فیلم محمد (ص)، از تاریخ تخیلی تا تاریخ واقعی
به نظر میرسد مهمترین مسئله در فیلم محمد (ص) [ساخته آقای مجیدی]در یادداشت ابتدای فیلم میآید که بر «واقعیات مسلم تاریخی» و «برداشت آزاد خود» به طور همزمان تأکید میکند.
کد خبر :
۷۴۵۰۹
بازدید :
۲۹۵۱
نقی سلیمانی | از آنجا که رمانی به نام «پیامبر» (ص) درباره ایشان منتشر کردهام، غالب آنچه درباره پیامبر در زبان فارسی منتشر شده است، معمولا یا خواندهام یا میخوانم یا میبینم و مرور میکنم. فیلم آقای مجیدی را هم از همین جهت دیدم. در زمان اکران سینمایی فیلم متأسفانه پایم شکسته بود و نتوانستم این فیلم را ببینم؛ اما اخیرا این فیلم (در ۲۳ و ۲۴/۸/۹۸) از تلویزیون پخش شد و آنچه اینجا مینویسم بر اساس همین فیلم تلویزیونی است.
ابتدا از جلوههای ویژه این فیلم خوشم آمد و نیز بخشهایی که واقعا اتفاق افتاده و در کتابهای تاریخی وقوع آن گزارش شده است. وقایعی مانند «پیمان سران قریش و موریانهها». اما در طول نمایش فیلم دیدم که فیلمساز محترم برخی از وقایع تاریخی مهم را حذف کرده و برخی را هم اضافه کرده است.
به نظر میرسد مهمترین مسئله در فیلم محمد (ص) [ساخته آقای مجیدی]در یادداشت ابتدای فیلم میآید که بر «واقعیات مسلم تاریخی» و «برداشت آزاد خود» به طور همزمان تأکید میکند. آیا این فیلم بر واقعیتهای مسلم تاریخی تکیه دارد یا برداشتهای آزاد؟ بینندگانی که تاریخ پیامبر را نمیدانند از کجا بدانند که کجا برداشت آزاد است و کجا واقعیت مسلم تاریخی؟
ازهمینرو یادداشت زیر را نوشتم تا چند نکتهای را در این باب یادآوری کنم، چراکه به یکی از چهرههای مهم و بلکه مهمترین چهره تاریخ و تمدن ایرانی ـ. اسلامی میپردازد و نمیتوان در این باب سکوت کرد.
۱- نقش اسطورهایبخشیدن به پیامبر اسلام: دینستیزان معمولا میکوشند در دنیای امروز بر نقش اسطورهای پیامبر اسلام تأکید کنند و آنگاه همین چهره اسطورهای را جور دیگری معنا کنند؛ بهطورمثال بیشترین سرمایهگذاری آنها روی افسانههایی است که در ادبیات عوامانه پیرامون «معراج» ساخته شده است؛ درحالیکه چندوچون معراج خود مسئلهای «غیبی» است نه «اسطورهای».
درباره تفاوت «غیب» و «اسطوره» به متن آیات قرآن هم میتوان مراجعه کرد. در اینجا به طور اشارهوار یادآوری میکنم که اسطوره، تخیلات مردم یک جامعه است که آرزو دارند قهرمانانشان را (حتی اگر واقعی باشند) به طور تخیلی و نادرست بزرگ و زیبا ببینند و، چون قهرمانانشان چنین نیستند، خود قصه میبافند و از آنها در همه ابعاد انسانهای بزرگ چهرهای زیبا و بزرگ میسازند.
اساطیر به قولی، آرزوها و تخیلات انسان است که دوست داشت در هستی میبود. اساطیر دنیای تجلی ایدئالها و حقیقتها و ارزشهای مطلق انسانی یک دوره یا یک قوم یا اصولا نوع بشر است. اساطیر عبارت است از جبران کمبود تاریخ. اساطیر تاریخی است نه آنچنانکه هست، بلکه آنچنان که باید باشد.
بههرحال اساطیر جنبه افسانهای دارد.
اما «غیب» واقعیت و حقیقت دیگری است که بهخصوص قرآن بر آن تأکید دارد و باور به آن را در آغاز سوره بقره، یکی از پنج شرط متقین میداند که در صورت داشتن آن، قرآن راهنمای آنهاست و میآورد: این کتاب که تردیدی در آن نیست، راهنمای پرهیزگاران است. آنان که به «غیب» ایمان میآورند و «نماز» برپا میدارند و از آنچه به آنها روزی دادهایم «میبخشند» و کسانی که «به آنچه بر تو و بر پیش از تو» نازل شده است و به «آخرت» یقین دارند.
یعنی قرآن فقط راهنمای مؤمنانی است که به «جهان غیب» (بهعنوان یکی از پنج شرط متقین) ایمان دارند.
بااینهمه در دوران قدیم برخی از مسلمانان عوام «بیشترِ رنگآمیزیهای افسانهای را که در ادبیات یا افسانهپردازیهای عوام بوده است» و به نسلهای بعدی منتقل کردهاند که با حقایق قرآنی تطبیق نمیکند.
اما این حقیقت و واقعیت محض است که پیامبر اسلام یک «اسطوره» نبود، بلکه شخصیت و واقعیتی تاریخی بود و روی زمین در میان مردم در مکه و سپس در مدینه زندگی کرد و عمری را در میان آنها زیست. (۱) غذا میخورد و در بازارها راه میرفت. (۲)
پیامبر اسلام را اسطورهای جلوهدادن، اثری اجتماعی ندارد.
فیلمساختن از پیامبر یا رماننوشتن صرفا نقل یکسری وقایع اسطورهای و تخیلی نیست، بلکه دستکم باید اثری اخلاقی و انسانی بر مخاطبان بگذارد که در زندگی اجتماعی آنها اثرگذار باشد. ازاینرو همان پیامبر ملموس و واقعی را باید نشان داد که قرآن میگوید و نشان میدهد.
۲- تشدید و تقویت یا دامنزدن به مسئله یهودستیزی (از طریق فیلم محمد (ص))، آن هم از زمان تولد پیامبر یا نقش یهودستیزانه به پیامبر اسلامدادن [آن هم از زمان تولد (!)]دین موسی (ع) یکی از سه دین ابراهیمی است.
برخی از منابع تاریخی اولین قصد برخورد بعضی از یهودیان با پیامبر را در سفر ۱۲ سالگی پیامبر، در زمان سفر با ابوطالب به خارج از شهر مکه، میدانند. با فرض صحت آن واقعه در ۱۲ سالگی، این مطلب به زمان تولد پیامبر برنمیگردد.
پیامبر اسلام با معجزه پیامبریاش (یعنی قرآن) شناخته میشود و با اندیشهاش، نه با بروز و ظهور مُهر؛ برای مثال در این سخن پیامبر که «یک ساعت اندیشیدن بهتر از ۷۰ سال عبادت است»، شاید معنای آن برای پیروانش غیر از اندیشیدن، این است که ما به جای صادرکردن کارتپستال در فیلم یا رمان یا هر اثر هنری دیگر، ضروری است قدری تأکید بر اندیشه پیامبر کنیم و اصل اندیشیدن را رواج دهیم که یکی از هدفهای نهایی اسلام است. (هرگز هدف اسلام، عوامپروری و افسانهسازی نبوده است).
فیلمساز محترم در ابتدای فیلم با آفریدن چهرهای تخیلی به نام ساموئل که از همان ابتدای تولد پیامبر (!) درپی نابودی اوست، نقش چهره مخالف را در فیلم پر میکند که این جزء مسلمات تاریخی نیست. ولی مسئله اصلی این است که در کل داستانِ فیلم این مسئله بسط داده شده است و وقایع تاریخی را با فرضیات و وقایع تخیلی، به هم زده است.
مثلا اینکه عبدالمطلب بکوشد آمنه و کودک شش، هفت سالهاش (پیامبر) را به مدینه بفرستد تا از قصد کشتن پیامبر توسط ساموئل یهودی جلوگیری کند، واقعیت ندارد. باور کنید این برای گریز از یهودیان ستیزهگری که قصد کشتن پیامبر را دارند، نیست که آمنه و پسرش [محمد (ص)]به مدینه میروند.
اگر اینطور بود عبدالمطلب حتما نگهبانانی خاص مثل ابوطالب را با آنها همراه میکرد. بعد هم مدینه کانون گروههای مختلف یهودیان بود و امکان حفظ محمد شش، هفت ساله در مکه، بیشتر فراهم بوده است. (!)
اساسا فیلمساز محترم این ساموئل یهودی را که قصد کشتن یک کودک شش ساله (محمد (ص)) را هم دارد، من نمیدانم از کجای تاریخ یا کتابهای تاریخی درآورده است؟
از آن بدتر ارتباطدادن ابولهب با ساموئل یهودی است که در هیچیک از منابع تاریخی نیست. همانطور که خود ساموئل در هیچیک از منابع تاریخی نیست. ابولهب به اعتقاد استاد مطهری، چون زنی از خانواده ابوسفیان گرفته بود، طرف اشراف قریش را گرفت و علیه محمد اقدام کرد.
البته چند دلیل دیگر هم دارد مثل هوای بزرگی داشتن یا کِبرورزی (۳)؛ اما همه اینها در زمان بعثت بود، نه در زمان کودکی پیامبر. قبل از آن ابولهب از خانواده پیامبر، دو دخترش را برای پسرانش نامزد کرده بود. اگر رابطه محمد (ص) و ابولهب قبل از بعثت بد بود، به او دختر نمیداد. ابولهب تازه بعد از بعثت بود که برای ایجاد هر نوع فشار بر پیامبر و خانوادهاش، نامزدی پسرانش با دختران ایشان را به هم زد. (عقب و جلو بردن وقایع تاریخی یکیدیگر از کارهایی است که فیلمساز محترم انجام دادهاند).
قرآن در زمینه دشمنستیزی نکته بسیار مهم و جالبی را مطرح میکند: ایکسانی که ایمان آوردهاید برای خدا، حق گفتن را بر پای خیزید و به عدل گواهی دهید. دشمنی با گروهی دیگر وادارتان نکند که عدالت نورزید. عدالت ورزید که نزدیکترین راه است به تقوی و از خدا بترسید که او به هر کاری که میکنید آگاه است. (سوره مائده، آیه ۸)
استاد مطهری مینویسد: «تاریخ پیامبر تاریخ روشنی است» و عجیب است که فیلمساز، تاریخی فرضی را برگزیده است.
به هرحال، فیلمساز ناخواسته و ناخودآگاه در دام «یهودستیزی» افتاده است.
۳ـ حذف شخصیت بسیار بسیار مهم بَرَکه (یا اُم ایمن) از کودکی پیامبر (بَرَکه یکی از پنج مادری است که در کنار مادر حضرت علی (ع)، برای محمد (ص) در کودکی، مادری کرد. سه مادر دیگر: یکم، آمنه، مادر خود پیامبر. دوم، حلیمه سعدیه، سوم، حضرت فاطمه (ع) دختر پیامبر است که پیامبر او را «مادر پدر» صدا میزد).
بَرَکه در زمان تولد پیامبر دخترکی حدودا ۱۶ ساله است و لکنت زبان دارد. پیامبر او را «مادر» و «باقیمانده خانواده من» میخواند و بهراستی هم او یکی از پنج مادری است که در کنار مادر حضرت علی (ع) برای پیامبر مادری کرد.
مثلا این یکی از کوچکترین کارهای او بود که محمد را پس از مرگ مادر، از میانه راه مدینه تا مکه آورد؛ البته پس از خاکسپاری مادر محمد. ابوطالب نیز (چنانکه در فیلم میآید) آنجا نبود. اصولا ابوطالب و خوابدیدنش و رفتن به دنبال آمنه و محمد به دستور عبدالمطلب، جزء تاریخ تخیلی فیلمساز به شمار میآید (در پرانتز بگویم که فاصله سنی عبدالمطلب و ابوطالب «پیر و جوان» نیست که در فیلم میبینیم، بلکه «پیر و میانسال» است).
به گمان من اگر فیلمساز دستکم با تکیه بر پنج نفری که پیامبر در زندگی «مادر» نامید؛ [آمنه، بَرَکه، حلیمه سعدیه و مادر حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (ع)]فیلمنامه مینوشت، کودکی پیامبر را بیشتر و دقیقتر نشان میداد تا صرفا با صدور کارتپستالهای زیبا یا وقایع تخیلی و برداشتهای آزاد؛ بهخصوص که به شعب ابیطالب هم پرداخته است که نقش حضرت فاطمه (ع) در آنجا جدی و عمیق است.
*نقی سلیمانی غیر از کار نویسندگی که در طول ۳۵ سال عمدتا انتشار آثاری در زمینه ادبیات داستانی نوجوانان بوده است، نویسنده رمان ۹ جلدی «پیامبر» است که از سوی «بهنشر» منتشر شده است. به طور مکرر تجدید چاپ و برنده جایزههایی از جشنوارههای گوناگون شده است.
او همچنین کتاب «برادر» [داستانهایی از زندگی حضرت محمد (ص) و علی (ع)]را نوشته که انتشارات سروش، منتشر کرده است و نیز کتاب پنج جلدی «قصههای پیامبر و فرزندانش» که ازسوی امیرکبیر انتشار یافته است؛ به علاوه کتاب «قصههایی که پیامبر گفت».
پینوشت:
۱ و ۲- اشاره به آیههای قرآن است: سوره یونس آیه ۱۶ (بگو: اگر خدا میخواست من آن را بر شما تلاوت نمیکردم و شما را از آن آگاه نمیساختم و پیش از این در میان شما، عمری زیستهام. چرا به عقل درنمییابید؟) آیات دیگر: و گفتند: چیست این پیامبر را که غذا میخورد و در بازارها راه میرود؟ ... چرا از آسمان گنجی برایش افکنده نشود، چرا او را باغی نیست که از آن بخورد؟ (فرقان: ۷ و ۸)
۳- سوره غافر آیه ۵۶: آنان که بیهیچ حجتی که از آسمان آمده باشد، درباره آیات خدا مجادله میکنند در دلشان جز هوای بزرگی نیست؛ ولی به آن نخواهند رسید. پس به خدا پناه ببر که او شنوا و بیناست.
۰