باشخصیتشان را خیلی راحت برملا میکنند. توانایی قضات خبره تنها در برابر اهداف آسان نمایان میشود. این دو محقق در مقاله خود نوشتند: "فرض کنید یک کتاب ریاضیات بدون برملا شدن محتویاتش در سایت آمازون برای فروش وجود دارد. ارزیابی یک معلم ریاضی فرق چندانی با ارزیابی دانشآموزی که در ریاضیات ضعیف است نخواهد داشت. اما کتابی که محتویات فصلهایش مشخص است، خیلی بهتر توسط معلم ریاضی درک میشود."
راجرز و بیزانس برای آزمودن نظریهشان نزدیک هزاران دانشجو را استخدام کردند تا یا به مدت سه دقیقه با فردی ناشناس صحبت کنند و یا ویدئویی سهدقیقهای از فردی که نمیشناسند تماشا کنند و سپس شخصیت آن فرد را ارزیابی کنند. سپس ارزیابیهای دانشجویان را با "شخصیت واقعی" فرد موردنظر (که بر اساس توضیحات خود فرد و ارزیابیهای دوستان و خویشاوندانش تهیه شده بود) مقایسه کردند.
آنها علاوه بر تحلیل دادهها برای تعیین افراد ماهر در تشخیص شخصیت، افرادی که اهداف آسان در نظر گرفته میشوند را دستهبندی کردند (بر این اساس که ارزیابی شرکتکنندگان از شخصیت آنها چقدر درست بوده است.)
قضات خبره وجود دارند، اما مهارتشان تنها در رویارویی با افرادی معلوم میشود که نشانههای قوی از شخصیت خود بروز میدهند
با بررسی دادهها مشخص شد که قضات شخصیتی خوبی وجود دارد. آنها اقلیتی از شرکتکنندگان بودند که درستی ارزیابیهایشان به میزان قابلتوجهی از میانگین بالاتر بود. اما مشخص شد که این نتایج تنها در قضاوت درباره اهداف آسان صحت دارد.
راجرز و بیزانس نتیجه گرفتند: "به شواهدی روشن و قوی رسیدیم که قاضی شخصیت خبره وجود ندارد." کشف اصلی آنها این بود که "هیچ توانایی جادویی در تشخیص شخصیت افراد (مانند شرلوک هولمز) وجود ندارد."
افرادی مانند شرلوک هولمز که تنها با نشانههایی جزئی شخصیت افراد را تشخیص میدهند، تنها در داستانها وجود دارند
محققان با مقایسه قضات شخصیتی خبره در تعاملات رودررو و فیلمها توانستند بفهمند که آیا مهارتهای این افراد تنها در تشخیص نشانهها است و یا بهگونهای بر مخاطب خود تأثیر گذاشته و این نشانهها را استخراج میکنند. نتایج بهدستآمده دوپهلو بود- به نظر میرسد بخش عمده این مهارت در خواندن نشانهها است. عملکرد اندکی در تعاملات رودررو بالاتر بود که نشان از تفاوت ایجاد شده در تأثیر استخراج نشانهها دارد. پسازاین، بهترین ابزار قضات خبره توانایی شناسایی و استفاده درست از اطلاعاتی است که توسط هدف آسان فراهم میشود.
نتیجه هیجانانگیزی که از این مطالعه گرفته شد این بود که قضات خبره احتمالاً وجود دارند و راهکاری برای تشخیص آنها ارائه داده شد (باید با اهداف آسان تشخیص داده شوند). بنابراین تحقیقات بیشتری میتواند در آینده انجام شود و شاید مشخص شود این دسته افراد چه خصوصیاتی دارند و آیا مهارتهایشان قابلآموزش است یا خیر.
منبع: BBC
ترجمه: وبسایت فرادید