انقلاب ایران، انقلاب رسانهای
آنچنانکه میشل فوکو (اندیشمند و فیلسوف فرانسوی) بر این باور است که انقلاب ایران، «انقلاب نوار کاست» است و امواج این جنبش مردمی به وسیله نوارهای صوتی حاوی سخنرانیهای امامخمینی (ره) یا شعارهای مردمی در تظاهراتها، منتشر و فراگیر شده است.
کد خبر :
۷۶۹۳۴
بازدید :
۱۲۴۴
صادق صدقگو | برخی از نظریهپردازان سیاسی و تحلیلگران اجتماعی، «انقلاب ایران» را جنبشی نرمافزاری و از جنس «فرهنگ» میدانند؛ انقلابی که در سیر تحولات آن از خرداد ۱۳۴۲ (و چهبسا پیشتر از آن) تا بهمن ۱۳۵۷ بیش از آنکه متکی به سختافزار یا همان مبارزه مسلحانه مخالفان با رژیم پهلوی باشد، جنبشی نرم بر پایه نوار کاست، کتاب و اعلامیه بوده است.
آنچنانکه میشل فوکو (اندیشمند و فیلسوف فرانسوی) بر این باور است که انقلاب ایران، «انقلاب نوار کاست» است و امواج این جنبش مردمی به وسیله نوارهای صوتی حاوی سخنرانیهای امامخمینی (ره) یا شعارهای مردمی در تظاهراتها، منتشر و فراگیر شده است.
از این رو، اکثریت قریب به اتفاق زندانیان سیاسی در دوران پهلوی دوم، جرائمی از قبیل: تکثیر، توزیع یا بههمراهداشتن اعلامیه، کتاب و نوارکاست را مرتکب شده بودند و مبارزه مسلحانه نیز صرفا به گروههای معدود چریکی منحصر شده بود که عموما پس از سال ۱۳۵۴ محدود یا سرکوب شدند.
با این اوصاف، انقلاب ایران را میتوان جنبشی بر محور «رسانه» دانست که رهبر آن نیز صراحتا پیروانش را از ترور مخالفان منع کرده بود - که فارغ از بعضی از خودسریها و تکرویها - آگاهیبخشی، روشنگری و اطلاعرسانی به عنوان راهبرد و راهکار اصلی این جنبش شناخته و رسانههای شنیداری (نوار و رادیو بیبیسی)، نوشتاری (کتاب و اعلامیه)، شفاهی (سخنرانی و خطابه) ابزار اصلی مبارزه با حاکمیت طاغوت بود و جایگزین تفنگ و فشنگ شد.
آنچه مسلم است، حضور اثرگذار «رسانه» مقدمه و مقوّمهای بر نهضت مردم شد و آن حرکت ملی را در بستر افکار عمومی و لایههای جنبشی جامعه ایرانی قوام و دوام بخشید؛ ابزاری که در دنیای امروز نیز مهمترین جنگافزار برای نبرد قدرت و تثبیت موقعیت محسوب میشود، اما در سالهای پس از پیروزی انقلاب (خواسته یا ناخواسته) عنایتی به توسعه بهرهبرداری و اعتنایی به بهرهگیری فراگیر از آن نشده است.
آنچه مسلم است، حضور اثرگذار «رسانه» مقدمه و مقوّمهای بر نهضت مردم شد و آن حرکت ملی را در بستر افکار عمومی و لایههای جنبشی جامعه ایرانی قوام و دوام بخشید؛ ابزاری که در دنیای امروز نیز مهمترین جنگافزار برای نبرد قدرت و تثبیت موقعیت محسوب میشود، اما در سالهای پس از پیروزی انقلاب (خواسته یا ناخواسته) عنایتی به توسعه بهرهبرداری و اعتنایی به بهرهگیری فراگیر از آن نشده است.
رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی، علاوه بر اینکه ابزاری مهم برای تأثیرگذاری حاکمیتها بر احساس و ادراک شهروندان محسوب میشود، میتواند به عنوان فرصت مناسبی برای ایجاد زیرساختهای توسعه پایدار تلقی شده و فرایند آن را مدیریت و راهبری کند.
غفلت از این «فرصت» یا تلقیِ «تهدید» از حضور و فعالیت آن، ما را بهتدریج در سپهرِ رسانهایِ جهانی به انزوا برده و نبود توجه کافی به استراتژیهای تبلیغاتی و فقدان بهرهبرداری صحیح از تاکتیکهای رسانهای در تولید و نشر محتوا، ما را در مصاف و هماوردی با سایر دولتها و ملتها مغلوب کرده است.
تداوم این بیتوجهی و بیتفاوتی در عصر جدید، انقلاب مردم ایران را با چالشهایی خطیر و جدی روبهرو میکند؛ چالشهایی که راه برونرفت از آن، در آشتی با رسانه و فهم جایگاه ویژه آن نهفته است. آشتی با موجودی زنده و پویا که محدودیتناپذیر است و در عصر ارتباطات نقشی فراتر از «واسطه» در پیامرسانی به مخاطب را بر عهده دارد.
۰