«مگی جیلنهال»و نقشهای جنجالی
او میگوید که همواره «نسخه فانتزی سینما از زن قدرتمند» را به خاطر «زن واقعی» رد کرده است. از نظر او شخصیت زن واقعی سینما زنی است که هم جنبههای قوی داشته باشد، هم جنبههایی پیچیده، گیج کننده، خرد شده و آسیب پذیر.
کد خبر :
۶۸۶۶۲
بازدید :
۴۱۵۹
تقریباً دو دهه پیش بود که مگی جیلنهال، در حالی که روی دستها و زانوهایش میخزید وارد دفتر کار جیمز اسپیدر شد در حالی که یادداشتی بین دندان هایش بود یا شاید یک کارت ویزیت. بازی جیلنهال در نقش «لی هالووی»، مسئول دفتر در فیلم بدنام «منشی» (Secretary)، آغاز مسیری شجاعانه برای وی در حوزه بازیگری بود.
از آن سال به بعد، او در نقشهای پیچیده و گاه متضاد زیادی بازی کرده است: زنی خلافکار، عصیانگر و درونگرا در فیلم مستقل «شری عزیز» (Sherrybaby)، یک زن تاجر توانا و ستیزه جو در عرصه خرید و فروش اسلحه در تریلر «زن با شرافت» (The Honourable Woman). او میگوید که همواره «نسخه فانتزی سینما از زن قدرتمند» را به خاطر «زن واقعی» رد کرده است. از نظر او شخصیت زن واقعی سینما زنی است که هم جنبههای قوی داشته باشد، هم جنبههایی پیچیده، گیج کننده، خرد شده و آسیب پذیر.
او برای تبلیغ آشفتهترین تصویری که تاکنون از یک زن واقعی ارائه داده آمده است. در «معلم مهد کودک» (The Kindergarten Teacher)، جلینهال نقش لیزا را بازی میکند، یک معلم شاد و برونگرا در نیویورک که دو بچه نیز دارد، اما وقتی که با دقت بیشتری به شخصیت و زندگی او نگاه کنید با چیزهای تاریکتری روبرو میشوید. ازدواج او اگر چه با عشق آغاز شده، اما بدون هیچ گونه هیجانی ادامه دارد و فرزندانش نیز از او فاصله گرفته اند و خود را پشت صفحه نمایش گوشی هایشان قایم کرده اند. او در رویایی انجام یک کار هنری است، اما در کلاس هفتگی شعرش، سروده او را گرفته شده از یک اثر دیگر تلقی کرده و رد مینمایند.
سپس یک روز پس از اتمام کلاس، لیزا شاهد خواندن یک شعر بسیار زیبا، اما مبهم از جیمی پنج ساله در حالتی شبیه توهم و رویا است. بعد از این که لیزا متوجه میشود این شعر سروده خود جیمی است و اینکه خانواده جیمی علاقهای به حمایت از پسر خود و پرورش استعدادش ندارند، او خود را حامی این استعداد شگفت انگیز میبیند. او شعر جیمی را در گروه شعر خود بازگو میکند، او را با خود به موزه میبرد (بدون اجازه خانواده اش) تا خلاقیتش را تحریک کند و اینجاست که اولین خط قرمز را رد میکند.
از آن سال به بعد، او در نقشهای پیچیده و گاه متضاد زیادی بازی کرده است: زنی خلافکار، عصیانگر و درونگرا در فیلم مستقل «شری عزیز» (Sherrybaby)، یک زن تاجر توانا و ستیزه جو در عرصه خرید و فروش اسلحه در تریلر «زن با شرافت» (The Honourable Woman). او میگوید که همواره «نسخه فانتزی سینما از زن قدرتمند» را به خاطر «زن واقعی» رد کرده است. از نظر او شخصیت زن واقعی سینما زنی است که هم جنبههای قوی داشته باشد، هم جنبههایی پیچیده، گیج کننده، خرد شده و آسیب پذیر.
او برای تبلیغ آشفتهترین تصویری که تاکنون از یک زن واقعی ارائه داده آمده است. در «معلم مهد کودک» (The Kindergarten Teacher)، جلینهال نقش لیزا را بازی میکند، یک معلم شاد و برونگرا در نیویورک که دو بچه نیز دارد، اما وقتی که با دقت بیشتری به شخصیت و زندگی او نگاه کنید با چیزهای تاریکتری روبرو میشوید. ازدواج او اگر چه با عشق آغاز شده، اما بدون هیچ گونه هیجانی ادامه دارد و فرزندانش نیز از او فاصله گرفته اند و خود را پشت صفحه نمایش گوشی هایشان قایم کرده اند. او در رویایی انجام یک کار هنری است، اما در کلاس هفتگی شعرش، سروده او را گرفته شده از یک اثر دیگر تلقی کرده و رد مینمایند.
سپس یک روز پس از اتمام کلاس، لیزا شاهد خواندن یک شعر بسیار زیبا، اما مبهم از جیمی پنج ساله در حالتی شبیه توهم و رویا است. بعد از این که لیزا متوجه میشود این شعر سروده خود جیمی است و اینکه خانواده جیمی علاقهای به حمایت از پسر خود و پرورش استعدادش ندارند، او خود را حامی این استعداد شگفت انگیز میبیند. او شعر جیمی را در گروه شعر خود بازگو میکند، او را با خود به موزه میبرد (بدون اجازه خانواده اش) تا خلاقیتش را تحریک کند و اینجاست که اولین خط قرمز را رد میکند.
لیزا شماره تلفن خود را به پسربچه میدهد تا به محض این که شعری جدید به ذهنش خطور کرد با او تماس بگیرد. اما لیزا به همین موضوع بسنده نکرده و بسیار جلوتر میرود که وارد حوزههای ناخوشایندی میشود. جیلنهال خود میگوید که لیزا بدون اینکه از چیزی دست بکشد «کارهای بسیار بحث برانگیزی انجام میدهد».
این فیلم که بر اساس یک فیلم اسراییلی به همین نام ساخته شده یک تریلر روانشناسانه در ظاهر یک درام مستقل ساده است که در آن با هر تصمیم مبهم و تاریک اخلاقی که لیزا میگیرد، تنش به شکل ترسناکی افزایش مییابد. اکنون در جشنواره، جیلنهال برای دیدن واکنش تماشاگران، در کنار آنها به تماشای فیلم خود مینشیند.
این فیلم که بر اساس یک فیلم اسراییلی به همین نام ساخته شده یک تریلر روانشناسانه در ظاهر یک درام مستقل ساده است که در آن با هر تصمیم مبهم و تاریک اخلاقی که لیزا میگیرد، تنش به شکل ترسناکی افزایش مییابد. اکنون در جشنواره، جیلنهال برای دیدن واکنش تماشاگران، در کنار آنها به تماشای فیلم خود مینشیند.
او میگوید که در طول اکران فیلم خود شاهد ناله، خنده و سروصداهای بسیاری از جانب تماشاگران در واکنش به این فیلم بوده که ظاهراً باعث تهییج شدن وی شده است. وی در سخنانش میگوید که این فیلم و شخصیت لیزا بر تماشاگران تاثیرگذار بوده و آنها را با خود همراه ساخته است.
همدردی و همزاد پنداری مخاطبان با لیزا سنگ محکی است که نشان میدهد جیلنهال به خوبی و به شکلی قابل باور توانسته شخصیت لیزا را به تصویر بکشد. جیلنهال بازیگری است که توانسته احساسات سادومازوخیستی را به شکلی بسیار قابل باور و قابل درک به نمایش بگذارد. شخصیتهایی که او بازی میکند پر از انسانیت آشفته هستند که این موضوع تمامی انتخابهای آنها را از روی درماندگی، احمقانه و هولناک و البته همزمان قابل درک میسازد که در تلاش برای حفظ ارتباط با محیط اطراف ترک برداشته، ناقش و مشکل دارشان صورت گرفته اند.
در مورد لیزا، موضوع محیطی است که زنان تنها به عنوان تسهیل کنندگانی برای خلاقیت مردان و نه کسانی که خود میتوانند خلاق باشند در نظر گرفته میشوند. جیلنهال میگوید: «او زنی است که به شدت محروم شده است، زنی با ذهنی پویا، کنجکاو و خلاق که تغذیه نشده است.
همدردی و همزاد پنداری مخاطبان با لیزا سنگ محکی است که نشان میدهد جیلنهال به خوبی و به شکلی قابل باور توانسته شخصیت لیزا را به تصویر بکشد. جیلنهال بازیگری است که توانسته احساسات سادومازوخیستی را به شکلی بسیار قابل باور و قابل درک به نمایش بگذارد. شخصیتهایی که او بازی میکند پر از انسانیت آشفته هستند که این موضوع تمامی انتخابهای آنها را از روی درماندگی، احمقانه و هولناک و البته همزمان قابل درک میسازد که در تلاش برای حفظ ارتباط با محیط اطراف ترک برداشته، ناقش و مشکل دارشان صورت گرفته اند.
در مورد لیزا، موضوع محیطی است که زنان تنها به عنوان تسهیل کنندگانی برای خلاقیت مردان و نه کسانی که خود میتوانند خلاق باشند در نظر گرفته میشوند. جیلنهال میگوید: «او زنی است که به شدت محروم شده است، زنی با ذهنی پویا، کنجکاو و خلاق که تغذیه نشده است.
به نظر من زنان زیادی اکنون در ایالات متحده در حال رسیدن به این احساس هستند و به نظرم در بریتانیا نیز شرایط همین است؛ و از برخی جهات، فکر میکنم که این یک داستان هشدار دهنده است. عواقبی برای محروم کردن ذهن یک زن وجود دارد و عواقب آن در این داستان بسیار هولناک هستند».
به نظر میرسد که جیلنهال در مورد علت تحریک شدن افرادی که او نقششان را بازی میکند به طور عمیق فکر میکند. اما پس از کمی صحبت در مییابیم که او در مورد همه چیز با همین وسواس و دقت فکر میکند. برخلاف لیزا میتوان گفت که او از لحاظ هنری محروم شده و قحطی زده نیست.
به نظر میرسد که جیلنهال در مورد علت تحریک شدن افرادی که او نقششان را بازی میکند به طور عمیق فکر میکند. اما پس از کمی صحبت در مییابیم که او در مورد همه چیز با همین وسواس و دقت فکر میکند. برخلاف لیزا میتوان گفت که او از لحاظ هنری محروم شده و قحطی زده نیست.
در سن ۴۱ سالگی، جیلنهال به نقطهای از حرفه خود رسیده است که علاوه بر بازی در پروژهها خود نیز در تهیه آنها دخالت دارد و میگوید که میخواهد یکی از رمانهای النا فرانته را به فیلم تبدیل کند که اولین تجربه کارگردانی وی خواهد بود. او اکنون هم اعتبارش ا. دارد و هم استقلالش را، چیزی که در گذشته نداشت و به گفته خودش برای بازی در یک فیلم بسیار بد خون آشامی، تنها به دلیل این که جذابیت و کشش زنانهای در بازی اش نبود در جلسه تست بازیگری رد شد.
حتی بعد از موفقیت فیلم «منشی» نیز علیرغم این که بسیاری برای کار با او اظهار تمایل میکردند، اما این کار را از لحاظ مالی هوشمندانه نمیدانستند، اظهاراتی که هیچگاه در مورد یک بازیگر مرد با شرایطی مشابه به زبان آورده نمیشد. چند سال پیش نیز، در سن ۳۷ سالگی، به او گفته شد که برای بازی در یک نقش رمانتیک در برابر یک شخصیت مرد ۵۵ ساله دیگر پیر شده است.
حتی بعد از موفقیت فیلم «منشی» نیز علیرغم این که بسیاری برای کار با او اظهار تمایل میکردند، اما این کار را از لحاظ مالی هوشمندانه نمیدانستند، اظهاراتی که هیچگاه در مورد یک بازیگر مرد با شرایطی مشابه به زبان آورده نمیشد. چند سال پیش نیز، در سن ۳۷ سالگی، به او گفته شد که برای بازی در یک نقش رمانتیک در برابر یک شخصیت مرد ۵۵ ساله دیگر پیر شده است.
به همین دلیل است که او ارتباطی عمیق با شخصیت زنانی که نقششان را بازی میکند- مانند لیزا- برقرار مینماید. او میخواهد نشان دهد که تلاش برای زنده ماندن در این فرهنگ و محیط هزینههایی دارد که به زنان آسیب رسانده و برایشان دردناک است. اما مگی با شخصیت لیزا همزاد پنداری ندارد و بازی در نقش او را لذت بخش نمیداند، زیرا منطق او را مخدوش و غیرقابل قبول میبیند.
حتی این موضوع باعث شد که مگی در میانه فیلم به این نتیجه برسد که دست از ادامه ساخت فیلم بکشد، زیرا از این بیم داشت که پسربچه بازیگر فیلم، پارکر سواک، از این داستان و ماجراهایش تاثیر بدی بپذیرد. اما بعد از توجه به این موضوع که او، سارا کولانجلو به عنوان کارگردان فیلم و سه تهیه کننده دیگر فیلم همگی مادر فرزندانی خردسال بوده و کسی بهتر از آنها برای راهنمایی این پسربچه وجود نداشت، جیلنهال که خود نیز دو دختر ۱۲ و ۶ ساله دارد تصمیم به ادامه ساخت فیلم گرفت.
حتی این موضوع باعث شد که مگی در میانه فیلم به این نتیجه برسد که دست از ادامه ساخت فیلم بکشد، زیرا از این بیم داشت که پسربچه بازیگر فیلم، پارکر سواک، از این داستان و ماجراهایش تاثیر بدی بپذیرد. اما بعد از توجه به این موضوع که او، سارا کولانجلو به عنوان کارگردان فیلم و سه تهیه کننده دیگر فیلم همگی مادر فرزندانی خردسال بوده و کسی بهتر از آنها برای راهنمایی این پسربچه وجود نداشت، جیلنهال که خود نیز دو دختر ۱۲ و ۶ ساله دارد تصمیم به ادامه ساخت فیلم گرفت.
مگی در این باره میگوید: «ما میخواستیم از او در برابر احساسات ناخوشایند محافظت کنیم. شگفت انگیز است، زیرا شخصیت او مانند هر بچه ۵ سالهای احساس میکند که مرزبندیها در جایگاه بد و نامناسبی قرار گرفته اند».
یک فاکتور دیگر نیز وجود دارد که از قبل باعث آشتفگی رابطه بین مگی و جیمی شده است: این واقعیت که جیمی فرزند یک خانواده مهاجر هندی و لیزا یک زن سفید پوست است. البته این موضوع در برخی نقدها مورد انتقاد قرار گرفته و آن را دارای مشکلات نژاد پرستانه دانسته اند.
یک فاکتور دیگر نیز وجود دارد که از قبل باعث آشتفگی رابطه بین مگی و جیمی شده است: این واقعیت که جیمی فرزند یک خانواده مهاجر هندی و لیزا یک زن سفید پوست است. البته این موضوع در برخی نقدها مورد انتقاد قرار گرفته و آن را دارای مشکلات نژاد پرستانه دانسته اند.
جیلنهال، اما میگوید که سیالیت نزادی بین شخصیت ها، بخشی واضح از ایدههای پیچیده و شلوغ فیلم است: «این حقیقت که او فرزند یک خانواده مهاجر است بخشی از روایت فیلم است و لیزا نه تنها نژاد او را کنار گذاشته بلکه قدرت شاعری اش را از او گرفته است».
بعد از آن به سراغ سریال جنجالی «The Deuce» و بازی جیمز فرانکو در این سریال میرویم. در طی فاصله بین فصل اول و دوم این سریال، فرانکو که در این سریال نقش دو برادر دوقلو را بازی میکند، متهم به بدرفتاری جنسی با زنان در دوران حضور در مدرسه بازیگری نیویورک میشود، ادعایی که فرانکو آن را قویاً رد میکند. حتی خواسته شد که وی را از ادامه پروژه کنار بگذارند به خصوص به این دلیل که داستان سریال در مورد خشونت و سوء استفاده از زنان بود. جیلنهال که یکی از فعالان اصلی جنبش #TimesUp در زمینه مبارزه با خشونت و بدرفتاری جنسی با زنان است میگوید که تفکر او در مورد نقش فرانکو در سریال همواره در حال تغییر است.
بعد از آن به سراغ سریال جنجالی «The Deuce» و بازی جیمز فرانکو در این سریال میرویم. در طی فاصله بین فصل اول و دوم این سریال، فرانکو که در این سریال نقش دو برادر دوقلو را بازی میکند، متهم به بدرفتاری جنسی با زنان در دوران حضور در مدرسه بازیگری نیویورک میشود، ادعایی که فرانکو آن را قویاً رد میکند. حتی خواسته شد که وی را از ادامه پروژه کنار بگذارند به خصوص به این دلیل که داستان سریال در مورد خشونت و سوء استفاده از زنان بود. جیلنهال که یکی از فعالان اصلی جنبش #TimesUp در زمینه مبارزه با خشونت و بدرفتاری جنسی با زنان است میگوید که تفکر او در مورد نقش فرانکو در سریال همواره در حال تغییر است.
او میگوید که تهیه کنندگان سریال از تمامی زنان تیم تولید در مورد داشتن یا نداشتن مشکل برای همکاری با فرانکو سوال کردند و هیچ کس شکایتی نداشت. اما جیلنهال باور دارد که «برای هر گونه بی احترامی جنسی نسبت به زنان باید عواقبی وجود داشته باشد یا اصلاً نباشد»، اما باور دارد که کنسل کردن این سریال باعث میشد که پیامی اشتباه مخابره شود.
جیلنهال میگوید: «این سریال در مورد تنفر از زنان و بی عدالتی در دنیای سرگرمی است و احساس میکنم که تمام این زنان الهام بخش در حال گفتن داستانهای خود هستند که به روشنی آن چه که اکنون فمنیسیم معنی دارد را به نمایش میگذارند».
جیلنهال میگوید: «این سریال در مورد تنفر از زنان و بی عدالتی در دنیای سرگرمی است و احساس میکنم که تمام این زنان الهام بخش در حال گفتن داستانهای خود هستند که به روشنی آن چه که اکنون فمنیسیم معنی دارد را به نمایش میگذارند».
منبع: برترینها
۰