از پاراآکادمی تا وقت‌گذرانی‌های روشنفکرانه

از پاراآکادمی تا وقت‌گذرانی‌های روشنفکرانه

ولی پاتوق‌های فکری را می‌توان برخلاف این نهاد‌های رسمی، جایی دانست که با نبض و دغدغه‌های فکری موجود در جامعه حرکت می‌کنند.

کد خبر : ۷۰۵۵۴
بازدید : ۸۲۹۷
از پاراآکادمی تا وقت‌گذرانی‌های روشنفکرانه/ عکس ندارد
دکتر مهرداد عربستانی | «پاتوق‌های فکری» را می‌توان بخشی از «نهاد‌های مدنی» دانست که طیف گسترده‌ای از نهاد‌ها مثل انجمن‌های علمی تا کافه-کتاب‌ها و مؤسسات آموزشی را شامل می‌شوند و در آنجا فرصتی برای طرح و بحث مسائل فرهنگی و فکری در سطوح مختلفی وجود دارد.
به نوعی می‌توان گفت: این مراکز موازی با نهاد‌های آموزش رسمی بویژه آموزش عالی و البته با اهدافی متفاوت، حرکت می‌کنند. واقعیت این است که این پاتوق‌ها مادامی می‌توانند کارکرد خود را در راستای ترویج و تعمیق اندیشگی داشته باشند که کمتر زیر کنترل‌ها و هدایت‌گری حاکمیتی قرار گیرند و بتوانند مجالی برای بروز علایق و دغدغه‌های فکری موجود در جامعه باشند.
دولت به‌طور خاص استراتژی‌های فرهنگی خاصی را دنبال می‌کند؛ در این فضا، اگر پاتوق‌های فکری بخواهند به‌صورت آزاد عمل کنند نباید مستقیماً زیر نفوذ مراجع دولتی قرار گیرند.
به این ترتیب، هر نهادی که کمتر متأثر از دستگاه‌های رسمی باشد، شانس بیشتری برای تبدیل شدن به «پاتوق فکری» و پرداختن به مسائل مرتبط با نبض جامعه را دارد. البته نهاد‌های آموزش رسمی هم کارکرد و تولید و مصرف فکری خاص خود را دارند؛ آنجا هم فکر، یا حداقل زمینه‌های تفکر، تولید می‌شود. تفاوت در این است که در آنجا هدف اصلی آموزش و انتقال مجموعه دانش موجود است.
تأکید این نهاد‌ها بر آموزش به معنای نقص یا کژکارکردیشان نیست بلکه چنین نهاد‌هایی از ابتدا با این هدف تأسیس شده‌اند. برای مثال، هر رشته یا حوزه‌ای از دانش متشکل از یکسری مبانی است که باید به کسی که می‌خواهد در آن حوزه خاص تخصص پیدا کند، آن‌ها را بیاموزد و این کاری است که نهاد‌های آموزشی انجام می‌دهند.
این نهاد‌ها ماهیتاً لازم است که نظام‌مند باشند، دارای نظام مشخص ارزیابی باشند و مراحل تجمعی آموزش در آن‌ها تعبیه شده باشد. در غیر این صورت نمی‌توانند نقش خود را به‌عنوان نهاد آموزش ایفا کنند.

دغدغه‌های روز و علایق فکری اجتماعی اصولاً با تأخیر ممکن است وارد نهاد‌های آموزشی رسمی شوند؛ یعنی زمانی که این دغدغه‌ها و علایق چنان در جامعه باقی بماند که دیگر نتوان آن را جزو علایق و جریان‌ها و نیاز‌های زودگذر قلمداد کرد. باید توجه کرد که نهاد‌های آموزش رسمی، از محافظه‌کارترین نهاد‌های اجتماعی هستند که معمولاً تغییر را با تأخیر می‌پذیرند.

ولی پاتوق‌های فکری را می‌توان برخلاف این نهاد‌های رسمی، جایی دانست که با نبض و دغدغه‌های فکری موجود در جامعه حرکت می‌کنند. این نهاد‌ها به‌دلیل عدم تعهد به حفظ و آموزش، این فرصت را دارند که با چابکی بیشتر موضوع و مفاد خود و نوع مصرف‌کنندگان‌شان را انتخاب کنند.
در حالی که در نهاد‌های رسمی مسائل مرتبط با نبض فکری جامعه ممکن است به‌صورت متفرق و در گفتگو‌های موردی، مثلاً در کلاس درس، تجلی یابد. پاتوق فکری جایی است که مستقیماً برای پرداختن به این دغدغه‌ها شکل گرفته است، تعهد این پاتوق‌ها، آموزش افراد در زمینه‌های خاص نیست بلکه می‌کوشند تا به سؤال و نیاز فکری جامعه بپردازند.
اما نکته‌ای که در مورد پاتوق‌های فکری باید مد نظر داشت این است که همه آن‌ها الزاماً کارکرد یکسانی ندارند. کسانی که در این پاتوق‌ها حاضر می‌شوند هر کدام علایق و آرزومندی متفاوتی دارند و الزاماً هدف مشترکی را دنبال نمی‌کنند؛ برخی به این پاتوق‌ها به‌عنوان فرصتی برای داشتن جمعی دوستانه می‌نگرند، برخی به‌دنبال سؤالات جدی‌تر فلسفی هستند، برخی اهل ادب و شعر هستند و دوست دارند اوقات فراغت‌شان را به شکل فرهیخته‌تری بگذرانند، برخی ممکن است انتساب به این پاتوق را راهی برای فرار از ابتذال روزمره بدانند.

بر این اساس، نمی‌توان کارکرد ثابت و مشخصی را برای آن‌ها در نظر گرفت و همه آن‌ها را رو به هدفی واحد دانست. از این حیث، چون این مراکز می‌توانند به آرزومندی‌های متفاوت و متنوعی پاسخ دهند، می‌توانند مفرّی باشند برای تمنّاهای سرکوب شده‌ای که جایی برای بروز نداشته‌اند؛ تمنّاهایی که انکار و سرکوب‌شان، می‌تواند مایه ناکامی، خشم و ناامیدی باشد.
از پاراآکادمی تا وقت‌گذرانی‌های روشنفکرانه/ عکس ندارد
اگر سیاستگذاران فرهنگی می‌خواهند به شکل‌گیری پاتوق‌های فکری کمکی کنند، تنها کافی است که منعی برای ایجاد و شکل‌گیری آن‌ها ایجاد نکنند. واقعیت این است که مجوز گرفتن برای هر چیزی در جامعه ما یک فرآیند پیچیده و گنگ است. سیاستگذاران فرهنگی، باید ضوابط را برای فعالیت پاتوق‌های فکری تسهیل کنند چراکه اگر این پاتوق‌ها نباشند، مشخص نیست که نیازها، پرسش‌ها و علایق مردم در جامعه به چه صورت پاسخ داده خواهد شد.
البته برای این کار لازم است که سیاستگذاران فرهنگی از وسوسه هدایت‌گری و رهبری فکری اجتناب کرده و به همان نقش بسترسازی و تسهیل اکتفا کنند.
پرسش دیگری که ممکن است در این فضا مطرح شود این است که چقدر گفت‌وگوی نخبگان با مردم در این پاتوق‌ها محقق می‌شود؟ واقعیت این است که ماهیت پاتوق‌های فکری متفاوت است. از طرف دیگر مفاهیم «نخبه» و «عامه» هم کاملاً نسبی هستند. برخی از پاتوق‌ها، اصولاً مکان‌هایی برای نخبگان هستند و تیپ‌ها و گروه‌های خاصی جذب آن می‌شوند. به عبارتی این‌ها کانون‌هایی هستند که انحصاراً برای افرادی خاص شکل گرفته‌اند.
در عین حال، پاتوق‌هایی هم هستند که به نسبت عمومی‌تر هستند. این امر بستگی به ماهیت آن پاتوق‌ها دارد. به عبارتی این پاتوق‌ها یک دست نیستند و تیپولوژی‌های متفاوتی دارند. شناخت انواع و مخاطب پاتوق‌های گوناگون خود نیاز به بررسی دقیق‌تری دارد. ولی مشخصاً برخی تنها محلی برای گپ زدن و وقت‌گذرانی روشنفکرانه هستند که افراد همفکر را دور هم جمع می‌کند.
برخی دیگر کارکردی شبیه به دانشگاه و آکادمی دارند، یعنی جنبه‌ای آموزشی دارند، ولی بدون نظام ارزیابی و البته اعطای گواهی، که در این صورت بدون این تعهد به ارزیابی می‌توانند چابک‌تر عمل کرده و متناسب با تقاضایی که وجود دارد به برگزاری جلسات‌شان بپردازند.
بی‌تردید در این پاتوق‌ها ارتباط و تبادل بین «نخبگان» و «مردم» راحت‌تر از نهاد‌های رسمی رخ می‌دهد و آن هم به این دلیل روشن است که ورود به این پاتوق‌ها پیش‌شرط‌های رسمی مثل آزمون ورودی ندارند.
در یک جمع‌بندی کلی، پاتوق‌های فکری نوعی بازنمایی علایق متفاوت نظری و فرهنگی، جایی برای گرفتن نبض جامعه، مجالی برای فرهیختگی و مفرّی برای ترضیه نسبی آرزومندی و تمنّاهای موجود در جامعه است، ولی اینکه چقدر این پاتوق‌ها را می‌توان محلی برای گفت‌وگوی «نخبگان» با «مردم» قلمداد کرد، طبعاً بستگی به ماهیت هر یک از این کانون‌ها و تمنّایی است که حول آن شکل گرفته‌اند.
منبع: روزنامه ایران
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید