جمشید مشایخی؛ کمال‌الملک سینما

جمشید مشایخی؛ کمال‌الملک سینما

مشایخی پیش از آنکه سالخورده شود با سیمایی مردانه و باوقار، نقش‌هایی متنوع بازی کرد. در «شازده احتجاب» خشونت و سلطه‌جویی را به تصویر کشید و در «سوته‌دلان» تصویری آرمانگرایانه از عشق و هجران ارائه داد. برای بازی در نقش «کمال الملک» هیچ بازیگری مناسب‌تر از مشایخی نبود که اقتدار، هنر و وقار را در حرکات و آرامش چهره‌اش عیان کند.

کد خبر : ۶۴۸۹۵
بازدید : ۱۷۷۱
جمشید مشایخی؛ کمال‌الملک سینما
حضور مستمر در حرفه بازیگری از جنبه‌های مختلف قابل بررسی است. استمرار می‌تواند بخشی از اعتبار حرفه‌ای یک بازیگر باشد، از سویی می‌تواند تعداد آثار متوسط یا ضعیف کارنامه او را بیشتر کند.

جمشید مشایخی که بیش از پنجاه سال مقابل دوربین سینما و تلویزیون بوده و سال‌ها روی صحنه تئاتر رفته مصداق این استمرار است.

او، محمدعلی کشاورز و علی نصیریان مانند عزت‌الله انتظامی از تئاتر به سینما آمدند، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بواسطه اعتبار تئاتری‌شان در آثاری مقابل دوربین رفتند که وجهه هنری بالاتری داشتند و از سینمای عامه‌پسند فاصله داشتند.

پس از انقلاب، به‌دلیل حذف ستاره‌های سینمای دوران گذشته، این نسل فرصت بیشتری برای دیده شدن یافتند و در دهه ۶۰ و ۷۰ و در غیبت ستاره‌های جوانان پرکار بودند.

مشایخی برخلاف انتظامی و نصیریان تن به این پرکاری داد و از فرصت استفاده کرد. به همین دلیل در آثاری مقابل دوربین رفت که شأن و جایگاه قبلی او را تا اندازه‌ای مخدوش کرد.

با این همه و اگر منصف باشیم، مشایخی بازیگری است با نقش‌هایی ماندگار و کارنامه‌ای پر فراز و نشیب. بازیگری که از این حرفه ارتزاق کرده و چاره‌ای نداشته تا پیشنهاد‌هایی را بپذیرد که کیفیت یکسانی نداشته‌اند.

معمولاً زیر سایه انتظامی قرار گرفته و گاه به او بی‌مهری شده. با این همه تلاش کرده به‌عنوان یک بازیگر، حاصل کارش از حد متوسط پایین‌تر نیاید. حتی زمانی که در سریال‌های درجه سه بازی کرده یا مقابل دوربین کارگردان‌های تجاری ساز بوده است.

مشایخی پیش از آنکه سالخورده شود با سیمایی مردانه و باوقار، نقش‌هایی متنوع بازی کرد. در «شازده احتجاب» خشونت و سلطه‌جویی را به تصویر کشید و در «سوته‌دلان» تصویری آرمانگرایانه از عشق و هجران ارائه داد.

بهترین بخش کارنامه‌اش مربوط به همکاری‌های مستمر و مشترک با زنده‌یاد علی حاتمی است. گویا حاتمی وجوه مختلف چهره و توانایی بازیگری او را می‌دید و هر بار بخشی از آن را متبلور می‌کرد.
جمشید مشایخی؛ کمال‌الملک سینما

برای بازی در نقش «کمال الملک» هیچ بازیگری مناسب‌تر از مشایخی نبود که اقتدار، هنر و وقار را در حرکات و آرامش چهره‌اش عیان کند.

در عین حال برای بازی در نقش رضا خوشنویس سریال «هزاردستان» که در زندگی پرفراز و نشیبش از آرمانگرایی تا ناامیدی را طی کرده بود، هیچ بازیگری به اندازه مشایخی نمی‌توانست موفق باشد.

پس از پیروزی انقلاب، مشایخی خیلی زود به بازی در نقش پدر و پدربزرگ عادت کرد.

حضورش در «پدربزرگ» ملودرام پربیننده مجید قاری زاده در دهه ۶۰ به این تصویر کلیشه‌ای دامن زد و زمینه‌ای فراهم کرد تا مشایخی در انبوهی از ملودرام‌های این سال‌ها و یک دهه بعد در نقش‌های مکمل و در قالب پدر و پدربزرگ دیده شود.

نقش‌هایی که بسیاری از آن‌ها به یاد نمانده‌اند و در دل تاریخ به فراموشی سپرده شده‌اند.

بازی در «روز واقعه» (شهرام اسدی) پس از سال‌ها یکی از نقاط مثبت کارنامه مشایخی بود که برای نخستین بار در یک پروژه تاریخی مذهبی مقابل دوربین می‌رفت.

در سال ۱۳۸۰ او در «خانه‌ای روی آب» با بهمن فرمان‌آرا همکاری کرد و در نقشی مکمل قدرت بازیگری‌اش را نشان داد. آن هم در فیلمی که شخصیت‌های اصلی‌اش بازیگران دیگری بودند.

او هنوز با مهارت و تسلط دیالوگ می‌گفت و قدرت جذب مخاطب را داشت. «یک بوس کوچولو» فیلم بعدی فرمان‌آرا یک اتفاق مبارک دیگر برای مشایخی رقم زد.

او فرصت این را داشت که در نقشی بلندتر مقابل دوربین باشد، در فیلمی که جامعه روشنفکری را نقد و مشکلات این قشر در ارتباط با جامعه را بیان می‌کرد.

جمشید مشایخی با همه امتیاز‌ها و نقاط ضعفش بخشی از تاریخ سینمای ایران است.

حتی اگر امروز از دوران اوج فاصله داشته باشد و بعضی از اظهارنظر‌ها و واکنش‌هایش را نپسندیم نمی‌توانیم بازی‌های خوبش را در تعدادی از بهترین‌های سینمای ایران فراموش کنیم. خان دایی در «قیصر»، شازده در «شازده احتجاب»، رضا خوشنویس در «هزاردستان» و...

هنرمند ایرانی
علی‌حاتمی در فیلم کمال الملک از دیدگاه خود این نقاش را تصویر کرده. سیمای کمال الملک در این فیلم با چهره شرقی و مردانه جمشید مشایخی کامل‌تر شده است.

کمال الملک حاتمی، هنرمندی است که اگر چه در جوار قدرت روزگار می‌گذراند، اما بنده سیاستمداران نیست. زبانی گزنده دارد و در کنار مردم ایستاده است.

وقار و متانت ذاتی مشایخی اصالتی که مد نظر حاتمی بوده به کاراکتر بخشیده است. در سریال هزاردستان رضا خوشنویس، مردی است آرمانگرا که علیه نابرابری و ظلم سیاستمداران مبارزه می‌کند، اما قربانی دسیسه اهل قدرت می‌شود.

اینجا هم مشایخی با آرامش و وقار به شخصیت اصیل رضا جان داده و او را به یکی از دوست داشتنی‌ترین شخصیت‌های سریال تبدیل کرده است.

در این مجموعه چند مقطع از زندگی رضا خوشنویس و سیر تحول او به تصویر کشیده شده، گریم خوب به بازی مشایخی کمک کرده تا این سیر و دگرگونی که تا سالخوردگی و مرگ رضا ادامه می‌یابد، باورپذیر شود.

سیاه و سفید
مجموعه همکاری‌های جمشید مشایخی با بهمن فرمان آرا هم از نقاط روشن کارنامه این بازیگر است. در شازده احتجاب، او توأمان اقتدار و اضمحلال شازده در حال مرگ را تصویر کرده.

فیلم نقدی بر نظام‌های سلطه گر و موروثی است و شازده میراث دار خشونت و ظلم است. مشایخی روزگار تلخ و دهشت بار شازده را بخوبی عینیت داده است.

او در خانه‌ای روی آب پس از سال‌ها دوباره با فرمان آرا همکاری کرد، نقش کوتاه دکتر در این فیلم پربازیگر به یادمان می‌آورد که مشایخی در آن سال‌ها بازیگر بااستعدادی بوده که کمتر فرصت تجربه نقشی خوب نوشته شده به دست می‌آورده است.

بازی در نقش شبلی در یک بوس کوچولو فرصت تازه‌ای بود که فرمان آرا به مشایخی داد. نقش نویسنده میهن پرست و آرمانگرا برازنده مشایخی بود و او با یک بازی روان و بدون تصنع شخصیت شبلی را دوست داشتنی کرد.

ابراهیم گلستان: بر هفت جد هر چه رسم است لعنت
اگر جمشید مشایخی جمشید مشایخی نبود برای من، دست کم برای من، هرگز میسر نبود که آن بازی بی‌مانند را از او بگیرم.

اول هم نگرفتم و از فیلمبرداری بار اول هم اصلاً راضی نبودم، ولی می‌دانستم که راه و رسمی که برای بازیگری در ایران به راه افتاده بود و دو جور مشخص هم بود و این دو جور مشخص به درد من نمی‌خورد باید انگولکی کرد تا از آن گیرکردگی بیرون بیاید. همین!

عین همین سیستم بازی برای شعر خوانی و نثر خوانی هم دو سه جور داشت که هر دو سه جور قلابی بود.

در ذهن‌ها هم این تصور نقش جامدی بسته بود که این جور‌های متداول انگار که وحی آسمانی باشد باید با وجود فکر ساده و درست به همان حال لکنته بودن بماند - و الا که هنرمندانه و «پیشرو» و «مبارز» و «مترقی» و چندین صفت قلابی دیگر نخواهد بود.

همه جور صفت می‌آوردند غیر از «مثل بچه آدم» حرف زدن. از شاه تا گدا. گفتم شما به سخنرانی خود شاه هم در آن جشن‌های دو هزار و پانصد ساله نگاه کنید، می‌بینید آن مهملات شجاع‌الدین شفایی هم همانجور «دکلمه‌وار» شده است.

نظیر‌های دیگری هم در کسب و کار‌های دیگر هست. همه جورش غیر از مثل «بچه آدم». حتی مثل بچه آدم هم کلاه روی سر خودشان نمی‌گذارند.

خدا قوت. من فقط خواستم جمشید مشایخی از آن رسم بیاید بیرون. آمد بیرون. این بیرون آمدن است، همین در آمدن که برای همه حرف‌ها باید سرمشق باشد.

ببین چه می‌خواهی بگویی، اما آنجور نگو که می‌گویند رسم است. بر هفت جد هر چه رسم است لعنت. به «رسم» چکار داری؟ از شعور پیروی کن.

از «شعور» و فقط از شعور؛ و نه از مدل‌هایی که برایت می‌سازند و تحویل و تحمیل می‌کنند. فقط مبادا که شعورت برود دنبال «رسم». همین.

محمود دولت آبادی: اهل نظر به هنر و هنرمندان خود احترام می‌گذارند
جمشید مشایخی؛ کمال‌الملک سینما
خوب است که درباره تولد جمشید مشایخى، هنرمند درخشان بازیگر نقش «کمال الملک» و رضا خوشنویس در آثار زنده یاد على حاتمى مى‌نویسم، اگر چه هم امروز از کنار گوشم خبر تشییع دوست و شاعر درویش مسلک «اصلان اصلانیان» شنیده مى‌شود و این اندوه بسیار و شادی اندک دیریست به هم آمیخته در روان ما.

پس همانقدر که متأثرم از آن درگذشت، خرسندم از اینکه مى‌توانم از بودگاری جمشید مشایخى یاد کنم و هنرمندی او را در برخى نقش‌ها که یاد کردم بستایم.

جمشید بیش از آنکه ارائه داد ظرفیت هنرى داشت، اما چه توان کرد که جامعه ما و آن‌ها که خود را قیم همه امور مى‌شمارند و از آن جمله قیم هنر نیز، نه فهمش را دارند و نه درک و مسئولیتش را که هنرمندانى، چون مشایخى را در سطح آثارى، چون اجراى نقش کمال الملک نگه دارند و او را فرو نکشانند تا اجراى نقش‌هایى که بهایشان همان دستمزد ناقابلى است که هنرمند مى‌ستاند تا با آن چندرغاز چند صباحى روزگار بگذراند.

بارى... اهل نظر به هنر و هنرمندان خود احترام مى‌گذارند و ظرفیت‌هایى که جمشید مشایخى اقبال بروزش را یافت از برکت نبوغ علی حاتمى، بسیار در خور احترام است و من زادروز جمشید عزیز را با قدرشناسى تبریک مى‌گویم و براى ایشان تندرستى و بقاى سالیان آرزو مى‌کنم.

علی نصیریان: رفاقت و همکاری ۶۰ ساله
دوستی و همکاری من با جمشید مشایخی به سال ۱۳۶۶ باز می‌گردد. همان سالی که به اداره هنر‌های دراماتیک آمد.

از آن سال به بعد قریب به ۶۰ سال با هم همراه، رفیق و همکار بودیم و در نمایش‌های تلویزیونی، تئاتر سنگلج، تئاتر‌های صحنه و پاره‌ای از فیلم‌ها با هم همکاری داشتیم.

در تمام این سال‌ها او از همکاران بسیار خوب و عزیز همه ما بودند و همیشه خاطرات خوب و خوش از ایشان دارم. گفتن از تمام این سال‌ها وقت بسیار می‌خواهد و سخت است اگر بخواهم فقط به برشی از این زمان اشاره کنم.

بر همین اساس تنها به این جمله بسنده می‌کنم که: آرزویم برایت سلامتی است. تولدت مبارک

محمدعلی کشاورز: انگشتان یک دست
ما همسفران یک قطاریم.

ما پنج نفر همانند انگشتان یک دست هستیم. از هم متفاوتیم، اما در کنار هم مفهوم داریم.

روزی که کارمان را شروع کردیم فکر نمی‌کردیم نام‌هایمان هم مانند حسمان و رفاقت‌مان به یکدیگر گره بخورد.

عزت انتظامی، داوود رشیدی، علی نصیریان، جمشید مشایخی و من. در سال‌های اخیر هر باری به بهانه تولد، بزرگداشت و در این اواخر فوت برای هم یادداشت می‌نویسیم.

اما مگر می‌شود یک عمر رفاقت و کار را در چند جمله خلاصه کرد.

بعد از رفتن داوود و حالا هم عزت حس می‌کنم چقدر جای خالی رفقای من در این عرصه هنر خالی خواهد بود و زمانی که زیاد فکر می‌کنم سرگیجه به سراغم می‌آید که این خلأ چگونه پر خواهد شد.

امروز هم به بهانه میلاد جمشید مروری کردم خاطرات دور و نزدیک را.

وقتی او را در بستر بیماری دیدم در دلم گفتم او محکوم به خوب شدن است و امروز هم با صدای بلند می‌گویم مرد ردای سلامتی‌ات را به تن کن و بازگرد که این سینما به هنرت نیاز دارد.

حرف زیاد است توان نگارش کم برای این یار قدیمی سلامتی، سلامتی و فقط سلامتی آرزومندم.

فاطمه معتمدآریا: جان فشان و فداکار در حرفه بازیگری
جمشید مشایخی؛ کمال‌الملک سینما
آقای مشایخی از نسل بازیگرانی برآمده‌اند که جان فشان و فداکار در حرفه بازیگری هستند.

دوران فعالیت ایشان سپری شده در اوج معرفت و زیبایی و خلاقیت هنری است.

آقای مشایخی گل خوش خلق حرفه بازیگری هستند؛ آرام، سبک و صبور همچون گلبرگ‌های گل نیلوفر، مقاوم و حامی زیبایی هنر بازیگری. تن‌شان سلامت و دلشان خوش باد...

بهمن فرمان آرا: وجود او در حرفه‌ای که مهربانی کیمیاست
جمشید مشایخی؛ کمال‌الملک سینما
اگر به کارنامه جمشید مشایخی در سینما و تئاتر مملکت نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که او یکی از درخشان‌ترین بازیگران این عرصه است.

او از خان دایی «قیصر» گرفته تا «شازده احتجاب» بخوبی از پس نقش‌هایش برآمده و بدون هیچ شک و تردیدی جاودانه شده است.

در حرفه‌ای که مهربانی کیمیاست و هیچ‌کس قدمی برای دیگری بر نمی‌دارد جمشید مشایخی مردانه و باغیرت واقعی به همه افراد یک گروه فیلمبرداری یا نمایش بی‌نهایت مهربانی می‌کند.

وقتی در فیلم «یک بوس کوچولو» همکار بودیم یکی از کارکنان گروه که مسئولیتی حساس هم داشت به‌خاطر منضبط نبودنش در معرض اخراج بود.

فقط جمشید مشایخی بود که پیش من ریش گرو گذاشت که این بی‌انضباطی آن شخص را به جوانی‌اش ببخشم و او را اخراج نکنم.

از این قبیل حکایت‌ها درباره جمشید مشایخی فراوان است و به همین دلیل است که من از صمیم قلب آرزو دارم که سالیان دراز با سلامتی و شادمانی در کنار ما باشد.
منبع: ایران
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید