روایت سفری بیبازگشت در فیلم " به سوی ستارگان"
اگر کسی به اعماق فضا برود و یک دفعه دیگر هم و غمش زمین نباشد و آزمایشهای خطرناک انجام دهد، چه میشود؟ حالا این ماجرا که در فیلم به تصویر میکشیم، حقیقت ندارد، اما شکلگیری این ایده از اینجا آغاز شد.
کد خبر :
۸۰۱۱۲
بازدید :
۱۴۵۲
بهار سرلک | فیلم «به سوی ستارگان» به کارگردانی جیمز گری، کارگردان امریکایی با نقشآفرینی برد پیت سال گذشته روی پرده رفت. سالها پیش گری ستاره فیلم «به سوی ستارگان» را در جشنواره فیلم ساندنس ملاقات کرد. آن دوره از جشنواره ساندنس میزبان فیلم «اودیسه کوچک» گری بود.
فیلمی که در جشنوارههای معتبر دیگر از جمله ونیز روی پرده رفته بود. پیت پس از تماشای این فیلم، علاقهمند به همکاری با گری شد. هر چند ابتدا در نقش تهیهکننده با گری همکاری کرد، اما بالاخره پس از ۲۰ سال از نخستین ملاقاتشان در فیلمی از گری نقشآفرینی کرد.
فیلم «به سوی ستارگان» روایت پسری است که پس از سالها درصدد یافتن پدرش برمیآید. روی مکبراید در کودکی با الهام از دنیای پدرش، فضانورد اسطورهای، رویای ستارگان و سفر به فضا را در سر میپروراند.
فیلم «به سوی ستارگان» روایت پسری است که پس از سالها درصدد یافتن پدرش برمیآید. روی مکبراید در کودکی با الهام از دنیای پدرش، فضانورد اسطورهای، رویای ستارگان و سفر به فضا را در سر میپروراند.
اما از دوران نوجوانیاش مجبور شد بدون پدرش زندگیاش را سر کند. چون پدرش سفر بیبازگشتش به فضا را آغاز کرده بود. حالا که روی چهل و چند ساله و فضانوردی شایسته شده، تصمیم گرفته است پدرش را در دل کهکشان پیدا کند.
در ادامه مصاحبه وبسایت «هالیوود نیوز» را با جیمز گری درباره این فیلم و همکاریاش با برد پیت میخوانید.
ایده فیلم «به سوی ستارگان» از کجاشکل گرفت؟
حول و حوش سال ۲۰۱۱ درباره نخستین آزمایش شکافت هستهای که در امریکا صورت گرفت، خواندم. اعلام کرده بودند که ۹۹ درصد ممکن است تمام مادههای شناخته شده جهان منهدم نشوند. به عبارتی دیگر، یک درصد ممکن بود منهدم شوند.
در ادامه مصاحبه وبسایت «هالیوود نیوز» را با جیمز گری درباره این فیلم و همکاریاش با برد پیت میخوانید.
ایده فیلم «به سوی ستارگان» از کجاشکل گرفت؟
حول و حوش سال ۲۰۱۱ درباره نخستین آزمایش شکافت هستهای که در امریکا صورت گرفت، خواندم. اعلام کرده بودند که ۹۹ درصد ممکن است تمام مادههای شناخته شده جهان منهدم نشوند. به عبارتی دیگر، یک درصد ممکن بود منهدم شوند.
همین موضوع در مورد نخستین آزمایش بمب هستهای در نیومکزیکو اتفاق افتاد؛ جایی که انریکو فرمی اعلام کرد ۹۰ درصد امکان داشت کل جنوب غربی ایالات متحده امریکا منهدم نشود. در واقع او نگران آن ۱۰ درصدی بود که امکان داشت آن منطقه را با خاک یکسان کند. هرچند، در نهایت این آزمایشها را انجام دادند.
وقتی روایت این آزمایشها را میخواندم، فکر کردم چقدر هولناک بودند. اگر کسی به اعماق فضا برود و یک دفعه دیگر هم و غمش زمین نباشد و آزمایشهای خطرناک انجام دهد، چه میشود؟ حالا این ماجرا که در فیلم به تصویر میکشیم، حقیقت ندارد، اما شکلگیری این ایده از اینجا آغاز شد.
این فیلم به انزوای فضا میپردازد؛ این ایدهها از کجا شکل گرفتند؟
درباره ماموریت مریخ خوانده بودم که برای سال ۲۰۳۳ برنامهریزیاش کردهاند. دستاندرکاران این سفر درباره اینکه مسافران یک سال و نیم تمام را شانه به شانه همدیگر در یک کپسول خیلی راحت خواهند گذراند، صحبت کرده بودند.
وقتی روایت این آزمایشها را میخواندم، فکر کردم چقدر هولناک بودند. اگر کسی به اعماق فضا برود و یک دفعه دیگر هم و غمش زمین نباشد و آزمایشهای خطرناک انجام دهد، چه میشود؟ حالا این ماجرا که در فیلم به تصویر میکشیم، حقیقت ندارد، اما شکلگیری این ایده از اینجا آغاز شد.
این فیلم به انزوای فضا میپردازد؛ این ایدهها از کجا شکل گرفتند؟
درباره ماموریت مریخ خوانده بودم که برای سال ۲۰۳۳ برنامهریزیاش کردهاند. دستاندرکاران این سفر درباره اینکه مسافران یک سال و نیم تمام را شانه به شانه همدیگر در یک کپسول خیلی راحت خواهند گذراند، صحبت کرده بودند.
آنها دنبال افرادی با اختلال شخصیتی اسکیزویید بودند و این افراد را بهترین کاندیدا برای این سفر میدانستند. در واقع، افرادی که با تعاملات اجتماعی محدود کنار میآیند، به این سفر دعوت کرده بودند. نگفته بودند: «دنبال افرادی هستیم که به سندرم آسپرگر مبتلا هستند»، اما پیامشان دقیقا همین بود.
خیلی راحت میتوانید متوجه چراییاش بشوید. چون فکر نمیکنید یک انسان «معمولی» است که در محیطی که خیلی کوچکتر از یک اتاق عادی یک سال و نیم دوام میآورد؟! بسیاری از آدمها معتقدند حبس انفرادی مجازات بدتری از مجازات مرگ است. چون تنها که میشوی کمکم صداهای مختلف را میشنوی.
خیلی راحت میتوانید متوجه چراییاش بشوید. چون فکر نمیکنید یک انسان «معمولی» است که در محیطی که خیلی کوچکتر از یک اتاق عادی یک سال و نیم دوام میآورد؟! بسیاری از آدمها معتقدند حبس انفرادی مجازات بدتری از مجازات مرگ است. چون تنها که میشوی کمکم صداهای مختلف را میشنوی.
در این نوع حبس، در خوشبینانهترین حالت درک انسان از واقعیت هیچ نقطه اتکایی ندارد. این شرایط، شرایط آن نوع سفر به فضا است که سعی داشتیم در این فیلم به نمایش بگذاریم. فکر میکردم این حقیقت به خودی خود شگفتآور است.
به عقبتر هم نگاه کردم و به خاطر میآورم که مدت کوتاهی بعد از آن به نخستین اظهارنظرهای نیل آرمسترانگ بعد از بیرون آمدن از قرنطینهاش پس از بازگشت از ماه، نگاه کردم. یک جور لحن سردی داشت. «این سیستم قابلیت جهتدهی رانشی داشت که معادل است با...» میدانید، چنین لحنی داشت.
به عقبتر هم نگاه کردم و به خاطر میآورم که مدت کوتاهی بعد از آن به نخستین اظهارنظرهای نیل آرمسترانگ بعد از بیرون آمدن از قرنطینهاش پس از بازگشت از ماه، نگاه کردم. یک جور لحن سردی داشت. «این سیستم قابلیت جهتدهی رانشی داشت که معادل است با...» میدانید، چنین لحنی داشت.
او انسانی است که مهمترین شرکتکننده در آنچه با اطمینان میتوانم بگویم بزرگترین دستاورد تاریخ بشریت است و از طرفی احمقانهترین آن. منظورم این است که روی جسمی آسمانی راه میرفت، اما اصلا قادر نبود جنبههای متافیزیکی آن را درک کند و توضیح بدهد.
این موضوع به نظرم خیلی متناقضآمیز بود و بعد فکر کردم، خب، این موضوع برای ساخت فیلم معرکه است. نمیدانم کوبریک درباره این موضوع فکر کرده بود یا نه، چون او در هر حال از همه جلوتر بود، مثلا در «اودیسه فضایی: ۲۰۰۱» با کییر دولا، اما اساسا نیتش در فیلم این نبود.
این موضوع به نظرم خیلی متناقضآمیز بود و بعد فکر کردم، خب، این موضوع برای ساخت فیلم معرکه است. نمیدانم کوبریک درباره این موضوع فکر کرده بود یا نه، چون او در هر حال از همه جلوتر بود، مثلا در «اودیسه فضایی: ۲۰۰۱» با کییر دولا، اما اساسا نیتش در فیلم این نبود.
بیشتر شبیه به فیلمهایی از افسانه خدایان بود که به اثر دیگری ارجاع نداده بود. آن موقع بود که فکر کردم این نوع فیلم، ارزش کشف کردن دارد؛ آدمهایی که به دورترین نقاط سفر میکنند آنهایی هستند که به ندرت قادرند تجربهشان را از لحاظ احساسی هضم یا مفهوم دقیق آن را درک کنند.
در مورد شخصیت روی مکبراید زیادهروی کردهاید؛ شخصیتی که به ما گفته میشود از فشار هوا حالش بد نمیشود وکاملا خونسرد و حواسجمع است. فکر میکنید این ویژگی ناگریزی است که بشر به آن دست پیدا میکند؟
به نوعی فکر میکنم درست است. مگر اینکه منظورتان کسی باشد که آن قدر ارتباطش با واقعیت قطع شده که انگار ماشینی خودکار هدایت ماموریت را بر عهده بگیرد؛ و منظورم این است اگر او کسی باشد که نتواند معنا و مفهوم سفری را که به آن میرود، درک کند چه فایدهای دارد؟
میدانید این موضوع در مورد بسیاری از فضانوردانی که به ماه سفر کردند، درست نبود. نکته جالب تفاوت میان درک ما از زمین است؛ اگر در مدار ۳۲۰ کیلومتری زمین قرار بگیرید، آنجا، جایی است که زمین همچنان مبنای ارزیابی مسافتی که پیمودهای، است.
در مورد شخصیت روی مکبراید زیادهروی کردهاید؛ شخصیتی که به ما گفته میشود از فشار هوا حالش بد نمیشود وکاملا خونسرد و حواسجمع است. فکر میکنید این ویژگی ناگریزی است که بشر به آن دست پیدا میکند؟
به نوعی فکر میکنم درست است. مگر اینکه منظورتان کسی باشد که آن قدر ارتباطش با واقعیت قطع شده که انگار ماشینی خودکار هدایت ماموریت را بر عهده بگیرد؛ و منظورم این است اگر او کسی باشد که نتواند معنا و مفهوم سفری را که به آن میرود، درک کند چه فایدهای دارد؟
میدانید این موضوع در مورد بسیاری از فضانوردانی که به ماه سفر کردند، درست نبود. نکته جالب تفاوت میان درک ما از زمین است؛ اگر در مدار ۳۲۰ کیلومتری زمین قرار بگیرید، آنجا، جایی است که زمین همچنان مبنای ارزیابی مسافتی که پیمودهای، است.
در مقابل، سفر به ماه قرار دارد که در آنجا زمین به سیارهای کوچک تبدیل میشود؛ و این موضوع فقط در مورد ماه صدق میکند. اگر به مریخ بروید چه؟ اگر به نپتون بروید، جایی که زمین تقریبا ناپدید میشود و خورشید شبیه به یک ستاره است، حیرتآوراست.
رابطه شما با برد پیت در نقش تهیهکننده به سالها قبل بازمیگردد. چند سال بود که میخواستی با او در نقش بازیگر همکاری کنی؟
بعد از اینکه ساخت «دو عاشق» را تمام کردم- که احتمالا سال ۲۰۰۸ بود- کمپانی برد پیت به نام «پلن بی» نسخهای از کتاب «شهر گمشده زی» را پیش از انتشارش برایم فرستاد. آن را خواندم و به نظرم خیلی جالب آمد. از همه جا بیخبر بودم، راستی، اصلا فکر نکرده بودم برای چه این کتاب را برایم فرستاده بودند؟
رابطه شما با برد پیت در نقش تهیهکننده به سالها قبل بازمیگردد. چند سال بود که میخواستی با او در نقش بازیگر همکاری کنی؟
بعد از اینکه ساخت «دو عاشق» را تمام کردم- که احتمالا سال ۲۰۰۸ بود- کمپانی برد پیت به نام «پلن بی» نسخهای از کتاب «شهر گمشده زی» را پیش از انتشارش برایم فرستاد. آن را خواندم و به نظرم خیلی جالب آمد. از همه جا بیخبر بودم، راستی، اصلا فکر نکرده بودم برای چه این کتاب را برایم فرستاده بودند؟
هر چند تا ابد سپاسگزارشان هستم که آن را برایم فرستادند. ساخت فیلم براساس داستان این کتاب زمان برد، اما با آنها در ارتباط ماندم آنها هم با من.
چند سالی بود که میخواستم با برد پیت همکاری کنم. او بعد از برگزاری جشنواره فیلم ساندنس ۱۹۹۵ خودش را به من معرفی کرد بنابراین سالهای سال است که او را میشناسم. در همان جشنواره بود که فیلم «اودیسه کوچک» را دید و شیفتهاش شد. او خواستار همکاری با من شد که معرکه بود. حقیقتا، قدردان این اتفاق هستم.
کی این ایده به ذهنتان رسید که در پروژه «به سوی ستارگان» با او همکاری کنید؟
سال ۲۰۱۱ پروژه ساخت این فیلم را شروع کردم فقط در آن موقع یکی از فضانوردهای برنامه فضایی مرکوری را تجسم میکردم. یکی از آن فضانوردهای نیروی هوایی مثل جان گلن یا آلن شپارد، کسی مثل اینها را. از قضا مدتی هم به ساخت فیلم «نخستین انسان» که زندگینامه نیل آرمسترانگ به قلم جیمز هنسن است، فکر کردم.
چند سالی بود که میخواستم با برد پیت همکاری کنم. او بعد از برگزاری جشنواره فیلم ساندنس ۱۹۹۵ خودش را به من معرفی کرد بنابراین سالهای سال است که او را میشناسم. در همان جشنواره بود که فیلم «اودیسه کوچک» را دید و شیفتهاش شد. او خواستار همکاری با من شد که معرکه بود. حقیقتا، قدردان این اتفاق هستم.
کی این ایده به ذهنتان رسید که در پروژه «به سوی ستارگان» با او همکاری کنید؟
سال ۲۰۱۱ پروژه ساخت این فیلم را شروع کردم فقط در آن موقع یکی از فضانوردهای برنامه فضایی مرکوری را تجسم میکردم. یکی از آن فضانوردهای نیروی هوایی مثل جان گلن یا آلن شپارد، کسی مثل اینها را. از قضا مدتی هم به ساخت فیلم «نخستین انسان» که زندگینامه نیل آرمسترانگ به قلم جیمز هنسن است، فکر کردم.
حق امتیاز ساخت اقتباس سینمایی این کتاب خریداری شده بود و در نهایت فکر میکنم دیمین شازل فیلم خوبی ساخت. مشخص است که فیلم «به سوی ستارگان» بسیار متفاوت است، اما برای تکمیل اطلاعات پایهای، من هم درباره نیل آرمسترانگ خواندم و به نظرم سرگذشت جالبی داشت.
پس از اینکه ساخت «شهر گمشده زی» را تمام کردم، فیلم را برای برد نمایش دادم و او از فیلم خوشش آمد و گفت: «میخواهی بعد از این چه فیلمی بسازی؟»
گفتم: «خب، چرا «به سوی ستارگان» را با هم نسازیم؟»
او هم گفت: «حتما، بسازیم.»
باورم نمیشد. اصلا باورم نمیشد تا اینکه روز اول فیلمبرداری او را سر صحنه دیدم.
چرا فکر میکردید او باید بازیگرتان باشد؟
کوتاهترین جواب احتمالا این است که برای ایجاد نوعی دگرگونی باید با اسطورهها شروع کنی. باید چیزی برای دگرگون کردن داشته باشی. فکر میکنم برد پیت خودرایی مردانگی تمام امریکاییها را با خودش روی صحنه آورد. به نوعی این ایده بسیار مسموم است، اما حقیقت این است که او برد پیت نیست. خود برد پیت احساسات یا آسیبپذیریاش را پنهان نمیکند.
فکر میکنم عقاید غلط تاثیرات مخربی روی فرهنگ ما به جای گذاشته است و برای پسرها هم بد بوده است. من دو پسر دارم و ندیدن عملکردشان خیلی دشوار است، به خاطر تاثیری که انسانهای همدوره روی همدیگر میگذارند وارد آنچه به آن عرف مردانگی میگوییم، شدهاند. چنین چیزی به روح و روانشان آسیب میزند. میخواستم کمی این موضوع را بررسی کنم.
از آنچه برد پیت به این شخصیت داد چه ساختید؟
او بازیگر فوقالعادهای است. منظورم این است که آدم عجیبی است، اما آن کسی نیست که مردم فکر میکنند، چون او یک ستاره نمونه است، اما قابلیتهای حیرتآوری دارد. یکی از ویژگیهای خیلی خوبش این است آمادگی آسیبپذیری را دارد و از این موضوع هیچ ترسی ندارد.
پس از اینکه ساخت «شهر گمشده زی» را تمام کردم، فیلم را برای برد نمایش دادم و او از فیلم خوشش آمد و گفت: «میخواهی بعد از این چه فیلمی بسازی؟»
گفتم: «خب، چرا «به سوی ستارگان» را با هم نسازیم؟»
او هم گفت: «حتما، بسازیم.»
باورم نمیشد. اصلا باورم نمیشد تا اینکه روز اول فیلمبرداری او را سر صحنه دیدم.
چرا فکر میکردید او باید بازیگرتان باشد؟
کوتاهترین جواب احتمالا این است که برای ایجاد نوعی دگرگونی باید با اسطورهها شروع کنی. باید چیزی برای دگرگون کردن داشته باشی. فکر میکنم برد پیت خودرایی مردانگی تمام امریکاییها را با خودش روی صحنه آورد. به نوعی این ایده بسیار مسموم است، اما حقیقت این است که او برد پیت نیست. خود برد پیت احساسات یا آسیبپذیریاش را پنهان نمیکند.
فکر میکنم عقاید غلط تاثیرات مخربی روی فرهنگ ما به جای گذاشته است و برای پسرها هم بد بوده است. من دو پسر دارم و ندیدن عملکردشان خیلی دشوار است، به خاطر تاثیری که انسانهای همدوره روی همدیگر میگذارند وارد آنچه به آن عرف مردانگی میگوییم، شدهاند. چنین چیزی به روح و روانشان آسیب میزند. میخواستم کمی این موضوع را بررسی کنم.
از آنچه برد پیت به این شخصیت داد چه ساختید؟
او بازیگر فوقالعادهای است. منظورم این است که آدم عجیبی است، اما آن کسی نیست که مردم فکر میکنند، چون او یک ستاره نمونه است، اما قابلیتهای حیرتآوری دارد. یکی از ویژگیهای خیلی خوبش این است آمادگی آسیبپذیری را دارد و از این موضوع هیچ ترسی ندارد.
در این فیلم تنها کسی که میتواند با او صادق باشد، کامپیوتر است. در مقابل آدمها، حالت دفاعی به خود میگیرد. فکر میکردم در مقابل شخصیتی که روث نگا آن را بازی کرد، وقتش بود که حداقل کمی احساساتش را بیرون بریزد. اما حتی در آن صحنهها هم حالت دفاعی به خود گرفته بود.
البته آدم نمیداند قرار است درباره فیلمش چه بگویند، اما فکر نمیکنم به این خاطر باشد که اگر شخصیت داستان آدم سرد - یا خونگرمی که از نزدیک شدن به بقیه میترسد - باشد یعنی اینکه بازیگر هم سرد و بیروح است و از طرفی به این معنی هم نیست که فیلم هم سرد و بیروح است.
البته آدم نمیداند قرار است درباره فیلمش چه بگویند، اما فکر نمیکنم به این خاطر باشد که اگر شخصیت داستان آدم سرد - یا خونگرمی که از نزدیک شدن به بقیه میترسد - باشد یعنی اینکه بازیگر هم سرد و بیروح است و از طرفی به این معنی هم نیست که فیلم هم سرد و بیروح است.
به نظرم فیلم «بازمانده روز»، فیلم زیبایی است. اصلا فکر نمیکنم فیلم سرد و بیروحی باشد. شخصیت آن فیلم به شدت احساساتش را سرکوب کرده است، اما این موضوع به این معنا نیست که فیلم آن چشمه احساساتی را که در پس ظاهر شخصیت است، نادیده گرفته است. این چیزی است که سعی داریم آن را دنبال کنیم.
۰