روایت قصه‌های تکراری در فیلم "منگی"

روایت قصه‌های تکراری در فیلم "منگی"

از همان ابتدای شروع فیلم، نوعی نگاه ساده شده و قاب‌های بسته، روشن می‌کند که قرار نیست در بخش زیباشناسی جاذبه‌های سینما و تصویر، توقع بالایی داشته باشیم یا اساسا چنین قصدی در کار باشد

کد خبر : ۸۴۷۷۹
بازدید : ۱۲۳۴
روایت قصه‌های تکراری در فیلم
منگی اولین تجربه رسول کاهانی در حوزه فیلمسازی است که پیش از این در تئاتر فعال بوده و اجرا‌های متعددی را نیز بر صحنه برده است. بازیگران فیلم او نیز تئاتری‌های باسابقه‌اند که حال در این پروژه سینمایی در کنار یکدیگر به همکاری پرداخته‌اند.
بیش از هر چیز منگی فیلمی کاملا تجربی است که به نظر می‌رسد تنها در شاخه هنر و تجربه که همین اینک نیز در این زیرگروه سینمایی در حال اکران است، قابل تماشا و بررسی است.
از همان ابتدای شروع فیلم، نوعی نگاه ساده شده و قاب‌های بسته، روشن می‌کند که قرار نیست در بخش زیباشناسی جاذبه‌های سینما و تصویر، توقع بالایی داشته باشیم یا اساسا چنین قصدی در کار باشد، حتی می‌توان فقدان چنین عنصر مهم بصری را در راستای محتوای مورد طرح نوعی پادزیبایی‌شناسی نیز درنظر گرفت.
هر آنچه روایت و به تصویر کشیده می‌شود در لوکیشن ثابت از فضای داخلی یک ویلا و محوطه بیرونی آن و متمرکز بر آدم‌هاست.
استفاده از فرم سکانس-پلان نیز که پیش‌تر شهرام مکری آن را تجربه کرده، دلیل دیگری است که فیلم را در زمره نمونه‌های تجربی و شخصی قرار می‌دهد که بیشتر بر علاقه کارگردان آن برای کشف در دنیای فیلمسازی و سینما تاکید دارد تا بر خلاقیت یا فلسفه مشخص و فکرشده‌ای و جز موضوعیت روابط انسان‌ها، از خیانت، کشمکش‌های طلاق، ورشکستگی‌های مالی، رابطه‌های پنهانی و معضلات امروزی که اغلب در جامعه با آن درگیرند، پیچیدگی دیگری در آن وجود ندارد، گویی کارگردان به دنبال پیچیده و زیاده‌گویی نبوده و کشف روابط بین کاراکتر‌ها و قصه‌های‌شان را برای تماشاگر کافی می‌داند.
محور اصلی داستان درباره زوجی است که قصد جدایی دارند، مرد بدهی سنگینی به برادر همسرش دارد و مدت‌هاست که در خانه یکی از دوستانش مخفی شده، اما شروع فیلم از لحظه‌ای است که پریسا همسر حمید و برادرش محل اقامت او را در یکی از شهر‌های شمالی یافته‌اند و برای بردن جهیزیه آمده‌اند.
در میان مجادلات و درگیری‌ها، راز‌هایی نیز برملا می‌شود. هر چند داستان‌ها درهم پیچیده و با موضوعیتی تکراری از معضلات اجتماعی است، با این حال شرح سردرگمی و آشفتگی آدم‌هایی است که هر کدام به نوعی دچار «منگی» شده‌اند و گویی در وضعیتی که حداقل هوشیاری است، زیست می‌کنند.
این آدم‌ها هر کدام در موقعیتی بینابین مانده‌اند و آن‌قدر منگند که نمی‌دانند چه می‌خواهند و چه باید انجام دهند و آنچه نیز در پایان فیلم روشن می‌شود در حقیقت تصمیم‌های معلقی است که در جایی به قطعیت می‌رسد. در همین راستاست که به نظر می‌رسد کارگردان فیلم، از فرم سکانس-پلان بهره برده که هر چه بیشتر و دقیق‌تر این منگی و این وضعیت تعلیق را که با شکست زمانی نیز توام ا‌ست، نشان دهد.
بدون تقطیع‌نما در فیلم، رخداد‌ها و موقعیت کاراکتر‌ها در شکست‌های زمانی و زوایای مختلف، به تصویر کشیده می‌شوند و با وجود نما‌های بسته و نزدیک، تماشاگر را با حقیقت بی‌واسطه‌تری از هر کدام از آن‌ها رودررو می‌کند و با تکنیک فیلمبرداری دوربین روی دست، آن‌ها را دنبال‌کرده و وارد فضای ذهنی متلاطم و حالات درونی آشفته‌شان می‌شود.
فوکوس‌های مکرر بر چهره بازیگران و دقیق شدن بر عواطف آنها، ابزار ویژه سینمایی است که در تجربه‌های تئاتری و صحنه‌ای کمتر به آن قابل دسترسی است. بازیگر‌ها که اغلب تئاتری هستند، در منگی هم پخته و جا افتاده‌اند به ویژه مهدی ضیاءچمنی، بهزاد آقاجانی و نسرین درخشان در تعامل و هماهنگی موفق‌تری هستند.
منگی، با فرم و قصه‌های تکراری، قادر نیست جهانی نو و ویژه خود را بسازد یا چیزی مازاد بیفزاید که در عین شباهت، هویت مستقلی را حفظ کند و آن‌قدر تکنیک ساختاری بر کلیت فضای فیلم غالب ا‌ست که عملا بر تمام عناصر دیگر تحمیل می‌شود.
چنانکه متن، بازی‌ها و طراحی صحنه، در حاشیه قرار می‌گیرند. با این حال برای اولین کار سینمای تجربی رسول کاهانی، می‌تواند مقبولیت نسبی را تامین کند.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید