"آتابای" روایت زندگی آدمهای جدا افتاده درکنارهم
ابایی ندارم از گفتن اینکه آتابای و آنچه دیدید، در نهایت محصول نگاه و تصویر ذهنی و جهان مطبوع ایشان است؛ جهانی که از اول و با همان ایده اولیه ساخته بودند و من در ادامه بهعنوان اولین نفر به آن اضافه شدم و با اتمام فیلمنامه، دوستان دیگر اضافه و حتی حذف شدند.
کد خبر :
۷۷۵۴۱
بازدید :
۱۸۳۰
بهناز شیربانی | «آتابای» تجربه متفاوتی در کارنامه نیکی کریمی است؛ فیلمی که تا پیش از نمایشش در جشنواره فیلم فجر، خبرهای گاهوبیگاهش درباره چینش بازیگران و محل فیلمبرداری، علامتسؤالها را برای تازهترین تجربه سینمایی کریمی پررنگتر میکرد. هادی حجازیفر قصه تازهترین فیلم کریمی را نوشت و نقش اول مرد این فیلم معرفی شد و همین حضورش میتوانست کنجکاویها را بیشتر کند.
در نهایت فیلم در سی وهشتمین جشنواره فیلم فجر دیده شد. «آتابای» نیز از جمله فیلمهایی بود که بیشترین واکنشها را از سمت منتقدان متوجه خود کرد؛ از جلسه مطبوعاتی پرتنش آن که بگذریم و بحث چرایی از گویش آذری که واکنش حجازیفر را به همراه داشت، برخی سینمایینویسان از این فیلم جز به تحسین سخن نگفتند و برخی دیگر ریزبینانه از کاستیهایی صحبت کردند که میتوانست به غنای فیلم کمک کند.
اما بعد از پایان جشنواره، حواشی دست از سر فیلم برنداشت؛ اینبار حواشی نه از سمت مردم و منتقدان، بلکه از سوی هیئت داورانی مطرح شد که اقرار کردند اشتباهی در داوری مرتکب شده و بازی هادی حجازیفر در «آتابای» را ندیدهاند! به هر تقدیر، «آتابای» تجربه متفاوتی در کارنامه حجازیفر محسوب میشود؛ اتفاقی که بسیاری را متوجه تبحر او در فیلمنامهنویسی و حضور در نقشهای متفاوتتر کرده است.
فکر میکنم بزرگترین غافلگیری بعد از دیدن «آتابای»، قصه فیلم بود؛ فیلمنامهای که وضعیت آدمهایی را که درگیر احساس متفاوتی هستند، تصویر میکند که شاید حس گناه، بارزترین آن است. اساسا تصویرکردن چنین موقعیت مردانهای در فیلم، با توجه به پیشینهای که از نیکی کریمی سراغ داشتیم، بسیار بعید به نظر میرسید و در نهایت هم میتوان گفت: این فیلم قطعا متفاوتترین فیلم کارنامه نیکی کریمی است. از نگارش این قصه و چالشهایی که برای ساخت آن طی شد، بگویید.
فکر میکنم بزرگترین غافلگیری بعد از دیدن «آتابای»، قصه فیلم بود؛ فیلمنامهای که وضعیت آدمهایی را که درگیر احساس متفاوتی هستند، تصویر میکند که شاید حس گناه، بارزترین آن است. اساسا تصویرکردن چنین موقعیت مردانهای در فیلم، با توجه به پیشینهای که از نیکی کریمی سراغ داشتیم، بسیار بعید به نظر میرسید و در نهایت هم میتوان گفت: این فیلم قطعا متفاوتترین فیلم کارنامه نیکی کریمی است. از نگارش این قصه و چالشهایی که برای ساخت آن طی شد، بگویید.
مایلم همین ابتدا خیلی صریح به قسمت پایانی سؤالتان پاسخ بدهم؛ چون معتقدم آنچه ممکن است در حالتی بدبینانه از این سؤال و نمونههای مشابه تفسیر شود، تقلیلدادن غیرمنصفانه تلاش و تسلط آگاهانه و حتی ناخودآگاه خانم کریمی در مقام خالق این اثر باشد.
ابایی ندارم از گفتن اینکه آتابای و آنچه دیدید، در نهایت محصول نگاه و تصویر ذهنی و جهان مطبوع ایشان است؛ جهانی که از اول و با همان ایده اولیه ساخته بودند و من در ادامه بهعنوان اولین نفر به آن اضافه شدم و با اتمام فیلمنامه، دوستان دیگر اضافه و حتی حذف شدند.
راجع به سؤالتان درباره مردانهبودن فیلم نیز باید بگویم که اتفاقا معتقدیم با وجود محوریت کاراکتر آتابای، فیلم بهشدت زنانه است؛ چراکه گذشته، حال و آینده آتابای و مسیر طیشده را تقریبا زنهای قصه ساختهاند؛ فرخلقا خواهر آتابای، سیمای همدانشکدهای، مادری که مرده و در خوابهایش حضور دارد، پاپِل، جیران و سیمایی که با آمدنش بهانه تغییر به او میدهد.
نوشتن آتابای به واسطه کاراکترمحوربودن و فقدان اتفاقهای عجیب، داستانی بسیار سخت و درعینحال لذتبخش بود و زمانی که خط اصلی قصه مشخص شد، کار ما تازه شروع شد؛ نزدیک به یک سال کار فشرده دونفره، مرور نمایشنامههای چخوف که علاقه اصلی هر دو ما در حوزه ادبیات نمایشی است، آدمهای جداافتاده ولی در کنار هم، زوال یک دوره و آغاز دورهای جدید.
آتابای بهنوعی همان شخصیت دکتر نمایشنامههای چخوف است؛ دکتر آستروف، دایی وانیا.... ببینید تستهای بیشماری درباره کاراکترها و موقعیتها انجام دادیم که در نهایت به نتیجه فعلی رسیدیم. مثلا موقعی که داشتیم کاراکتر یحیی را مینوشتیم، خانم کریمی پیشنهادی داد که زمان و انرژی بسیاری از ما برد؛ اینکه آیا میشود کاراکتری مثل یحیی عملا گناهی نداشته باشد؛ یعنی کاری نکرده باشد که بخواهد موتور محرکه درام، اما عامل اصلی بروز تراژدی در زندگی کلی آدم باشد. این موقعیت بهتنهایی دو ماه وقت از ما گرفت؛ بارها نوشتیم و راضیکننده نبود.
در نهایت شد آن چیزی که هر دو بهشدت دوستش داریم؛ کاراکتری که به خاطر دگرخواهی، دست به گذشت و فداکاری در خفا و تنهاییاش میزند و بهجای قدردانی در نهایت متهم اصلی میشود و سالها با رازی مخوف زندگی میکند. چکیدهاش میشود آن دیالوگ جذاب یحیی که میگوید «من باید تقاص بدم برای کاری که نکردم، اما کردم!».
حافظه عاطفی ما در مقام بازیگر، نویسنده و کارگردان اصلیترین دارایی ماست و مگر میشود بدون کنار هم چیدن دریافتها و لحظههایی که در سراسر زندگی و زیست ما پراکنده شدهاند، کار و نمونهای قابل باور ارائه کرد؟ همه اینها در کنار تخیل به خلق میانجامد. آنچه اشاره شد، در مقام بازیگر هم به من کمک کردند.
لوکیشن در فیلم شما عنصر پیشبرنده روایت و بازگوکننده درونیات شخصیتهاست (انسانهای تنها و دورافتاده). با ورود دختر به فیلم، کاربرد و تأثیر لوکیشن بر شخصیتها کمکم محو و اصلا گویا فراموش میشود و تمرکز داستان بر روابط عاشقانه بین زن و مرد اصلی داستان است؛ درحالیکه تأثیر بسیار پررنگ لوکیشنها بر فضاسازی فیلم کاملا مشهود است. بهندرت در فیلمهای ایرانی لوکیشن تأثیری اینچنینی بر روایت و شخصیتها داشته است....
لوکیشنها و عناصری که با آنها درآمیختهاند، ازجمله آدمهای قصه، بهنوعی قطعهای از کاراکتر آتابای هستند. مثلا سکانس قهوهخانه و بازی خشن کودکانهای که آن بیرون در جریان است، مؤید همین است که عرض کردم. یا در صحنهای که آتابای ناراحتی از خودش و تنبیه خودش را لای آن همه زیبایی درختهای آلبالو به فرجام میرساند.
اینها استفادههای غیرتوریستی و صدالبته دراماتیکیاند که از همنشینی کاراکترها و طبیعت انجام شده و وسواس کارگردان در تکتک صحنهها شایان اشاره است. جالب است بدانید در افسانههای ترکی، حضور درختها و طبیعت مانند حضور آدمهای زنده تلقی میشود. در بخشی از افسانه سارای که از سوی عاشیقها نقل میشود، ملاقات سارای و خانچوپان کنار درختهای سنجد به گفتوگوی آنها میان پدر و مادرهایشان تفسیر میشود.
در ادامه داستان هم پیشرفتن سریع هر دو کاراکتر آتابای و سیما در موضوع عشق، بهتمامی در طبیعت اتفاق میافتد؛ لای درختها با آن نسیم ناگهانی و کنار دریا و ماه و....
زمانی که آتابای در رابطه با سیما متوجه بیماری و مشکل او میشود، احساس میکند تمام ضعفهایی که به واسطه جبر وراثت و محیط در خود احساس میکند، کناری رانده میشوند. نقص در برابر نقص و همین شجاعت نگاهکردن، خیرهشدن و دلدادگی را به او میدهد. برای همین است که یکباره و سریع پیش میرود. عشق آتابای به وجود نمیآید، بلکه مانع بروز آن در ذهن و منطق او از بین میرود.
آتابای بازیهای یکدستی دارد که به نظر میرسد تسلط نیکی کریمی در این بخش قطعا کمک بزرگی بوده است...
بله، بالطبع حضور کارگردانی که تجربه این همه سال بازیگری و حضور در آثار ماندگار و نقشهای درجهیک را در کارنامهاش دارد، نهتنها برای من بلکه برای تمام بازیگران قوت قلب و تجربهای متفاوت بود. بازی در چنین نقشی میتواند شما را دچار ترس کند؛ ترس از اینکه بار اصلی فیلم و قصه روی دوش تو باشد و ممکن است با کوچکترین اشتباه، رابطه تماشاگر با فیلم از دست برود.
همین ترس هم میتواند نابودکننده باشد. خدا را شکر در نهایت شد آنچه که باید میشد. رضایت کارگردان و بعد خودم از میزان درستبودن و بهاندازهبودن بازی، مهمترین چیز است که اگر این دو نباشند بدون شک اتفاق خوبی نمیافتد.
از طرفی این را هم نباید فراموش کرد که ما در شرایط بسیار سختی فیلمبرداری داشتیم. سه ماه پروسه سخت فیلمبرداری در لوکیشنهای مختلف خوی که در آن شرایط صبوری، آرامش و مدیریت درست کارگردان در پیشبرد پروژه خیلی مهم و تأثیرگذار بود.
پیشنهادی از سمت شما برای حضور بازیگری مطرح شد؟
بازیگران محلی که سابقه همبازیبودن و کار تئاتر با آنها را داشتم، به ایشان معرفی کردم. تستهای مختلفی گرفتند و خدا را شکر چند نفر که برای نقشهای مهم انتخاب شدند، عالی کار کردند و درخشیدند.
تصور میکنم تا پیش از «آتابای»، ذهنیت متفاوتی از شخصیت کاری شما در ذهن بسیاری نقش بسته بود و انتخابهایی که عموما شما را به طیف فکری خاصی محدود میکرد، باعث شده بود خیلی نتوان هادی حجازیفر را در شمایل متفاوتتری تصور کرد. بد نیست کمی درباره انتخابهایی که در سالهای گذشته از شما در سینما تصویر شد، صحبت کنیم و اینکه تا چه حد سعی داشتید این ذهنیت را کمرنگ کنید؟
واقعیتش تجربه برای من مهمترین چیز است. یادگرفتن و بیوقفه یادگرفتن. از کارگردان تا بازیگران نقشهای کوچک. بازیگری برای من همین است و راستش اهمیتی نمیدهم که دیگران درباره انتخابهایم چه فکری بکنند. تمام کارهایی را که بازی کردهام، با جان و دل کار کردم و تلاش کردم ارزش افزودهای برای کار داشته باشم.
در رابطه با نقشهایی که هم من و هم شما و هم مخاطبان مصداقش را میدانند، باید بگویم، چون فیلمهای مهمی بودند، دیده شدند؛ وگرنه تا دلتان بخواهد در فیلمها و نقشهای متفاوت، فارغ از خوب یا بدبودن تجربه کسب کردهام. ولی علاقهمندی من به سینما با جهان فیلمهایی از نوع آتابای است و امیدوارم باز هم بتوانم تجربه کنم.
جایی از شما خواندم که فیلمنامهنویسی و البته کارگردانی را جدیتر ادامه خواهید داد و شاید بهزودی شاهد ساخت اولین فیلمتان باشیم. البته ظاهرا باز هم به اقلیمی که در آتابای از آن صحبت کردید، باز خواهید گشت؛ برنامه مشخصی دارید؟
نوشتن و کارگردانی در شرایطی درست و دوستداشتنی، آرزوی بزرگ من است و مسیر شروع رؤیاهایم در سینما که امیدوارم امسال محقق شود.
۰