فیلم "جوکر" فرصتی استثنایی برای کاسبکارها؟
حتی از همان زمان که فیلم در جشنواره جهانی فیلم ونیز به نمایش درآمد و در همان جشنواره شیر طلای سنمارکوی بهترین فیلم را کسب کرد بازوی تبلیغاتی و بازاریابی شرکت برادران وارنر «جوکر» را تا حد یک پدیده فرهنگی همهگیر تبلیغ کرد.
کد خبر :
۷۴۷۲۱
بازدید :
۱۶۱۷
حافظ روحانی | «جوکر» (تاد فیلیپس، ۲۰۱۹) باز هم یادآوری میکند که برای ساختن یک شاهکار باید در هالیوود باشید؛ این جمله را میتوان هم یک اظهارنظر واقعی تلقی کرد و هم از وجهی کاملا کنایی به آن نگریست؛ ولی نمیتوان فراموش کرد که هالیوود سرزمینی رویایی است؛ جایی که میتوان یک پاره آجر را به جای اثر هنری فروخت.
اما آیا «جوکر» یک پاره آجر است که دستگاه عریض و طویل بازاریابی هالیوود به عنوان یک اثر هنری به ما (و کل جهان) فروخته است؟ای کاش بود، چون آنوقت میشد خود فیلم را یکسره کنار گذاشت و صرفا درباره توانایی غبطهبرانگیز دستگاه تبلیغات و بازاریابی شرکت برادران وارنر (پخشکننده فیلم) صحبت کرد.
اما آیا «جوکر» یک پاره آجر است که دستگاه عریض و طویل بازاریابی هالیوود به عنوان یک اثر هنری به ما (و کل جهان) فروخته است؟ای کاش بود، چون آنوقت میشد خود فیلم را یکسره کنار گذاشت و صرفا درباره توانایی غبطهبرانگیز دستگاه تبلیغات و بازاریابی شرکت برادران وارنر (پخشکننده فیلم) صحبت کرد.
اشکال از جایی آغاز میشود که «جوکر» به شکل تضرعبرانگیزی متوسط است با چند صحنه چشمگیر و تلاشی ناموفق برای نقب زدن به رابطه پیچیده طبقات اجتماعی و کوششی است نافرجام برای اظهارنظر در باب همه کسانی که قربانی سازوکار نظام اجتماعی هستند و به حاشیه رانده شدهاند و از طریق آن حتی رسیدن به یک بیانیه درباره دوران پرآشوبی که از جنبش جلیقه زردها در فرانسه تا اعتراضات طبقاتی در اروپا و امریکای جنوبی را شامل شود.
حتی از همان زمان که فیلم در جشنواره جهانی فیلم ونیز به نمایش درآمد و در همان جشنواره شیر طلای سنمارکوی بهترین فیلم را کسب کرد بازوی تبلیغاتی و بازاریابی شرکت برادران وارنر «جوکر» را تا حد یک پدیده فرهنگی همهگیر تبلیغ کرد.
پس بسیار پیشتر از نمایش جهانی فیلم (که به مددش نسخهای هم به دست تماشاگر ایرانی رسید) قرار بود با یک فیلم مهم مواجه شویم؛ پدیده سال، بخت اول کسب جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد و فیلمی است که دیدنش بر همگان واجب و لازم است.
به این ترتیب بود که بازوی تبلیغات و بازاریابی برادران وارنر، حتی پیش از نمایش فیلم ما را در وضعیتی دشوار گرفتار میکرد؛ وضعیتی که هر تماشاگری در سطح جهان را وادار به واکنش درباره فیلم میکرد و میکند.
بر این اساس هر اظهارنظری درباره «جوکر» پیش از آنکه نوشتهای درباره یک فیلم سینمایی باشد، اظهارنظر درباره همان هالهای است که این دستگاه عریض و طویل به مدد توانایی فراوانش حول فیلم ساخته. پس آیا ستاره فیلم همین شرکت برادران وارنر است؟ شاید.
اما به نظر میرسد که «جوکر» پیش از هر چیز قربانی یک سردرگمی است؛ سردرگمی که هم در خط روایی فیلم و گرهگشایی قصه به چشم میخورد و هم به همان نسبت به درونمایه فیلم تسری پیدا میکند و باعث میشود تا پایان فیلم کماثر به نظر برسد. ترفند بنیادین «جوکر» تغییر نظرگاه در داستان بتمن است؛ الگویی که در سالهای اخیر به کرات به کار رفته (نمونهای موفق را میتوان در «شکل آب» (گیرمو دلتورو، ۲۰۱۷) دید که در همان سال برنده حایزه اسکار بهترین فیلم هم شد).
بر اساس این الگو، جایگاه پروتاگونیست با آنتاگونیست عوض میشود و حال ما شاهد روایت داستان از نظرگاه شخصیت منفی حکایتی آشنا هستیم؛ آنچنان که در فیلم دلتورو رخ میداد و قهرمان آشنای فیلمهای علمی - تخیلی امریکایی در دهه ۱۹۵۰ و ابتدای دهه ۱۹۶۰ در جایگاه آنتاگونیست مینشست و پروتاگونیست فیلم «موجودی از مرداب سیاه» (جک آرنولد، ۱۹۵۴) به قهرمان مرکزی تبدیل میشد.
حالا «جوکر» بر مبنای همان الگو، شخصیت منفی جوکر را جایگزین بتمن میکند تا روایت از دید او تعریف شود. اما اگر در تجربه موفق دلتورو این تغییر روایی منجر به قوت گرفتن وجه تمثیلی شده و فیلم را به جلوهای از بحران جداافتادگان و طرد اقلیتها در امریکای امروز تبدیل میکرد، «جوکر» با اتخاذ یک تدبیر روایی و تبدیل فیلم به آنچه تریلر روانکاوانه خوانده میشود در برقراری پیوند میان وجه شخصی شخصیت (آسیب روانی) و وجه اجتماعی (تبدیل شخصیت به رهبر شورشیان) ناموفق است.
نخستین دلیل شاید پیش از هر چیز به واسطه انتخاب الگوی روایی و تبدیل فیلم به تریلر روانکاوانه باشد؛ زیرگونهای که در اساسش بحران مرکزی روایت را به وضعیت روانی شخصیت مرکزی نسبت میدهد و از اینرو معمولا در توصیف روایتهای اجتماعی ناکارآمد است (دو سال پیش، دلتورو سراغ ژانر علمی- تخیلی میرود که اتفاقا بیشتر بر مبنای همهگیر کردن بحران عمل میکند و معمولا تاثیر عامل بحرانزا بر یک جامعه را نمایش میدهد).
به این ترتیب با وجود افزودن پارهای روایتهای فرعی که صرفا از طریق گزارشهای رسانهای پیش میروند و درباره گسترش فساد در شهر گاتهام است، این پیوند میان وجه شخصی و وجه اجتماعی به واسطه انتخاب ذکر شده مسکوت میماند.
اما از منظر درونمایه به نظر میرسد که سازندگان «جوکر» تصور مشخصی از نسبت و رابطه میان طردشدگان اجتماعی و طبقه فرادست که در قالب شخصیت توماس وین (برت سالن) نداشتند. آیا تاکید قصه بر همنشینی خیر و شر (طبقه حاکم و طردشدگان است) یا صرفا قرار است یادآوری کند که طبقه فرادست (نمایندگان سنتی خیر) طردشدگان را به واسطه بحرانهایشان رها کردهاند؟ احتمالا سازندگان «جوکر» بیشتر بر راه دوم تاکید دارند، با این وجود بحران اصلی (که در قالب بیماری روانی مادر (فرانسیس کانروی) و اختلالهای روانی آرتور (جواکین فینیکس) تصویر میشود) مرزی نامعین را تعریف میکند که وجه تمثیلی روایت را به شدت تضعیف میکند.
اما از منظر درونمایه به نظر میرسد که سازندگان «جوکر» تصور مشخصی از نسبت و رابطه میان طردشدگان اجتماعی و طبقه فرادست که در قالب شخصیت توماس وین (برت سالن) نداشتند. آیا تاکید قصه بر همنشینی خیر و شر (طبقه حاکم و طردشدگان است) یا صرفا قرار است یادآوری کند که طبقه فرادست (نمایندگان سنتی خیر) طردشدگان را به واسطه بحرانهایشان رها کردهاند؟ احتمالا سازندگان «جوکر» بیشتر بر راه دوم تاکید دارند، با این وجود بحران اصلی (که در قالب بیماری روانی مادر (فرانسیس کانروی) و اختلالهای روانی آرتور (جواکین فینیکس) تصویر میشود) مرزی نامعین را تعریف میکند که وجه تمثیلی روایت را به شدت تضعیف میکند.
بر این اساس به نظر میرسد که آرتور بیش از آنکه محق باشد، به واقع با انواعی از بیماری روانی درگیر است و از این نظر شاید طرد کردنش لزوما کار نادرستی نباشد. بعید است که هدف سازندگان از روایت قصه چنین چیزی بوده باشد. پس آیا صف شورشیان انتهای فیلم همگی دچار همین بحران روانی هستند؟
آیا سرچشمه این بحران روانی بر دوش طبقه فرادست است؟ فیلم اشارهای به این مضمون نمیکند و تلاش هنرپیشهها برای نمایش نابرابری یا نگاه از بالای طبقه فرادست به طردشدگان در فقدان خط و ربطی مشخص در فیلمنامه به سختی میتواند تماشاگر را قانع کند.
اما با این وجود آیا همه این هیاهوی تبلیغاتی بیهوده است؟ شاید نه. «جوکر» واجد بسیاری از کیفیاتی است که هالیوود نیاز دارد؛ از توجه به طبقه فرودست و طردشدگان اجتماعی گرفته (در عمده نوشتههای نظری معمولا به پیروی فیلم از «راننده تاکسی» (مارتین اسکورسیزی، ۱۹۷۶) اشاره شده است) تا انتقاد از سیاستهای اقتصادی ترامپ که به هالیوود امکان میدهد تا بر ژستش در حمایت از حزب دموکرات پافشاری کند.
اما شاید مهمترین امتیاز فیلم برای برادران وارنر این باشد که «جوکر» تلاشی است تا ژانر این روزها بدنام ابرقهرمانی را به جایگاه اثر هنری نزدیک کند. به این ترتیب «جوکر» برای برادران وارنر یک فرصت طلایی است تا با کسب جایزه اصلی جشنواره جهانی فیلم ونیز و ثبت چند نامزدی احتمالی در مراسم اسکار پیشرو و شاید حتی کسب چند جایزه به جایگاهی فراتر از یک ژانر پولساز تبدیل شود.
علاوه بر امتیازاتی که برادران وارنر از این موفقیت کسب خواهند کرد، هالیوود (که همواره به کاسبکاری با هنر متهم بوده) میتواند از ساخته شدن «جوکر» به بهترین شکل بهرهمند شود. «جوکر» از این منظر یک فرصت استثنایی است و با وجودی که مانند «شکل آب» در بازی با عناصر تمثیلی کارا نیست، اما در عوض میتواند به عنوان تمثیلی از شرایط روزگار معرفی شود، پس آیا باید منتظر موفقیت بیشترش در مراسم سالانه اهدای جوایز آکادمی علوم و هنرهای سینمایی (اسکار) بود؟ شاید، باید به انتظار نشست.
۰