عاقبت ما در زمان پیری و "به درد نخوری"

عاقبت ما در زمان پیری و "به درد نخوری"

خیلی از ما انتظار داریم که با رسیدن به سن مشخصی حقوق بازنشستگی بگیریم - پولی که از طرف دولت یا کارفرمای سابق به ما پرداخت می‌شود، آن هم نه برای کاری که امروز انجام می‌دهیم، بلکه من باب سپاس بابت کاری که در گذشته کرده‌ایم.

کد خبر : ۷۶۳۳۶
بازدید : ۱۲۰۸
عاقبت ما در زمان پیری و
باید امیدوار باشیم که احترام به سالخوردگان دیگر رابطه‌ای ناخودآگاه با احتساب سود و زیان نباشد

"کشتن پیرزن‌ها برای من کاری عادی بود. همگی کنار رودخانه بزرگ مردند. شاید خیلی‌هایشان را زنده دفن کرده باشم. زن‌ها از من می‌ترسیدند. حق هم داشتند. "

این حرف‌ها را کیم هیل و ماگدلنا هورتادو، مردم‌شناس، از قول مردی نقل می‌کنند که به قبیله‌ای بومی به نام آچی در شرق پاراگوئه تعلق داشت. به گفته او مادربزرگ‌ها در کار‌های خانه و نگه‌داری از بچه‌ها مشارکت می‌کردند، اما وقتی از فرط پیری به هیچ دردی نمی‌خوردند، دیگر نمی‌شد احساساتی برخورد کرد.

روش عادی، زدن تبر به سر بود. برای مرد‌های پیر، اما سرنوشت دیگری در رسوم آچی در نظر گرفته شده بود. آن‌ها از قبیله اخراج می‌شدند و حق بازگشت هم نداشتند.

وظایف ما در قبال سالخوردگان چیست؟ قدمت این سوال به اندازه عمر بشریت است.
عاقبت ما در زمان پیری و
چادرنشینان آچی به طور سنتی در گروه‌های کوچک زندگی می‌کردند و برای بقاء به منابع وحشی جنگلی وابسته بودند

اگر جوامع سنتی موجود را سرلوحه قرار دهیم، پاسخ‌های کاملا متفاوتی به این پرسش داده شده است. همانطور که جرد دیاموند، مردم‌شناس، اشاره می‌کند، رفتار قبیله آچی اصلا خارج از عرف نیست. رسم مردمان کوالونگ ساکن پاپوآ گینه نو این بود که وقتی شوهر زنی فوت می‌کرد، پسرش موظف بود که او را خفه کند.

چوکچی‌های ساکن شمالگان افراد سالخورده را با وعده پاداش در جهان آخرت به خودکشی ترغیب می‌کردند.
عاقبت ما در زمان پیری و
کودک چوکچی با سورتمه‌اش

اما برخورد خیلی از قبایل دیگر کاملا متفاوت بود؛ در آن‌ها سالخورده سالاری حاکم بود و جوان‌ها باید به دستورات سال‌خوردگان عمل می‌کردند. حتی بعضی از آن‌ها از افراد بالغ انتظار داشتند که غذا را برای والدین سالخورده و بی‌دندان خود بجوند.

اما همه این فرهنگ‌ها به نظر می‌رسد که یک وجه مشترک داشته‌اند؛ دیگران انتظار داشتند که شما تا وقتی که بدنتان اجازه می‌دهد کار کنید. حالا، اما وضع فرق کرده است.

خیلی از ما انتظار داریم که با رسیدن به سن مشخصی حقوق بازنشستگی بگیریم - پولی که از طرف دولت یا کارفرمای سابق به ما پرداخت می‌شود، آن هم نه برای کاری که امروز انجام می‌دهیم، بلکه من باب سپاس بابت کاری که در گذشته کرده‌ایم.

پرداخت حقوق بازنشستگی به سربازان دست‌کم قدمتی به اندازه امپراتوری روم دارد. اما تا قرن نوزدهم طول کشید تا شامل حال دیگران هم بشود. آلمان اولین کشوری بود که در ۱۸۹۰ و به لطف تلاش‌های بیسمارک، صدراعظم وقت این کشور، تصمیم گرفت به همه شهروندانش حقوق بازنشستگی دولتی پرداخت کند.

عاقبت ما در زمان پیری و
بیسمارک در ۱۸۸۱ به پارلمان آلمان گفت که کسانی که به خاطر پیری یا بیماری دیگر توان کار کردن ندارند حق دارند از دولت طلب مراقبت داشته باشند

اما حق برخورداری از تمهیدات حمایتی هنوز برای همه سال‌خوردگان دنیا عملی نشده است. حدود یک سوم سال‌خوردگان دنیا حقوق بازنشستگی دریافت نمی‌کنند و حقوق بازنشستگی خیلی‌ها هم کفاف زندگیشان را نمی‌دهد.

اما در خیلی از کشور‌ها چند نسل می‌شود که مردم انتظار دارند که به وقت پیری به خوبی از آن‌ها نگهداری شود. هر چند برآورده کردن این انتظار دارد به چالشی بزرگ تبدیل می‌شود. سال‌ها است که کارشناسان اقتصادی نسبت به بحران‌هایی که آهسته آهسته صندوق‌های بازنشستگی را در بر می‌گیرند، هشدار می‌دهند.

مشکل جمعیتی است. نیم قرن پیش، زنان ۶۵ ساله ساکن کشور‌های عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی به طور متوسط ۱۵ سال دیگر عمر می‌کردند، حالا، اما ۲۰ سال عمر می‌کنند. از طرف دیگر، تعداد فرزندان یک خانواده از ۷/۲ به ۷/۱ کاهش پیدا کرده است؛ یعنی سرچشمه نیروی کار آینده دارد، رو به خشکیدن است.

این تغییرات پیامد‌های زیادی به همراه دارد - بعضا خوب و بعضا بد.
عاقبت ما در زمان پیری و
حقوق بازنشستگی منوط به مشارکت کارگران فعلی است
اما وضع صندوق‌های بازنشستگی واقعا بد است. تعداد بازنشستگان در آینده به مراتب بیشتر خواهد شد و تعداد مالیات‌دهندگانی هم که قرار است از آن‌ها حمایت کنند به مراتب کمتر. در سال‌های ۱۹۶۰، دنیا در ازای هر نفر بازنشسته ۱۲ نفر شاغل داشت. امروزه این عدد به کمتر از ۸ نفر رسیده است و تا سال ۲۰۵۰ به تنها ۴ نفر خواهد رسید.

حالا حقوق بازنشستگی دولتی و خصوصی هر دو پرهزینه به نظر می‌رسند. کارفرمایان مدت‌ها است که دارند تلاش می‌کنند تا پول کمتری پرداخت کنند. ۴۰ سال پیش در قرارداد کاری بیشتر آمریکایی‌ها مشخص شده بود که در زمان بازنشستگی چقدر حقوق خواهند گرفت. حالا از هر ده نفر تنها یک نفر چنین وضعی دارد.

چیزی که حالا در قرارداد‌ها مشخص می‌شود پولی است که کارفرما قرار است به حساب بازنشستگی شما واریز کند، نه حقوقی که می‌توانید از آن برداشت کنید. این قرارداد‌های بازنشستگی منطقا نباید بدتر از قرارداد‌های سابق باشند، اما معمولا چنین است، آن هم با اختلاف زیاد.

علاقه کارفرمایان به این قرارداد‌های جدید کاملا قابل درک است. تعهدات مربوط به حقوق بازنشستگی ممکن است بسیار گران تمام شوند. برای نمونه جان جینوی را در نظر بگیرید. او به عنوان سرباز در جنگ داخلی آمریکا جنگیده بود.

حقوق بازنشستگی نظامی او بعد از مرگش به همسرش می‌رسید. جینوی در ۸۱ سالگی با دختری ۱۸ ساله ازدواج کرد. ارتش آمریکا تا سال ۲۰۰۳ داشت به گرترود جینوی حقوق بازنشستگی پرداخت می‌کرد، یعنی حدودا ۱۴۰ سال بعد از پایان جنگ.

اقتصاددان‌ها نسبت به خطرات پیش‌رو هشدار می‌دهند. بخش بزرگی از نیروی کار دارد به سن بازنشستگی می‌رسد و حقوق بازنشستگی آن‌ها شاید کمتر از آن چیزی باشد که انتظارش را داشته‌اند. برای همین است که دولت‌ها در سراسر جهان دارند سعی می‌کنند مردم را ترغیب کنند تا پول بیشتری برای دوران بازنشستگی خود پس‌انداز کنند.

اما متمرکز کردن مردم بر آینده دور کار آسانی نیست. تحقیقات نشان می‌دهد که افراد زیر ۵۰ سال که به وضعیت مالی خود در دوران بازنشستگی فکر می‌کنند به مراتب کمتر از افراد بالای ۵۰ سال است. وقتی دارید برای خرید خانه پول جمع می‌کنید، یا بچه کوچک دارید، احتمالا خیلی به زندگی در دوران پیری و مسائل مالی آن توجه نمی‌کنید. حتی شاید درک دقیقی از خود در دوران پیری نداشته باشید.

اقتصاددان‌های رفتاری راه‌حل‌های زیرکانه‌ای ارائه کرده‌اند، مثل عضو کردن خودکار مردم در طرح‌های بازنشستگی و پس‌انداز بخش بزرگتری از افزایش‌های آینده دستمزد. این شکل "هل دادن" خوب کار می‌کند. شما می‌توانید از این طرح‌ها و برنامه‌ها انصراف دهید، اما گاه یادتان می‌رود و یا فرصت نمی‌کنید و شاید هم پشت گوش انداختن مانع شود و در نتیجه بیشتر پس‌انداز می‌کنید. اما این راهکار‌ها مشکلات بنیادین جمعیتی را حل نمی‌کنند.

شما هر چقدر هم که پول پس‌انداز کنید، در این واقعیت که کارگران فعلی باید ثروت لازم برای حمایت از بازنشستگان فعلی را ایجاد کنند تغییری ایجاد نمی‌شود. می‌خواهد از راه مالیات باشد، پرداخت اجاره به بازنشستگان باشد، یا کار کردن برای شرکت‌هایی باشد که سهامشان متعلق به صندوق‌های بازنشستگی است.

بعضی‌ها فکر می‌کنند که نگاه ما به مقوله سال‌خوردگی باید کلا عوض شود. حرف‌هایی درباره «بازنشسته کردن» بازنشستگی شنیده می‌شود. شاید، مثل اسلافمان، مجبور شویم تا وقتی می‌توانیم کار کنیم. ولی سنت‌های متفاوت جوامع گذشته را نباید فراموش کرد، چرا که به نظر می‌رسد که نتیجه تصمیمات سخت و ناراحت‌کننده‌ای بوده‌اند.

چیزی که باعث می‌شد از سالخوردگان با غذای جویده یا تبری در کنار رودخانه پذیرایی کنند به سود و زیان آن‌ها برای قبیله بستگی داشت. در قبایلی مانند آچی زیان سال‌خوردگان بیشتر از سودشان بود، چرا که این قبایل مدام در حال کوچ کردن بودند و غذا هم در بسیاری از مواقع کمیاب بود.

جوامع امروزی، اما ثروت بیشتری دارند و دیگر اهل کوچ کردن نیستند، اما اگر بخواهیم می‌توانیم هزینه‌های فزاینده بازنشستگی را پرداخت کنیم. هر چند تفاوت‌های دیگری نیز وجود دارد. زمانی بود که سال‌خوردگان مانند بانک‌های اطلاعاتی عمل می‌کردند و راهنمای جوان‌ها بودند. حالا، اما دانش زود کهنه می‌شود، و وقتی مدرسه و ویکیپدیا هست دیگر چه کسی به مادربزرگ نیاز دارد؟

باید امیدوار باشیم که احترام به سال‌خوردگان دیگر رابطه‌ای ناخودآگاه با احتساب سود و زیان نباشد. با این حال، اگر عقیده داریم که زندگی محترمانه در دوران پیری حق همه است، شاید بهتر باشد خیلی مشخص و مرتب بیانش کنیم.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید