تاریخ نگاری، اسیر کلیشه‌ها

در سال‌های اخیر متاسفانه شمار این گونه پژوهشگران جامع‌الاطراف و دلسوز و پرتلاش کم شده و چنان که اهل فن می‌گویند، بسیاری از نسخه‌های خطی در گنجینه‌ها و مخازن کتابخانه‌ها و مراکز آرشیوی خاک می‌خورد.

کد خبر : ۸۱۳۰۷
بازدید : ۵۲۲۰
محسن آزموده | تاریخ‌نگاری ایرانی تا پیش از دوران تجدد، سابقه‌ای کهن و غنی هم از حیث کمیت و هم از منظر کیفی دارد. اگرچه بسیاری درباره کوتاه‌مدتی جامعه ایرانی و ناپایداری شرایط سیاسی و اجتماعی و فقدان تداوم فرهنگی و از میان رفتن فراوان میراث گذشتگان بسیار سخن می‌گویند، یا فراوان درباره ننوشتن و شفاهی بودن و قلت و اندکی آثار مکتوب در تاریخ و فرهنگ ما حرف به میان می‌آید.
اتهام رایج دیگر به تاریخ‌نگاری سنتی و پیشامدرن ما، این است که عموم آن آثار با ویژگی‌ها و رویکرد‌های خاص و مشخص نگاشته شده‌اند، یعنی برای مثال مشهور است که آثار تاریخی پیشین ما، اولا عموما تاریخ شاهان و فرماندهان و سلسله‌ها و حکومت‌ها و سیاستمداران هستند، ثانیا بسیار سوگیرانه و با جهت‌گیری‌های سیاسی و اجتماعی مشخص نوشته شده‌اند زیرا معمولا توسط مورخان و راویانی اجیرشده در دربار‌ها و به منظور کتابت و روایت تاریخی در جهت اهداف و سیاست‌های فلان دربار یا سلسله خاص مکتوب شده‌اند و ثالثا روایت این آثار عموما تقدیرگرایانه و به‌شدت قضا و قدری است، یعنی در توضیح رخداد‌ها و وقایع و حوادث تاریخی، به جای آنکه تبیین‌های عقلانی و دلایل خردپسندانه ذکر شود، از اندیشه‌های دترمینیستی (جبرگرایانه) بهره گرفته می‌شود.

آنچه آمد تنها برخی مفروضات و گزاره‌های تثبیت‌شده به صورت کلیشه و دیدگاه قالبی است که معمولا در میان اصحاب علوم اجتماعی درباره کتاب‌ها و آثار تاریخی گذشته، در اذهان شکل گرفته و به صورت احکامی جزمی و بدون نقد و تامل، از سوی ایشان همه جا تکرار می‌شود.
اما واقعیت آن است که درباره هر یک از ادعا‌های فوق می‌توان، چون و چرا‌های اساسی مطرح کرد و بهترین طریق این کار نیز، رجوع مستقیم به اصل آثار و بازخوانی و مطالعه دقیق آنهاست. بسیاری از این مفروضات تکراری در نتیجه عدم مراجعه مستقیم به این آثار و تکرار و اتکا به نوشته‌ها و سخنان پیشینیان است و پیامد اصلی‌شان هم ممانعت و دامن‌زدن به جو بی‌رغبتی در میان پژوهشگران جوان در مراجعه به متون اصلی است.

اولا شمار آثار برخلاف آنچه گفته می‌شود، نه فقط کم و محدود نیست که بسیار زیاد است. پس از مشروطه و به ویژه در نیمه نخست قرن چهاردهم شمسی، شمار زیادی از پژوهشگران و محققان دانشمند و دلسوز همچون محمد قزوینی، عباس اقبال آشتیانی، محمدتقی دانش‌پژوه، سعید نفیسی، مجتبی مینوی، عباس زریاب خویی، محمدتقی بهار، محمدجواد مشکور، عبدالحسین نوایی، جعفر شعار، محمدامین ریاحی، محمد روشن، علی‌اکبر فیاض، محمدجعفر یاحقی، محمدجعفر محجوب، محمد‌پروین گنابادی، بدیع‌الزمان فروزانفر، ایرج افشار، مدرس رضوی، ابوالفضل خطیب رهبر، محمدرضا شفیعی کدکنی، فتح‌الله مجتبایی و... پا به عرصه گذاشتند که هریک ضمن آشنایی با روش‌ها و رویکرد‌های نوین آکادمیک، شناختی ژرف از سنت و میراث کهن داشتند و با تلاشی جانفرسا به نسخه‌شناسی و تصحیح و ارایه چاپ‌های انتقادی از برجسته‌ترین آثار تاریخی پرداختند و با گردآوری و کنار هم گذاشتن نسخه‌های خطی گذشتگان کوشیدند آثاری قابل استناد و علمی برای مخاطبان عمومی و حتی متخصص دیگر فراهم آورند.
در سال‌های اخیر متاسفانه شمار این گونه پژوهشگران جامع‌الاطراف و دلسوز و پرتلاش کم شده و چنان که اهل فن می‌گویند، بسیاری از نسخه‌های خطی در گنجینه‌ها و مخازن کتابخانه‌ها و مراکز آرشیوی خاک می‌خورد.
عموم محققان جدید، نه حال و حوصله سر و کله زدن با نسخه‌های خطی را دارند و نه تخصصی و ترجیح می‌دهند سراغ همان آثار چاپ شده محدود بروند و با استمداد از مفاهیم و نظریه‌های جدید، به نظرورزی و تحلیل‌هایی که معمولا چندان مستند به منابع اصلی نیست، بپردازند.

مساله بعدی موضوع رویکرد و ویژگی‌های تاریخ‌نگاری در گذشته است. اتفاقا مراجعه دقیق و عالمانه به منابع دست اول تاریخی نشان می‌دهد که بسیاری از مفروضات مذکور (سیاسی بودن، نخبه‌گرا بودن و رویکرد قضا و قدری) همیشه درست نیست.
قطعا مورخان گذشته مثل امروز شرایط چند صدایی و فضای دموکراتیک کنونی را تجربه نمی‌کردند و در مقایسه با امروز، شرایط بسیار دشوارتری داشتند.
اما با دقت و تامل در سطر به سطر آثار بزرگانی، چون طبری و بیهقی و جوینی و خواجه رشیدالدین فضل‌الله در می‌یابیم که نگارندگان این آثار، نه فقط همه جا مقهور و مجذوب روایت پیروزی حاکمان زمانه خود نبودند و کارشان صرفا توجیه به قدرت رسیدن ایشان نبود، بلکه اتفاقا آنچه آثار ایشان را ماندگار ساخته، نکات انتقادی و تامل‌برانگیزی است که در لابه‌لای سطور و به دلیل فشار‌های آشکار سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، با ظرافتی هرچه تمام‌تر بیان شده است.

امروز و با روش‌ها و رویکرد‌های نوین تاریخ‌نگارانه، می‌توان در میان عموم این آثار، جنبه‌های مغفول و کمتر دیده‌شده را بازیافت و از دل صد‌ها و بلکه هزاران اثر تاریخی برجسته، چون تاریخ سیستان و عالم‌آرای عباسی و مجمع‌التواریخ و... نکاتی جذاب در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی استخراج کرد.
مهم پیش از هر چیز رویکرد ما به این آثار و نگاه تازه به آنهاست؛ به عبارت دیگر محقق کوشا می‌تواند با نگاه نوین از دل آن منابع اصلی مذکور، تاریخ اجتماعی و تاریخ فرهنگی و تاریخ مطرودان و تاریخ زندگی روزمره انسان‌ها و ... را استخراج کند.
مفروضات غلطی که درباره آثار تاریخی گذشتگان ما پدید آمده، نتیجه منطقی مواجهه ما با روش‌های تاریخ‌نگاری جدید است. آن نگاه منفی، در گام نخست برای پدید آمدن انگیزه‌ای برای انقلابی در رویکرد به تاریخ، ضروری و بایسته به نظر می‌رسید.
اما تداوم و تکرار آن نگاه و بدتر از آن غفلت از منابع اصلی به بهانه اینکه تاریخ‌نگاری جدید با تاریخ‌نگاری قدیم متفاوت است، حاصلی جز تکرار مکررات، در غلتیدن به دام کلیشه‌ها و نادیده گرفتن میراثی غنی برای شناخت تاریخ ندارد و مهم‌تر از آن ما را از فهم وضعیت کنونی که اصلی‌ترین هدف تاریخ‌خوانی و تاریخ‌نگاری از نگاه این نگارنده است، بازمی‌دارد.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید