مستندسازی در ملودرام "شنای پروانه"

مستندسازی در ملودرام "شنای پروانه"

ممکن است فیلم‌هایمان متاثر از سینمای آقای فرهادی باشد، ولی شبیه نیست. آثارمان چه در مدل قصه‌پردازی و چه روایت، شباهتی به آثار فرهادی ندارد. ولی اگر بخواهیم هم تاثیر بگیریم چه بهتر که از بزرگانی مانند فرهادی، مهرجویی و … بگیریم.

کد خبر : ۸۲۷۶۳
بازدید : ۳۰۷۶
مستندسازی در ملودرام
محمد صابری و زهرا منصوری با حسین امیری دوماری و پدرام پورامیری که به همراه محمد کارت فیلمنامه «شنای پروانه» را نوشته‌اند و پیش از این فیلم جان‌دار را نیز ساخته‌اند گفت‌وگویی انجام داده اند که این گفتگو را می‌خوانید:

می‌شود از شما به‌عنوان جوان‌ترین فیلمسازان سینمای ایران یاد کرد؛ کارگردانانی که اولین تجربه سینمایی‌شان در ۲۳ سالگی رقم خورد. خودتان چقدر نسبت به این موقعیت خاص واقف هستید و چه دیدگاهی نسبت به آن دارید؟
پدرام پورامیری: ما واقفیم که چه اتفاقی در سینما برای ما رخ داده و ممکن است برای برخی کمی عجیب به نظر برسد و بپرسند در این سن و سال مگر می‌شود به چنین موقعیتی رسید و فیلم بلند هم ساخت؟
البته ما پیش از ساخت فیلم بلندمان، سابقه تولید فیلم کوتاه هم داشتیم که رزومه خوبی هم برایمان شد، موفقیت‌های بعدی ما هم بیشتر از همان نشات می‌گیرد و برای رسیدن به سینمای حرفه‌ای به ما کمک زیادی کرد.

هرچند همواره در حوزه سینما مساله مافیا مطرح می‌شود، اما من خیلی روی این قضیه و ممانعت از ورود افراد تاکید نمی‌کنم. به نظرم اگر کسی بتواند کارش را درست انجام دهد قطعاً می‌تواند در یک جایگاه درست بایستد. به عبارتی تلاش و استعداد می‌توانند یک پکیج کامل باشد و ما را به جایی که می‌خواهیم، برساند.
در این میان سن فقط یک عدد است. هر چند شاید برای من و حسین رسیدن به جایگاهی در سینما، زود اتفاق افتاد، اما همه این موفقیت‌ها برگرفته از تلاش خودمان بود. همان قدر که این موضوع از بیرون عجیب به نظر می‌رسد به همان میزان هم دستیابی به آن کار سختی بود. اصلاً اینکه بخواهی در این سن اعتماد افراد حرفه‌ای را جلب کنی کار سختی است.

حسین امیری دوماری: فکر می‌کنم ما در سینمای ایران اولین کسانی هستیم که در سن ۲۳ سالگی فیلم بدنه ساختیم، همچنین اولین دهه هفتادی‌هایی هستیم که وارد سینما شدیم و فعالیت حرفه‌ای انجام دادیم، ولی به این موضوع نمی‌بالیم و خودمان را به این موضوع محدود نمی‌کنیم.
برای ما مهم این است که اتفاقاً این قضیه سن از ذهن‌ها پاک شود، آثارمان را با خودمان بسنجند و ماجرای سن به لایه دهم کار ما تبدیل شود، یعنی نگویند حسین و پدرام فیلم خوبی ساخته‌اند، چون سنشان کم است بلکه بگویند فیلمشان خوب است، چون وجوه سینمایی دارد به همین دلیل جایی روی این سن مانور ندادیم، چون نمی‌خواستیم با سنمان مهم شویم، برایمان خوشایند نبود و دوست داشتیم این اتفاق با فیلم‌مان رخ دهد.

به هر حال گذراندن این تجربه‌ها در این سن کم که قطعاً یک مزیت محسوب می‌شود، با سختی‌هایی هم همراه است…

پورامیری: بله. به هر حال شرایط زندگی من و حسین متفاوت بود. حالا دیگر چیزی نزدیک به ۱۰ سال است که ما به تهران آمده‌ایم و مستقل زندگی می‌کنیم همین موضوع در سنی رخ داد که غالباً انسان‌ها نمی‌دانند در کجای دنیای خود قرار دارند و مدام درگیر کشف اتمسفر اطراف خود هستند.
وقتی آمدیم تهران خواه ناخواه یک سری سختی‌ها کشیدیم. برای مثال یکی از سختی‌ها این است که بتوانی در اینجا دوام بیاوری. از روز اول من و حسین برای هر چیزی که تا الان به آن رسیده‌ایم، برنامه‌ریزی داشتیم. ما مدام تاریخ می‌گذاشتیم، می‌گفتیم باید در این تاریخ‌ها به این موضوعات برسیم، همه را سر زمان خود انجام دادیم و تا حالا در انجام یکی هم وقفه نیفتاده است.


منظورتان از برنامه‌ریزی چیست؟ مثلاً می‌دانستید در سومین سال ورود به سینما فیلمنامه‌ای مانند «شنای پروانه» می‌نویسید؟

پورامیری: نه. اما روند کاری خودمان را می‌دانستیم.

امیری دوماری: ما در هنرستان رشته سینما را دنبال کردیم، بعد به تهران آمدیم، باهم در دانشگاه سوره درس خواندیم و می‌دانستیم اولین فیلم بلندمان قرار است شبیه پایان‌نامه دانشگاهمان باشد. یعنی می‌دانستیم تا قبل از اینکه دانشگاهمان تمام شود باید فیلممان را ارایه بدهیم که با ۴ ماه تاخیر این اتفاق رخ داد.

پورامیری: در فیلم‌های کوتاهمان هم روند به همین شکل بود، مثلاً می‌گفتیم باید سالی یک فیلم کوتاه بسازیم. به همین ترتیب باید دنبال سرمایه می‌گشتیم. با توجه به اینکه دوست داشتیم فیلم‌های کوتاهمان هم حرفه‌ای باشد، آن آثارمان هم مقداری گران از آب درمی‌آمد.

امیری دوماری: ما ۳ فیلم کوتاه ساختیم که تهیه کننده هیچکدام خودمان نبودیم. از همان ابتدا مساله «صنعت سینما» برایمان مهم بود.

پورامیری: ما هنوز اول راه هستیم. روز‌های سخت و جذابی کنار هم داشتیم تا به اینجا رسیدیم. برای ۲ پسری که از شهرستان می‌آیند قضیه سخت‌تر می‌شود. ما از بقیه عبارت «بچه شهرستانی» را زیاد شنیده‌ایم. این را خطاب به کسانی می‌گویم که یادشان بیاید چه زمان و کجا این عبارت را درباره ما به کار می‌بردند تا به زعم خود تحقیرمان کنند…

گویا این عبارت خیلی در ذهنتان حک شده است…

پورامیری: بله. صد در صد.

امیری دوماری: بار‌ها و بار‌ها درباره ما این عبارت را به کار می‌بردند. به ما می‌گفتند شما از شهرستان آمده‌اید و می‌خواهید فیلم بسازید؟ فکر کردید چه خبر است؟ درواقع یک نگاه از بالا به پایین وجود داشت. به ما می‌گفتند فکر کردید اینجا شهرستان است که به سرعت بتوانید کارهایتان را پیش ببرید؟

ولی شما تجربه موفقی در فیلمسازی داشتید.

امیری دوماری: حتی قبل‌تر از اینکه به صورت حرفه‌ای وارد سینما شویم، این موضوع را به ما می‌گفتند یعنی در زمان دانشجویی. ولی وقتی اولویت همه زندگی‌ات سینما باشد، هیچ چیزی نمی‌تواند جلوی تو را بگیرد. مثلاً از پول پیش خانه بزنی، فیلم بسازی و امیدوار باشی پول برگردد.
لذت سینما این سختی‌ها را آسان می‌کرد و با توجه به اینکه ۲ نفر بودیم مدام به هم امید می‌دادیم که این راه به سرانجام می‌رسد. البته حالا هم نسبت به جایگاهی که در آن قرار داریم راضی نیستم، ولی همین جایگاه بخشی از اتفاقی است که ما می‌خواستیم رقم بخورد.

فیلم اول شما با ترکیبی از بازیگران حرفه‌ای ارایه شد، بازیگرانی که چیدن هر کدام از آن‌ها در فیلم می‌تواند سختی‌هایی حتی برای باتجربه‌ها داشته باشد در حالی که شما در زمان ساخت «جان‌دار» تنها ۲۳ سالتان بود. چطور آن‌ها را راضی کردید؟

امیری دوماری: سنی که شما از آن به عنوان یک حُسن یاد می‌کنید، در مراحل فیلمبرداری، پیش تولید و… به عنوان یک اتفاق ناخوشایند برای ما بود! حتی ما سر صحنه سنمان را نمی‌گفتیم.

پورامیری: عوامل می‌دانستند سن‌مان پایین است. راضی کردن آن همه آدم واقعاً کار سختی بود. البته ساخت «جان‌دار» بعد از فیلم کوتاه «نسبت خونی» اتفاق افتاد و با توجه به اینکه «نسبت خونی» با موفقیت‌هایی همراه شده بود، به ما کمک زیادی می‌کرد، چون «نسبت خونی» سر و شکل سینمایی و بازیگران حرفه‌ای داشت و قطعاً اعتماد زیادی جلب می‌کرد.
البته خیلی‌ها هم به من و حسین می‌گفتند نمی‌توانید «جان‌دار» را بسازید، وقتی فیلمنامه را می‌خواندند، می‌گفتند ساختش اصلاً شدنی نیست و روز پانزدهم فیلمبرداری، کار آن می‌خوابد.

امیری دوماری: درواقع همه امیدوار بودند فیلم متوقف شود. برخی از دوستان حتی دو سه روز یک بار زنگ می‌زدند و می‌پرسیدند که فیلمتان هنوز نخوابیده است؟

چرا؟

پورامیری: به نظرشان جمع کردن آن همه آدم حرفه‌ای کار عجیبی بود.

امیری دوماری: تمام شرایط مانند سن و عوامل فیلم و… در این موضوع دخیل بود. «نسبت خونی» به عنوان آخرین فیلم رزومه ما و البته فیلمنامه «جان‌دار» افراد را مجاب می‌کرد که با ما همراهی کنند. کار با آن گروه بازیگران کار سختی بود ضمن اینکه «جان‌دار» خودش هم فیلم سختی بود.

در کنار این موفقیت‌ها، یک شکست هم در کارنامه‌تان دارید که تا سال‌ها می‌شود از آن یاد کرد؛ «ما همه با هم هستیم» …

پورامیری: پرونده آن فیلم برای ما بسته شده است.

امیری دوماری: به نظرم اصلاً راجع به آن فیلم صحبت نکنیم.

ولی تجربه «ما همه باهم هستیم» یک اتفاق مهم در کارنامه شماست…

امیری دوماری: صد در صد.

گویا درباره این فیلم محافظه‌کاری می‌کنید.

امیری دوماری: الان زمان مناسبی برای صحبت کردن درباره آن فیلم نیست. حرف‌هایی داریم، اما اجازه دهید بعد‌ها درباره‌اش صحبت کنیم.

بسیار خب ما هم از آن می‌گذریم، اما منتظر می‌مانیم که روزی این حرف‌ها مطرح شود. اگر بخواهیم نگاهی به «نسبت خونی» و «جان‌دار» بیندازیم متوجه می‌شویم که وجوه مشترکی دارند، بحث تنی و ناتنی، بحث اختلافات خانوادگی و…، چرا تا این میزان روی این مسایل تاکید دارید؟

امیری دوماری : زمانی که داشتیم «نسبت خونی» را می‌ساختیم طرح «جان‌دار» را در اختیار داشتیم. درواقع می‌خواستیم ببینیم که می‌تواند ارتباطات مدنظر ما را با مخاطب برقرار کند یا نه؟ البته «نسبت خونی» فیلم مستقلی بود، ولی ما در حال محک زدن خودمان و مخاطبان در نوع کارگردانی، بازیگردانی، روایت قصه و… بودیم درواقع می‌خواستیم ببینیم این نوع قصه گویی می‌تواند تاثیرگذار باشد یا نه. برای مثال ارتباطات خانوادگی، فرزند و فرزندخواندگی، تنی و ناتنی بودن از وجه مشترک «نسبت خونی» و «جان‌دار» بود.

پورامیری: ما روی رئالیسم هم تاکید داشتیم. می‌خواستیم تا آنجا که می‌توانیم همه چیز رئالیستی باشد.

البته در هر ۲ فیلم این انتقاد متوجه شما شده که تحت تاثیر سینمای اصغر فرهادی هستید و از همان ویژگی‌ها پیروی می‌کنید.

امیری دوماری: ممکن است فیلم‌هایمان متاثر از سینمای آقای فرهادی باشد، ولی شبیه نیست. آثارمان چه در مدل قصه‌پردازی و چه روایت، شباهتی به آثار فرهادی ندارد. ولی اگر بخواهیم هم تاثیر بگیریم چه بهتر که از بزرگانی مانند فرهادی، مهرجویی و … بگیریم؛ کارگردان‌هایی که سینمایشان را دوست داریم.

پورامیری: همه ما از استاد فرهادی آموخته‌ایم و از سینمای او لذت می‌بریم، ولی در سینمای ما چیزی وجود دارد که از زندگی ما ایرانی‌ها نشات می‌گیرد، ما ایرانی‌ها کلاً زندگی ملودرامی داریم و به همان شکل بلدیم فیلم بسازیم. این نوع فیلمسازی در آثار سینماگران بزرگ ما جریان دارد. آقای فرهادی به درخشانی این رئالیسم را در فیلم‌هایش می‌آورد.

امیری دوماری: در فیلم‌های آمریکایی وقتی هفت تیر کشیده و کسی کشته می‌شود مخاطب ایرانی به راحتی باور می‌کند، ولی جزو محالات است که نویسندگان ایرانی چنین چیزی را در آثارشان بگنجانند.
چون مخاطب ایرانی این موضوع را در ایران نمی‌پذیرد. ذهن مخاطب هم منطق می‌چیند. ما ژانر به تعریف جهانی در سینمای ایران نداریم، ولی ملودرام را داریم که اتفاقاً خیلی هم خوب این گونه سینمایی را می‌شناسیم، چون نزدیک به خلق و خو و رفتار ما ایرانی هاست.
مستندسازی در ملودرام
در این سال‌ها بخشی از قشر پایین شهر جامعه به دل سینما آمده و فیلم‌هایی درباره آن‌ها ساخته‌اند. قبل از «شنای پروانه» نزدیک‌ترین تجربه به این موضوع «مغز‌های کوچک زنگ زده» ساخته هومن سیدی بود که البته با رونمایی «شنای پروانه» خواه ناخواه مقایسه‌ای بین این ۲ پیش آمد، اما گویا در «شنای پروانه» همه چیز واقعی‌تر است، قائل به این مقایسه هستید؟

امیری دوماری: البته آقای سیدی در آن فیلم خواسته یک ژانر را تجربه و یک گنگستر ایرانی را خلق کند که اتفاقاً موفق بوده است وجوه سینمایی دارد و یک «فیلم» است. ما سه نفر تحقیقات زیادی کردیم درواقع در پی این بودیم که کسی نگوید «شنای پروانه» در حد یک فیلم است می‌خواستیم همه چیز در آن رنگ واقعیت داشته باشد.

پورامیری: داستان «شنای پروانه» در دل اجتماع پایین شهر جریان دارد؛ که محمد کارت هم به خوبی به این فضا تسلط دارد و به وضوح می‌شود تاثیر مستندسازی او را در «شنای پروانه» دید که چگونه به جهان این فیلم سایه انداخته است.

امیری دوماری: بله. من و پدارم به عنوان نویسنده یاد گرفته‌ایم که نویسنده حرفه‌ای باید خود را در قالب کارگردان ببیند و از نگاه او فیلمنامه را بنویسد درواقع نباید جهان خود را به کارگردان القا کند. حتی اگر محمد کارت در گروه فیلمنامه‌نویسان هم نبود باز این تلاش می‌شد که فیلم نگاه کارگردان را داشته باشد؛ بنابراین این‌طور نبود که ما ساز خودمان را بزنیم و محمد کارت ساز خودش را.

بعد از رونمایی «شنای پروانه» در جشنواره فیلم فجر، همسر وحید مرادی مدعی شد که این فیلم را بر اساس زندگی همسر او ساخته‌اید و چهره‌ای غیرواقعی از او نشان دادید، در نوشتن این فیلمنامه چقدر به زندگی وحید مرادی توجه داشتید؟

امیری دوماری: نمی‌شود گفت: «شنای پروانه» شبیه به زندگی تنها یک نفر است. ما یاد گرفته‌ایم خوب ببینیم، خوب بشنویم و … ما به عنوان فیلمنامه‌نویس باید از دل جامعه تغذیه شویم.

پورامیری: ما به همین منظور به قمارخانه‌ها، مجلس قمه زنی و… می‌رفتیم.

امیری دوماری: محمد کارت حتی بازیگران فیلم را هم به همین محل‌ها می‌برد، چیز‌هایی می‌دیدیم که تنها بخش‌هایی از آن‌ها را در فیلمنامه آوردیم.

پورامیری: محمد هم همه این‌ها را به درستی در «شنای پروانه» اجرا کرد.

دعوت به کار برای «شنای پروانه» از سمت محمد کارت بود؟

امیری دوماری: ما از پیش‌تر دوستی‌ای با یکدیگر داشتیم به طوری که محمد کارت در «نسبت خونی» به ایفای نقش پرداخت، در زمان ساخت «جان‌دار» هم با هم در ارتباط بودیم و جهان مشترکی با هم داشتیم، به همین ترتیب از ما دعوت به همکاری کرد. ضمن اینکه او واقعاً ایثار کرد که در این شرایط پذیرفت «شنای پروانه» به نمایش دربیاید.

ضلع دیگر این فیلم رسول صدرعاملی است؛ فردی که تجربه کارگردانی دارد و به قول شما به چند جوان اعتماد می‌کند که حتی دوستانشان هم دل به موفقیتشان ندارند. او می‌توانست به راحتی به کار شما دست ببرد. این تجربه همکاری چگونه بود؟

امیری دوماری: رسول صدرعاملی به عنوان تهیه کننده و مازیار هاشمی به عنوان مجری طرح از حرفه‌ای‌ترین افراد سینما هستند و فکر می‌کنم این ۲ نفر نقش زیادی در ساخت این فیلم داشتند. هر آدمی از همکاری با این ۲ نفر لذت می‌برد، چون به تک تک عوامل احترام می‌گذارند، رسول صدرعاملی هرگز بیشتر از یک تهیه‌کننده در کار ما دخالت نکرد البته مشاوره‌هایی می‌داد و ما از تجربه‌های کارگردانی او در «شنای پروانه» استفاده کردیم.

صادق رنجکشان سرمایه‌گذار خبرسازی است که سرمایه‌گذار «شنای پروانه» بود، با توجه به تجربه شکست خورده‌ای که از همکاری با یک سرمایه گذار حاشیه‌ساز دیگر داشتید، برای قبول این همکاری احساس ریسک نمی‌کردید؟

امیری دوماری: ما آقای رنج کشان را فقط ۲ بار دیدیم و واقعیت این است که او بسیار محتاط‌تر و امن‌تر از دیگران عمل می‌کند.

پورامیری: در همان دیدار‌های کوتاه متوجه شدیم که اتفاقاً به دنبال به سرانجام رساندن پروژه‌های خوب است، یعنی به دنبال سینمای جدی اجتماعی است.

امیری دوماری: البته ما هم دنبال نام‌ها و اشخاص نبودیم، هیچکدام از بازیگران این فیلم هم به خاطر پول نیامدند بلکه متن و همکاری با محمد کارت را دوست داشتند. می‌توانم قسم بخورم که نه تنها بازیگران «شنای پروانه» بلکه هیچکدام از عوامل هم تنها دلیلشان برای حضور در این فیلم پول نبود. در «جان‌دار» هم، چنین بود؛ اصلاً «جان‌دار» بسیار ارزان درآمد.

پورامیری: در «نسبت خونی» هم همینطور بود. مهم این است که عوامل با دلشان کار کنند. ما که صبح به صبح ساعت ورود و خروج نمی‌زنیم بلکه کارمان یک کار دلی است.

شما قهرمان «شنای پروانه» را از دل همان اجتماع بیرون کشیدید، کاراکتری که در طول فیلم مدام در پی انتقام‌جویی است، اما متحول می‌شود و اتفاقاً این تحول برای مخاطب قابل باور است، اصلاً چرا خواستید این قهرمان از میان همان گنده لات‌ها بیرون بیاید؟

پورامیری: درباره این موضوع بسیار گفتگو و بحث شد. ما می‌خواستیم یک آدم معمولی را به یک قهرمان واقعی تبدیل کنیم.

امیری دوماری: ما اصلاً می‌خواستیم یک فیلم «قهرمان محور» داشته باشیم. یعنی در دل یک ملودرام اجتماعی یک قهرمان پرورش بدهیم.

پورامیری: ما بر سر همین موضوع چالش زیادی داشتیم و مدام درباره‌اش بحث می‌کردیم که آیا شدنی است یا خیر که خدا را شکر نتیجه خوبی داد. ما می‌خواستیم کسی را داشته باشیم که مثل ما باشد، اما در یک اجتماع عجیب حضور داشته باشد و در نهایت با اینکه سابقه خانوادگی خوبی ندارد، اما تبدیل به یک قهرمان شود.
او یک فرد معمولی است که آرام آرام بالا می‌آید، باید او را بفهمیم، لحظه به لحظه با او همراه شویم و کنش نهایی او برای ما منطقی باشد. می‌توانستیم از اول او را به عنوان یک لات خلق کنیم، ولی ما این را نمی‌خواستیم.

امیری دوماری: قهرمان بودن صرفاً به این معنا نیست که کاراکتر شمایل عجیبی داشته باشد. می‌تواند از دل خود جامعه باشد. این برای ما مهم بود که بگوییم قهرمان می‌تواند یک آدم واقعی مثل ما باشد. هر آدمی می‌تواند قهرمان زندگی خود و اطرافیانش باشد به شرط اینکه در نقاط عطف زندگی‌اش تصمیمات درستی بگیرد، بین ۲ راهی‌های سخت دست به انتخاب درست بزند.

به ویژه با آن پایان بندی شگفت‌انگیز که بعد از آن همه تلاطم همه چیز در سکوت می‌گذرد، سکوتی که البته برای مخاطب معنا دارد.

امیری دوماری: تصمیمی که کاراکتر اصلی به عنوان قهرمان فیلم می‌گرفت نباید تاثیر منفی روی مخاطب می‌گذاشت یا او را ناراحت می‌کرد. چون اگر مخاطب از این تصمیم ناراحت می‌شد دیگر نمی‌شد به این کاراکتر لقب قهرمان را داد. مخاطب باید با این تصمیم همراه می‌شد به خاطر همین او باید به زندگی عادی خود برمی‌گشت.

پورامیری: قبل از این تصمیم، اتفاقات زیادی در زندگی این کاراکتر رخ می‌دهد، ولی در انتها به این نتیجه می‌رسد که سرنوشت هرکسی دست خودش است، درواقع به همان سادگی ابتدای فیلم می‌رسد. این کاراکتر پر از اتفاق و درد است، اما در سکانس پایانی سر سفره در پاسخ به اطرافیانش می‌گوید اتفاقی نیفتاده، همین جاست که مخاطب به سکوت او حق می‌دهد، اصلاً او را به خاطر این سکوت تحسین می‌کند.

امیری دوماری: یکی از جذابیت‌های این فیلم این است که مخاطب اطلاعات بیشتری از کاراکتر‌ها دارد….

یک وجه مشترک برخی از فیلمسازان جوان و موفق این سال‌ها فارغ‌التحصیلی آن‌ها از دانشگاه سوره است، از سعید روستایی و مهدویان گرفته تا خود شما فارغ‌التحصیل این دانشگاه هستید، این اتفاق گویا خطی روی آن انگاره قبلی که می‌گفت: فیلمسازی یک کار دلی است و ارتباط چندانی به محیط آکادمیک ندارد، می‌کشد….

امیری دوماری: بله. سوره فیلمسازان خوب زیادی پرورش داده، به نظرم یکی از دلایل این موضوع این است که یک دانشگاه نیمه دولتی است، افرادی که به این دانشگاه می‌آیند می‌دانند که باید از این موقعیت استفاده کنند. اگر در آن ۴ سال نتوانند بار خود را ببندند احتمالاً باید به خانه‌شان برگردند. باید اتفاقی برای افراد رخ بدهد.
ضمن اینکه جو سوره به گونه‌ای است که مباحث تئوری و عملی سینما توامان است به این صورت که در همان دوران دانشجویی سر کار هم می‌رفتیم، دستیار کارگردانی می‌کردیم، عنصر کار در سینما برای همه در آنجا مهم بود.

اساتید دانشگاه هم این موضوع را درک می‌کردند. به این صورت نبود که بگویند شما باید در خدمت دانشگاه باشید و فقط درس بخوانید، شما را به مباحث تئوری محدود نمی‌کند بلکه تشویق می‌کنند که همزمان با مباحث تئوری، مسایل را به صورت عملی هم درک کنید.
بچه‌های دانشگاه سوره اصطلاحی دارند که به شوخی می‌گویند «در حالی که بچه‌های دانشگاه‌های دیگر در کافی شاپ‌ها به سر می‌برند، اما بچه‌های دانشگاه سوره حتی حاضر به جمع کردن سیم سر صحنه هستند.» یعنی آن‌ها دوست دارند کار کنند، قائل به این نیستند که، چون کارگردانی می‌خوانند نباید کار دستیاری انجام بدهند.

پورامیری: به نظرم سوره یک بمب انرژی در رقابت است، حس رقابت سالم را در شما زنده می‌کند، به نظرم تا وقتی که این حس در درون شما وجود نداشته باشد اتفاق خوبی رخ نمی‌دهد. سوره گویا هیچ چیزی نیست و در عین حال همه چیز است.
یک حیاط چهل متری دارد، ولی بحث‌های مهمی در آن صورت می‌گیرد، انگار که ما در حیات سوره، سینما را یاد گرفتیم. به هر حال در دانشگاه گعده‌هایی شکل می‌گیرد. ما هم در این گعده‌ها بودیم، فیلم‌ها را تحلیل می‌کردیم و یاد می‌گرفتیم.

امروز که وارد جریان حرفه‌ای سینما شده‌اید همچنان نیم نگاهی به بچه‌های دانشگاه سوره دارید؟

امیری دوماری: حتی اگر کسی دانشجوی سوره هم نباشد، اما بدانیم استعدادی دارد، حتماً کمکش می‌کنیم. ما خودمان هم کمک گرفته‌ایم و باید دیگران را کمک کنیم، این یک بده بستان است.

پورامیری: دانشگاه شاید به تو به وضوح مسایل را نمایان نکند، ولی در یک اتمسفر علمی قرار می‌گیری که متوجه مسایل می‌شوی. من و حسین از دبیرستان سینما خواندیم و این موضوع روی کار ما بسیار تاثیرگذار بود.
ما مدرسه درجه یکی داشتیم به طوری که مباحث مدرسه، در دانشگاه دوباره برای ما مرور می‌شد. حتی در چند ترم اول دانشگاه، کتاب‌های معرفی شده از سوی اساتید همان کتاب‌هایی بود که ما در مدرسه خوانده بودیم. معلم‌های مدرسه ما همه چیز را اصولی به ما یاد دادند و مسایل در ما نهادینه شد.

حالا که در این جایگاه ایستاده‌اید فیلمنامه‌ای به جز فیلمنامه‌های خودتان را برای ساخت اثر می‌پذیرید؟

امیری دوماری: سن ما پایین است، اما فکر می‌کنم تا چند سال آینده هنوز حرف برای گفتن داریم، چون هنوز از این جایگاهمان راضی نیستیم. برای ما ایده و همان حرف مهم است وقتی خودمان نویسنده‌ایم ترجیح می‌دهیم آثارمان را خودمان بنویسیم.

پورامیری: ، اما‌ای کاش روزی آنقدر فیلمنامه‌های خوبی داشته باشیم که فیلمنامه بپذیریم.

امیری دوماری:، ولی اگر فیلمنامه خوبی هم به دستمان برسد این‌طور نیست که بگوییم حتماً باید اثر خودمان را بسازیم اگر فیلمنامه خوبی به دستمان برسد حتماً استقبال می‌کنیم.
منبع: سینما سینما
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید