مخالفت با اهدای عضو محکومین به اعدام
پس از ۱۰۰ نفر اعدامی، یک نفر ممکن است با مرگ مغزی فوت کند و فقط و فقط، در مرگ مغزی قابلیت اهدای ارگان وجود دارد. مگر ممکن است یک نفر را طوری اعدام کنند که حتما مرگ مغزی شود؟
کد خبر :
۷۰۹۳۹
بازدید :
۸۱۱۴
بنفشه سامگیس | اولین آییننامه ابلاغی قوه قضاییه درباره امکان اهدای داوطلبانه اعضای بدن توسط محکومان اعدام، با زمزمه مخالفت مجلس و وزارت بهداشت مواجه شده است.
آییننامه «نحوه اجرای احکام حدود، سلب حیات، قطع عضو، قصاص نفس، دیات، شلاق، تبعید، نفی بلد.» که ۲۶ خرداد ماه سال جاری به امضای ابراهیم رییسی؛ رییس قوه قضاییه رسید و از تاریخ ابلاغ هم لازمالاجراست و تاکید دارد که آییننامههای مشابه مصوب ۱۳۷۰ و ۱۳۸۲ از تاریخ ابلاغ این آییننامه، ملغی هستند، در ماده ۴۷ قید کرده است: «چنانچه محکوم، داوطلب اهدای عضو پیش یا پس از اجرای مجازات اعدام باشد و مانع پزشکی برای اهدای عضو موجود نباشد، قاضی اجرای احکام کیفری، طبق دستورالعملی اقدام مینماید که ظرف ۳ ماه از تاریخ تصویب این آییننامه توسط معاونت حقوقی قوه قضاییه با همکاری وزارت دادگستری و سازمان پزشکی قانونی کشور تهیه شده و به تصویب رییس قوه قضاییه میرسد.»
بحث اهدای داوطلبانه اعضای بدن محکومان اعدام در ایران، تاکنون سابقه نداشته، چرا که تا سال ۱۳۷۹ و پیش از تصویب قانون «پیوند اعضا از بیماران مرگ مغزی» و ابلاغ آییننامه این قانون در سال ۱۳۸۱، اهدا از متوفیان مرگ مغزی ممنوع بود. به همین دلیل هم، سال ۱۳۸۲ که نسخه جدیدی از آییننامه «نحوه اجرای احکام حدود، سلب حیات، قطع عضو، قصاص نفس، دیات، شلاق، تبعید، نفی بلد.» توسط رییس وقت قوه قضاییه تصویب و ابلاغ شد، تازگی قانون اهدا از مرگ مغزی، امکان هر اشارهای به اهدای دواطلبانه اعضای بدن توسط محکومان اعدام را منتفی میکرد.
بعد از گذشت ۱۹ سال از تصویب قانون پیوند اعضا از مرگ مغزی، حالا، آیین نامه مصوب رییس قوه قضاییه، این امکان را فراهم کرده که محکومان اعدام، با اهدای داوطلبانه اعضای بدن، در آخرین ساعتهای حیات آرامشی در کف بگیرند از سراینکه با اهدای قلب، کلیه یا ریه خود، جان یک انسان را نجات داده اند و اینگونه، ایام بزهکاری شان را تطهیر کنند.
با این حال، دیروز سخنگوی قوه قضاییه اعلام کرد که تاکنون هیچ دستورالعمل جدید مرتبط با این آییننامه ابلاغ نشده و هرگونه نفی و اثبات هم، نیازمند دستورالعمل جامع با ابعاد فقهی، حقوقی، پزشکی و اجتماعیاست. با وجود مسکوت ماندن اجرای ماده ۴۷ این آییننامه که اولین متن قانونی درباره زمینهسازی برای اهدای داوطلبانه اعضای بدن محکومان به اعدام در ایران است.
امید قبادی؛ نایبرییس هیاتمدیره انجمن اهدای عضو ایرانیان و معاون سابق اداره پیوند وزارت بهداشت از مخالفت جدی وزارت بهداشت و کمیسیون بهداشت مجلس با تصریح این آییننامه میگوید و خبر میدهد که وزیر بهداشت و رییس جدید کمیسیون بهداشت در تلاش برای محکومیت و ملغی کردن ماده ۴۷ این آییننامه هستند.
بنا بر اعلام قبادی، در حال حاضر ۲۷ هزار بیمار در نوبت پیوند عضو ایستادهاند که هر سه ساعت، یک نفر از این فهرست، به دلیل نرسیدن ارگان پیوندی میمیرد. قبادی میگوید: مهمترین مشکل در ایران، ضعف فرهنگی است؛ ضعف فرهنگی به این معنا که از جمع ۸ هزار بیمار مرگ مغزی در سال، فقط ۱۰۰۰ خانواده به اهدای اعضای بدن بیمار از دست رفتهاش رضایت میدهد.
تا به حال اهدای داوطلبانه عضو توسط محکومان اعدام در ایران داشتهایم؟
به هیچوجه. آنچه طی روزهای اخیر منتشر شده، ناپسند میدانیم و محکوم میکنیم.
یعنی اگر محکوم به اعدام، وصیت به اهدای عضو هم داشته، اجرا نشده؟
در ایران چیزی به نام وصیت وجود ندارد. حتی اگر فردی وصیت به اهدای عضو داشته باشد، بعد از مرگ مغزی، ولیدم باید رضایت بدهد. محکوم به اعدامی داشتیم که در مرخصی ملاقات با خانواده، تصادف کرد و مرگ مغزی شد و خانواده به اهدای عضو رضایت داد.
تا به حال اهدای داوطلبانه عضو توسط محکومان اعدام در ایران داشتهایم؟
به هیچوجه. آنچه طی روزهای اخیر منتشر شده، ناپسند میدانیم و محکوم میکنیم.
یعنی اگر محکوم به اعدام، وصیت به اهدای عضو هم داشته، اجرا نشده؟
در ایران چیزی به نام وصیت وجود ندارد. حتی اگر فردی وصیت به اهدای عضو داشته باشد، بعد از مرگ مغزی، ولیدم باید رضایت بدهد. محکوم به اعدامی داشتیم که در مرخصی ملاقات با خانواده، تصادف کرد و مرگ مغزی شد و خانواده به اهدای عضو رضایت داد.
محکوم به اعدامی داشتیم که در زندان و پیش از اجرای حکم، سکته کرد و مرگ مغزی شد و خانواده به اهدای عضو رضایت داد. در تمام این سالها، یک مورد محکوم به اعدامی داشتیم که پس از اجرای حکم اعدام، مرگ مغزی شد و خانواده به اهدا رضایت داد، اما بعد از بررسی جسد، این فرد ارگان قابل اهدا نداشت.
اهدای داوطلبانه اعضای بدن محکومان اعدام، موضوع آییننامه ابلاغی رییس قوه قضاییه است.
ما این آییننامه را محکوم میکنیم. رییس کمیسیون بهداشت در مجلس و وزیر بهداشت در حال اقدام برای ملغی کردن این ماده آییننامه هستند، چون این ابلاغ با نظام سلامت در ارتباط است و البته اجرای آن از نظر علم پزشکی هم غیرممکن است. مرگ در پزشکی دو نوع است؛ مرگ مغزی و مرگ قلبی. مرگ قلبی ۹۹ درصد مرگها را شامل میشود و در واقع، همان مرگ معمولی است.
اهدای داوطلبانه اعضای بدن محکومان اعدام، موضوع آییننامه ابلاغی رییس قوه قضاییه است.
ما این آییننامه را محکوم میکنیم. رییس کمیسیون بهداشت در مجلس و وزیر بهداشت در حال اقدام برای ملغی کردن این ماده آییننامه هستند، چون این ابلاغ با نظام سلامت در ارتباط است و البته اجرای آن از نظر علم پزشکی هم غیرممکن است. مرگ در پزشکی دو نوع است؛ مرگ مغزی و مرگ قلبی. مرگ قلبی ۹۹ درصد مرگها را شامل میشود و در واقع، همان مرگ معمولی است.
مرگ مغزی یک درصد مرگهای جامعه را شامل میشود و از ۱۰۰ مورد مرگ، فقط یک مورد بر اثر مرگ مغزی است. پس از ۱۰۰ نفر اعدامی، یک نفر ممکن است با مرگ مغزی فوت کند و فقط و فقط، در مرگ مغزی قابلیت اهدای ارگان وجود دارد. مگر ممکن است یک نفر را طوری اعدام کنند که حتما مرگ مغزی شود؟
برای همان یک درصد موارد مرگ مغزی از اعدامیان هم به هیچ عنوان صلاح نیست فرهنگ و دید جامعه را حساس و دچار تنش کنیم. مشکل امروز جامعه ما، فرهنگسازی برای افزایش میزان رضایت خانوادهها به اهدای اعضا بعد از مرگ مغزی است.
یک محکوم به اعدام حق ندارد داوطلب اهدای عضو شود؟
چرا، هیچکس این حق طبیعی را از او نمیگیرد.
ولی شما همین را میگویید در حالی که در آییننامه ابلاغی رییس قوه قضاییه بر داوطلب بودن محکوم به اعدام برای اهدای اعضای بدن قبل یا بعد از اجرای حکم اعدام تاکید شده.
اول داوطلب اهدای عضو را تعریف کنیم. چیزی به نام داوطلب عضو در کشوری که دینش اسلام است نداریم. چون در دین اسلام، صاحب کالبد خداوند است و خداوند این حق را به حاکم شرع واگذار کرده، به همین دلیل در اسلام، اتانازی رایج نیست و در ایران هم حتی جدا کردن بیمار زنده از دستگاه ممنوع است.
یک محکوم به اعدام حق ندارد داوطلب اهدای عضو شود؟
چرا، هیچکس این حق طبیعی را از او نمیگیرد.
ولی شما همین را میگویید در حالی که در آییننامه ابلاغی رییس قوه قضاییه بر داوطلب بودن محکوم به اعدام برای اهدای اعضای بدن قبل یا بعد از اجرای حکم اعدام تاکید شده.
اول داوطلب اهدای عضو را تعریف کنیم. چیزی به نام داوطلب عضو در کشوری که دینش اسلام است نداریم. چون در دین اسلام، صاحب کالبد خداوند است و خداوند این حق را به حاکم شرع واگذار کرده، به همین دلیل در اسلام، اتانازی رایج نیست و در ایران هم حتی جدا کردن بیمار زنده از دستگاه ممنوع است.
بنابراین، هیچ فرد مسلمانی در ایران نمیتواند داوطلب اهدای بعد از مرگ مغزی باشد، چون کارت اهدای عضو در ایران وجهه قانونی ندارد و بنابراین، داوطلب بودن مفهوم پیدا نمیکند. شما، زمانی داوطلب چیزی هستید که نسبت به آن قدرت و اختیار داشته باشید.
کارت اهدای عضو در ایران فقط اعلام میکند که اگر فردی دچار مرگ مغزی شد، خانواده او مطلع باشند که باور قلبی این فرد، اهدای داوطلبانه اعضای بدن بوده ولی برای اهدای اعضای بدن این فرد، رضایت خانواده شرط است و در نهایت هم، مبتلای مرگ مغزی، باید ارگانهای قابل اهدا و قابل پیوند داشته باشد.
اما یک محکوم به اعدام، پیش از اجرای حکم که میتواند کلیهاش را اهدا کند.
اهدای عضو از مرگ مغزی با اهدای عضو از فرد زنده متفاوت است. فرد زنده میتواند یک کلیه را به صورت کامل و بخشی از کبد و بخشی از ریه را به افراد کمسن و کموزن اهدا کند که در ایران، اهدای کبد از زنده فقط در دو مرکز پیوند و آن هم از والدین برای فرزندان انجام میشود.
چرا با بعد فرهنگی اهدای داوطلبانه اعضای بدن توسط محکومان اعدام موافق نیستید؟
چون اهدای عضو یک مقوله کاملا فرهنگی است. مثلث جهانی اهدا به ما میگوید که سهم تیم پزشکی و دانش پزشکی در نجات جان بیماران نیازمند پیوند، ۲۰ درصد، سهم تجهیزات و امکانات، ۳۰ درصد، اما سهم فرهنگ ۵۰ درصد است. مگر ما چند محکوم به اعدام در سال داریم که به خاطر احتمال یک درصدی مرگ مغزی و احتمال بسیار کمرنگتر وجود اعضای قابل اهدا در بدن این اعدامی، آرامش جامعه و فرهنگ اهدای عضو را به خطر بیندازیم؟
چرا آرامش جامعه به هم میخورد؟
چون مردم از فردا به این فکر میکنند که شاید این افراد اصلا اعدامی نبودند و شاید این افراد رضایت به اهدای عضو نداشتند و شاید خانوادهشان راضی به اهدای عضو نبوده و شاید همه چیز جبر و زور بوده.
خانواده گیرنده ایرانی راضی میشود اعضای بدن یک محکوم به اعدام به بدن بیمارش پیوند زده شود؟
گیرنده و اهداکننده در هیچ نقطه از دنیا، همدیگر را نمیبینند. در ایران هم در همان چند مورد، هیچ وقت همدیگر را نشناختند. اما در آن لحظه بحرانی که خانواده گیرنده، هر لحظه را در تب از دست دادن بیمارش سپری میکند، دیگر برایش فرقی نمیکند ارگان از بدن چه کسی گرفته شده؛ و به این فکر نمیکنند که ممکن است برخی خلقیات از طریق ژنتیک منتقل شود؟
حدود ۵۰ سال است که در ژاپن و امریکا درباره انتقال ژنتیک وجوه شخصیتی در اهدای پیوند کار میشود و همچنان به این نتیجه رسیدهاند که اهدا هیچ تاثیری در این زمینه ندارد.
اما یک محکوم به اعدام، پیش از اجرای حکم که میتواند کلیهاش را اهدا کند.
اهدای عضو از مرگ مغزی با اهدای عضو از فرد زنده متفاوت است. فرد زنده میتواند یک کلیه را به صورت کامل و بخشی از کبد و بخشی از ریه را به افراد کمسن و کموزن اهدا کند که در ایران، اهدای کبد از زنده فقط در دو مرکز پیوند و آن هم از والدین برای فرزندان انجام میشود.
چرا با بعد فرهنگی اهدای داوطلبانه اعضای بدن توسط محکومان اعدام موافق نیستید؟
چون اهدای عضو یک مقوله کاملا فرهنگی است. مثلث جهانی اهدا به ما میگوید که سهم تیم پزشکی و دانش پزشکی در نجات جان بیماران نیازمند پیوند، ۲۰ درصد، سهم تجهیزات و امکانات، ۳۰ درصد، اما سهم فرهنگ ۵۰ درصد است. مگر ما چند محکوم به اعدام در سال داریم که به خاطر احتمال یک درصدی مرگ مغزی و احتمال بسیار کمرنگتر وجود اعضای قابل اهدا در بدن این اعدامی، آرامش جامعه و فرهنگ اهدای عضو را به خطر بیندازیم؟
چرا آرامش جامعه به هم میخورد؟
چون مردم از فردا به این فکر میکنند که شاید این افراد اصلا اعدامی نبودند و شاید این افراد رضایت به اهدای عضو نداشتند و شاید خانوادهشان راضی به اهدای عضو نبوده و شاید همه چیز جبر و زور بوده.
خانواده گیرنده ایرانی راضی میشود اعضای بدن یک محکوم به اعدام به بدن بیمارش پیوند زده شود؟
گیرنده و اهداکننده در هیچ نقطه از دنیا، همدیگر را نمیبینند. در ایران هم در همان چند مورد، هیچ وقت همدیگر را نشناختند. اما در آن لحظه بحرانی که خانواده گیرنده، هر لحظه را در تب از دست دادن بیمارش سپری میکند، دیگر برایش فرقی نمیکند ارگان از بدن چه کسی گرفته شده؛ و به این فکر نمیکنند که ممکن است برخی خلقیات از طریق ژنتیک منتقل شود؟
حدود ۵۰ سال است که در ژاپن و امریکا درباره انتقال ژنتیک وجوه شخصیتی در اهدای پیوند کار میشود و همچنان به این نتیجه رسیدهاند که اهدا هیچ تاثیری در این زمینه ندارد.
۰