نگاهی به فیلم "کار کثیف"
خیلیها به من میگویند که عدم فروش فیلمت به این دلیل است که بازیگر مشهور ندارد. کسی به تماشای این فیلم نمینشیند. الهام نامی و پدرام شریفی برای کسی شناخته شده نیستند.
کد خبر :
۷۱۵۸۵
بازدید :
۳۱۳۰
تینا جلالی | خسرو معصومی در جرگه فیلمسازان قدیمی سینمای ایران است که تقریبا تمرکز اکثر فیلمهایش بر موضوعاتی بوده که مساله او به شمار میرفته و نسبت به طرح آن نکات دغدغههای ذهنی داشته است. اخیرا که فیلم «کار کثیف» جدیدترین ساخته او اکران شد، تصمیم گرفتیم با معصومی درباره این فیلم و سینمایش حرف بزنیم. مصاحبه زیر نتیجه این گپ وگفت یک ساعته است.
چند سال پیش با یکی از تهیهکننده و کارگردان همنسل شما که گفتگو میکردم، او روی ارتباطی که فیلمسازان قدیمی باید با نسل جوان سینماگر داشته باشند، تاکید میکرد و میگفت: با توجه به سرعت رشد تکنولوژی، قدیمیترها باید با افکار و اندیشههای جوانان ارتباط داشته باشند و به اصطلاح خودشان را آپدیت کنند. شما چنین نیازی را احساس کردهاید؟
اگر تم کلی کار کثیف را در نظر بگیرید، خواهید دید که درباره بیکاری و مسائل جوانان است. قهرمان داستان من در این فیلم دانشجوی حقوق بیکاری است که از سر اجبار و فشار زندگی شغل ساقیگری را انتخاب میکند و به این سمت کشیده میشود.
البته در برخی فیلمهای شما گرایش به جوانان و به چالش کشیدن دغدغههای زندگی این قشر مطرح است.
در سهگانه عاشقانهام - «رسم عاشقکشی»، «جایی در دوردست» و «باد در علفزار میپیچد» - تم اصلی برگرفته از زندگی دختران شمالی است. آنجا به دلیل فراهم نبودن شرایط کار، جوانان لابهلای مناسبات زندگی له میشوند و در نتیجه رویایی دختران که ازدواج است به واقعیت نمیپیوندد و آنها در زندگیشان درگیر مسائل دستوپا گیر میشوند.
من نسبت به مسائل و مشکلات آنها انتقاد داشتم و در عین حال سعی کردم به آنها راهکار ارایه دهم که چگونه میتوان از آن همه مشکلات و اتفاق ناهنجار پیشگیری کنیم. حتی وقتی درباره آدمهای میانسال یا بالغ قصهای مینویسم، جوانها را طوری در کنار بزرگترهای خانوادهشان نشان میدهم که مشاهده شود چطور گاهی در زندگی به بنبست کشیده میشوند.
مساله بیکاری که محور اصلی «کار کثیف» است، درباره قشر جوان سرخوردهای است که به خاطر فراهم نبودن اشتغال و فضای نامناسب کار تصمیم میگیرند با ابزارهایی مثل ویزای لاتاری کشور خود را ترک و در جای دیگر زندگی کنند. حتی نمیدانند در کشور دیگر چه اتفاقی در انتظارشان است، بلکه فقط به یک امید واهی به آنجا مهاجرت میکنند.
بخشی از این مشکل به شرایط اجتماعی ما برمیگردد که جوانان ما - چه آنها که تحصیلی ندارند و چه آنها که تحصیلکرده هستند - علاف و بیکار، عاطل و باطل از صبح تا شب در خانه پیش پدر و مادر خود هستند و هیچ کاری هم نمیکنند و از پدر و مادر خود عذرخواهی هم نمیکنند.
آنها درواقع هیچ کاری برای انجام دادن ندارند جز کافهنشینی. شما نگاه کنید در حال حاضر چیزی که در کشورمان زیاد است، انواع و اقسام کافههایی که در همه خیابانهای شهر پیدا میشود. چه در تهران و چه در شهرهای مختلف. کافهها پر از جوانهایی است که اکثرشان تحصیلکرده هستند و برای گذراندن اوقات فراغت خود در کافه صبح تا شب با هم حرف میزنند بدون هیچ نتیجهگیری و فقط برای اینکه وقتشان را پر کنند.
خب این به نظر من وحشتناک است. همیشه این مساله من بوده که فقط با حرف نمیتوان بچهها را گول زد، باید شرایطی را فراهم کرد که آنها هم نشاط داده باشند، یعنی هم کار داشته باشند و هم بتوانند زن و زندگی تشکیل دهند. این مسائلی که گفتم ذهن مرا همیشه به خود مشغول کرده است.
سوای از این مشکلاتی که شما به آن اشاره کردید، اختلاف و شکاف موجود بین نسلها در میان خانوادهها نکته مهمی است. بیکاری جوانها از یکطرف و تقابلی (به معنای اینکه حرف هم را نمیفهمند) که جوانها با خانوادههایشان دارند هم در این میان مزید بر علت میشود.
وقتی بچهها به سن قانونی میرسند، میخواهند با خانواده خودشان زندگی کنند پدر به شرایط اجتماعی خودش نگاه میکند. او با حقوق یکمیلیون و دویست چطور میتواند از پس پنج فرزند خود بربیاید؟ خود پدر هم مستاصل میشود و به این فکر میکند که بچه به نحوی سروسامان بگیرد و از خانه برود و بار مسوولیت مالی او در خانه کمتر شود. پدر بیرحم نیست، اما نمیتواند از پس مشکلات پسر و دختر بیست یا سیسالهاش بربیاید.
سوای از این مشکلاتی که شما به آن اشاره کردید، اختلاف و شکاف موجود بین نسلها در میان خانوادهها نکته مهمی است. بیکاری جوانها از یکطرف و تقابلی (به معنای اینکه حرف هم را نمیفهمند) که جوانها با خانوادههایشان دارند هم در این میان مزید بر علت میشود.
وقتی بچهها به سن قانونی میرسند، میخواهند با خانواده خودشان زندگی کنند پدر به شرایط اجتماعی خودش نگاه میکند. او با حقوق یکمیلیون و دویست چطور میتواند از پس پنج فرزند خود بربیاید؟ خود پدر هم مستاصل میشود و به این فکر میکند که بچه به نحوی سروسامان بگیرد و از خانه برود و بار مسوولیت مالی او در خانه کمتر شود. پدر بیرحم نیست، اما نمیتواند از پس مشکلات پسر و دختر بیست یا سیسالهاش بربیاید.
اینجاست که یکجور شیرازه زندگی خانواده از هم پاشیده میشود. الان در خیلی از خانههای ایرانی وضعیت اینگونه است. بگذارید از خودم مثال بزنم. وقتی از خدمت سربازی به خانه آمدم، پدرم به شوخی دستش را روی در گذاشت و به من گفت: برو دنبال زندگیات، برای چه به خانه آمدی؟
همین تلنگری بود که بروم دانشگاه درس بخوانم و زندگی مستقلی تشکیل دهم. وقتی مناسبات اجتماعی غلط است و شغلی و درآمدی که پدر دارد و چرخهای که پدر در آن زندگی میکند درست تعریف نشده است چه میتواند بکند؟ یکی از عوامل این چرخه معیوب به حقوقی است که پدر خانواده میگیرد که با یکمیلیون و دویست تومان خانواده بزرگی را بچرخاند که نمیتواند.
همین تلنگری بود که بروم دانشگاه درس بخوانم و زندگی مستقلی تشکیل دهم. وقتی مناسبات اجتماعی غلط است و شغلی و درآمدی که پدر دارد و چرخهای که پدر در آن زندگی میکند درست تعریف نشده است چه میتواند بکند؟ یکی از عوامل این چرخه معیوب به حقوقی است که پدر خانواده میگیرد که با یکمیلیون و دویست تومان خانواده بزرگی را بچرخاند که نمیتواند.
این بلایی است که اکثر خانوادهها با آن درگیر هستند. حالا آن پدری که عاطفه دارد، مجبور است چند کار مختلف با هم انجام دهد تا شیرازه خانواده از هم نپاشد. تمام این نکاتی که برشمردم یک اصلی دارد و آن اصل خط فقر است. وقتی در خانه چرتکه میاندازی، میبینی دخلوخرج باهم جور نیست و همین باعث هزار و یک نوع گرفتاری در خانواده میشود. اینها نکاتی است که من در کار کثیف از آن غافل نشدم.
دانشجویی که وجه اجتماعی دارد و آدم تحصیلکردهای است و نوشتههای اورهان پاموک را میخواند، اما از فشار زندگی دنبال عرقفروشی میرود. وقتی شرایط کار در کشور فراهم نباشد و شما کاری برای انجام دادن نداری، اما باید خرج زندگی را متقبل شوی چه کار میتوانی کنی؟ متاسفانه باید بگویم که مجبورید به سمت خلاف و کارهای غیرقانونی بروید تا گذران زندگی برای شما سهل شود.
اینجا به این نکته هم اشارهکنم که فیلم کمی تلخ است و در حال حاضر هم کسی نیست که از بازگو کردن مشکلات زندگی خودش خوشش بیاید. اگر در حال حاضر سینمای ما در فیلمهای کمدی فروش دارد به نظر من این یک نوع تحقیر است که کارگردان آن را میپذیرد.
تماشاگر هم که دچار یک نوع بیهوشی شده است از سالن بیرون میآید و با خود میگوید مهم نیست، حداقل یک ساعت در سالن سینما خندیدم. حالا اشکال ندارد این پول را هزینه فیلم کمدی کردم. در واقع او نمیخواهد بازتاب زندگی خود را بر پرده ببیند. برای همین است که کار کثیف در گیشه موفق نیست. کسی هم نیست که به این نوع سینما کمک کند و همه چیز دست به دست هم میدهد تا این نوع سینما نابود شود.
اتفاقا به نظر من فیلم کار کثیف فیلم تلخی نیست و مخاطب تا نیم ساعت ابتدایی با فضای شادابی همراه است. فیلم از ریتم تندی هم برخوردار است. به نظر نباید همه چیز را گردن مخاطب بیندازیم. خیلی از منتقدان بودند که فیلم «متری شیش و نیم» را فیلم تلخی میدانستند، اما این فیلم رکورد فروش را در گیشه ثبت کرد.
برای شما مثالی میزنم. فیلم «ناخدا خورشید» آقای ناصر تقوایی به معنای واقعی بسیار فیلم سرگرمکننده و خوبی است که مخاطب از تماشای این فیلم در سالن سینما قطعا لذت میبرد. همیشه فکر میکردم فیلم به این خوبی چرا در آن برهه از زمان نتوانسته مخاطبان زیادی را جذب کند و در گیشه فقط دو میلیون فروش داشت. واقعا از بعضی معادلات فروش فیلم در سینما سر درنمیآورم.
البته بحث تبلیغات در فضای مجازی و تعداد سینماها هم در فروش فیلم بیتاثیر نیست.
با شما موافقم و قبول دارم بخشی از میزان فروش فیلم به چگونگی تبلیغات مربوط میشود، چون تماشاچی نمیداند که چه فیلمی در سینماها اکران است و چه فیلمی اکران نیست. اگر تبلیغات قوی از ابتدا داشتیم قطعا راه بهتری برای فروش فیلم باز میشد.
اتفاقا به نظر من فیلم کار کثیف فیلم تلخی نیست و مخاطب تا نیم ساعت ابتدایی با فضای شادابی همراه است. فیلم از ریتم تندی هم برخوردار است. به نظر نباید همه چیز را گردن مخاطب بیندازیم. خیلی از منتقدان بودند که فیلم «متری شیش و نیم» را فیلم تلخی میدانستند، اما این فیلم رکورد فروش را در گیشه ثبت کرد.
برای شما مثالی میزنم. فیلم «ناخدا خورشید» آقای ناصر تقوایی به معنای واقعی بسیار فیلم سرگرمکننده و خوبی است که مخاطب از تماشای این فیلم در سالن سینما قطعا لذت میبرد. همیشه فکر میکردم فیلم به این خوبی چرا در آن برهه از زمان نتوانسته مخاطبان زیادی را جذب کند و در گیشه فقط دو میلیون فروش داشت. واقعا از بعضی معادلات فروش فیلم در سینما سر درنمیآورم.
البته بحث تبلیغات در فضای مجازی و تعداد سینماها هم در فروش فیلم بیتاثیر نیست.
با شما موافقم و قبول دارم بخشی از میزان فروش فیلم به چگونگی تبلیغات مربوط میشود، چون تماشاچی نمیداند که چه فیلمی در سینماها اکران است و چه فیلمی اکران نیست. اگر تبلیغات قوی از ابتدا داشتیم قطعا راه بهتری برای فروش فیلم باز میشد.
اما در حال حاضر هم در نقاط مختلف تهران بیلبورد زدیم در فضای مجازی هم روزهای ابتدایی درستوحسابی فیلم را معرفی کردیم؛ اما علت مهم پایین بودن فروش فیلم «کار کثیف» به تعداد سینماهای کم آن برمیگردد که از ابتدا به ما قول داده بودند صد و خردهای سالن سینما در اختیار ما بگذارند، اما روزهای اول بیست سالن به مرور سی سالن به ما دادند. این نکات آیا تاثیرگذار نیست؟
فروش فیلم در سینماها به تعداد سالنهای آن وابسته است. مخاطبی که به سینما ایران میرود اگر ببیند فیلم کار کثیف اکران است به تماشای فیلم ما هم مینشیند وقتی تعداد سالن زیادی نداریم چه توقعی میتوان از فروش فیلم داشت. ما مدعی نیستیم و نمیگوییم فیلممان پرفروش میشود؛ اما اگر معیارها رعایت شود فیلم حداقل سرمایه خودش را برمیگرداند.
مهمترین نکته فیلم «کار کثیف» این است که واقعیات جامعه امروز ما در فیلم نشان داده میشود بیاینکه بخواهد خودش را سانسور کند...
من فکر میکنم همه ما دچار یک نوع خودسانسوری شدیم. وقتی در جامعه تعداد زیادی از افراد این مواد را مصرف میکنند و سال گذشته آمار وحشتناکی منتشر شد که افراد زیادی بر اثر استفاده از همین مواد کور شدهاند یا مردهاند، آیا برای ساخت فیلمی با این موضوع باید دچار هول و ولا شویم و بترسیم؟
فروش فیلم در سینماها به تعداد سالنهای آن وابسته است. مخاطبی که به سینما ایران میرود اگر ببیند فیلم کار کثیف اکران است به تماشای فیلم ما هم مینشیند وقتی تعداد سالن زیادی نداریم چه توقعی میتوان از فروش فیلم داشت. ما مدعی نیستیم و نمیگوییم فیلممان پرفروش میشود؛ اما اگر معیارها رعایت شود فیلم حداقل سرمایه خودش را برمیگرداند.
مهمترین نکته فیلم «کار کثیف» این است که واقعیات جامعه امروز ما در فیلم نشان داده میشود بیاینکه بخواهد خودش را سانسور کند...
من فکر میکنم همه ما دچار یک نوع خودسانسوری شدیم. وقتی در جامعه تعداد زیادی از افراد این مواد را مصرف میکنند و سال گذشته آمار وحشتناکی منتشر شد که افراد زیادی بر اثر استفاده از همین مواد کور شدهاند یا مردهاند، آیا برای ساخت فیلمی با این موضوع باید دچار هول و ولا شویم و بترسیم؟
اصلا طرح این موضوع عجیبوغریب نیست. عجیب آنجاست که هر وقت هر جا فشاری وارد میشود، واکنشها به مراتب بدتر است. میخواهم بگویم ایجاد حساسیت نکنیم.
گویا قصه فیلم کار کثیف بر اساس اتفاق واقعی شکل گرفته است؟
بله، وقتی این داستان را شنیدم برای من عجیب بود که چطور یک جوان مهندس از روی ندانمکاری و نداشتن کار و پیشه، به مجلس عروسی مشروب میبرد و این مشروب باعث کور شدن یک عده میشود. وکیل این جوان موضوع را برای من تعریف میکرد و گفت که به خاطر همین اشتباه این جوان محکوم به سیزده سال حبس شده است. خب این آیا تباهی زندگی نیست؟ این کار برای زندگی کردن بوده است. برای تشکیل زن و زندگی بوده.
در حال حاضر سن ازدواج در کشورمان سی به بالاست، آن هم بر اساس یکسری اتفاقات دختر و پسری با هم ازدواج میکنند. جوانها همدیگر را تست میکنند که ببینند میتوانند در این وانفسای بیکاری و شرایط زندگی سخت تشکیل زندگی دهند؟ اگر نتوانند یکدیگر را رها میکنند.
گویا قصه فیلم کار کثیف بر اساس اتفاق واقعی شکل گرفته است؟
بله، وقتی این داستان را شنیدم برای من عجیب بود که چطور یک جوان مهندس از روی ندانمکاری و نداشتن کار و پیشه، به مجلس عروسی مشروب میبرد و این مشروب باعث کور شدن یک عده میشود. وکیل این جوان موضوع را برای من تعریف میکرد و گفت که به خاطر همین اشتباه این جوان محکوم به سیزده سال حبس شده است. خب این آیا تباهی زندگی نیست؟ این کار برای زندگی کردن بوده است. برای تشکیل زن و زندگی بوده.
در حال حاضر سن ازدواج در کشورمان سی به بالاست، آن هم بر اساس یکسری اتفاقات دختر و پسری با هم ازدواج میکنند. جوانها همدیگر را تست میکنند که ببینند میتوانند در این وانفسای بیکاری و شرایط زندگی سخت تشکیل زندگی دهند؟ اگر نتوانند یکدیگر را رها میکنند.
میخواهم بگویم شرایط برای جوانها سخت شده است. خب شرایط را چه کسی برای جوانها فراهم میکند؟ من این جمله را چند جا گفتم باز هم میگویم من این فیلم را ساختم تا مسوولان عذاب وجدان بگیرند. دروغ هم نگفتم.
البته معضل بیکاری فقط مال امروز و دیروز نیست...
همه دولتها اشتباه کردهاند. این دلیلی نمیشود که ما مثلا شخص احمدینژاد را تبرئه کنیم. بالاخره جوانی که تحصیلکرده است و دکترا و لیسانس و فوقلیسانس میگیرد چه کار باید بکند؟ باید از صفر شروع کند؟ یا باید به نحوی شرایط کار را برای آنها فراهم کنیم؟
البته معضل بیکاری فقط مال امروز و دیروز نیست...
همه دولتها اشتباه کردهاند. این دلیلی نمیشود که ما مثلا شخص احمدینژاد را تبرئه کنیم. بالاخره جوانی که تحصیلکرده است و دکترا و لیسانس و فوقلیسانس میگیرد چه کار باید بکند؟ باید از صفر شروع کند؟ یا باید به نحوی شرایط کار را برای آنها فراهم کنیم؟
سال ۱۳۵۸ وقتی من وارد دانشگاه دراماتیک شدم به من گفتند به شما سیصد تومان میدهیم ولی به ما تعهد بدهید تا برای وزارت ارشاد کار کنید و کارمند ما بشوید و جای دیگری کار نکنید. به این نحو ما را استخدام میکردند؛ اما به مرور این موضوع به دست فراموشی سپرده شد و بحث کار جوانها فراموش شد.
الان نگاه کنید دانشگاه آزاد از این طرف دانشجو میگیرد و از طرف دیگر آنها را رها میکند. اینکه این دانشجوها در کجای بازار کار قرار میگیرند، اصلا معلوم نیست و برای دانشگاه آزاد هم مهم نیست.
دانشگاه آزاد فقط میخواهد پول خود را بگیرد. پنج سال جوانها درس بخوانند، لیسانسی هم بگیرند و حالا بعد از تحصیل اینکه این جوانها کجا میروند، نه برای وزیر کار مهم است و نه برای وزیر فرهنگ و نه وزیر بهداشت و نه... وقتی میگویند باید اخلاقمدار زندگی کنید و بچهها زود باید ازدواج کنند، این بچه درآمدش از کجا تامین میشود؟ آیا پدر باید تمام مخارج زندگی را از ابتدا تا انتها فراهم کند؟ پس نقش و وظیفه دولت چیست؟ بپذیریم که شرایط زندگی سخت شده است.
داشتن موضوع روز فیلم دلیلی نیست که چشم بر معایب فیلم بپوشانیم. بازیگر زن فیلم شما (الهام نامی) نمیتواند در نقش مادر و همسر قرار بگیرد و دقیقا مهمترین ضعف فیلم هم همین نکته است. البته پدرام شریفی در قیاس با نقشهای دیگر (متولد ۶۵ و شبی که ماه کامل شد) در این فیلم به کمی پختگی رسیده است.
من برای انتقاد شما احترام قائلم ولی به عقیده من الهام نامی بازیاش قابل قبول است. توانش همین مقدار بوده است. نمیگویم شاهکار بوده است و با دیگران فرق دارد. در شور عشق مهناز افشار با فیلمهای بعدش تفاوت زیادی پیدا کرده است.
داشتن موضوع روز فیلم دلیلی نیست که چشم بر معایب فیلم بپوشانیم. بازیگر زن فیلم شما (الهام نامی) نمیتواند در نقش مادر و همسر قرار بگیرد و دقیقا مهمترین ضعف فیلم هم همین نکته است. البته پدرام شریفی در قیاس با نقشهای دیگر (متولد ۶۵ و شبی که ماه کامل شد) در این فیلم به کمی پختگی رسیده است.
من برای انتقاد شما احترام قائلم ولی به عقیده من الهام نامی بازیاش قابل قبول است. توانش همین مقدار بوده است. نمیگویم شاهکار بوده است و با دیگران فرق دارد. در شور عشق مهناز افشار با فیلمهای بعدش تفاوت زیادی پیدا کرده است.
الهام نامی اولین فیلمی است که بازی میکند، او به مرور در چند فیلم دیگری که بازی کند و با چند کارگردان کار کند بهتر میشود. شما این را در نظر نمیگیرید که ما از نابازیگر در این فیلم استفاده کردیم تا شرایط کار برای جوانانی که تحصیلات دانشگاهی دارند باز شود و بازیگر وارد چرخه بازیگری کنیم؟
اتفاقا سوال من هم بود که چرا برای کارکرد گیشه از بازیگران حرفهای در این فیلم بهره نبردید؟ حال اینکه در دیگر فیلمهایتان به این موضوع بیشتر توجه میکردید.
خیلیها به من میگویند که عدم فروش فیلمت به این دلیل است که بازیگر مشهور ندارد. کسی به تماشای این فیلم نمینشیند. الهام نامی و پدرام شریفی برای کسی شناخته شده نیستند. حالا اگر نوید محمدزاده یا آقای پرویز پرستویی بازی میکرد مخاطب با کله به تماشای فیلم مینشست و اصلا به موضوع فیلم کار نداشت. در واقع این نوید است که کلید در سینما را به مخاطب میدهد و میگوید برو سینما فیلم را ببین، چون من در این فیلم بازی میکنم. سرخپوست مگر چه فیلمی است؟
اتفاقا سوال من هم بود که چرا برای کارکرد گیشه از بازیگران حرفهای در این فیلم بهره نبردید؟ حال اینکه در دیگر فیلمهایتان به این موضوع بیشتر توجه میکردید.
خیلیها به من میگویند که عدم فروش فیلمت به این دلیل است که بازیگر مشهور ندارد. کسی به تماشای این فیلم نمینشیند. الهام نامی و پدرام شریفی برای کسی شناخته شده نیستند. حالا اگر نوید محمدزاده یا آقای پرویز پرستویی بازی میکرد مخاطب با کله به تماشای فیلم مینشست و اصلا به موضوع فیلم کار نداشت. در واقع این نوید است که کلید در سینما را به مخاطب میدهد و میگوید برو سینما فیلم را ببین، چون من در این فیلم بازی میکنم. سرخپوست مگر چه فیلمی است؟
وقتی میگویند سرخپوست انگار با فیلمی مواجه هستیم که عدهای سوار اسب میشوند و همدیگر را میزنند و میکشند. خیر؛ چون نوید در این فیلم بازی میکند همه به تماشای فیلم میروند و از دیدن فیلم راضی هم هستند. به نظر من قضیه استار در سینما را نباید دستکم بگیریم. الان وضعیت طوری شده که چشم بسته همه به تماشای فیلم «ما همه با هم هستیم» مینشینند. علت چیست؟ علت بیلبوردهایی است که در سطح شهر از همه بازیگران میبینیم.
مخاطب مهران مدیری و رضا گلزار و همه کسانی را که دوست دارد در این بیلبورد میبیند و به موضوع فیلم کار ندارد. من هم دلم میخواست بروم ببینم این فیلم چیست که این همه هنرپیشه در آن بازی میکنند. حال اینکه از خود فیلم راضی هستند یا نه بحث دیگری است.
بالاخره سینماست و جذابیتهایی که مخاطب را به تماشای فیلم دعوت میکند.
بله، همینطور است. سینمای فارسی اساس و محورش بر فردین بود. پدرهای ما هر فیلمی را که در آن فردین بازی میکرد، تماشا میکردند و کاری نداشتند این فیلم گنج قارون است یا غزل کیمیایی است. چون فردین در آن بازی میکرد همه جذب میشدند؛ اما من در فیلم کار کثیف سعی کردم بچههایی را که کمتر شناخته شده هستند وارد سینما کنم. هر سرمایهگذاری بود ریسک نمیکرد تا در این فیلم پول خرج کند و نقش اصلی را به نابازیگر بدهد. چون خودم سرمایهگذار بودم این ریسک را کردم.
بالاخره سینماست و جذابیتهایی که مخاطب را به تماشای فیلم دعوت میکند.
بله، همینطور است. سینمای فارسی اساس و محورش بر فردین بود. پدرهای ما هر فیلمی را که در آن فردین بازی میکرد، تماشا میکردند و کاری نداشتند این فیلم گنج قارون است یا غزل کیمیایی است. چون فردین در آن بازی میکرد همه جذب میشدند؛ اما من در فیلم کار کثیف سعی کردم بچههایی را که کمتر شناخته شده هستند وارد سینما کنم. هر سرمایهگذاری بود ریسک نمیکرد تا در این فیلم پول خرج کند و نقش اصلی را به نابازیگر بدهد. چون خودم سرمایهگذار بودم این ریسک را کردم.
۰