برانکو زبچ؛ دیکتاتور فوتبال آلمان
سهم او در تبدیل بایرن به عنوان یکی از قدرتهای اصلی در فوتبال اروپا قابل چشمپوشی نیست. اما فعالیت حرفهایاش و در واقع تمام زندگی او به خاطر اعتیاد ناامیدکنندهاش به الکل خیلی زود به پایان رسید.
کد خبر :
۸۳۴۴۱
بازدید :
۶۲۳۲
برانکو زبچ استحقاق این را دارد که به عنوان یکی از بزرگترین مربیان دوران خود به یاد آورده شود، اما هنوز نام او تا حد زیادی ناشناخته باقی مانده است. نبوغ تاکتیکی او خارقالعاده بود. او داستان بینظیر، اما غمانگیزی دارد. زبچ در سال ۱۹۶۹ بایرن را فاتح بوندسلیگا کرد و ۱۰ سال بعد موفق شد همین کار را با هامبورگ انجام دهد. این کاری به مراتب عجیبتر بود.
او به طور قابلتوجهی روی ستارههای حرفهای دنیای فوتبال تاثیر گذاشته است. پل بریتنر یکی از تنها ۴ بازیکنی که در دو فینال جام جهانی گلزنی کرده است او را به عنوان بهترین مربی که با او کار کرده، توصیف میکند.
او به طور قابلتوجهی روی ستارههای حرفهای دنیای فوتبال تاثیر گذاشته است. پل بریتنر یکی از تنها ۴ بازیکنی که در دو فینال جام جهانی گلزنی کرده است او را به عنوان بهترین مربی که با او کار کرده، توصیف میکند.
زبچ شخصیتی سخت و پیچیده داشت و از خود به عنوان یک دیکتاتور یاد میکرد. اما در عین حال برای کنار آمدن با مشکلات خودش تلاش میکرد. او به دلیل خوابیدن روی نیمکت در طول مسابقات مورد تمسخر قرار میگرفت و در کنفرانسهای خبری مست به نظر میرسید. او اغلب اظهارات عجیب و غریبی بر زبان میآورد.
سهم او در تبدیل بایرن به عنوان یکی از قدرتهای اصلی در فوتبال اروپا قابل چشمپوشی نیست. اما فعالیت حرفهایاش و در واقع تمام زندگی او به خاطر اعتیاد ناامیدکنندهاش به الکل خیلی زود به پایان رسید. کسانی که زبچ را به خاطر میآورند، جنبههای مثبت او را گرامی میدارند و به گذشته نگاه میکنند.
به عنوان مثال دروازهبان افسانهای بایرن سپ مایر به بیبیسی اسپرت میگوید: «هنگامی که بایرن در سال ۱۹۶۹ لیگ و جام حذفی را برد و اصطلاحا دبل کرد به نوعی شروع تاریخ باشگاه رقم خورد. نقش زبچ در این امر بسیار گسترده بود. او پایه و اساس را گذاشت و نقش مهمی در تبدیل شدن بایرن به یک باشگاه بزرگ ایفا کرد. او بهترین تاکتیسین بود.»
پیروزی مضاعف بایرن در سالهای ۱۹۶۸ و ۱۹۶۹ ویژه و غیرمنتظره بود. در آن زمان بایرن باشگاه بزرگی به حساب نمیآمد. آنها از اولین قهرمانی لیگشان در سال ۱۹۳۲ برای قهرمانی در لیگ آلمان به طور جدی رقابت نکرده بودند. اما بعد از آنکه رییس باشگاه ویلهلم نودکر در تابستان ۱۹۶۸ یک کروات جوان را به عنوان مربی تیم منصوب کرد همه چیز به سرعت تغییر یافت.
وقتی او ۳۹ سال داشت توسط همبازیاش زلاتکو کایکوفسکی به بایرن توصیه شد. این زوج در دهه ۱۹۵۰ بازیکنان اصلی تیم ملی یوگسلاوی بودند. کایکوفسکی به قدرت رهبری برانکو احترام میگذاشت. زبچ کاپیتان یوگسلاوی در جام جهانی ۱۹۵۸ بود. نودکر معتقد بود برای تبدیل شدن بایرن به تیمی برنده شخصیتی قدرتمند روی نیمکت تیم لازم است، اما حتی خودش هم از قاطعیت زبچ متحیر بود.
تغییرات خیلی سریع اتفاق میافتاد. زبچ یک شیوه عبور از دوران بحران را اجرا کرد که توسط ریموند هینکو روزنامهنگار کیکر به عنوان «تیکیتاکا» توصیف شد. او بهترین موقعیت را برای بک چپ تیم هانس جورج شوارزبک به وجود آورد تا این بازیکن تبدیل به یکی از بهترین مدافعان جهان شود. در حالی که فرانس بکنبائر در کنار او به بلوغ میرسید.
دفاع برای زبچ مهمتر از حمله بود. بایرن تحت هدایت او در محوطههایی که پیش از این هم بازی میکرد محتاط شد. او همچنین بهترین کمک را به گرد مولر در محوطه جریمه حریفان کرد. مهاجمی که به عنوان یک ماشین گلزنی شکوفا شد و در ۳۰ بازی بوندسلیگا در طول فصل ۶۹-۱۹۶۸ موفق به زدن ۳۰ گل شد. ترکیبی که زبچ ساخته بود با یک فاصله بسیار مقتدرانه عنوان قهرمانی را کسب کرد.
آنها با تیم دوم که آخن بود ۸ امتیاز فاصله داشتند. هینکو میگوید: «این یک سورپرایز واقعی بود. با استفاده از تنها ۱۳ بازیکن در طول کل فصل یک قهرمانی باورنکردنی حاصل شد.» تیم بایرن با کسب دوگانه لیگ و جام حذفی در سال ۶۹ موفق شد، دومین عنوان خودش را در تاریخ فوتبال آلمان به دست آورد. آنها یک بار در سال ۱۹۳۲ این عنوان را به دست آورده بودند.
تناسب اندام برای مربی یوگسلاو بسیار مهم بود. جلسات تمرینی زبچ بسیار دشوار بود. هینکو میافزاید: «او بازیکنانش را مجبور میکرد در فعالیتهای بدنی بسیار وسیع و طولانی شرکت کنند. حتی آنها را در برف شدید به تمرین وا میداشت. تمریناتش آنقدر خستهکننده بود که بازیکنان غش میکردند.
برانکو شخصیتی بسیار سفت و سخت بود؛ یک شخصیت اقتدارگرای مطلق. اما او همزمان میتوانست در گفتگوها بسیار حساس و مهربان باشد. او مردی درونگرا با لبخندی ضعیف و حس شوخطبعی بود. او همچنین عاشق الکل بود. شراب آبجو، شراب زردآلو ودکا رم و...».
بسیاری از مربیان در آن سالها عاشق نوشیدن الکل بودند و به همین دلیل شدت مشکل زبچ خیلی مشخص نبود. در عوض لذت بردن از آن کار آسانتری به نظر میرسید. اطرافیان برانکو پشت سرش او را «فرنت برانکو» صدا میکردند.
این نام از برند مشروب ایتالیایی «فرنت برانکا» آمده بود. با این حال زبچ از دیابت رنج میبرد و پس از انجام عمل جراحی لوزالمعده بسیار سختی که در سال ۱۹۷۰ داشت، دکترها به او گفتند هرگز نباید الکل مصرف کند. اعتیاد او مخرب بود. با این حال بیماری شدیدش به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفت.
بریتنر که بعدها در تیم اینتراخت برانشوایگ در سال ۱۹۷۷ زیر نظر زبچ بازی کرده بود به یاد میآورد: «ما به او احترام میگذاشتیم. چه مست بود چه شرایط نرمال داشت.» او میگوید: «من خیلی خوش شانس بودم که با چند مربی بزرگ ازجمله میلیان میلیانیچ و اودو لاتک کار کردهام، اما زبچ بهترین مربی بود.
دیگران نظیر بکن باوئر و مولر هم همین را میگویند. برانکو سختگیر بود، اما منصفانه و درست رفتار میکرد. او بین ستارههای بزرگ تیم و بازیکنان جوان تمایزی قائل نمیشد. او دیکتاتور بود، اما یک دیکتاتور خوب.» او در ادامه میافزاید: «او غیرقابل پیشبینی بود.
در بعضی مواقع میگفت، دو جلسه تمرینی برگزار میشود، اما به یک باره اعلام میکرد آنها لغو شده و ما مینشستیم و با هم قهوه مینوشیدیم. برانکو متفاوت بود. هیچکس مانند او نبود و من عاشق آدمهایی هستم که با دیگران متفاوت هستند. مشکلات او برای همه شناخته شده بود و آنها هنگامی که برانکو در بایرن بود دوباره بازگشتند. با این حال این وظیفه ما نبود که تلاش کنیم و به او کمک کنیم.»
با وجود همه این مشکلات دلایل اخراج او از بایرن در مارس ۱۹۷۰ چیز دیگری بود. سبک اقتدارگرای او برای باشگاه قابلقبول نبود. او اصرار داشت همه تصمیمات را خودش بگیرد و این زندگی را برای رییس باشگاه و مربی تیم روبرت شوان دشوار میکرد. چنین رفتاری البته تا زمانی که بایرن در صدر جدول قرار داشت، تحمل میشد.
اما سران باشگاه فصل بعد از عدم تکرار قهرمانی بایرن به عنوان دستاویزی برای راحت شدن از شر زبچ استفاده کردند. بوروسیا مونشن گلادباخ توانست فصل بعد با درخشش نابغهای به نام گونتر نتزر قهرمانی را به دست آورد. مردی که همیشه از زبچ بسیار قدردانی میکرد گرچه هیچگاه زیرنظر او بازی نکرده بود.
۸ سال بعد نتزر به عنوان یک مدیر ورزشی موفق به هامبورگ پیوست. مهمترین تصمیم او انتصاب زبچ به عنوان سرمربی تیم در تابستان سال ۱۹۷۸ بود. زمانی که باشگاه در بحرانی عمیق غوطهور بود. هامبورگ فصل قبل را با ایستادن در رتبه دهم به پایان رسانده بود.
تیم بینظم به نظر میرسید و کوین کیگان که یک سال قبل از لیورپول خریداری شده بود در آستانه جدایی از باشگاه قرار داشت. زبچ قبل از پیوستن به برانشوایگ در سال ۱۹۷۴مدتی را بدون دستاور خاصی در اشتوتگارت و هایدوک اسپلیت گذرانده بود.
اما درست مثل زمان حضور در بایرن تاثیر او در هامبورگ خیلی فوری بود. تیم منطقه شمالی آلمان موفق شد نخستین قهرمانیاش را در بوندسلیگا به شکل باور نکردنی به دست آورد. کیگان ۱۷ گل به ثمر رساند و در سالهای ۷۸ و ۷۹ موفق به کسب توپ طلا شد. فلیکس ماگات هافبک آن تیم که در متن موفقیتها قرار داشت به یاد میآورد: «هیچکس نمیدانست ما کجا میرویم.
برخی حتی میترسیدند وضعیت خیلی سخت شود. حتی خوشبینترین هوداران هم جرات فکر کردن به رویای بردن جام قهرمانی را نداشتند. زبچ دلیل اصلی موفقیت ما بود. پیروزی تنها اولویت ما بود و او به ما یاد میداد که چگونه باید این کار را انجام دهیم. او بسیار باهوش بود. او یک تیم متوسط را به یکی از بهترین تیمهای اروپا تبدیل کرد.»
همانطور که گفته شد، جلسات تمرینی زبچ بسیار سخت بود. جیمی هارتویگ همبازی ماگات در خط میانی هامبورگ میگوید: «زمین تمرین ما در اوچشنزول اندازه ۴ تا زمین فوتبال بود. زبچ ما را مجبور میکرد ۶۰ دور، دور این زمین بدویم آن هم در دمای ۳۵ درجه سانتیگراد.
اما ما میدانستیم که تناسب اندام به بهبود بازی ما کمک میکند و یکی از صادقترین مردانی بود که در زندگیام دیدم. حتی وقتی حالت تهاجمی داشت. او نقش پدر را برای من داشت و میدانست چطور باید به حرف ما گوش بدهد. برانکو قهرمان ما در مسیر کسب جام بود.»
زبچ در دومین فصل حضورش در هامبورگ این تیم را تا فینال جام باشگاههای اروپا بالا برد. در رقابتی که به میزبانی مادرید برگزار شد، قهرمان آلمان در مقابل ناتینگهام فارست قهرمان فوتبال انگلستان با نتیجه یک بر صفر شکست خورد. تیم برایان کلاف در آن بازی خیلی زود به گل رسید و شاگردان زبچ هرچه زدند به در بسته خورد.
روزنامه ایتالیایی گاتزا دلو اسپرت با نگاهی به مسابقه فینال مدعی شد «ناتینگهام فارست نشان داد چگونه تیمهای انگلیسی میتوانند سبک کاتاناچیو را پیادهسازی کنند.»
ماگات میگوید: «شکی نیست که زبچ و کلاف تاثیرگذارترین مربیان زمان خود بودند. میتوان آنها را به عنوان دو شخصیت قدرتمند که ایدههای خاص خود را داشتند و از اصول پیروی میکردند، دانست. برای آنها مهم نبود چه اتفاقی میافتد. آنها حتی از نظرات خود مقابل روسای باشگاه هم دفاع میکردند.»
در حالی که کلاف جام قهرمانی اروپا را بالای سر برد بزرگترین موفقیت زبچ همچنان برتری حیرتانگیز ۵ بر یک تیمش مقابل رئالمادرید در بازی برگشت مرحله نیمهنهایی رقابتهای آن سال بود. یک واقعه حتی مهمتر نیز درست ۴ روز پیش رقم خورده بود. وقتی هامبورگ در بوندسلیگا مقابل دورتموند حاضر شد.
هنگامی که اتوبوس تیم به مقصد وستفالن استادیوم عزیمت کرد، زبچ در هیچ کجا دیده نمیشد زیرا او مست بود و از اتوبوس جا مانده بود. وقتی بیدار شد، تصمیم گرفت به سمت دورتموند رانندگی کند، اما ماشینش توسط پلیس متوقف شد. در خون او الکل سطح ۳.۲۵ کشف شد. مردم معمولی وقتی به چنین سطحی از الکل در خون میرسند ناکار میشوند.
ماشینش متوقف شد. اما زبچ تاکسی گرفت و بهموقع خودش را به استادیوم رساند و اجازه پیدا کرد روی نیمکت تیمش بنشیند. اما این یک اشتباه بزرگ بود. تصاویر او روی نیمکت در حالی که خوابش برده دردسرهای زیادی برایش به وجود آورد.
باشگاه تا آن زمان اعتیاد سرمربیاش به الکل را از عموم پنهان کرده بود، اما وقتی تصاویر منتشر شد، کاری نمیشد کرد. پیروزی برابر رئالمادرید تنها چند روز بعد از آن شرایط خیرهکننده بود. با این حال ستاره درخشان کروات با همان سرعتی که اوج گرفته بود، سقوط کرد.
هامبورگ فصل را دست خالی به اتمام رساند درحالی که با دو امتیاز اختلاف نسبت به بایرن دوم شده بود. اوضاع رو به وخامت گذاشت. در ماه جولای زبچ با حالت مستی سر تمرینات حاضر شد. باشگاه رسما اظهار کرد یک حادثه دیگر با ماهیت مشابه ادامه همکاری را غیرممکن خواهد کرد. چنین اتفاقی در دسامبر ۱۹۸۰ رخ داد.
هنگامی که زبچ در کنفرانس خبری بعد از پیروزی مقابل مونیخ ۱۸۶۰ دوباره مست ظاهر شد. او نتزر را کنار زد و راه خود را به سمت صندلی پیدا کرد. هامبورگ قرارداد خود را فسخ کرد و مدیر ورزشی نیز کنار گذاشته شد.
نتزر بعدها گفت: «من قبل از امضای قرارداد با زبچ از اعتیاد او به الکل اطلاع داشتم، اما نمیدانستم اعتیادش دقیقا در چه حدی است. داستان برانکو در فوتبال بیش از هر چیز دیگری مرا تحت تاثیر قرار داد. او یک مرد باشکوه و پرجذبه بود. اما آنقدر صدمه دیده بود که نمیتوانستم به او کمک کنم.»
افراد نزدیک به زبچ شاهد ناامیدی او بودند که زندگی او را از هم پاشید. استعدادهای او گسترده بود. او شطرنجبازی درخشان بود که مطالعات عمیقی در ریاضیات و فیزیک داشت. او میتوانست بر فوتبالیستها پیروز شود، اما نتوانست الکل را مغلوب کند.
زبچ بدون مبارزه تسلیم نشد. در تابستان ۱۹۸۱ به دورتموند پیوست و آنها را به تیمی منظم و سازمانیافته تبدیل کرد. او تیمی متوسط را به جایگاه ششم رساند و به جام یوفا هدایت کرد. هواداران عاشق او شدند، اما باشگاه تصمیم گرفت، قرارداد یکساله او را تمدید نکند. ادامه مشکلات مربی تیم در خارج از زمین بسیار جدی بود به طوری که نمیشد نادیده گرفته شوند.
زبچ در اکتبر ۱۹۸۳آخرین باشگاه آلمانی دوران حرفهایاش اینتراخت فرانکفورت را ترک کرد. او بعد از شکست مقابل هرتابرلین نتوانست روی صندلی خود بماند. او روی نیمکت خوابش برده بود و باشگاه خیلی سریع دست به کار شد.
به منظور جلوگیری از آبروریزی زبچ را لای یک فرش پیچیدند و قاچاقی از استادیوم خارج کردند تا خبرنگاران او را نبینند. هیچکس متوجه نشد آن فرش کی به اتوبوس رسید. این یک خروج ناخوشایند و فاجعهبار در دوران فوتبال مردی بود که نبوغش میتوانست او را به صدر جدول برساند.
تاثیر او حداقل تا آنجایی که روی ماگات اثرگذار باشد، ادامه پیدا کرد. این هافبک به خودی خود یک سرمربی سرسخت شد و توانست دو عنوان بوندسلیگا با بایرن و وولفسبورگ به دست آورد. مربی سابق فولام میگوید: «زبچ مهمترین فرد در حرفه من بود.
او بهطور قطع پایه و اساس کار من را به عنوان مربی تشکیل داد. او میگوید: «مثل برانکو آرزو داشتم، تیمها را از طریق سختکوشی و فداکاری بزرگ کنم و همیشه شخصیت بازیکنان را بهبود ببخشم.»
متاسفانه زبچ هیچوقت نتوانست شاهد قهرمانیهای شاگردش فلیکس ماگات باشد. او در ۵۹ سالگی درگذشت. او توسط تنها دشمنی که از آن ترسیده بود از پا درآمد.
متاسفانه زبچ هیچوقت نتوانست شاهد قهرمانیهای شاگردش فلیکس ماگات باشد. او در ۵۹ سالگی درگذشت. او توسط تنها دشمنی که از آن ترسیده بود از پا درآمد.
۰