ادبیات، جنگ، ادبیات
هدف از نگارش «ادبیات آلمانی در قرن بیستم» گسترش معلومات خواننده ایرانی درباره این ادبیات در زمان یادشده بوده؛ گسترش به مفهومی فراتر از مفهوم رایج، که معمولا به کمیت توجه دارد، یا بیشتر به کمیت تا کیفیت.
کد خبر :
۷۶۱۹۹
بازدید :
۱۶۶۴
«ادبیات آلمانی در قرن بیستم» تألیف حسن نکوروح همانطور که از عنوانش برمیآید یک قرن از ادبیات آلمان را در دو بخش عمده؛ از آغاز قرن تا پایان جنگ جهانی دوم و از پایان جنگ جهانی دوم تا پایان قرن مورد بررسی و واکاوی قرار داده و سعی دارد از روایت توصیفی وقایع ادبی این سالها فراتر رفته و تحلیلی از ادبیات این دوران بهدست دهد.
چنانکه خود مؤلف کتاب مینویسد هدف از نگارش «ادبیات آلمانی در قرن بیستم» گسترش معلومات خواننده ایرانی درباره این ادبیات در زمان یادشده بوده؛ گسترش به مفهومی فراتر از مفهوم رایج، که معمولا به کمیت توجه دارد، یا بیشتر به کمیت تا کیفیت.
درواقع میتوان گفت: خواننده فارسیزبان آغاز راه را رفته است که همان خواندن و آشنایی با این ادبیات باشد و مطابق معمول نیز از نویسندگان و شاعران بزرگ آغاز میشود، از نویسندگانی که شهرت جهانی یافتهاند. پس از این دوره نوبت به دوره جدید میرسد که خواننده کمکم متوجه مسائل و مشکلاتی میشود که در راه درک بهتر این آثار وجود دارد، یا زمینه این توجه فراهم میشود.
نکوروح معتقد است با اینکه مقالات بسیاری برای درک ادبیات آلمانی در این دوران ترجمه و منتشر شده، به دلیل پراکندگی کمک چندانی در جهت رفع نیاز خواننده نمیکند. دشواری دیگر از نظر حسن نکوروح زبان این مقالات است که بیارتباط با مسئله نخست هم نیست.
«زبان علمی این مقالات طبعا از فهم خوانندۀ ایرانی بیرون است، یا به سادگی میسر نمیباشد. یعنی از آنجا که این مقالات معمولا برای خوانندۀ آلمانی، یا حداکثر خوانندۀ اروپایی نوشته شده، که آشناییهای لازم را دستکم تا حدودی دارا میباشد -پیشزمینهای که از تحصیلات دانشگاهی یا پیش از آن به دست آورده است- که خوانندۀ ایرانی به احتمال بسیار فاقد آن است».
مؤلف معتقد است که درک اینگونه مقالات با دید جزئینگری که بر بحثهای تخصصی حاکم است این دشواری را برای خواننده ایرانی موجب میشود. مشکلی که مدنظر او بوده و در کتابش در برطرفکردن آن کوشیده است. نکوروح پیش از ورود به بحث اصلی کتاب یعنی تحلیل ادبیات آلمانی در قرن بیستم به زمینه شکلگیری کتاب میپردازد و از دلایل ضرورتی میگوید که او را به تدوین این کتاب برانگیخته است.
او در هر جای کتاب که لازم بوده است با نقلقولی تلاش کرده تا خواننده ایرانی را با فضای حاکم بر بحثهای مربوط به هر نویسنده و تفکرات و نظریاتی که در تفسیرها و نقدهای آن دوران مؤثر بوده است، آشنا کند تا خواننده بحثها را با توجه به زمینه آن در محیط بومی آثار درک کند. در کتاب «ادبیات آلمانی در قرن بیستم» محیط رشد و تحول ادبیات آلمان در یک بازه زمانی مهم و همچنین زمینه و زمانه این تحولات تصویر شده است تا خواننده فارسیزبان علاوهبر اشتیاق به خواندن ادبیات آلمانی، تصوری از فضای حاکم بر این ادبیات و تفکرات به دست آورد.
برای رسیدن به این مقصود، مؤلف معتقد است از همه مهمتر «رابطهای است که نویسندگان و شاعران موردبحث با یکدیگر و نیز با نویسندگان و شاعران گذشته و آینده دارند». چراکه از منظر او شناخت این ارتباط، تعلق هرکدام از این نویسندگان و شاعران را به سنتها و مکتبهای آن روشن میکند؛ و علاوهبراین نکاتی را هم درباره این ادبیات بهطور کلی در کلیت و جامعیت آن روشن میکند.
او برای نمونه به رابطه توماس مان و برتولت برشت اشاره میکند که رابطهای منفی و حاکی از اختلاف بوده است، به این ترتیب که از یک سو رابطه آنها با نویسندههای پس از جنگ جهانی دوم، برای مثال ماکس فریش، نکاتی را درباره فریش روشن میکند، همچنان که رابطه این نویسندگان با نویسندهای از گذشته، نویسندهای کلاسیک از قرن هجدهم و نوزدهم مانند گوته نکاتی را یادآور میشود که درک آثار آنها را آسانتر میسازد.
نکوروح به وجوهی دیگری از جمله رابطه کمیت با کیفیت هم میپردازد و به «پیچیدگی این رابطه و تأثیر آن بر نویسندگان و شاعران» تأکید میکند و در این زمینه مینویسد: «حجم مقالات همیشه نشان از کیفیت و ارزش این آثار ندارد.
چون مثلا نویسندهای مانند فرانتس کافکا که به دلیل عمر کوتاهش آثار زیادی از خود به جا نگذاشته برعکس نویسندهای مانند توماس مان که عمر طولانیتری کرده است. یا نویسندهای مانند روبرت موزیل هرچند پس از مرگش دائما بر اهمیتش و اقبالی که از آن برخوردار بوده افزوده شده، ولی این اقبال تنها به رمان بزرگش مربوط بوده و احیانا چند اثر دیگر که آنها هم در سایه آن رمان بزرگ قرار داشته و دارد، آثار دیگرش از چندان توجهی برخوردار نبوده است». در این کتاب دامنه ادبیات آلمانیزبان جز آلمان شامل ادبیات کشورهای اتریش و سوئیس نیز میشود.
۰